قیمت 19,000 تومان
پيوند اسطوره و نجوم در ایران باستان
پيوند اسطوره و نجوم در ایران باستان
نجوم در ایران باستان
نجوم در ایران باستان
2-1 نشانه های آسمانی…………………….. 9
2-1-1 ستارگان پیرامونی ………………….. 10
2-2. معرفی صورت فلکی…………………….. 10
2-2-1. منطقه البروج……………………… 11
2-2-2. سرگردانی هایی در بین ستارگان……….. 12
الف: ظهور و غروب ناهید…………………… 12
ب: عطارد و ناهید………………………… 13
ج: مذهب ستاره پرستی……………………… 13
د: ظهور و غروب مشتری…………………….. 15
ه: حرکت معکوس سیارات ……………………. 15
2-2-3. سپهر ستارگان……………………… 16
2-2-4. دوره ی نجومی……………………… 16
2-2-5. طالع بینی و ستاره شناسی …………… 17
2-4. نشانه گزاری زمان از طریق مهتاب……….. 17
2-4-1. ماه قرانی و ماه اژدهایی……………. 19
2-4-2.وضعيت انسان بدون آسمان……………… 19
2-4-3. اوزیریس و ماه…………………….. 19
2-4-4. ماه در بندهش …………………….. 20
2-5. اسطوره های ستارگان و سیارات – نجوم در ایران باستان ………….. 21
الف: شباهنگ…………………………….. 21
ب: مشتری……………………………….. 22
ج: زهره ……………………………….. 23
د: عطارد……………………………….. 24
ه: مریخ………………………………… 24
و: زحل…………………………………. 25
2-5-1. اختران و اباختران در بندهش…………. 26
الف: سپاهبدان آسمان……………………… 27
ب: نظریه ی هنینگ ……………………….. 28
ج:ستارگان تیزروتر در متون پهلوی…………… 28
د: سپهر ستارگان…………………………. 29
ه: حصار آسمانی………………………….. 30
و: ستارگان نیامیزنده…………………….. 30
2-5-2. تیشتر……………………………. 31
2-5-3. بهرام……………………………. 33
2-5-4. سدویس……………………………. 34
2-5-5. هفت اورنگ………………………… 35
2-5-6. ونند…………………………….. 36
2-5-7. میخگاه یا ستاره قطبی………………. 36
2-5-8. پارند و مزداد…………………….. 38
2-6. درباره ی فراز آفریدن روشنان………….. 38
منازل قمر نجوم در ایران باستان – نجوم در ایران باستان
3-1. ديدگاه هنینگ درباره ی منازل قمر………. 43
3-2. یادداشت هایی درباره ی منازل قمر………. 44
3-2-1. پدیسپر…………………………… 44
3-2-2. پیش پرویز………………………… 44
3-2-3. پرویز……………………………. 44
3-2-4. پها……………………………… 45
3-2-5. بزیسر……………………………. 45
3-2-6. بشن……………………………… 46
3-2-7. رخوت…………………………….. 46
3-2-8. تریشگ……………………………. 46
3-2-9. ازرگ…………………………….. 47
3-2-10. نخو…………………………….. 47
3-2-11 میان…………………………….. 47
3-2-12. اودم……………………………. 47
3-2-13. ماشاهه………………………….. 48
3-2-14. اسپور…………………………… 48
3-2-15. هوسرو…………………………… 48
3-2-16. سروی……………………………. 49
3-2-17. ور……………………………… 49
3-2-18. دل……………………………… 49
3-2-19. درفشه…………………………… 49
3-2-20. ورنت……………………………. 49
3-2-21. گا……………………………… 50
3-2-22. یوغ…………………………….. 50
3-2-23. موری……………………………. 50
3-2-24. بنزه……………………………. 50
3-2-25. کهت سر………………………….. 51
3-2-26. کهت میان………………………… 51
3-2-27. کهت…………………………….. 51
تقویم های نجومی در نجوم در ایران باستان
4-1. عناصر تقویم ها……………………… 55
4-2. صورتهای اختری: طلوع ها و غروب های خورشیدی 57
4-3. هویت ستاره ی صبحگاهی و شامگاهی……….. 58
4-4. تقویم در ایران و بین النهرین پیش از تاریخ 58
4-4-1. ایرانیان و بین النهرینیان پیش از تاریخ.
4-5. سال شمسی قمری………………………. 60
4-6. تقویم های بابلی و ایرانی باستان………. 61
4-6-1. تقویم بابلی………………………. 61
الف: حمورابی و خاندان او…………………. 62
ب: اهمیت هندسه برای دانش نجوم…………….. 63
ج: کبیسه کردن بابلیان……………………. 64
د: پیشینه ی گاه شماری بابلی………………. 66
ه: اهمیت مراحل ستارگان در کشاورزی…………. 67
و: متن « به هریک سه ستاره » ……………… 68
ز: نامهاي ستارگان……………………….. 69
ز-1. مجموعه مل = (ستاره ای) آپین………….. 70
ز-2. فهرست ستارگان………………………. 72
4-7. دوره ی بابلی جدید و ایرانی ها………… 74
الف: ویژگی های دانش نجوم این عصر………….. 76
ب: ساروس ها…………………………….. 76
ج: دوره های سیارگان …………………….. 76
د: آیین کیهانی، اخترشناسی، دانش نجوم………. 77
4-7-1. مذاهب ایرانی……………………… 78
الف: مذهب ……………………………… 79
ب: زروان……………………………….. 80
4-7-2. گاه شماری و مسایل کبیسه……………. 81
الف: وهيگك………………………………. 83
ب: چگونگی کبیسه به گفته بیرونی……………. 84
ج: هنگام اولین و آخرین کبیسه……………… 85
د: نقل خیام در نوروزنامه درباره اجرای کبیسه های کهن………………………………………. 86
ه: استنباط بیرونی درباره ی زمان اجرای آخرین کبیسه87……………………………………….
4-7-3. گاه شماری اوستایی…………………. 88
الف: فصل و سال، گاهنبارها، شادی و جشن……… 88
ب: اسامی ماه ها در کتیبه های هخامنشی………. 91
ج: گاه شماری اوستایی، سوابق………………. 92
4-8. گاه شماری مصری……………………… 93
4-8-1. سال مصری…………………………. 93
4-8-2. دوره سوتیسی………………………. 94
4-8-3.ایرانیان و مصریان………………….. 95
4-8-4.محاسبهی دورهها…………………….. 96
4-9. گاه شماری یونانی……………………. 97
4-9-1. مراحل ستارگان در قصیده ی هسیودوس……. 97
اسطوره هاو احكام صور فلکی در نجوم در ایران باستان
5-1. حمل (بره)………………………….. 103
5-2. ثور (گاو) …………………………. 103
5-3. جوزا ( دوپیکر)……………………… 104
5-4. خرچنگ (سرطان)………………………. 105
5-5. شیر (اسد)………………………….. 105
5-6. سمبله (خوشه)……………………….. 105
5-7. میزان (ترازو)………………………. 106
5-8. عقرب (کژدم)………………………… 107
5-9. قوس (تیرانداز)……………………… 108
5-10. جدی (بز)پ…………………………. 108
5-11. دلو (آبریز) ………………………. 109
5-12. حوت (ماهی)………………………… 110
5-13. صورتهای فلکی بهار………………….. 110
5-14. صورتهای فلکی تابستان……………….. 110
5-15. صورتهای فلکی پاییز…………………. 111
5-16. صورتهای فلکی زمستان………………… 111
5-17 آغاز اختر شناسی…………………….. 111
الف: ایشتار ………………………… 112
ب: مذهب ستاره پرستی و اخترشناسی ………. 112
ج: زیج زهره ی آمیزادوگا ………………. 113
5-18. در احکام برج ها……………………. 114
الف: چيستي مثلث ها……………………. 115
ب: مربع ها و برج های فصول …………….. 116
ج: چگونگي طبعهای ستارگان………………. 116
د: احوال ستارگان و سیارات در سعادت و نحوست. 116
ه: تقسيم بندي اقليم ميان ستارگان……….. 117
و: فره دارهای ستارگان………………….. 117
ز: نگرستن ستارگان در برج ها…………….. 118
5-19. احکام برج ها در بندهش………………. 118
فهرست منابع …………………………………… . 123
نجوم در ایران باستان
نجوم در ایران باستان
نشانه های آسمانی
هزاران ستاره در آسمان پراکنده اند. برخی درخشش خاصی دارند که توجه ما را جلب میکنند. سیارات پرنورتر نیز از ستاره های بی شمار اطرافشان مجزا به نظر میرسند. رد پای دود مانند راه شیری بر آسمان از سویی به سوی دیگر پل میزند، همچون اثری سفید رنگ از یک رنگین کمان بزرگ. آسمان شب پر شکوه، زیبا و اسرار آمیز است.(كراپ، ص5)
با این همه شناخت حقیقی آسمان ساعت به ساعت، روز به روز، ماه به ماه، سال به سال و حتی در دوره های طولانی تری در گستره مهیب زمان، متحول می شود. اگر ما همچون نیاکانمان بیشتر به آنها توجه کنیم، این تغییرات در دوره های کوتاهتری از زمان قابل درک خواهند بود.
این دوره از بامداد و زمان طلوع آفتاب، آغاز میشود. منظور ما زمانی است که خورشید از افق که مرز بین زمین گسترده اطراف ما و آسمان پهناور بالای سر ما است، می گذرد. معنای ریشه ای افق، مرز یا کرانه می باشد. این حس که زمین در لبه یا کرانه آسمان به پایان می رسد، ممکن است ناشی از ناحیه یا فضای محدودی باشد که ما در آن قرار داریم. تا جایی که به قدرت دید ما مربوط می شود، اهمیتی ندارد که بدانیم زمین گرد است و یا فکر کنیم مسطح است. آنچه مسلم است در هر نقطه ای که باشیم قوسی از افق ما را احاطه کرده است.( کراپ،١٣٨٣.ص١٢)
ادامه نشانه های آسمانی
در پایان که خورشید به افق باز می گردد و ناپدید می شود، آسمان تاریک می شود و حدود یک ساعت بعد ستارگان در آن می درخشند. با مشاهده دقیق آنها، پی می بریم که بیشتر آنها همانند خورشید عمل می کنند. ابتدا طلوع می کنند و سپس با عبور از روی زمین غروب می کنند. ستارگانی که نزدیک به محل غروب هستند، خورشید را در ابتدای شب و زیر افق دنبال می کنند. بقیه در زمانی که خورشید پایین رفت، طلوع می کنند و تمام شب در آسمان هستند. تمام ستارگانی که هنوز، هنگامی که خورشید روز را به زمین باز می گرداند در آسمان هستند، در گرگ و میش سحر محو می شوند.(همان.ص١٣)
این الگوی معتبر شبانه روز، اولین چرخه آسمان در گذر زمان است. روز و شب تقسیم بندی سفر خورشید و ستارگان در پهنه آسمان هستند. نمایش که دوران زمین به دورخود، بدان تحرک می بخشد. ما بر روی زمین میایستیم بدون اینکه حرکت آنرا احساس کنیم. در مقابل، ما تاثیر آنرا در آسمان مشاهده می کنیم. سیاره ما از غرب به شرق دوران می کند و در نظر ما همچون صحنه با شکوه نمایشی است که از شرق به غرب در حال غلتیدن است.
شرق خاستگاه طلوع هاست و غروب ها در غرب به وقوع می پیوندد. این جهت ها بین وقایع کیهانی می باشند و به واسطه آنها معنی پیدا می کنند. با این وجود این وقایع نیز معانی نمادین خودشان را دارند. زمانی که از شرق نه به عنوان یک جهت بلکه در معنای کلی آن سخن می گوییم، منظور ما نیمی از افق است که اجرام کیهانی در آن نمایان می شوند ودر یک معنا در شرق متولد می شوند، بنابراین شرق برای ما تداعی گر تولد، آفرینش و زندگی است.(همان.ص٢٥)
مردم زمان باستان، غروب خورشید و دیگر اجرام کیهانی را با مرگ خودشان یکسان می پنداشتند و ما هنوز از آن دوران با عنوان استعاری «روزگار غروب خورشید» یاد می کنیم در بسیاری از فرهنگ ها، غرب سرزمین مردگان است. در جنگ جهانی اول وقتی سربازی کشته می شد می گفتند به غرب رفته.
ستارگان پیرامونی
برخی از ستارگان، هیچگاه در افق غروب نمی کنند؛ در سرتاسر شبانه روز این ستارگان مسیر مدوری را با مرکز مشترک، دنبال می کنند. مرکز این مسیرها همواره ثابت است. در عصر حاضرو در نیمکره شمالی، ستاره قطبی در صورت فلکی دب اصغر است.ریشه این نام به قطب سماوی شمالی باز می گردد یعنی مرکز مسیرهای مدوری که ستارگان سیار در آن حرکت می کنند. وقتی زمین به دور قطب خود می گردد به نظر می رسد آسمان به دور آن می چرخد و ستارگانی که چرخه هایی به دور قطب دارند، ستارگان پیرامونی نامیده می شوند.
اگر ما رو به قطب سماوی شمالی بایستیم، ستاره ها برخلاف جهت حرکت عقربه های ساعت، بر گرد قطب می چرخند. اما در زیر خط استوا در نیمکره جنوبی ستارگان در جهت حرکت عقربه های ساعت ودر مسیرهایی قرار دارند که به دور نقطهای مشابه یعنی قطب سماوی جنوبی در حرکت هستند. در این نقطه هیچ جرم یا شیئی درخشان وجود ندارد، اما آنچه این نقطه را شایان توجه می سازد، حرکت روزانه ستارگان بر گرد آنست.
منازل قمر
بحث هنینگ دربارهی این منازل
در ميان ايرانيان چهار فهرست منازل قمر وجود دارد: فهرست بندهش در پازند، فهرست سغدي در آثارالباقيه، فهرست خوارزمي در آثارالباقيه و فهرستي كه از روي يك نسخه ي سغدي منتشر ساخته است. فهرست مانوي همانند فهرست بندهش با منازل شماره 27 سانسكريت اشويني شروع مي شده است، حال آنكه فهرست فريمن و دو فهرست ابوريحان بيروني با منزل ثريا = سانسكريت كرتيكاه، آغاز مي شوند. براي تشخيص يكايك منازل بايد به ياد آورد كه فهرست سغدي بيروني شباهت بسيار نزديك به فهرست منازل قمر سانسكريت دارد.(هنینگ،١٣٧۴)
چون نظام منازل قمر، از هند وارد ايران شد اسامي كاملا نوي براي منازل وضع كردند. مانند هنديان،اسامي را از چشمگيرترين ستارگان و يا صورفلكي مجاور دايره البروج كه در محدوده ي مجاز نظام قرار داشتند اخذ كردند. درست است كه پس از جا افتادن منازل قمر محتملاً از آن تنها به عنوان طريقه اي براي معلوم كردن طول استفاده مي كرده اند، اما بسيار بعيد به نظر مي آيد كه در لحظه ي اقتباس نظام، ستارگاني كه به اصطلاح پدر منزل مي شده اند و نام آنها را روي منزل مي گذاشتند، در داخل محدوده ي طولي مجاز منزل قمري كه اسم خود را از آن ستاره مي گرفت، نبوده باشند. اين حداقل شرطي است كه به هنگام اقتباس مي بايد رعايت كرده باشند تا دستگاه با موضع آسمان جور آيد و تطبيق كند.
اگر اين نكته را تصديق كنيم، آنگاه به شرط آنكه بتوان نام تعداد كافي آنها را معين و مشخص ساخت، مي توان معلوم كرد كه منازل قمر چه وقت وارد ايران شده اند. اگر از منزل قمري شماره ي ٣، يعني پرويز = پروين (ثريا) جلو برويم، منزل قمر شماره ي 4 = دبران. شماره ي ٥ ازيسر (راس الجبار يا راس الجوز ) و غيره، شماره ٦ = ابط الجوزا، شماره ٧ محتملا = راس التوام مقدم و راس التوام موخر. اندكي بعد شماره ي ١٠ نيز به احتمال زياد قلب الاسد و شماره ي ٢٠ بيترديد = وگا = نسرواقع. منزل قبلي شماره ي ١٩ نيش عقرب = شوله. شماره ي ٢٢ يوغ احتمالا نمايانگر نسرطائر است. شمارش منازل قمر از نقطه ي اعتدال بهاري آغاز مي شده است.(هنینگ، ١٣٧۴)
در منابع آمده است كه در روزگار ساسانيان دو دوره وجود داشت كه با هندو يونان تماس برقرار بود و كسب دانش نجوم تشويق مي شد. يكي در دوره شاپور اول پس از خاتمه ي جنگ با رومي ها و ديگري در اواخر روزگار ساسانيان. احتمالا در سلطنت خسرو اول و يا اندكي زودتر. مي شود نتيجه گرفت كه منازل قمري پهلوي در عرض دوره ي دوم اقتباس شده اند. ( لازمه ي اين نتيجه گيري اين فرض است كه منجمان ايراني قادر بوده اند نقطه ي اعتدال بهاري را يافته، طول ها را با دقت اندازه گيري كنند و در تعيين منازل قمر اعمال دقت نمايند ) ضمنا با اين نتيجه گيري براي تاريخ پاره اي از عبارات پهلوي كه در آنها گفتگو از منازل قمر شده است، حد اخيري به دست مي آوريم كه با ارزش است. مثلا زايچه ي كيهان كه در بندهش آمده است كه البته اين زايچه قابل اطمينان نيست زيرا طبق تحقيقات انجام شده اين داده ها انعكاس واقعيت نيست.(همان)
تقویم های نجومی – نجوم در ایران باستان
عناصر تقویم ها، تعریف
١. تعداد تقویمهایی که در جهان ما در حال و گذشته مورد استفاده قرار گرفتهاند، بیشمار است. اما، علیرغم تفاوتهایی که این تقویمها با هم دارند، همگی دارای دو عنصر مشترک هستند: ١) وابستگی قمری: که واحدهای کوچکتر و نه دقیق زمان را تعیین میکند و ٢) وابستگی خورشیدی که «سال» یا به عبارت دیگر پیدایش تناوبی فصول را اندازه میگیرد.
ظاهراً وابستگی خورشیدی به تنهایی برای امور کشاورزی اهمیت دارد و بنابراین نیازهای ابتدایی طبقه بالاتر تمدن را تامین میکند. وابستگی قمری ارزش عملی کمتری دارد، و به لحاظ نظری به محض اینکه جامعهی ساکن ابزاری برای ایجاد تقویم خورشیدی ابتدائی یافت، وابستگی قمری به کناری نهاده شد. اما در عمل این گسست اساسی با سنت تنها در موارد استثنائی ممکن بود.(گرشویچ،١٣٨٧.ص٨٥۴)
به طور خلاصه از بین تقویمهایی که تا کنون شناخته شدهاند، فقط چهار تقویم تنها بر اساس خورشید کار میکنند. این چهار تقویم عبارتند از، تقویم مصری، نقویم اوستایی متأخرهخامنشی، تقویم جولیاگرگوری، و تقویمی که مایاهای آمریکای مرکزی ایجاد کردند و بعدها ازتکها آن را پذیرفتند. اما حتی در تقویم مصری و جولیان هم مانند تقویم جدید گرگوری، عنصر قمری کاملاً از بین نرفته است. همانطور که میدانیم، عنصر قمری در تعیین عید پاک، که اهمیت مذهبی را حتی در آخرین مراحل تکامل چند هزارهای نشان میدهد، نقش مهمی دارد. بنابراین همه جا و همه وقت تقویم و مذهب را جداناشدنی مییابیم.
تغییرات دورهای ماه،«چهره»هایش، که ٣٠ روز طول میکشد، از زمانهای دور، قبل از تاریخ، توجه انسان را به خود جلب کرده است. این چهرههای قمری جالبترین پدیدۀ تناوبی نجومی هستند که در هر مکانی از کرهي زمین قابل مشاهدهاند. بنابراین، ظاهراً ماه همیشه به عنوان نشانگر برجستهی زمان مورد توجه قرار گرفته است. حتی بعد از اینکه ساکنین اولیه به دنبال وسیلهای برای تعیین تواریخ سال خورشیدی بودند تا زمان بذرافشانی و درو همینطور روزهای مهم دیگر از نظر کشاورزی یا نیازهای دیگر جامعه را تعیین کنند ماه اهمیت خود را حفظ کرد.(همان.ص٨٥٦)
٢- حرکت دو جرم آسمانی بزرگ نامنظم است. طول مدت حقیقی ماه قمری( یک ماه قمری) از تحولی به تحول دیگر فرق میکند. طول مدت سال هم با تغییری کوچکتر، همین طور است. آنچه که درهمهی وجوه نجومی و تقویمی اهمیت دارد، تعیین میانهی دورۀ مورد نظر است.
ارزش جدید میانهی طول دورهي ماه قمری ٥٣٠٥٩/٢٩ روز است. این مدت با همین دقت در نظرسنجیهای بابلی دیده شده است ( نیمهي هزارۀ اول قبل از میلاد). در مورد سال، مسئله پیچیدهتر است و باید بین دو گزینه تمایز قائل شویم. این دو گزینه عبارتند از: سال نجومی، که افول زمان بین دو مقارنهی پیاپی خورشید، همراه با یک ستارهي ثابت که ثابت انتخاب شده است، به بیان دیگر قلب الاسد، که دورهای ٢٥٦٣٦/٣٦٥ روزه دارد. و سال استوایی که زمان بین مقارنههای پیاپی موضع ربیعی (همبُری مکان منطقة البروج) را اندازه میگیرد و طول مدت سال استوایی کمی کمتر و برابر با ٢۴٢٢٠/٣٦٥ روز است.
اسطوره ها و احکام صور فلکی – نجوم در ایران باستان
حمل ( بره )
دو هزار و پانصد سال پيش، هنگامي كه نقطه ي اعتدال بهاري در صورت فلكي حمل قرار داشت، خورشيد در طول ماههاي بهاري از ميان صورت هاي فلكي حمل، ثور، جوزا عبور مي كرد. با توجه به اينكه اين ماه ها زيباترين فصل سال بودند، مردم در اين صورتها، نشانه ي باروري و بهره دهي را ميديدند.
گوسفندان كه با باروري خود معاش، لباس و رفاه اقوام دامدار قديمي را تامين مي كردند، در ميان اين اقوام جايگاه خاصي داشتند. لذا هيچ عجيب نيست كه حمل، گوسفند نر ( قوچ ) را از هزاران سال پيش تاكنون مي توان جزو صورتهاي فلكي يافت. بديهي است كه اين موضوع براي صورت فلكي گاو (ثور ) نيز صدق مي كند.
اهميت اين صورتهاي فلكي براي اقوام دامدار قديمي در داستانها و افسانه هاي قديمي آنها نمايان است. بطلمیوس آن را در کتاب خود«المجسطی» ذکر کرده است(١۴٥ میلادی). در جنوب برج «امرآةالمسلسله» قرار گرفته و در شرایط مساعد،٢٨ ستارۀ آن را با چشم تنها میتوان دید. مساحت آن ۴۴٠ درجۀ مربع است.(سالاری، ١٣٨٥)
در افسانههای یونانی آمده است:«فریکسوس» و «هِل»، از دست نامادری خود«اینو» سوار بر برهای شده فرار میکنند.«هِل» از بره افتاده و در تنگهای بین آسیا و اروپا غرق میشود که این تنگه را به نام او«هِلز پانت» مینامند.(داردانل امروزی) بره سرانجام فریکسوس را به نقطۀ امنی میرساند. اما«فریکسوس» با نهایت ناسپاسی بره را قربانی میکند.(اوبلاگر،١٣٧٧.ص١٨)
درخشانترین ستارۀ این برج، ستارۀ«حمل»(آلفا)است که ستارهایست سرخ رنگ.
.ثور ( گاو )
صورت فلكي ( ثور ) يكي از مشخص ترين و زيباترين صورتهاي فلكي آسمان است. اين صورت در عهد بابليها هم شناخته شده بود.در آن زمان نقطۀ تحویل بهاری، در اول این برج قرار داشته است،ما اکنون برج گاو با ماه ارذیبهشت مصادف است. مي گويند ثور ( گاو يا گاوميش ) به خواهش ( ايشتار ) الهه ي عشق بابل به آسمان صعود كرد، تا قهرمان افسانه اي ( گيلگمش ) را كه به نداي عشق او پاسخ نداده بود، نابود سازد. مصريان باستان در اين صورت فلكي، گاو مقدس ( آپيس ) را مي ديدند، كه در آغاز سال صفحه ي خورشيد را ميان شاخهايش مي گرفت و آن را به بالاترين وضعيتش در آسمان بلند مي كرد، وضعيتي كه خورشيد در تابستان به خود مي گيرد.
در افسانههای یونانی آمده«زیوس» خدای خدایان یونانی، خود را به شکل گاو سفیدی درآورد، تا دل «اروپا» دختر شاه را نرم کرده و او را مفتون خویش سازد. شگرد«زیوس» کارگر میشود،«اروپا» فریب او را میخورد و در حالی که پشت گاو سفید نشسته است، از کنعان تا «کِرِت» را شناکنان میپیماید. در آنجا«زیوس» به شکل عقابی درآمده و کام دل از دختر پادشاه میگیرد و آنگاه به یادبود آن روز، گاو را در آسمان آویزان میکند.(سالاری،١٣٨۴. ص١٥٠)
در شرایط مساعد میتوان٩٠ ستارۀ آن را با چشم غیر مسلح دید. روشنترین ستارۀ آن«آلفا»«دلبران» نارنجی رنگ است. خوشۀ باز«پروین» از دیرباز شناخته میشده است. در افسانهها گفته میشود که یکی از هفت خواهر به نام«الکترا» مادر بنیانگذار شهر ترویا بوده است. او در سوگ نابودی این شهر، خواهرانش را ترک کرد و بالاخره در کنار ستارۀ محور میانی صورت فلکی دب اکبر آرام گرفت؛ و به راستی هم صورت فلکی دب اکبر یک ستارۀ همراه کوچکِ قابل دیدن با چشم غیر مسلح، به نام سوار کار کوچک دارد.
نجوم در ایران باستان
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات و پیشینه تحقیق پایان نامه های تاریخ کلیک کنید .
جوزا(دو پیکر)
در ماههاي سرد زمستاني صورت فلكي جوزا ( دوپيكر ) را كه ستارگان اصلي پر نورش، كاستور ( آلفا جوزا ) و پولوكس( بتا جوزا ) حتي در آسمان شب شهرهاي بزرگ نيز جلب توجه مي كنند، به راحتي مي توان يافت. در افسانهها میگویند «کاستُر»و«پالاکس» دو پسر دوقلو بودند. با این تفاوت که «پالاکس»، مرگ ناپذیر بوده و «کاستُر»، همچون دیگران پایان زندگیش به مرگ منتهی میشد. در نتیجه روزی که کاستُر در جنگ کشته شد، پالاکس مرگ ناپذیریاش را با کاستُر تقسیم کرد و سرانجام دو برادر در آسمان جای گرفتند. این برج از زمانهای قدیم، به ویژه در ایران باستان شناخته میشده و در آن زمان روشنایی هر دو ستاره را یکسان میدانستهاند.
در زمستان و اوایل بهار به خوبی میتوان این برج را در کنار صورت فلکی پرشکوه« شکارچی»(اوریون) مشاهده کرد. حافظ میگوید:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
ساقی بیا که از مدد بخت کارساز کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
«برج دو پیکر» در شمالیترین ناحیۀ منطقۀ برجها جای دارد و یکی از بزرگترین و آشکارترین آنهاست.(سالاری،١٣٨۴.ص١٠٩)
خرچنگ (سرطان)
از برجهایی است که بابلیان و ایرانیان باستان به خوبی آن را میشناختهاند.صورت فلكي نه چندان نمايان سرطان كه به خاطر ستارگان كم سويي كه دارد، در شهرهاي بزرگ هيچ قابل رويت و شناسايي نيست، انسان را به ياد قهرمان كبير يوناني هركول يا هركلس يا هركولس مي اندازد. او ماموريت داشت که با «مارآبی» بجنگد که«جونو» ملکۀ المپ،خرچنگی را علیه او وارد مبارزه میکند، «هرکول» خرچنگ را زیر پای خود له میکند، با این حال «جونو» قهرمان خود را پاداش داده و برای همیشه در آسمان قرارش میدهد.
جالب است بدانیم خیلی پیشتر مردم در این صورت فلکی، جانوری را با پوستهی سخت (لاکپشت مانند) مجسّم میکردند. در بابل آن را به شکل لاکپشت و در مصر باستان آن را به صورت «اسکارابویس» (سوسک مقدس) میدیدند. بسیاری از اقوام باستانی آن را دروازهای تصور میکردند، و معتقد بودند که روح آدمیان از میان این دروازه از آسمان به زمین میآید.
برج خرچنگ دارای دو خوشه باز زیباست یکی از آنها(اِم۴۴) یا «پریسپ» نامیده میشود، «پریسپ» را «آخور» نیز میگویند.و دیگری(اِم٦٧) است.
سنبله ( خوشه )
صورت فلكي سنبله يكي از قديمي ترين صورتهاي فلكي است كه توسط انسان شناسايي و توصيف شده است. اكثر اقوام باستاني اين صورت فلكي را به عنوان الهه ي باربري مقدسمي شمردند. بابليها در اين صورت فلكي الهه ي ايشتار را مي ديدند كه به خداي غلات ( تموز ) عشق مي ورزيدند. هر سال وقتي كه او را درو مي كردند و زمين را شخم ميزدند، ايشتار به سوگ مي نشست. او در زمستان به جهان زيرين مي رفت تا تموز را بازگرداند. آنگاه در آغاز سال، تموز در جامه اي سبز و تازه دوباره در زمين ظاهر مي شد.
نجوم در ایران باستان
نمونه ای از فهرست منابع
- ١- آموزگار، ژاله ، (1387). تاریخ اساطیر ایران. تهران: سمت
- ٢- ابن ندیم، (1381). الفهرست. محمد رضا. تجدد (مترجم). تهران: اساطیر
- 3- اوبلاکر، اریک ، (1377). صورتهای فلکی و نشانه های نجومی. تهران: شفق
- 4- بلک، جرمی و گرین، آنتونی ، (1385). فرهنگنامه خدایان ، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان. پیمان. متین. (مترجم). تهران: امیرکبیر
- 5- بهار، مهرداد ، (1387). ادیان آسیایی ، تهران: چشمه
- 6- (1378). بندهش ، فرنبغ دادگی ، تهران: توس
- 7- (1387). پژوهشی در اساطیر ایران ، (پاره ی نخست و پاره ی دوم). تهران: آگاه
- 8- بویس، مری ، (1381). زرتشتیان ، باورها و آداب دینی آنها. عسگر. بهرامی (مترجم). تهران: ققنوس
- 9- بیرونی، ابوریحان ، (1318). احکام نجوم در بیان کواکب و برج ها. جلال. همایی (مترجم). تهران: چاپخانه مجلس
- ١0- بیرونی، ابوریحان ، (1352). آثارالباقیه. اکبر. داناسرشت ( مترجم). تهران: ابن سینا
- ١1- تفضلی، احمد ، (1371). تاریخ ادبیات ایران. تهران: سخن
- ١2- تقی زاده، سید حسن ، (1316). گاه شماری در ایران قدیم. تهران
- 13-…
- 14-…
رشته | تاریخ |
گرایش | فرهنگ و زبان های باستانی |
تعداد صفحات | 110 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 350 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.