قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 194 بازدید

روش شناسی حقوق بین الملل

در این مقاله قصد داریم تمامی مصادیق روش شناسی حقوق بین الملل را خدمت شما عزیزان در 138 صفحه ارائه دهیم . دقت داشته باشید که این نوشته تماما همراه با منابع لاتین و فارسی بوده است. امید است که شما عزیزان را در راستای ارتقای علمی کمک رسانده باشیم .

روش شناسی حقوق بین الملل

با رویکرد فلسفی

 

فهرست

عنوان            صفحه

چكيده   1

مقدمه    3

بخش اول- کلیات……………………………9

فصل اول-آشنایی با اصول روش شناسی………………….10

بند اول- تعاریف…………………………………10

بند دوم- موضوع روش شناسی…………………………11

بند سوم-روش و روش شناسی………………………….12

1-3-روش شناسی نوع اول و دوم………………………12

2-3-روش شناسی در معنای محدود و وسیع در حقوق بین الملل .12

3-3-کاربردهای اصطلاح روش………………………….13

بند چهارم-رابطه روش شناسی با روش تحقیق و پژوهش……..14

بند پنجم-رابطه روش شناسی با هستی شناسی و معرفت شناسی..15

1-5-هستی شناسی………………………………….15

2-5- معرفت شناسی(بحث شناسی)………………………17

1-2-5- تقسیمات کلی در معرفت شناسی…………………18

3-5- تحلیل رابطه معرفت شناسی و هستی شناسی………….19

بند ششم- بحث شکاکیت………………………………20

1-6-کلیات           20

2-6- شرح موضوع…………………………………..21

بندهفتم-طبقه بندی مراتب شناسی از دیدگاهفیلسوفان مخالف.             21

1-7-ماهیت شناخت………………………………..22

2-7-حد شناسایی   ……………………………..22

3-7-معیار شناسایی  ……………………………..23

4-7-اعتبارشناسایی………………………………23

بند هشتم-منشاء شناخت…………………………….23

1-8- تجربه         24

2-8-اشکالات اصالت تجربه             24

1-2-8-اشکال اول………………………………….25

2-2-8-اشکال دوم           25

3-2-8-اشکال سوم          25

4-2-8-اشکال چهارم       25

5-2-8-اشکال پنجم…………………………………26

3-8- عقل………………………………………..26

4-8- دو حوزه حدس و عشق……………………………26

بند نهم- بحث حجیَت………………………………..27

1-9-دکارت……………………………………….28

2-9-متکلمین……………………………………..28

بند دهم-رابطه روش شناسی و نظریه……………………28

بند یازدهم- تعامل روش ش ناسیو علم………………….29

بند دوازدهم-روش شناسی و فلسفه……………………..29

فصل دوم-رویکرد فلسفی

بند اول –انواع رویکردها…………………………..31

1-1-رویکرد درونی و برونی………………………….31

2-1-رویکردتک منظری و چند منظری…………………….32

بند دوم- رویکرد فلسفی…………………………….32

بند سوم-حیطه شناسی مباحث فلسفی در حقوق بین الملل…….35

1-3-موضوعات درونی حقوق……………………………37

2-3-موضوعات بیرونی حقوق…………………………..37

بخش دوم-روش شناسی حقوق بین الملل در ساحت هستی شناسی و

معرفت شناسی

فصل اول-هستی شناسی حقوق بین الملل

بند اول –کلیات…………………………………….40

بند دوم-انکارکنندگان حقوق بین الملل………………….41

1-2-آیا جامعه بین المللی وجود دارد…………………..42

1-1-2-پاسخ………………………………………..43

2-2-نظر کانت در باب ماهیت جامعه بین المللی……………44

3-2-آیا در روابط بین المللی قواعد حقوقی حکمفرماست……..46

1-3-2-پاسخ………………………………………..46

4-2-نظریه کانت در باب امکان وجود قواعد حقوقی در حقوق بین

الملل ……………………………………………47

5-2-مساله ی عدم وجود دستگاه دادگستری بین المللی……….48

1-5-2-پاسخ………………………………………..48

2-5-2-نظر کانت در باب عوامل بازدارنده ی حقوق بین الملل…49

6-2-شبهه ی عدم وجود یا عدم ضمانت اجرای حقوق بین الملل….51

1-6-2-پاسخ………………………………………..51

2-6-2-نظر کانت در باب ضمانت اجرا در حقوق بین الملل…….52

3-6-2-علل مخالفت کانت باوجود یک حکومت جهانی برای تضمین و

اجرای حقوق بین الملل……………………………….53

بند سوم-نظریه مارتین کاسکه نیمی در نفی موجودیت حقوق بین

الملل…………………………………………….54

بند چهارم-نتیجه……………………………………55

فصل دوم-معرفت شناسی حقوق بین الملل

بند اول –کلیات…………………………………….58

بند دوم-اهمیت این نوع روش شناسی در حقوق بین الملل……..61

بند سوم- تقسیم بندی مکتب ها…………………………63

بند چهارم-مکتب حقوق طبیعی…………………………..64

1-4- معرفت شناسی مبدأ ومنشأ حقوق طبیعی……………….65

2-4-انتقاد بر مکتب حقوق طبیعی……………………….66

3-4- روش استنتاج در مکتب حقوق طبیعی………………….67

5-4-انتقاد بر روش استنتاجی حقوق طبیعی………………..68

بند پنجم- روش شناسی مکتب حقوقی جدید………………….69

بند ششم-مکتب حقوق ارادی…………………………….70

1-6-نقد…………………………………………..70

2-6-روش استنتاجی در مکتب حقوق ارادی………………….71

1-2-6-نقد…………………………………………71

بند هفتم-پوزیتیویسم اثبات گرایی……………………..72

1-7-روش شناسی مکتب پوزیتیویسم……………………….74

1-1-7-تجربه گرایی………………………………….74

2-1-7-تعارض اخلاق با جامعه شناسی……………………..75

3-1-7-ماتریالیسم(مادی گرایی)فلسفی و تاریخی……………75

2-7-اثرات پوزیتیویسم حقوقی در حقوق بین الملل………….76

3-7-نقد…………………………………………..76

بند هشتم –مکتب رئالیسم سیاسی………………………..77

1-8-رئالسیم و حقوق بین الملل………………………..77

2-8-رئالیسم نئو کلاسیک………………………………79

3-8-رئالیسم خردگرا…………………………………79

4-8-نقد…………………………………………..80

فصل سوم-معرفت شناسی منابع حقوق بین المللل

بند اول –اهمیت معرفت شناسی منابع حقوق بین الملل……….81

بند دوم-معرفت شناسی منابع حقوق بین الملل ازمنظر رئالیسم..82

بند سوم-معاهده از نظر رئالسیم……………………….82

1-3-وضعیت های پیش از معاهده…………………………83

1-1-3-وضعیت همسازی منافع……………………………83

2-1-3-وضعیت معمای هماهنگی…………………………..84

3-1-3-وضعیت هارمونی………………………………..85

4-1-3-وضعیت معمای زندانی……………………………85

2-3-جایگاه هنجاری معاهده منعقده در حالت معمای زندانی…..86

بند چهارم-عرف از منظر رئالیسم……………………….90

1-4- عنصر اعتقادی حقوقی وتحلیل فلسفی آن………………91

بخش سوم-روش های استننتاج و پژوهش در حقوق بین الملل

فصل اول-روش های استنتاج در حقوق بین الملل

بند اول-دیباچه…………………………………….98

بند دوم-جایگاه روش منطقی در تحلیل حقوق بین الملل………98

1-2-روش قیاسی……………………………………..99

2-2-قیاس در حقوق وحقوق بین الملل……………………100

بند سوم روش استقرایی………………………………102

1-3-استقراء در حقوق بین الملل………………………102

2-3-تحلیل فلسفی استقراء در حقوق بین المللل…………..104

بند چهارم-بت های ذهنی……………………………..104

1-4-بت های قبیله ای و طایفه ای……………………..105

2-4-بتهای غار…………………………………….105

1-2-4- مثال در حقوق بین الملل………………………106

3-4- بتهای بازاری…………………………………107

4-4-بتهای نمایشی………………………………….107

بند پنجم- بتهارا بشکن……………………………..109

1-5-همه بتها نمی شکنند…………………………….109

بند ششم-روش علمی………………………………….110

فصل دوم-روش پژوهش در حقوق بین الملل

بند اول-دیباچه……………………………………111

بند دوم-رابطه روش پژوهش و روش شناسی در حقوق بین الملل…112

بند سوم- مواد پژوهش در حقوق بین الملل……………….113

بند چهارم- پژوهش توصیفی در حقوق بین الملل……………113

1-4-روش همبستگی…………………………………..114

2-4-پدیده شناسی…………………………………..114

بند پنجم – پژوهش هنجاری در حقوق بین الملل……………115

بندششم- پژوهش فرا حقوقی در حقوق بین الملل……………115

1-6-فلسفه حقوق بین الملل…………………………..115

2-6-معناشناسی در حقوق بین الملل…………………….116

3-6-متن پژوهی…………………………………….116

4-6-تفسیر………………………………………..117

1-4-5- روش های تفسیر………………………………117

5-5-منطق خطایی در حقوق بین الملل……………………119

بند ششم-مراحل پژوهش در حقوق بین الملل با رویکرد فلسفی و

روش شناسی………………………………………..120

1-6-انتخاب موضوع………………………………….120

2-6-یافتن موضوع پژوهش……………………………..121

3-6-ویژیگی های موضوع پژوهش…………………………121

4-6- کتابشناسی……………………………………122

5-6-جمع آوری و پردازش اطلاعات……………………….122

1-5-6-اطلاعات باید کافی و کامل باشد………………….123

2-5-6-اطلاعات باید صادق باشد………………………..123

3-5-6-اطلاعات باید دقیق باشد………………………..124

4-5-6-اطلاعات باید مستند باشد……………………….126

6-6-نگارش………………………………………..127

نتیجه گیری……………………………………….128

فهرست منابع………………………………………132

روش شناسی حقوق بین الملل

هستی شناسی حقوق بین الملل

کلیّات

چنانکه در بخش پیش نیزگفته شد ابتدا باید وجود موضوعی را اثبات کرد وسپس مدّعی معرفت و روش های معرفت شناسی آن شد؛ به بیان دقیق تر برای رفتن به سراغ معرفت شناسی آن علم ابتدا باید از هستی شناسی[1] آن علم گذر کرد[2]. چنانکه برخی «علم کلام» را فاقد وجاهت علم بودن می دانند چرا که استدلالات آن عقلی نیست و مبتنی بر حسن و قبح است؛

به نظر نگارنده همین مشکل در خصوص «روانشناسی» غربی نیز مصداق دارد که انسان را همچون دستگاهی می داند که شرطی می شود و در برابر محرّکی خاص، واکنشی خاص نشان می دهد؛ حال آنکه اگر انسان را «روح» بدانیم هر انسانی حکم خاص خود را دارد و قواعدی که روانشناسان غربی برای تیپ های مختلف شخصیّتی تعریف کرده اند درهم می ریزد.

تفکیک بحث هستی شناسی و معرفت شناسی در رشته ی حقوق بین الملل، بسیار مشکل است چرا که وقتی در بحث «معرفت شناسیِ» حقوق بین الملل، مکاتب فلسفی این علم را تحلیل می کنیم ناگزیر بحث ها به جاهایی کشیده می شود که گویی «هستی شناسی» حقوق بین الملل است. برخی مکاتب تفاسیری از حقوق بین الملل دارندکه گویی آن را نفی یا آن را از معنا تهی می سازد؛ چنانکه رئالیسم ویا بهتر بگوییم برخی از نظریه پردازان آن مکتب، حرف هایشان بیشترسیاسی است تا حقوقی . البته دراین فصل سعی می شود بیشتربحث های کلّی در غالب چند نظر، از مهمترین نظریه پردازان را بیان شود تا از زبان مکاتب؛ تا خلط مبحث با بحث معرفت شناسی پیش نیاید.

به هرحال درمورد رشته ی حقوق بین الملل نیز این شکّ وشبهه وجود دارد. با وقوع جنگها وبحران های منطقه ای وجهانی و به طور کلی تجاوزهای متعدّدی که به مقرّرات حقوق بین الملل وارد گردیده موجب شدتا نسبت به ماهیّت این رشته ی حقوقی به مثابه ی مجموعه ی قواعدلازم الاجرا به دیده ی تردیدبنگرندوحتّی تا بدانجا پیش روندکه این پرسش را مطرح سازند:آیا حقوق بین الملل اساساً یک حقوق واقعی است یا یک سری دستورات ساده ی اخلاقی فاقد ارزش اجرایی؟ پاسخ به این پرسش ، نخست مستلزم بیان نظریاتی است که در نفی حقوق بین الملل ابراز شده وسپس رد استدلالی آنها و اثبات وجود حقوق بین الملل.

 

اِنکارکنندگان حقوق بین الملل

انکارکنندگان وجودحقوق بین الملل به مکتب های مختلفی بستگی دارند. بررسی درست یانادرست بودن اصول فلسفی ، که بسیاری از دانشمندان را به انکارحقوق بین الملل کشانیده، خارج از قلمروحقوق است.  این ایرادات اکثراً ناشی ازیک فرضیّه و استدلال غلط می باشدوآن مقایسه ی جامعه بین المللی با جامعه ی داخلی دولت ها وسنجش ارزش حقوق بین الملل ، درمقایسه آن با حقوق داخلی است.

هابز[3] و اسپینوزا[4] از «فیلسوفانی» بودند که وجود حقوق بین الملل را انکار کردند. از میان «حقوقدانان»  پوفندروف[5] وجان آستین[6] از همه معروف ترند؛ جان آستین حقوق بین الملل را حتی شایسته ی نام «حقوق» نمی داند و آن را جزئی از اخلاق یا نزاکت بین المللی قلمداد می کند.[7] هگل هرچندحقوق بین الملل را به منزله ی یک رشته ی حقوقی قبول دارد، ولی آن را تا سطح یک «حقوق عمومی خارجی» تنزّل می دهد؛ وی معتقد است که در صورت بروز اختلاف میان کشورها و عدم حصول توافق بین آنها، جنگ تنها راه حل تلّقی می گردد.[8] در دوره ی معاصرنام «مارتین کاسکه نیمی[9]»استاد دانشگاه هلسینکی برسر زبان ها افتاده؛ برخی می گویند او با نظریاتش آتشی که برموجودیت حقوق بین الملل می افکند چیزی از پرسش های هستی سوز «نیچه» که بر پیکر مدرنیته افکند، کم ندارد . [10]

ایراداتِ رایج را به ترتیب اهمیّت و کلیّت، می توان در قالب مسایل ذیل مطرح کرده و پاسخ گفت:

1-آیا جامعه بین المللی وجود دارد؟

2-آیا در روابط بین المللی قواعد حقوقی حکمفرماست؟

3- مسأله وجود یا عدم دستگاه دادگستری

4- عدم وجود یا عدم ضمانت «اجرا» ی بین المللی

 

 آیا جامعه ی بین المللی وجود دارد؟

برخی از دانشمندان در انکار حقوق بین الملل ، حمله ی خود را متوجه اساس و زمینه ی حقوق بین الملل می کنند.  نظر اکثراین دانشمندان را می توان چنین خلاصه کرد: که حقوق بین الملل باید محصول یک «اجتماع» باشدوهمچنان که حقوق داخلی  بدون وجود «اجتماع» معنا ندارد لذا حقوق بین الملل باید مرتبط با اجتماعی از دولت ها باشد. وچون«اجتماع بین المللی» به معنای جامعه ای از دولت ها وجود ندارد بنابراین حقوق بین الملل نیز نمی تواند وجود داشته باشد. این استدلال مبنایش براصلی است که در حقوق روم وجود داشت که «هرجا اجتماع هست حقوق هم هست»[11].

این دانشمندان اینگونه استدلال می کنند که چون شاخص اصلی یک اجتماع «همبستگی» است ولذا چون این «همبستگی» بین دولت ها که همان اشخاص جامعه بین المللی هستند وجود ندارد؛ اجتماعی مرکب از دولت ها وجود نداردو بنابراین حقوق بین الملل که خاص جامعه ی بین الملل است نمی تواند وجود داشته باشد.[12]

 

اهمیّـت این نوع روش شناسی دررشته ی حقوق بین الملل

بنابر آنچه در منشور ملل متحد آمده است، سازمان ملل بايد همچون هسته اي مركزي ، هماهنگ كنندة اقداماتي باشد كه براي برقراري صلح و امنيت بين المللي و توسعة روابط دوستانة ميان كشورها براساس اصل تساوي حقوق و خود مختاري ملل و حصول همكاريهاي بين المللي در قلمرو و امور اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و ترغيب دولتها به رعايت حقوق بشر و آزاديهاي اساسي به عمل مي آيد. از اين روي، همة كشورها بايد، به لحاظ عضويت در سازمان، تعهداتي را كه به موجب منشور به عهده گرفته اند و كليه اختلافات بين المللي خويش را از راههاي مسالمت آميز، براساس اصول عدالت و حقوق بين الملل ، حل و فصل نمايند و در روابط خود را تهديد به زور يا استفاده از آن بر ضد تمامیّت ارضي يا استقلال يكديگرخودداری ورزند.
زماني كه منشور به تصويب شماري از كشورهاي جهان رسيد، بسياري از متفكّران و صلح دوستان گمان مي كردند كه سازمان ملل و تشكيلات وابسته به آن از جمله ديوان بين المللي دادگستري خواهند توانست با نهادينه كردن اصول و قواعد بين المللي ، اصل زيباي «جهان فارغ از جنگ» را بر روابط بين الملل حاكم گردانند؛ اما حوادثي كه ظرف اين چهل و چند سال در گوشه و كنار عالم به وقوع پيوسته است نشان مي دهد كه جنگ و ستيز بر سركسب منافعِ بيشتر همچنان دوام داشته و اختلافات ميان كشورها افزايش يافته و  و تنشهاي زيادي دامنگير آنان شده است ، تا حدّي كه بي نظمي و آشفتگي جايگزين آن نظامي گرديده كه منشوربدان پرداخته و از آن سخن گفته است؛ پيش از اين ، ميثاق جامعة ملل نيز از كشورها خواسته بود كه
براي پايداري صلح و استقرار امنيّت بين المللي، به مقرّرات حقوق بين الملل احترام بگذارند و به تمام تعهدات بين المللي خويش عمل كنند. واضعان ميثاق، براي هموار كردن راه صلح و ترغيب كشورها به ايجاد نظم عمومي بين المللي، از آنان دعوت كرده بودند كه اختلافات خود را از راههاي مسالمت آميز ، از جمله اقامة دعوي در مراجع دعوي داوري و قضايي، فيصله دهند تا از اين رهگذار نهاد قانون و قاضي جايگزين هرج و مرج و دفاع از خود گردند. به همين سبب، اندك زماني پس از تشكيل جامعه ملل ، دادگاهي جهاني به نام «ديوان دائمي دادگستري بين المللي» بنياد گذاشته شد كه تا پايان جنگ دوم دوام آورد.

جامعه ملل و ديوان دائمي در طول حيات موثر خود به اختلافات زيادي رسيدگي كردند، اما هيچ كدام نتوانستند در مقام شخصيتي مستقل در مقابل متجاسران به حريم حقوق بين الملل ايستادگي كنند و صلح و امنيت را بر جهان مستولي گردانند. در بدو امر شايد اين تصوّر پيش آيد كه نويسندگان ميثاق و منشور،
با دور ماندن از واقعيات سياسي جهان، به مفاهيمي از حقوق بين الملل دل بسته بودند كه هنوز از انسجام كافي برخوردار نبود، همچنانكه اين فكر نيز وجود دارد كه حقوق بين الملل اصولاً واقعيت ندارد و آنچه در اين قالب نمايان شده همان حربه اي است كه كشورهاي قدرتمند جهان براي تجاوز به حاكميت كشورهاي ضعيف و درهم كوبيدن استقلال و تمامت ارضي آنان ساخته و پرداخته اند.

اين ادّعا كه بيانگر درماندگي كشورهاي ضعيف در قبال قدرتهاي زورگو و متجاوز است اين پرسش را به ميان مي آورند كه آيا حقوق بين الملل به راستي قالبي در هم شكسته و بي محتوا است؟ و اگر چنين نيست اين نظام تا چه ميزان قادر به ادارة روابط بين الملل و حفظ صلح وامنيت جهاني است؟ پاسخ به اين پرسش چندان آسان نيست و مستلزم شناخت اجتماعي نظام بين المللي[1]و معرفت منطقي به اصول و قواعد آن[2] است كه هريك براي خود داراي روشي جداگانه است اين دوروش، با اينكه در پاره اي از موارد با هم تناقض دارند، در تحليلي نهايي مكمل يكديگرند.[3]

روش شناسی هنجارهای حقوق بین الملل را نمی‏توان از (منابع حقوق بین‏الملل )جدا کرد. در واقع، محال است به جستجوی «قواعدی» پرداخت که در عمل مؤثر است، بی آنکه رهنمودی و روشی برای این جستجو در اختیار داشت. وعلم روش شناسی تنهاراه شناخت شــکل و سبک ممکن برای وجــود یا پیــدایش این هنجارهای حقوقی است که می‏تواند نقش چنان رهنمودی را ایفا کند .

تحلیل منابع، خواه از جهت شناخت عناصرتشکیل دهنده ی آن و خواه به منظور تمیز شاخه ها و فروع مورد بحث ، افق تازه ای به روی محقق می گشاید. محل واقعی نزاع را نشان می دهد(تحریر محل نزاع)  مطالعه را عمیق تر می کند و ریشه ی اختلاف را معین می سازد؛ فروع پراکنده را سامان می بخشد و دسترسی به نتیجه مطلوب و مطمئن را آسان می کند. چالش ها و سنگلاخ های راه به جای خود باقی است، جز این که راه چیره شدن برآنها ساده تر شده است . هرچند تکیه بر روش تحقیق برای نمودار ساختن سیرحرکت فکر مفید است. ولی محقق را از احتیاط و تأمل در هیچ گامی بی نیاز نمی کند.[4]

 

اهمّیـّت معرفت شناسی منابع حقوق بین الملل

روش شناخت هنجارها را نمى‏توان از منابع حقوق بين ‏الملل جدا كرد. در واقع، محال است‏به جستجوى قواعدى پرداخت كه در عمل مؤثر است‏ بى آنكه رهنمودى براى اين جستجو در اختيار داشت. و اين تنها شناختِ‏ وجود يا پيدايش اين هنجارهاست كه مى‏تواند نقش چنان رهنمودى را ايفا كند.

درمورد منابع حقوق بين‏الملل شناخته شده ؛ تعريف آنها مطابق است‏با نتايج استدلال منطقى و مشاهداتى كه مى‏توان انجام داد. با اين وجود، تعيين منابع حقوق بين‏الملل به حوزه متدلوژى مورد استفاده براى مطالعه حقوق بين‏الملل به عنوان يك نظام حقوقى تعلق داردیعنی يعنى روش‏شناسى در معناى وسيعش.[1]

 

معرفت شناسی منابع حقوق بین الملل از منظر رئالیسم

ازآنجایی که تفکّر غالب دردهه های گذشته تفکر رئالیستی بوده وپرداختن به معرفت شناسیِ منابع حقوق بین الملل از منظر مکاتب دیگر به خاطر محدودیت حجم دراین پژوهش ممکن نیست دراین فصل معرفت شناسی منابع را از منظر رئالیسم برگزیده ام تا تنها تأثیر تحلیل های یک مکتب و جهان بینی آن را ونوع استدلالات مادی گرایانه آنها را برای منابع حقوق بین الملل نشان دهم. دراین فصل درلابه لای مباحث صفاتی که برای رئالیسم ها در فصل پیش بیان کردیم دیده می شود .

برطبق نظر سنّت فکری رئالیسم، (دلایل اخلاقی) برای اطاعت از حقوق بین الملل وجود ندارد . درواقع ،تبیین رئالیستی رفتاربین المللی دولت مبتنی برساختاری از هزینه و فایده یا بازده است که از تعامل استراژیک بین دولت ها، به دست می آید. نویسندگان برای توضیح این مطلب ، از اصطلاح «نظریه ی بازی» (game theory) استفاده می کنند.

«نظریه ی بازی » به ما می آموزد که همکاری بین دولت ها،حتّی زمانی که مطلوب است ،کار دشواری است. تبیین روابط بین الملل براین اساس ، در واقع توضیحی است براینکه چرا دولت ها با اینکه در عرصه بین المللی در وضعیتی شبیه آنارشی (فقدان دولت مرکزی بین المللی ) قرار دارند و با اینکه به نفع آنهااست که با یکدیگر همکاری نمایند ، اغلب از آن سرباز می زنند. هر دولتی از ترس اینکه مبادا توسط سایر دولت ها مورد بهره برداری قرارگیرد، از همکاری امتناع می ورزد.

 

روش های استنتاج در حقوق بین الملل

دیباچه  

این جا وقتی صحبت از استنتاج میکنیم ، استنتاج به معنای کلّی است وویاد آور می شوم که منظور استنتاج منطقی که همان انواع قیاس می باشدنیست  .  هرچند به قیاس منطقی نیز به عنوان زیر مجموعه ای از این فصل می پردازم . روش استقرایی و استنتاجی لزوماً مقابل هم قرار نمی گیرند. بلکه کاربردآن ها به دوصورت هماهنگ درچهارچوب نظام حقوقی بین الملل متصور است .

روش های استنتاج وروش های تحقیق، یک رابطه عموم و خصوص من وجه دارند چراکه برای به سرانجام رساندن یک پژوهش باید قواعد منطقی وغیرمنطقی استنتاج رارعایت نمود واز سوی دیگربرای فراهم آوردن مواد درست برای استدلالات منطقی باید روش های صحیح تحقیق و باز ماندن از خطاهای ذهنی و مشاهداتی را آموخت . بنده سعی کرده ام در این فصل وقتی به روش های استنتاج می پردازم ، نگاهی هم به روش های پژوهشی صحیح که فلسفه به ما می آموزد داشته باشم و بالعکس که البته امیدوارم به عنوان و تقسیم بندی مربوطه لطمه ای نخورد .

 

 جایگاه روش منطقی در تحلیل حقوق بین الملل

ایده یا تفکّر حقوقی که در روش تجربی ازآن سخن به میان آمد به کمک روش منطقی(استدلال منطقی) نیاز جامعه را به سازماندهی و قاعده مندی تأمین می کند. روش منطقیِ حقوق بین الملل همان روش استدلال منطقی است که ماهیّت وشیوه استدلال حقوقی را روشن می کند واز این روش می توان در استنباط صحیح احکام حقوقی وشناخت و تحلیل قواعد حقوق بین الملل استفاده نمود.

بنابراین استدلال منطقی که در مرتبه ای بالاتر از تکنیک های حقوقی رسمی جای دارد به عنوان یک روش تحلیلی نام برده می شود.نتایج چنین روشی(روش استدلال منطقی) از طریق روش تجربی، تصدیق یا ثابت می شود؛ یعنی راه رسید به استدلال منطقی، روش تجربی وتوجه به واقعیات اجتماعی است. به بیان دیگر، ابتدا باید واقعیات اجتماعی را در جامعه بین المللی مد نظرقرار دهیم (روش تجربی) و سپس با استفاده از روش منطقی، حکم حقوقی هر قضیه را یافته آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.

این شیوه استدلال منطقی است که ایده ها یا تصورات مطروحه در روش تجربی را حمایت یا تقویت می کندو با ترتیب دادن «تز» و «آنتی تز»، «سنتزی» را ایجاد می کند. حکم تمثیلی که حقوقدان استخراج می کند باید به اثبات برسدو در صورتی به اثبات می رسدکه نتایج آن با واقعیات اجتماعی هماهنگ باشد. [1] باری به هرحال می توان به لحاظ صورت وسیرتحقیق و تفکر، روش های پژوهش واستنتاج منطقی را در علوم مختلف از جمله حقوق بین الملل به سه نوع قیاسی، استقرایی و علمی تقسیم کرد[2]

 

تحلیل فلسفی استقراء در حقوق بین الملل

در جهان کنونی ، خمیرمایه ی پیشرفت در علوم ، استقراء از راه مشاهده و تجربه و تغییراست و هیچ گاه دروازه ی تجدید و حرکت وپیشرفت به روی آن بسته نمی شود؛ زیرا استقراء تام که به یقین، بدل شود کمتر اتفاق می افتدو استقراء ناقص زمینه ابطال و ارتقاء را در خود می پرورد.

همین وضع سبب می شودکه تردید و انکار درباره ی اعتبار استقراء ناقص آغاز شود، زیرا چگونه ذهن می تواندبه احتمال ناشی از آن اعتماد کندو فرض مخالف را نادیده بگیرد؟ولی ،به این تردید پاسخ داده شده است که گاه ظنّ حاصل از تجربه و مشاهده چنان قوی می شودکه بنای عقل برپذیرش آن است؛ چنان که در رویدادهای عادی زندگی و حتی قضاوت به همین بنا استوار ودر حال حرکت تکیه می کنیم. شوق رسیدن به معلوم تازه و ارتقاء و پیشرفت نیز احتمال شکست و پای خیزی دوباره را آسان می کند.

وانگهی ، انسان به تجربه آموخته است که برطبیعت نظمی پایدار جکومت می کندو قانون حاکم برآن دگرگون نمی شود. علت معین پیوسته معلول خاصی را به دنبال داردو طفره و تصادف در این رابطه راه ندارد. پس ، اگر در زمان و مکان و شرایط معین رابطه ی علیّت میان دو حادثه احراز شود، عقل می تواندوجود آن را گسترش دهد و شامل تمام حادثه های همانند سازدو، به عنوان مثال، نتیجه بگیردکه«آتش می سوزاند» و«آب ترکیبی از اکسیژن و هیدروژن است» .[1]

ذهن پژوهشگرباید فقط به مدارک و اسناد معتبر و دلایل عقلی اعتماد کند.  یکی از نشانه های تفکّر بدون روش تکیه بر آداب و رسوم ، عادات و سنن شخصی و اجتماعی و بررسی و قبول کردن امور بدون تحقیق و تفحص عقلی و علمی  است . پژوهشگر در حیطه کارش نیاز به دلایل عقلی و برهان دارد . هر دلیلی باید بر اساس سند و مدرک باشد . اصالت سند و مدرک نیز به طرق علمی و عقلانی ثابت می شود .

 

جایگاه روش منطقی در تحلیل حقوق بین الملل

ایده یا تفکّر حقوقی که در روش تجربی ازآن سخن به میان آمد به کمک روش منطقی(استدلال منطقی) نیاز جامعه را به سازماندهی و قاعده مندی تأمین می کند. روش منطقیِ حقوق بین الملل همان روش استدلال منطقی است که ماهیّت وشیوه استدلال حقوقی را روشن می کند واز این روش می توان در استنباط صحیح احکام حقوقی وشناخت و تحلیل قواعد حقوق بین الملل استفاده نمود. بنابراین استدلال منطقی که در مرتبه ای بالاتر از تکنیک های حقوقی رسمی جای دارد به عنوان یک روش تحلیلی نام برده می شود.

نتایج چنین روشی(روش استدلال منطقی) از طریق روش تجربی، تصدیق یا ثابت می شود؛ یعنی راه رسید به استدلال منطقی، روش تجربی وتوجه به واقعیات اجتماعی است. به بیان دیگر، ابتدا باید واقعیات اجتماعی را در جامعه بین المللی مد نظرقرار دهیم (روش تجربی) و سپس با استفاده از روش منطقی، حکم حقوقی هر قضیه را یافته آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.

این شیوه استدلال منطقی است که ایده ها یا تصورات مطروحه در روش تجربی را حمایت یا تقویت می کندو با ترتیب دادن «تز» و «آنتی تز»، «سنتزی» را ایجاد می کند. حکم تمثیلی که حقوقدان استخراج می کند باید به اثبات برسدو در صورتی به اثبات می رسدکه نتایج آن با واقعیات اجتماعی هماهنگ باشد. [1] باری به هرحال می توان به لحاظ صورت وسیرتحقیق و تفکر، روش های پژوهش واستنتاج منطقی را در علوم مختلف از جمله حقوق بین الملل به سه نوع قیاسی، استقرایی و علمی تقسیم کرد[2]

 

معناشناسی در حقوق بین الملل

چنانکه گفته شد حوزه ی این نوع پژوهش عالم ذهن است  . موضوع چنین پژوهشی می تواند معنای متن باشد و درآن رابطه معنابا لفظ،معنابامعناومعنابا مصداق بررسی می شود.

تلاش هایی مانندترجمه،تفسیر،ﺗﺄویل،نقدمتن واستنباط ازمتن آن جمله است.برخی از مهمترین اغراض چنین پژوهشی یا شناسایی متن اصیل(تصحیح)یا کشف معنای مرادمتکلم از متن(تفسیر) یا استخراج لوازم آن معنا(استنتاج)ویا تطبیق متن برمصادیق خارجی(استنباط)است.معمولاً اطلاعات مربوط به چنین پژوهشی از اسنادو منابع کتابخانه ای به دست می آیدو پردازش آنها با تکیه به قواعدی است که در علوم دستوری مانند، نحو،بلاغت،منطق،اصول،رجال ومانندآنهابیان می شود. [1]

 

منطق خطایی در حقوق بین الملل

در فصول پیش راجع به منطق و روش های حقوقی منطقی، همچون قیاس و استقراء بحث شد که دوباره به آن نمی پردازیم اما عنوان دیگری تحت عنوان «منطق خطایی»  در این بند،  جای طرح دارد.  منطق حقوق، منطق ریاضی نیست. منطق تحلیلی و استنتاجی تنها هم نیست بلکه به نظرمی رسد، برخلاف آنچه شهرت داردونتیجه گیری که از آن می شود بیشتر «منطق خطایی» است  . وقتی قاضی یا حقوقدان با پژوهشگری مطلبی روبرو می شودو درمی یابدکه قضیه چیست، خواه ناخواه راه حلی

به او القا می شودو عدالت را احساس می کندکه نام آن را«عرفان حقوقی» نهاده ایم .[1]  لازم نیست که گیرنده ی این الهام، تنها حقوقدان باشد. همه این راه حل را احساس می کنندولی تفاوت حقوقدان با دیگران این است که احساس او تربیت شده است، همانطور که یک هنرمندنقاشی یا موسیقی زیبایی را آن گونه که مردم عادی در می یابند درک نمی کند، قاضی هم که با نظام حقوقی آشنا است طبیعتاً آن عدالتی را که احساس می کند از درون همان نظام استخراج کرده است. ولی این اشراف و این «عرفان حقوقی» اورا هدایت می کندبه سوی عدالت.

ولی این تمام کار نیست، اگر بنا باشدقاضی به سائقه ی عدالتی که می خواهد عمل کندوهیچ نظمی اورا پای بند نسازد، هرج ومرج ایجاد می شودو نظم از بین می رود. پس وقتی حرکت ذهن به سوی عدالت آغاز شد، تمام هنرحقوقدان در این است که بتواند آن راه حل عادلانه را به قانونگذار نسبت دهد یا در استفاده از «قوانین» به نحوی آنها را کنارهم بچیندو قیاس ها را ترکیب کند که بتواندآن نتیجه را بدست آورد.

دانشمند طبیعی مثل فیزیکدان یا پزشک برای ایجاد انرژی تازه یا برای درمان بیماری آیا می تواند از عوامل و قوانین طبیعی جدا شودوبگویدکه مثلاً سنگ به زمین نیفتاد؟ خیر؛ اومحکوم این عوامل و قوانین است، منتهامعنی کشف او این است که این عوامل را به نحوی در کنارهم قراردهدو ترکیب سازدکه به آن نتیجه ی مطلوب برسد. کارحقوقدان ماهرهم همین است که از ترکیب قوانین قیاس هایی بسازدکه منتهی به عدالت شود. اگر به عدالت رسیداین عدالت قابل استناد است و اگرنتوانست به عدالت برسد، فقط این خشنودی و امتیاز برایش می ماند که با ظلم در افتاده است.[2]

 

 

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.

نمونه ای از فهرست منابع:

  • 1- باقر پور اردکانی، عباس ، درآمدی معرفت شناختی برحقوق بین الملل، سالنامه ایرانی حقوق بین الملل و تطبیقی، چاپ اول، تهران، نشردادآفرین،1384.
  • 2- تسون ،فرناندو ، فلسفه حقوق بین الملل، ترجمه محسن محبی، چاپ اول،تهران، انتشارات مؤسسه مطالعات وپژوهش های حقوقی شهردانش،1388.
  • 3- حقیقت، سیدصادق، روش‌شناسی علوم سیاسی، ج دوم ، چاپ دوم ، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1387.
  • 4- چالمز، آلن اف، چيستى علم ، ترجمه دكترسعيد زيباكلام، چاپ دوم، تهران ،انتشارات سمت، 1379.
  • 5- ذوالعین، پرویز، مبانی حقوق بین الملل نوشته ، چاپ اول ، تهران، انتشارات وزارت  امورخارجه،1377.
  • 6- دلاور،علی، روش های تحقیق درعلوم تربیتی.تهران:دانشگاه پیام نور، تهران،1370، ص55.
  • 7- زرین کوب ، عبدالحسین ،یادداشت ها و اندیشه ها،چاپ اول،تهران ، انتشارات اساطیر ،1371، ص 14.
  • 8- ژنی، روش تفسیرومنابع حقوق خصوصی،ج2،ش 165 .
  • 9- ساروخانی ، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی ، چاپ اول، تهران ،  انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 1377
  • 10- سرمدی و همکاران، روش های تحقیق در علوم رفتاری ،تهران،،انتشارات آگه،1378.
  • 11- سریع القلم، محمود، روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین­الملل، چاپ پنجم ،تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1387
  • 12-ا يلخاني ، محمد ، درس روش شناسى ، گروه فلسفه ی دانشگاه شهيد بهشتى تهران ،1378.
  • 13-…
  • 14-…

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “روش شناسی حقوق بین الملل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید