قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 550 بازدید

مثال خیر در ساحت نظريه پردازی

مثال خیر در ساحت نظريه پردازی

مثال خیر

مقدمه

بررسي مثال خير در افكار افلاطوني

مثال خیر افلاطوني

مثال خیر در افكار متفكران سياسی

ارسطو

دوره ميانه

جرج ويلهلم فردريك هگل ( ۱۸۳۱- ۱۷۷۰ )

مارتين هايدگر ( ۱۸۸۹- ۱۹۷۶ )

لئواشتراوس ( ۱۹۷۳- ۱۸۹۹ )

– نتيجه گيري

منابع

مثال خیر

مثال خیر در ساحت نظريه پردازی

مثال خیر در ساحت نظريه پردازی

از هنگاميكه افلاطون گام در مركز دنياي ذهني و فكر ي يونان نهاد و همه چشمها به آكادمي او دوخته شد، بيش از دو هزار سال گذشته است؛ ولي تا امروز، خصيصه هر فلسفه اي را هنوز چگونگي ارتباطش با افلاطون معين ميكند. فرهنگ همه قرنهاي دوره كلاسيك پس از افلاطون مهر فلسفه او را به صور گوناگون بر پيشاني دارد. تمدن دوره كلاسيك كه دين مسيحي را به خود گرفت و با خود آميخت و در حال آميختگي با آن دين به قرون وسطي انتقال يافت، تمدني بود كه انديشه اش از فلسفه افلاطون ريشه مي گرفت.

تنها از اينجا مي توان به شيوه فكر شخصيتي چون آگوستين راه يافت كه « جمهوري » افلاطون را به زبان دين مسيحي ترجمه كرد و كتاب « شهر خدا » را پديد آورد كه چارچوب فلسفه قرون وسطي است. فلسفه ارسطو نيز شكل ديگر فلسفه افلاطون است ( يگر، ۱۳۷۶، ۶۹۵ ).

نظريه اخلاقي و سياسي افلاطون پيوند تامي با وجود شناسي و معرفت شناسي و انسان شناسي او دارد. در وجود شناسي، او به عوالم متعدد معتقد است. فراترين عالم، عالم مثل يا صور است كه در آن حقيقت اشياء حضور دارند؛ عوالم فرودين به مقدار شباهت يا بهره مندي خود از آن عالم حقيقتي نسبي دارند. عالي ترين مثال صورت خير است كه سنگ بناي تمام مثالهاي ديگر و با مثال واحد و نيز با مثال زيبايي يكي است. عدالت في نفسه، شجاعت في نفسه و عفت في نفسه مثالهايي از خيرند كه تنها در عالم مثال تحقق دارند.

مثالها موجوداتي مطلق، كلي، بي زمان ( ازلي و ابدي )، بي مكان، قائم بالذات،لا تغيير و مستقل اند. آنچه در اين عالم محسوسات و خاكي از مصاديق اين امور ظهور مي يابد تنها گرفته اي از آن عالم اعلي است و نبايد آنها را اصيل دانست زيرا همه امور جزئي و فاقد وصف كليت و اخلاق و ديگر اوصاف امور حقيقي هستند. معرفت شناسي افلاطون نيز در وجود شناسي او منطبق است. معرفت حقيقي آن است كه متعلقش در عالم مثل محقق باشد و از اين رو كار اصلي فيلسوفان تأمل در عالم مثال است. بنا بر انديشه سياسي افلاطون در چارچوب نظريه مثال خير تنها فيلسوفان اند كه عقلشان بر شهواتشان فائق مي آيد و رفتاري حكيمانه دارند( مك اينتاير، ، ١۳۸۸،۶۳- ۶۱ ).

بر اين اساس فضايل كليدي نزد افلاطون عبارتند از؛ معرفت يا حكمت عقلي، شجاعت، خويشتنداري و عدالت، فضيلت حكمت مرتبط با جزء عقلاني اوست و فضيلت شجاعت مرتبط با جزء اراده و همت.خويشتنداري يا عفت از هماهنگي بين دو جز شهواني و جز اراده و همت حاصل مي آيد. عدالت نيز به هماهنگي بين هر سه جز نفس مربوط مي شود( مك اينتاير، ، ١۳۸۸،۶۳- ۶۱ ).

معهذا جامعه نيك جامعه اي است كه از افراد سعادتمند و با فضيلت تشكيل شده باشد. اگر شهروندان يك دولت شهر انسانهاي بدي باشند هرگز نمي توان انتظار يك جامعه نيك و خير را داشت. دولت شهر افلاطوني نيز برگرفته از نفس افلاطوني سه جز دارد: طبقه فروتر كه صنعتگران و پيشه وران هستند، طبقه برتر كه پاسداران و سپاهيان هستند و طبقه سوم كه فرمانروايان هستند. بنابراين جامعه سعادتمند بر اساس نظريه مثال خير در فلسفه سياسي افلاطون جامعه اي است كه فرمانروايش فيلسوف به معناي عالي ترين فرد داراي معرفت عقلي باشد. اين نوع حكومت كه در آن حكيم حاكم است يك دولت شهر آرماني براي افلاطون است ( مك اينتاير، ، ١۳۸۸،۶۳- ۶۱ ).

 

مثال خیر در ساحت نظريه پردازی

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات و پیشینه تحقیق پایان نامه های تاریخ کلیک کنید

 

بررسی مثال خیر در افكار افلاطونی:

مثال خیر در « جمهوري » افلاطون مقياس مطلق و مبناي انديشه تلقي فلسفه به عنوان عالي ترين « هنر اندازه گيري » است كه در نخستين نوشته هاي افلاطون روي مي نمايد.

مثال خیر ، كه به تمامي دنياي ايده هاي افلاطون معني و ارزش مي بخشد، هدف طبيعي هر كوششي است؛ و آدمي براي اينكه آن هدف را بشناسد بايد سيرت و رفتار خود را شبيه آن سازد. ولي شناسايي آن هدف در دنياي محسوسات، بي واسطه امكان پذير نيست زيرا حجابهاي متعدد آن را از چشم آدمي پنهان ساخته است. نخستين گام براي اينكه چشم روح از روشنايي خير بهره ور شود و به ديدن دنياي حقيقت توانا گردد، به كنار زدن آن حجابهاست ( يگر، ۱۳۷۶، ۹۵۰- ۹۴۴ ).

افلاطون طرح نظريه مثال خیر را با تمثيلي استادانه آغاز مي كند. وجود اين جهان آدمي به سكونت در غاري زيرزميني تشبيه مي شود. آدميان تمامي زندگي خود را در اين غار بسر مي برند و گردن و رانهايشان چنان با زنجير بسته شده كه نه مي توانند از جاي بجنبند و نه سر به راست و چپ بگردانند بلكه ناچارند پيوسته روبروي خود را بنگرند( گمپرتس، ۱۳۷۵، ۱۰۳۲- ۱۰۲۸).

در پس پشتشان راهي بر بلنديِ وجود دارد و در آن راه كسانِ بسيار، اشياء گوناگون از هر دست، از جمله پيكره هاي انسان و حيوان كه از سنگ و چوب ساخته شده، به اين سو و آن سو مي برند و همه آن اشيا از بالاي ديواري كه در طول راه قرار دارد، پيداست. در بيرون به فاصله اي دور، آتشي روشن است و سايه هاي آن اشيا كه به ديوار غار مي افتد يگانه چيزي است كه ساكنان غار مي توانند ببينند. زندانيان، اين سايه ها را واقعيت مي پندارند( گمپرتس، ۱۳۷۵، ۱۰۳۲- ۱۰۲۸).

ولي اگر يكي از آنان را از بند آزاد كنند و او بتواند سر به عقب بگرداند و در روشنايي بنگرد يا به سمت مدخل غار برود، طبيعي است كه به رنج مي افتد و چون روشنايي، چشمهايش را خيره مي كند، سايه هايي را كه بيشتر ديده است واقعي تر از اشيايي مي انگارد كه اكنون نشانش مي دهند. اگر او را با زور از راه سربالا و ناهموار به بيرون غار ببرند و چشمش به روشنايي آفتاب بيفتد، خشمگين مي شود و نمي تواند هيچ يك از اشيايي را كه مردمانِ ديگر حقيقي مي پندارند، ببيند.

اما به تدريج چشمهايش به روشنيِ دنياي بيروني عادت خواهد كرد: نخست سايه ها را خواهد ديد، سپس تصاويري را كه در آب يا در آيينه مي افتد و سرانجام خود اشيا را. پس از همه اينها خواهد توانست ماه و ستارگان را ببيند و بعد از همه، قرص خورشيد را. ولي اگر روزي به غار بازگردد و بكوشد زندانيان ديگر را از اسارت برهاند و به دنياي روشنايي رهنمون شود بر او خشم خواهند گرفت و حتي اگر بتوانند او را خواهند كشت( گمپرتس، ۱۳۷۵، ۱۰۳۲- ۱۰۲۸).

مثال خیر افلاطوني:

مثال خیر جاودانه و تغييرناپذير است و واقعيت آن، وراي تجارب حسي فراروي ماست. مثال خير از نظر افلاطون، بنياني مطلق براي اخلاق فراهم مي آورد. جوامع بشري تغيير مي كنند، اما مثال خیر تغيير نمي كند.

از نظر افلاطون عالم مثال، عالم وجود و مثال خیر امري وراي وجود است. همانطور كه خورشيد نه تنها مرئي بودن اشيا بلكه بوجود آمدن آنها، رشد آنها، و غذاي آنها را به آنها مي بخشد، بي آنكه خودش در حال « صيرورت » باشد، مثال خیر نيز بي آنكه خودش « هستي » داشته باشد، بخشنده هستي، « هستي و واقعيت » به امور شناخته شده در تفكر شمرده مي شود.

مثال خیر در برخي از محاورات افلاطون مانند فيلبوس دقيقا نقش فراهم آوردن جهت گيري عملي را براي زندگي درست و عادلانه ايفا مي كند، البته از آن حيث كه اين زندگي تركيبي از لذت و معرفت است و از آن حيث كه تركيب اين زندگي، بدان گونه كه افلاطون در پايان محاوره توصيف مي كند، آشكارا از طريق مثال حد، بي حدي، و عقلانيت تنظيم مي گردد ( گادامر، ۱۳۸۲، ۸۶، ۱۵۹).

افلاطون با اشاره به نظريه مثال خير در فلسفه سياسي خود بر اين باور است كه فلسفه بزرگترين هديه اي است كه خدايان به مخلوقات فاني عطا كرده اند. اگر چنين هديه اي به انسانها داده نشود آنها ناتوان تر از آنند كه خود بتوانند به دانش حقيقي دست يابند. افلاطون اميدوار بود كه براي اصلاح امور جامعه يا فلاسفه قدرت حاكم را در دست بگيرند يا اينكه صاحبان قدرت با الهامي الهي به فلسفه راستين به طور حقيقي دل ببندند( ليدمان، ۱۳۸۶، ۲۸-‌‌‍‌‍ ۲۷).

جوهر نظريه افلاطون اين است كه انسان به ياري فلسفه مي تواند به حقيقت و فضيلت دست يابد. بنا به نظر او همانطور كه مي توان براي قضاياي رياضي دليل اثباتي آورد، مي توان با يقين مطلق تعيين كرد كه انسان بايد چگونه رفتار كند، انسانها چگونه بايد با هم ارتباط برقرار كنند و به اين ترتيب چگونه بايد دولتي تشكيل دهند كه بهترين عملكرد را داشته باشد. افلاطون معتقد بود كه هيچ چيز كامل در اين جهان نمي توان ايجاد كرد.

بنا به اعتقاد او جهان رباني، در آن سوي جهان مادي واقع است و آنچه در اين جهان روي مي دهد بازتاب ناقص آن جهان است. اما اگر انسان طرح صورت هاي ذهني ( ايده ها ) را بشناسد و خود را با آنها تطبيق دهد قادر خواهد بود جامعه اي بهتر از جامعه موجود بنا سازد.

افلاطون معتقد است كه دستيابي به شناخت صورت هاي ذهني يا نمونه آرماني روندي پردرد و دشوار است كه همه كس توان نيل به آن را ندارد. بنا به نظر او تغيير دولت و اداره آن تنها براي كساني امكان دارد كه داراي استعداد طبيعي و آموزش فراوان هستند. اين وظيفه اي است كه افلاطون بر دوش كساني مي نهد كه آنها را فيلسوف مي نامد. يعني مرداني كه توان ذهني ممتاز و دانش فراوان دارند ( ليدمان، ۱۳۸۶، ۲۸-‌‌‍‌‍ ۲۷).

نمونه ای از منابع:

  • اشتراوس، لئو (1373)، فلسفه سياسي چيست؟، ترجمه فرهنگ رجايي، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران
  • افلاطون (1380)، دوره آثار، 4 جلد، ترجمه محمد حسن لطفي، انتشارات خوارزمي، تهران.
  • افلاطون (1388)، جمهور، ترجمه فواد روحاني، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران.
  • بشيريه، حسين، (1376)، تاريخ انديشه هاي سياسي قرن بيستم (انديشه هاي سياسي مارکسيستي)، نشر ني، تهران.
  • بشيريه، حسين، (1388)، تاريخ انديشه هاي سياسي قرن بيستم (ليبراليسم و محافظه کاري)، نشر ني، تهران.
  • بشيريه، حسين، (1386)، عقل در سياست، نشر نگاه معاصر، تهران.
  • بورمان، کارل (1389)، افلاطون ، ترجمه محمد حسن لطفي، طرح نو، تهران.
  • پاپاس، نيکلاس (1389)، جمهوري افلاطون، ترجمه بهزاد سبزي، انتشارات حکمت، تهران.
  • پلامناتز، جان (1383)، شرح و نقدي بر فلسفه اجتماعي و سياسي هگل، ترجمه حسين بشيريه، نشر ني، تهران
  • تايلور، سي.سي، (1390)، تاريخ فلسفه راتبح، ترجمه حسن مرتضوي، نشر چشمه، تهران.
  • ترنس استيس، والتر (1385)، تاريخ انتقادي فلسفه يونان، ترجمه يوسف شاقول ، انتشارات دانشگاه مفيد، قم.
  • حقيقت، سيد صادق (1387)، روش شناسي علوم سياسي، انتشارات دانشگاه مفيد، قم.

 

www.nomadicmatt.com

مشخصات اصلی
رشته تاریخ
گرایش عمومی
تعداد صفحات 33 صفحه
منبع فارسی دارد
منبع لاتین دارد
حجم 75 kb
فرمت فایل ورد (Word)
موارد استفاده پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مثال خیر در ساحت نظريه پردازی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید