قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 55 بازدید

اومانیسم (انسان گرایی)

فصل دوم : مبانی نظری طرح انسان گرایی و مفاهیم مرتبط با آن )  
 مقدمه 7
2-1  مفهوم اومانیسم (انسان گرایی) 7
2-2  مفهوم اومانيسم در فارسی 8
2-3 تاریخچه اومانیسم : 8
2-4  اهداف اومانیسم 8
2-5  اقسام اومانيسم 9
2-6 اصول اومانيسم 10
2-7 ارزيابي اجمالي يا اومانيسم روح اوتوپيايي قرن جديد 11
2-7-1 طبیعت گرایی 11
2-7-2 انسان منبع ارزش ها 12
2-7-3 خردگرايى 13
2-7-4 مدارا 14
2- 8 جمع‏بنديى از مؤلفه‏هاى اومانیسم 14
2- 9 نقد اومانيسم 15
2- 10 انواع اومانيسم (رابطه اومانيسم با دين) 16
2-11  گرایش های اومانیسم در غرب 17
2-12  اسلام و اومانیسم 19
2-13  نظر اسلام درمورد دیدگاه های اومانیسم 19
2-14 تفاوت دیدگاه انسانیت و انسان‌گرایی نسبت به انسان: 20
2-15 دیدگاه نظریه پردازان اومانیسم 20
2-15-1 پروتاگوراس؛ طلایه دار اومانیسم 20
2-15-2 دیدگاه فیور باخ 22
2-15-3 دیدگاه اگوست کنت 22
2-15-4 ژان ژاک روسو 22
2-16 فرق رنسانس با اومانیسم در چیست ؟ 22
2- 17 اومانیسم و ارتباط آن با انسان مدرن 23
2-18  رابطة ميان مدرنيته ، سنت و گذشته 23
2-19 انديشة انتقادي نیچه در باره مدرنیته 24
2-20 مفهوم فرهنگ 24
2-21 کارکرد مفهوم فرهنگ 26
2-22 تحولات فرهنگ در طول زمان 26
2-23 قابليت انتقال و اكتسابي بودن فرهنگ 27
2-24 مفاهيم فرهنگ در كاربرد علمي و تاريخي 28
2-25 ويژگي و كاركرد فرهنگ 28
2-26 برخی از عوامل موثر در شکل گیری صورت فضاهای معماری 29
2-27 اهميت فرهنگ 29
2-28 فرهنگ مايه تمايز انسان از حيوان 29
2-29 مبانی فرهنگ ایران و تاثیر آن بر معماری 30
2- 30 تأثير فرهنگ بر درك بهتر فرد از موقعيت‌ها 31
2-31 فرهنگ عنصري تعيين كننده در زندگي انسان 31
2-32 تأثير فرهنگ بر زندگي انسان 32
2-33 تأثير فرهنگ بر فعاليت‌هاي زندگي انسان 32
2-34 تأثير فرهنگ در رشد شخصيت 32
2-35 تأثير فرهنگ بر نظام رفتاري فرد و جامعه 33
2-36 اهميت نقش فرهنگ زيست فرهنگي در كنترل رفتار آدمي 33
2-37 موارد استفاده از فرهنگ 34
2-38 هدفدار بودن فرهنگ 34
1- هدف غايي فرهنگ 34
2-39 كاركرد فرهنگ در رابطه با ساز و كارهاي طبيعي 34
2-41 توجه به فرهنگ از منظر اجتماعي 35
2-42 اجتماعي بودن فرهنگ 35
2-43 تأكيد بر مكان مند بودن فرهنگ 35
2-44 تأثير فرهنگ بر جامعه 36
2-45 تأثير خصلت انساني بر فرهنگ 36
2-46 ويژگي‌هاي به ظاهر متناقض فرهنگ از دید نظریه پردازان 36
2-47 رابطه فرهنگ و انسان 38
2-48 تأثير محيط فرهنگي بر شخصيت افراد جامعه 38
2-49 – شناخت تعريف فرهنگ بر اساس ماهيت انساني 38
2-50  شناخت هويت انساني از طريق فرهنگ 39
2-51 نقش انسان در شكل‌گيري فرهنگ 39
2-52 تأثير فرهنگ بر شخصيت 39
2-53 ويژگي و وجه تمايز انسان از ساير موجودات 39
2-54 رابطه فرهنگ و گفتار از دیدگاه نطریه پردازان 40
2-55 تأثيرپذيري رفتار از فرهنگ 41
2-56 وابستگي ميان فرهنگ و جامعه 41
2-57 رابطه متقابل فرهنگ و جامعه 42
2-58 اومانیسم در فرهنگ 42
2-59 معماري و فرهنگ 42
2-60 تعامل اجتماعی و محیط ساخته شده 47
2-62 ویژگیهای محیط های ساخته شده و قابلیت تعامل اجتماعی 47
2-63 نهاد های اجتماعی و محیط ساخته شده 49
2-64 تفاوتهای فردی، نهادهای اجتماعی و کاربرد های طراحی 50
2-65 جمع بندی از بحث محیط ساخته شده 50
2-66 محیط و رفتار انسان )جامعه گرایی( 50
2- 67 فایده تبیین و رابطه انسان و محیط برای رشته معماری 51
2-68 آنتروپومتری (انسان سنجی) و ارگونومی (مهندسی عوامل انسانی) 53
2-69 رابطه فرهنگ و فرد از ديدگاه انسان‌شناسان 53
2-70 زیبایی شناسی نمادین و جنبه های فیزیولوژیک طراحی 54
2-71 آنتروپومتری ( انسان سنجی ) 55
2-71 فرایندهای سوخت و ساز بدن انسان و محیط ساخته شده 56
2- 72 نسبت فرهنگی ابعاد و اندازه های بدن انسان 57
2-73 همبستگی های نظام رفتاری و ویژگیهای انسان سنجی 57
2-74 نتیجه گیری از بحث ویژگی های انسان سنجی  و مهندسی عوامل انسانی 58

منابع

اومانیسم (انسان گرایی) و فرهنگ

مفهوم اومانيسم (انسان گرایی)

اومانیسم  (Homanism) در فرهنگ (8691Webster,) چنين تعريف شده است: « اومانيسم حالت و كيفيتى از تفكر است كه بر اساس منافع بشرى و كمال مطلوب، به جاى اصول مذهبى والهيات استوار است». بر اين اساس انسان گرايى (Humanism) در برابر خدا گرايى (Theism) قرار مى‏گيرد و خواست و هواهاى بشرى جانشين اصول و ارزش‏هاى دينى مى‏شود. براى آگاهى بيشتر رجوع شود به سير تحول انديشه و تفكر عصر جديد در اروپا، دكتر عليرضا رحيمى بروجردى

واژه اومانیسم از واژگان ابداعى قرن نوزدهم است. كلمه آلمانى Humanismus براى اولين بار در سال 1808 براى اشاره به يك شكل از آموزش كه تاكيد آن بر ادبيات كلاسيك يونانى و لاتين است، جعل شد. بنابراين، واژه اومانيسم در زمان رنسانس به كار نرفته است. با وجود اين، مفهوم اين واژه در آن دوره، حضور كامل داشت. اومانيسم در اين معناى خاص بر يك جنبش فرهنگى در عهد رنسانس اطلاق مى‏شود كه اهتمام اصلى آن بر تحقيقات كلاسيك و بويژه لغت‏شناسى بود.

اما اومانیسم –  همچنان كه اشاره شد – معناى عام و متداولى نيز دارد كه از همان معناى خاص، سرچشمه مى‏گيرد. در اين معناى عام، اومانيسم، ديگر به معناى يك جنبش نيست، بلكه عبارت است از: «يك شيوه فكرى و حالتى روحى كه شخصيت انسان و شكوفايى كامل او را بر همه چيز مقدم مى‏شمارد و نيز عمل موافق با اين حالت و شيوه فكر.» به عبارت ديگر، اومانيسم – طبق تعريفى كه اومانيست‏ها ارائه مى‏دهند – يعنى: انديشيدن و عمل كردن با آگاهى و تاكيد بر حيثيت انسانى و كوشيدن براى دستيابى به انسانيت اصيل.

در واقع، اين معناى از اومانیسم است كه يكى از مبانى و زيرساختهاى دنياى جديد به شمار مى‏آيد و در بسيارى از فلسفه‏ها و افكار و مكاتب پس از رنسانس تا به امروز وجود داشته است. هر چند كه ظهور و بروز آن در برخى مكاتب فلسفى و سياسى، نظير پراگماتيسم، اگزيستانسياليسم، پرسوناليسم، ماركسيسم و ليبراليسم بيشتر بوده است. اين شيوه انديشه كه «انسان‏» را محور توجه خود قرار مى‏دهد، از رنسانس به اين سو منشا تحولات و تغييرات فراوان در مقوله‏هاى گوناگون زندگى و تمدن مردم باختر زمين شده است؛ به‏طورى كه انسان گرايى را بايد از مهمترين شالوده‏هاى تفكر جديد غرب و انديشه مدرنيسم به شمار آورد.

 

 مفهوم اومانیسم در فارسی

1 – كليات اصطلاح اومانیسم را در فارسى با واژه‏هايى مانند انسان‏گرايى، انسان‏مدارى، مكتب اصالت انسان و انسان دوستى معادل قرار مى‏دهند. اومانيسم در معناى رايج آن، نگرش يا فلسفه‏اى است كه با نهادن انسان در مركز تاملات خود، اصالت را به رشد و شكوفايى انسان مى‏دهد. اين مفهوم را به دشوارى مى‏توان يك مكتب خاص و مستقل مانند بقيه مكاتب فلسفى به شمار آورد، بلكه اومانيسم نگرشى پر نفوذ است كه از رنسانس به اين سو در بسيارى از آرا و نظريه‏هاى فلسفى، دينى، اخلاقى، ادبى – هنرى و نيز در ديدگاههاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى مغرب زمين، ريشه دوانده است.

 

اهداف اومانیسم :

هر چند محققان در ريشه يابى اين واژه و بار معنايى آن بحث هايى نسبتا فراوان و ديدگاه هاى مختلفى را مطرح و براى مدعيات خود، شواهد و دلايلى را نيز ذكر كرده اند. اومانيسم به هر نوع فلسفه اى اتلاق مى شود كه منزلت ويژه اى براى انسان قايل است و او را مقياس همه چيز قرار میدهد. از منظر تاريخى، انسان مدارى يا اومانيسم، يك جنبش ادبى،فرهنگى، فكرى و آموزشى بود كه در مراحل بعد جنبه سياسى- اجتماعى به خود گرفت به همين دليل تقريبا همه مكاتب فلسفى، اخلاقى، هنرى و ادبى و نظام هاى سياسى را تحت سيطره خود درآورد و به تعبيرى ديگر در همه آنها ـ آگاهانه يا ناخودآگاه ـ نفوذ و حضور يافت.

اين جنبش كه در كل به روم و يونان باستان چشم دوخته بود،بيشتر جنبشى غير روحانى و وابسته به طبقات بالاى اجتماعى و طرفدار نخبه سالارى بود، مقارن با پايان قرن سيزدهم در جنوب ايتاليا شكل گرفت؛ سپس در سراسر ايتاليا گسترش يافت و پس از آن آلمان، بعد فرانسه، اسپانيا و انگلستان را در برگرفت و مى توان آن را يكى از عوامل پيدايش فرهنگ جديد غرب به شمار آورد.

انسان مدارى در اين معنا يكى از مولفه هاى بنيادين رنسانس به شمار مى آيد و متفكران رنسانس، با مدار قرار دادن انسان، در صدد تفسير انسان و نوسازى از اين منظره در جهان طبيعت و تاريخ اند.انسان مداران بر اين باور بودند كه منزلت توانمندى ها و استعدادهاى انسان كه در دوران رم و يونان باستان مورد توجه بود، در قرون وسطى ناديده گرفته شده و بايد در فضايى جديد به احياى آن همت گماشت.

آنان تصور مى كردند كه با اهتمام به احياى تعليم و تعلم و رواج علومى مانند رياضيات، منطق، شعر، تاريخ، اخلاق، سياست و به ويژه علوم بلاغى يونان و رم، مى توان انسان را در وضعيت فعال و پويايى قرار داد كه آزادى خود را تجربه كند. به همين دليل به كسانى كه اين علوم را تعليم مى دادند و يا مقدمات تعليم و رواج آن را فراهم مى آوردند، اومانيست اتلاق مى شد[1].

 

اقسام اومانیسم

با توجه به سير تاريخى و نيز عرصه فعاليت و تاثيرگذارى اومانیسم ، مى‏توان انواع مختلفى براى آن برشمرد:

1- اومانیسم ادبى  :

دلبستگى و تعلق خاطر به ادبيات و علوم انسانى يا فرهنگ ادبى.

2-  اومانیسم رنسانسى  :

تكيه بر برنامه آموزشى كه در اواخر قرون وسطى، و پس از آن، همراه با احياى نوشته‏هاى كلاسيك، گسترش يافت. در اين زمان، دوباره اعتماد به انسان براى تعيين صدق يا كذب امور، پديد مى‏آيد.

3-  اومانیسم فلسفى  :

مجموعه‏اى از مفاهيم و نگرشها راجع به ماهيت، ويژگيها، توانايى‏ها، تعليم و تربيت، و ارزشهاى اشخاص انسانى. دو نوع اومانيسم مسيحى و اومانيسم جديد، در ذيل اين نوع اومانيسم گنجانده مى‏شود.

4-   اومانیسم مسيحى  :

فلسفه‏اى كه از خودشكوفايى انسان در چارچوب اصول مسيحى جانبدارى مى‏كند.

5 – اومانیسم جديد  :

اين نوع اومانيسم به نامهاى اومانيسم ناتوراليستى، اومانيسم علمى، اومانيسم اخلاقى و اومانيسم دموكراتيك ناميده مى‏شود. در تعريف آن گفته شده است: فلسفه‏اى كه هر گونه موجود مافوق طبيعى را طرد مى‏كند و به طور عمده، بر عقل و علم، دموكراسى و رحم و عطوفت انسانى تكيه مى‏كند. اومانيسم جديد نيز منشا دوگانه دارد؛ هم منشا دينى و هم منشا دنيوى. البته، از دين در اين معنا، معنايى گسترده‏تر از دينهاى رسمى و الهى منظور مى‏شود. از اين رو، مى‏توان گفت كه دو نوع ديگر اومانيسم؛ يعنى اومانيسم دينى و سكولار، ذيل اومانيسم جديد قرار مى‏گيرند.

6- اومانیسم دنيوى گرا  :

اين نوع اومانيسم، محصول عقل‏گرايى عصر روشنگرى در قرن هجدهم و نيز آزاد انديشى قرن نوزدهم است. امروزه، بسيارى از گروههاى اومانيستى نظير انجمن اومانيسم دموكراتيك و سكولار و اتحاديه عقل‏گرايان امريكايى و فيلسوفان و دانشمندان دانشگاهى، از اين نوع فلسفه حمايت مى‏كنند. اين نوع اومانيسم، هرگونه تلاش ماوراى طبيعى را براى حل معضلات بشرى و تبيين واقعيت‏هاى هستى، طرد و نفى مى‏كند .

 

جمع ‏بنديى از مؤلفه‏ هاى اومانیسم

در مجموع، از قرن چهاردهم ميلادى تا به امروز، اومانیسم در معناى عام خود، مؤلفه‏هاى زير را مد نظر داشته است. مسلما شدت و ضعف و چگونگى بعضى از اين عناصر در نحله‏هاى مختلف اومانيستى و انديشه‏هاى افراد گوناگون، متفاوت خواهد بود:

  • 1-  محوريت انسان و پايبندى به خواستها و علايق انسانى؛
  • 2-  اعتقاد به عقل، شك گرايى و روش عملى به عنوان ابزارى مناسب براى كشف حقيقت و ساختن جامعه انسانى؛
  • 3-  برشمردن عقل و اختيار به عنوان ابعاد بنيادى وجودى انسان؛
  •  4 – اعتقاد به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبناى خودمختارى و برابرى اخلاقى؛
  • 5 – اعتقاد به جامعه باز و تكثرگرا؛
  •  6- تاكيد بر دموكراسى، به عنوان بهترين تضمين كننده حقوق انسانى در برابر اقتدار فرمانروايان و سلطه‏جويى حاكمان؛
  • 7-    التزام به اصل جدايى نهادهاى دينى از دولت؛
  •  8  – پرورش هنر مذاكره و گفتگو، به عنوان ابزار حل تفاوت و تقابل فهم‏هاى مختلف؛
  •  9 –  اعتقاد به اين مطلب كه تبيين جهان بر پايه واقعيات ماوراى طبيعى و توجه به يك جهان غيردنيوى براى حل معضلات بشرى، تلاشى است‏براى ضعيف و بى‏ارزش كردن عقل انسانى. جهان موجودى خود پيدايش (4) و انسان نيز بخشى از همين جهان طبيعت است كه بر اساس يك فرايند تحولى مداوم پديد آمده است؛
  • 10-  اعتقاد به اين كه تمام ايدئولوژيها و سنتها اعم از دينى، سياسى يا اجتماعى، بايد توسط انسان ارزش‏گذارى شود؛ نه اين كه صرفا بر اساس ايمان پذيرفته شود؛
  •  11-  جستجوى دائم براى يافتن حقيقت ملموس و عينى؛ با درك و اعتراف به اين كه شناخت و تجربه جديد، پيوسته ادراكهاى ناقص ما را از آن حقيقت عينى تغيير مى‏دهد؛
  •  12-  اعتقاد به اين كه اومانيسم، جانشين و بديلى واقع بينانه و معقول براى الهيات نااميد كننده و ايدئولوژيهاى زيان آور است؛ زيرا با اعتقاد به اومانيسم، خوش‏بينى، اميد، حقيقت‏طلبى، تساهل و بردبارى، عشق، ترحم و دلسوزى و زيبايى حاكم مى‏گردد و عقل‏گرايى به جاى بدبينى، ياس، جزميت، گناه، خشم و نفرت، تعصبات، ايمان كوركورانه و غيرعقلانى مى‏نشيند. در اين ميان، عناصر و مؤلفه‏هايى چون «بى همتايى فرد انسانى‏»، «خرد» و «روش علمى‏» هسته مركزى و كانونى اومانيسم را تشكيل مى‏دهند.

 

اسلام و اومانیسم

برخلاف دیدگاه اومانیستی كه با نفی هرگونه موجود مجرد و نیز نفی روح مجرد انسان، بدن و امیال او را محور عالم قرار داده و در صدد است كل جهان را بر اساس امیال خود شكل داده و مسلط بر طبیعت گردد، در رویكرد اسلامی، محور عالم، انسان خطاكار نیست بلكه خدای متعال محور همه امور است.

اسلام و بویژه قرآن كریم، نسبت به انسان رویكرد خاصی را ارائه می دهد . برخلاف دیدگاه اومانیستی كه با نفی هرگونه موجود مجرد و نیز نفی روح مجرد انسان، بدن و امیال او را محور عالم قرار داده و در صدد است كل جهان را بر اساس امیال خود شكل داده و مسلط بر طبیعت گردد، در رویكرد اسلامی، محور عالم، انسان خطاكار نیست بلكه خدای متعال محور همه امور است; یعنی هم امور تكوینی عالم به خدای متعال بر می گردد (و در قرآن كریم، خدای متعال خالق همه اشیای عالم است و هیچ موجودی به صورت مستقل در ایجاد هیچ موجود دیگر مؤثر نمی باشد) و هم نظام تشریع با اراده حكیمانه الهی شكل می گیرد .

انسان اسلامی با واقع بینی و به دور از هر گونه تكبر و قضاوت غیر صحیح نسبت به خودش، به نقصهای معرفتی مختلف و گوناگون خویش و نیز وجود امیال، هوی و هوسهای متنوع در درون خود كه عدم ایجاد اعتدال در ارضای هریك از آنها موجب تباهی انسان و اسارت عقل او می گردد، كاملا وقوف دارد و به همین جهت خویشتن را محتاج راهنماییهای موجود برتر و كاملتری (یعنی خدای متعال) می داند كه به سبب برخورداری از علم، قدرت و سایر كمالات نامتناهی از هر گونه خطا و اشتباه و نیز تاثیر پذیری از هوی و هوس به دور است . و با نگاه تردیدآمیز به دستاورد عقل محدود و غیر مصون از خطا و نیز متاثر از امیال و هواهای نفسانی خویش، وصول و دستیابی به سعادت و كمال حقیقی و نهایی خویش را در سایه پیروی صادقانه از هادیانی می داند كه از ناحیه آن موجود كامل نامتناهی فرستاده شده اند .

خدا محوری و نه انسان محوری مهمترین ركن دیدگاه و رویكرد دین اسلام به همه پدیده ها و از جمله انسان است .

 

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های معماری کلیک کنید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اومانیسم (انسان گرایی) و فرهنگ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید