قیمت 19,000 تومان
مباحث دستور زبان فارسی
مباحث دستور زبان فارسی
فصل دوم: مباحث دستور زبان فارسی |
مقدمه دستور زبان فارسی ………………………. ………………………………………………………………….. |
1. فعل (کنش) …………………………………………………………………………………………… |
1ـ 1. تعریف فعل …………………………………………………………………………… |
2ـ 1. اقسام فعل از نظر انجام کار ………………………………………………………………………………………. |
3ـ 1. جنبههای فعل ………………………………… ……………………………….. |
4ـ 1. ساختمان فعل …………………………………………. ……………………….. |
5ـ1. افعال امر و نهی و نفی و دعا …………………………………………………………………………………….. |
2. اسم …………………………………. …………………………………………….. |
1ـ 2. مشخصات عمدۀ اسم ……………………………….. …………….. |
2ـ 2. اقسام اسم ………………………….. ………………………………………………….. |
1ـ 2ـ 2. اسم عام و خاص ………………………………………………………………………………………………….. |
2ـ 2ـ 2. اسم ذات و معنی …………………………………………………………………………………………………. |
3ـ 2ـ 2. اسم معرفه و نکره ……………………………………………………………………………………………….. |
4ـ 2ـ 2. اسم جامد و مشتق …………………………………………………………………………………………….. |
5ـ 2ـ 2. اسم ساده و مرکب ………………………………………………………………………………………………. |
6ـ 2ـ 2. اسم مفرد و جمع ………………………………………………………………………………………………… |
7ـ 2ـ 2. اسم مصغّر ……………………………… ……………………………………… |
8ـ 2ـ 2. اسم مصدر یا حاصل مصدر …………………………………………………………………………………. |
9ـ 2ـ 2. اسم آلت (نامافزار) ………………………………………………………………………………………………. |
10ـ 2ـ 2. اسم صوت (نامآوا) …………………………………………………………………………………………….. |
11ـ 2ـ 2. نقشهای اسم در جمله ……………………………………………………………………………………. |
3. ضمیر ……………………… …………………………………………………….. |
4. صوت (شبه جمله) ……………………….. ……………………………………… |
5. صفت ………………………. ……………………………………………………….. |
1ـ 5. اقسام صفت از حیث ساخت …………………………………………………………………………………….. |
2ـ 5. اقسام صفت از حیث ریشه ……………………………………………………………………………………….. |
3ـ 5. اقسام صفت بیانی از حیث سنجش …………………………………………………………………………… |
4ـ 5. مطابقت صفت و موصوف ………………………………………………………………………………………….. |
5ـ 5. حالات صفات ………………………………………………………………. |
6. حروف ………………………………………………………………………………………… |
1ـ 6. حروف اضافه ……………………………………………………………………………. |
2ـ 6. حروف ربط ………………………………………………………………………. |
3ـ 6. حروف ندا ……………………………………………………………………………….. |
7. قید …………………………………………………………………………………………………….. |
1ـ 7. اقسام قید به اعتبار معنی …………………………………………………………………………………………. |
منابع دستور زبان فارسی
دستور زبان فارسی
مقدمه
به طور کلی، «زبان دارای سه لایه است که در عین داشتن روابط متقابل با یکدیگر هر کدام اصول و قواعد خاص خود را دارد که آن را از دو لایۀ دیگر متمایز میکند» (نجفی، 1375: 7). این سه لایه عبارت است از: عناصر آوایی، دستور زبان فارسی و واژگان. در این فصل لایۀ دستور زبان مورد بررسی قرار میگیرد که از دو بخش صرف و نحو تشکیل میشود. بخش صرف به انواع کلمه میپردازد که شامل فعل، اسم، حرف، قید، صفت، صوت و ضمیر میشود و بخش نحو به مسائل ساخت جمله و روابط اجزای آن توجه دارد. هر کدام از این بخشها دارای اصول و قواعد خاصی است و لازم است مؤلفان و ویراستاران به آن توجه داشته باشند.
به این ترتیب، در این فصل افزون بر بررسی هر یک از مقولهها با توجه به دستورهای سنتی و جدید، اختلافنظرهای مهم دستورنویسان مطرح میشود.
-
فعل (كنش) – دستور زبان فارسی
فصاحت و روانی هر نوشتهای در گرو مطابقت متن هر دورهای با قواعد دستوری آن دوره است؛ لذا یکی از راههای پیبردن به فصاحت آثار ادبی، توجه به میزان رعایت قواعد دستوری آن آثار است. آنچه در قواعد دستوری زبان فارسی میگنجد، شامل چند بخش میشود؛ از جمله بخش آوایی، صرف، نحو و … . به طور خلاصه، در بخش آوایی، به کلمه و کلام توجه میشود که مغایر با قاعده حذف و ابدال و … نباشد. در بخش صرف نیز به ساختمان کلمات پرداخته میشود و آنها را بدون درنظرگرفتن جایگاهشان در جمله بررسی میکند و در بخش نحو به روابط اجزای سخن و معنی کلام توجه میشود. با توجه به اینکه کلمات در بافت جمله هویت پیدا میکنند؛ لذا بررسی و شناخت روابط اجزای سخن و جمله یکی از راههای درستنویسی محسوب میشود. بدین ترتیب، برای شناخت اجزای جمله ابتدا یکی از مهمترین اجزای آن؛ یعنی فعل را که رکن اصلی جمله را شکل میدهد، مورد بررسی قرار میدهیم.
فعل جزء لازم و ضروری جمله است که کلمات و جملات بدون آن نابهسامان هستند. به عبارتی «هر گونه خطایی در کاربرد افعال علاوه بر آن که ممکن است موجب تغییر معنای جمله یا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوی جمله نیز تأثیر منفی میگذارد» (ذوالفقاری، 1390: 233 و 234). خطیب رهبر نیز معتقد است، گفتارهای ما بی وجود فعل تصوراتی جدا از هم و نامربوط خواهد بود (خطیب رهبر، 1381: 167). از این رو، فعل نقش مهمی در فهم کلام و درستی عبارت دارد. این مقوله بخش قابل توجهی از کتابهای دستور را به خود اختصاص داده است؛ چرا که بدون شناخت دقیق آن نمیتوان راه به جایی برد. بنابراین، برای شناخت این مقولۀ دستوری، لازم است ابتدا اقسام فعل را بررسی کنیم و سپس به جنبهها و ساختمان آن بپردازیم.
2. اسم- دستور زبان فارسی
یکی از اقسام کلمه اسم و گروه اسمی است که نقشهای مختلفی را در جمله میپذیرد و اقسام مختلفی دارد. دستورنویسان همواره اسم را کلمهای برای نامیدن شخص، حیوان، چیز یا مفهوم در نظر میگیرند؛ از جمله فرشیدورد، انوری و گیوی، خطیبرهبر و … که معتقدند اسم کلمهای است که برای تعیین کردن و نامیدن امور به کار میرود. این کلمه؛ یعنی اسم میتواند نقشهای متفاوتی، مانند مسندالیه، مفعول، متمم و منادا را بر عهده بگیرد. به گفتۀ شریعت، اسم از نظر دستوری کلمهای است که میتواند مسندالیه واقع شود؛ اما از نظر معنی اسم، نام انسان یا حیوان یا نبات یا جامد یا کار یا یکی از پدیدههای طبیعی یا مفهومهای مجرد است (شریعت، 1364: 177).
جهت مشاهده و دانلود جایگاه دستور زبان در ویرایش متون کلیک کنید.
-
ضمیر – دستور زبان فارسی
ضمیر اسمی است که جانشین اسم دیگر میشود که به آن اسم «مرجع ضمیر» میگویند و ضمیر به آن برمیگردد.
به طور کلی، ضمیر بر دو قسم است: شخصی و مشترک.
* ضمیر شخصی: آن است که 6 صیغۀ مفرد و جمع دارد و بر دو نوع گسسته و پیوسته است:
الف) ضمایر شخصی گسسته یا منفصل: ضمایری هستند که جداگانه به کار میروند و عبارتند از: «من، تو، او، ما، شما، ایشان».
این ضمایر میتوانند نقشهای متفاوتی، چون فاعل، مفعول، بدل و … داشته باشند؛ مانند من رفتم، او را دیدم و … .
البته فرشیدورد معتقد است این ضمایر نقشهایی چون مضافالیه یا شبهمضافالیه نمیتوانند داشته باشند و صفت هم به سختی میگیرند (فرشیدورد، 1388: 246).
ب) ضمایر شخصی پیوسته: این ضمایر بر دو دستهاند: ضمایر فاعلی و ضمایر مفعولی.
– ضمایر فاعلی که همان شناسهها هستند و با فعل صرف میشوند، عبارتند از: «-َ م، ی، -َ د، یم، ید، -َ ند».
– ضمایر مفعولی که به اسم، فعل، صفت، ضمیر و متمم فعل و … میچسبند و عبارتند از: « -َ م، َت، -َ ش، -ِ مان، -ِ تان، -ِ شان».
این ضمایر اگر به همراه فعل بیایند، مفعول هستند: زدش بر زمین: او را زد؛ اگر به همراه اسم یا صفت بیایند، مضافالیه هستند: جانش از رفتن من بخست: جان او.
* ضمیر مشترک: آن است که برای شش صیغه یکسان به کار میرود و عبارتند از: خود، خویش، خویشتن.
– اگر به ضمیر مشترک ضمیر متصل غیر فاعلی بچسبد، دیگر نمیتوان آن را ضمیر مشترک دانست؛ مانند خودم، خودت؛ زیرا در این حال لفظ مشترکی در کار نیست (همان: 247).
– ضمیرهای مشترک نیز بسیاری از نقشهای اسم را میپذیرند؛ مانند به خود گفتم: متمم.
-
صوت (شبه جمله)- دستور زبان فارسی
کلماتی هستند که برای بیان حالات عاطفی گوینده؛ مانند «درد، تعجب، شادی، تحسین و …» به کار میرود. این کلمات، جملۀ کاملی محسوب میشوند و نشانۀ خاصی ندارند؛ مانند افسوس، زنهار و … .
فرشیدورد، ساختمان صوت را به سه قسم بسیط، مشتق و مرکب تقسیم میکند. او صوتهایی چون هان، ای، کاش، حاشا و … را بسیط میداند و اصواتی که با پسوند «ا» ساخته میشوند، جزء صوتهای مشتق درنظر میگیرد؛ مانند خوشا، دردا، شگفتا، اهلاً و سهلاً و … .
ایشان ساختمان اصوات مرکب را اینگونه در نظر میگیرد:
1) از دو صوت: ای وای، ای دریغا؛
2) از دو یا چند جزء که فعلش حذف شده است: شب بخیر؛
3) از کلمۀ اشاری و ضمیر (در قدیم): اینت؛
4) از تکرار صوت یا کلمۀ دیگر: به به؛
5) از صوت و صفت آن: صد آفرین (فرشیدورد، 1388: 516 و 515).
-
صفت – دستور زبان فارسی
صفت کلمهای است که حالت و چگونگی اسم را بیان میکند و برای مقید کردن اسم به کار میرود.
اقسام صفت: پیشین
پسین
صفت پیشین: صفاتی هستند که قبل از اسم میآیند؛ اما این صفات عبارتند از:
1) اشاره: «این، آن، همان، همین)؛
2) مبهم: «هر، همه و …»؛
3) پرسشی: «کدام، چند و …»؛
4) شمارشی: «اعداد، اُم و اُمین (پنجم) و …»؛
5) تعجبی: «به، چه».
صفت پسین: صفاتی هستند که بعد از اسم میآیند و ویژگیهای اسم بعد از خود را توضیح میدهند؛ به این صفات چون ویژگیهای اسم را از قبیل، رنگ، اندازه، کیفیت و … بیان میکنند، صفت بیانی میگویند.
صفات بیانی 5 گونه است: صفت ساده، صفت فاعلی، صفت مفعولی، صفت نسبی، صفت لیاقت.
صفت ساده: صفتی است که چگونگی و خصوصیت موصوف را میرساند که معنی فاعلی و مفعولی و … ندارد؛ مانند کتاب خوب.
صفت فاعلی: صفتی است که بر انجامدهنده کار دلالت میکند؛ مانند گیرنده، گریان.
صفت مفعولی: صفتی است که کار بر آن واقع میشود؛ مانند شنیده، خوانده.
صفت نسبی: صفتی است که اسمی را به چیزی یا کسی یا جائی نسبت میدهد؛ مانند ایرانی.
از نشانههای صفت نسبی میتوان به (ی، ین، ینه، گان و …) اشاره کرد.
صفت لیاقت: صفتی است که ارزش موصوف را میرساند و نشانۀ آن «ی» است که به آخر مصدر فارسی میافزایند؛ مانند فهمیدنی.
-
حروف – دستور زبان فارسی
حروف کلماتی هستند که برخلاف اقسام دیگر کلمه معنی مستقلی ندارند و تنها به کمک کلمات دیگر معنی پیدا میکنند. دکتر فرشیدورد به طور کلی حروف را به دو قسم، حروف الفبایی و حروف دستوری تقسیم میکند و برای حروف دستوری چهار قسم: 1) حرف اضافه؛ 2) حرف ربط؛ 3) حرف ندا و 4) حرف تفسیری را در نظر میگیرد (فرشیدورد، 1388: 447).
حروف اضافه
ادواتی هستند که پیش از اسم یا ضمیر میآیند «تا آن را با یکی از معانی ابتدا، انتها، استعلا، ظرفیت، علیت، مصاحبت و امثال آنها به فعل یا شبه فعلی نسبت دهند» (خیامپور، 1384: 104 و 105).
نقش این حروف این است که اسم یا گروه اسمی را متمم کلمهای دیگر کنند و با کلمۀ بعد از خود مجموعهای بسازند.
حروف اضافه عبارتند از: به، با، بر، بی، تا، جز، چون، در، کسرۀ آخر، از، برای، همچون، را و … .
خیامپور کلماتی چون زیر، روی، جلو و عقب را که هنگام اتصال به اسم آخر آنها مکسور میشود و به پیروی از دستورزبانهای اروپایی جزو حروف اضافه محسوب میشوند، از حروف اضافه نمیداند؛ او این کلمات را اسماعی میداند که اغلب اضافه میشوند و مانند اسمهای دیگر حالات مختلف پیدا میکنند؛ مانند حالت فاعلی: روی میز میدرخشد (همان: 108).
-
قید – دستور زبان فارسی
قید کلمه یا کلمههایی است که چگونگی انجامیافتن فعل را بیان میکند. به گفتۀ خانلری، «همچنانکه صفت برای بیان حالت یا چگونگی اسم میآید و وابستۀ اسم است، قید چگونگی رویدادن فعل را بیان میکند و به فعل وابسته است» (خانلری، 1382: 70).
به طور کلی، میتوان قید را به دو نوع مختص و مشترک تقسیم کرد.
قید مختص: قسمی از کلمات هستند که همیشه قید واقع میشوند؛ مانند «هرگز»، «ناچار».
قید مشترک: قسمی از کلمات هستند که در اصل قید نیستند؛ بلکه صفت یا اسم یا ضمیر یا شبه جمله هستند که در جمله نقش قید را بر عهده دارند؛ مانند «خوب» در جملۀ «زهرا خوب ورزش میداند»، یا ضمیر «کجا» در جمله «مرا کجا میبری؟» این مقوله دستوری؛ یعنی قید را میتوان از جهات مختلفی، چون معنی و لفظ بررسی کرد.
اقسام قید به اعتبار لفظ: مفرد، مرکب، مؤول.
«قید مرکب: قیدی است که از حرف اضافه و مفعول غیر صریح آن ترکیب یافته باشد؛ مانند: به هنگام، در زمان
قید مؤول: جملۀ قیدیهای است که به مفرد تأویل مییابد و به یکی از حروف ربط مصدّر است. چنانکه سعدی گوید (105):
تا دل دوستان به دست آری/ بوستان پدر فروخته به
یعنی: برای به دست آوردن دل دوستان (قید علت)
قید مفرد: قیدی است که از جمله یا حرف اضافه و مفعول آن تشکیل نیافته باشد؛ مانند دیروز، زود، خوب» (خیامپور، 1384: 90 و 91).
انوری و گیوی، قسم دیگری را برای قید به اعتبار لفظ و ساختمان در نظر میگیرد و آن هم گروه یا غبارت قیدی است. به نظر ایشان «گروه قیدی اغلب گروه متممی است که در جمله قید واقع میشود. به عبارت دیگر، حرف اضافه و متمیی که بعد از آن میآید و وابستهها (صفت، مضافالیه، بدل) و معطوف آن، مجموعاً در جمله جانشین قید میشوند؛ مانند در اواسط این دوره (انوری و گیوی، 1387: 229).
این دو دستورنویس، برخلاف خیامپور قید مرکب را قیدی میدانند که از دو تکواژ یا واژه ساخته شده باشد؛ مانند: بلند بلند، امشب (این + شب).
دستور زبان فارسی
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..
نمونه ای از منابع و مآخذ جهت مطالعه بیشتر دستور زبان فارسی
- ادیب سلطانی، میر شمسالدین، راهنمای آمادهسازی کتاب، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1365.
- احمدی گیوی، حسن، ادب و نگارش، نشر قطره، چاپ هشتم، 1378.
- ــــــــــــــ، از فنّ نگارش تا هنر نویسندگی، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1376.
- آذرنگ، عبدالحسین، آشنایی با چاپ و نشر، چاپ پنجم، 1384.
- ارژنگ، غلامرضا، دستور زبان فارسی امروز، نشر قطره، چاپ پنجم، 1387.
- ارژنگ، غلامرضا، ویرایش زبانی بر زبان نوشتاری امروز، نشر قطره، چاپ اول، 1390.
- انوری، حسن و احمدی گیوی، حسن، دستور زبان فارسی 2، انتشارات فاطمی، چاپ چهارم، 1387.
- انوری، حسن و عالی عباسآباد، یوسف، فرهنگ درست نویسی سخن، چاپ دوم، 1390.
- امامی، کریم، تجربههای ویرایش، مسائل نثر فارسی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1363.
- بابایی، رضا، بهتر بنویسیم، خودآموز درستنویسی، نشر ادیان، چاپ اول، 1390.
- …
- …
دستور زبان فارسی
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبانشناسی همگانی |
تعداد صفحات | 56 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 80 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.