قیمت 19,000 تومان
بررسی ساختار بینامتنی تذکره الاولیا
بررسی ساختار بینامتنی تذکرةالاولیاء
فهرست مطالب
چکیده.. 1
بررسی ساختار بینامتنی تذکرة الاولیاء. 2
4ـ1ـ ماهیت زبانی تذکره الاولیا . 2
4ـ2ـ مخاطب محوری تذکره الاولیا . 8
4ـ3ـ بازشناسی منابعِ تذکرة الاولیای عطار. 10
4ـ4ـ بازی متنها از طبقات صوفیه تا نفحات الانس جامی.. 16
4ـ4ـ1ـ بازی متنها در تذکره الاولیا و رفتار زیباییشناختی عطار با زبان. 18
4ـ5ـ بینامتنیت یا نقد منابع. 23
4ـ6ـ مقایسۀ تطبیقی زندگی صوفیان در تذکرة الاولیاء، رسالۀ قشیریه و کشف المحجوب.. 30
4ـ6ـ1ـ جدول تطبیقی زندگینامۀ صوفیان. 32
4ـ7ـ شكلهاي بينامتنيت در تذکره الاولیا . 35
4ـ8ـ تحليل گفتماني تذکره الاولیا . 40
4ـ8ـ1ـ انسجام متني تذکره الاولیا . 45
4ـ8ـ2ـ هدف متن یا نیّتمندی نویسنده 46
4ـ8ـ3ـ الفاظ انسجام در تذکره الاولیا . 50
4ـ9ـ ساختار روايت در تذکره الاولیا . 53
منابع. 59
ماهیت زبانی تذکره الاولیا
قبل از اینکه در جستجوی ساختار بینامتنی تذکره الاولیا برآییم، بهتر است به ماهیت و هویت زبانی تذکره الاولیا بپردازیم. این پژوهش تأکید دارد که بین فضای بینامتنی تذکرةالالیاء و هویت زبانی آن رابطهای ساختاری وجود دارد. به عبارت دیگر ساخت بینامتنی تذکره الاولیا و ارتباط آن با آثار کلاسیک عرفانی در زبان تذکرة الاولیاء متجلی شده است. و اگر بخواهیم به پرسش اساسی این تحقیق یعنی خودبسنده بودن ساختار تذکرة الاولیاء بپردازیم، مهمترین راه از طریق زبان تذکره الاولیا ست. اساسیترین ایرادی که بر سبک عطار گرفتهاند، این است که نثر عطار کهنه است و حداقل یک قرن با جهان او فاصله دارد. بنابراین پرسش دیگری که مطرح میشود، این است که چرا عطار از نثر معاصر خود فاصله گرفته و به نثر سامانیان توجه نموده است؟ آیا همین امر نمیتواند زاویۀ تاریک التقاطی بودن نثر عطار و به طور کلی نگاه بینامتنی عطار را روشن کند؟ او در نثرش چه هدفی را دنبال میکند؟
زبان در تظاهر خود میتواند به دو شکل نوشتار و گفتار درآید. اگر خود را بیاراید، تمایل به ادبیات پیدا میکند و نوع ارتباطش با هستی به گونهای دیگر خواهد بود. «زبان و ادبیات هر دو در واپسین تحلیل، موضوعی یگانه دارند. و آن هستی است در فراگیرترین مفهومش؛ یعنی همۀ آنچه هست و یا پنداشتهاند، که هست، خواه آنچه هست، طبیعی باشد، خواه اجتماعی و خواه فرهنگی. و این را در مجموع، جهان نیز میتوان گفت. منتهی، زبان و ادبیات با هستی یا جهان برخورد یگانه ندارد؛ بلکه هر یک به شیوهای از بنیاد متفاوت با شیوۀ آن دیگری با این موضوع یگانه بر میخورد. درنتیجه، تصویرهایی که هر یک از جهان هستی ترسیم میکند، با تصویرهایی که آن دیگری از همین موضوع به دست میدهد، به کلی فرق دارد» (حقشناسی، 1370: 13).
اگرچه ادب و زبان در بنیاد و ماهیت متفاوتاند، اما ادبیات جسم خود را در از زبان میگیرد، چرا که «واژگان در ادب کما بیش همانهاست که در زبان نیز به کار گرفته میشود، اما در درونمایههای هنری، شور و تپندگی، انگیزندگی و افروزندگی، در آن دو یکی نیست. به سخن دیگر، ادب زبانی است که شورانگیز شده است. پیام ادبی فزونتر و فراتر از آن است که تنها پیامی برای سر بماند، راهی به دل نیز میجوید» (کزازی، 1370: 16). بنابراین برای بدست آوردن ادبیاتی تأثیرگذار باید زبانی بلیغ و فصیح داشت، تا این بنیاد بتواند آرایشهای کلامی را در خود بپذیرد.
«شرط اصلی سخنآرایی آن است که کلام دارای فصاحت و بلاغت باشد؛ یعنی تا استخوانبندی سخن، درست و استوار نباشد، آوردن صنایع بدیع بیهوده و بیاثر است و مثلش چنان است که دیوار سست بنیاد را که مشرف به انهدام است، نقش و نگار کنند» (همایی، 1368: 9). براین اساس اولین مرحله در درک جهان متن ادبی، این است که کارکرد زبان، و ویژگیهای زبان را در یک اثر جستجو کنیم که چگونه امکانات زبانی، جلوههای ادبی را میپذیرد.
زبان بستری است که ادبیات در آن شکل میگیرد. شیوههای بلاغی از یک جهت وابسته به زبان است. زبان تذکره الاولیا باید تواناییهایی در خود داشته باشد تا بتواند جزر و مدّ عاطفی، احساسی و تخیّلی عطار را بازتاب دهد. بنابراین اولین فرض در شناخت جهان متن تذکره الاولیا، فهمیدن ساز و کار زبان در تذکره الاولیا است.
تذکره الاولیا به ظاهر یک کتاب آموزشی است؛ اما از آنجا که در پی تغییر دلاست نمیتواند در حدّ زبانی که اطلاعات به مخاطب میرساند، باقی بماند. «در مورد این که چه چیزی ادبیات هست و چه چیزی نیست، توافقی چشمگیر وجود دارد. صرفاً باید نشان داد جدا از این که چه الگوهای خاصی و چه ویژگیهایی وجود دارند، زیرا که هستیشان در گرو طرحبندیای است که از پیش در مادۀ زبان (که مادهای خام نیست) وجود داشته، مادهای که همۀ متنها از آن برآمدهاند.
زبان کنشی معنادار است و اغلب آن را سرمشقِ کنش معناپردازی هستۀ نشانه پردازی انسانی، و انگارهای (یک هنجار توصیفی) برای تمام اشکال رفتارهای معنادار به شمار میآورند. برای فهم سرشت زبان، چه ما مفهومی از ادبیات داشته باشیم و چه نداشته باشیم، صرفاً باید به الگوهای معنایی در تمام سطوح حساس شویم؛ یعنی به آرایش نمادهای آوایی یا نوشتاری و سازمان واژهای – دستوری و معنایی که در هر متن حضور دارند.
مقولاتی هم چون وزن توازنِ ساختاری، استعاره و حتی ژرفای دید که معمولاً در تحلیلهای سبک شناختی ظاهر میشوند، یکسره در انحصار ادبیات نیستند. این مقولات بخشی از دستگاه مفهومی هستند که برای شناخت و زبان در همه اشکالش، باید ساخته شوند» (مهاجر و نبوی، 74-73). بنابراین برای دریافت ساختار ادبی و هویت ذاتی تذکرةالاولیاء هیچ راهی نیست جز اینکه از زبان عطار در تذکرةالاولیاء آغاز کنیم. عطار با آنکه در قرن ششم زندگی میکند، ساز و برگ زبانی خود را در نوشتن تذکره الاولیا از قرن پنجم گرفته است. دلیل این امر به دو مسئله بر میگردد:
الف – گفتمان عرفانی و توجه به عرفان عملی
ب- منابع و مآخذ تذکرةالاولیاء
«نویسندۀ تذکره الاولیا در رعایت شیوۀ بیان پیشینیان خود، و آنچه در روزگار خودش اصول بلاغت دانسته میشد، بسیار کوشید. او نخواست زبان نو آورد، یا شگردهای تازۀ صرفی و دستوری به کار گیرد. به همین شکل، کارش در گسترش قلمرو واژگان نیز چندان فراتر از کار دیگر صوفیان خراسان نرفت. گویی عطار به عمد میکوشید تا به کلام و سنّتِ زبانی صوفیان وفادار بماند و در نقل قولهای آنان امانت را رعایت کند. شاید علت این بود که او میان زمان پیشینیان خود و درک عرفانی آنها از دین و جهان همانندی یا نسبتی ماهوی قائل میشد، و جدا کردن آنها را از یکدیگر درست نمیدانست» (احمدی، 1379: 125).
اگرچه عطار در جستجوی راهی در بازتولید زبان عرفانی قرن پنجم است؛ اما در زبان قرن پنجم، قدسیّت و مرجعیتی میبیند که با ماهیت عرفان اسلامی گره خورده است. او همچنان که اعمال و رفتار اولیاء را گزارش میکند، به این امر هم توجه دارد که کلام و زبان اولیاء نباید تغییر کند. چرا که در این سنت بین زبان و تجربۀ عرفانی وحدتی میبیند. جالب است که از همین اصرار عطار در حفظ مرجعیّت زبان عرفا و تأکید او به حفظ هارمونی منتشر در نثر عرفانی قرن پنجم، در تحققات سبک شناختی معاصرتأویلی دیگر شده است. چنانکه نثر عطار را فاقد سبک دانستهاند؛
در حالی که این رفتار عطار با زبان از روی قصدیت بوده است. نگاه هستی شناسانۀ عطار به جهان و زندگی باعث شده است تا در پی معنا باشد. نثر ساده عطار، نثر زندگی است؛ یعنی آهنگ خود را از زندگی و تجربۀ عرفانی میگیرد. به همین دلیل موسیقی و نحو زبان خود را از نثر سامانی انتخاب میکند. البته این انتخاب ممکن است ریشههای روانشناختی داشته باشد. شخصیتهایی که عطار به آنها پرداخته زبانشان در نثر سادۀ سامانی تبلور یافتهاند و عطار بین این شخصیتها و نثر ساده، هماهنگی میدیده است. جالب است که عطار در زمانی قلم به کاغذ میآورد که نثر فارسی در جستجوی نشانههای زبانشناختی است.
عصر ابوالمعالی عصر زیباشدگی نثر است. در این دوره «نثر فارسی در پی رابطۀ دیگری با جهان بر میآید و نگرش دیگری پی میافکند که بیشتر نگرش ادبی بوده است. هم نگرش ادبی و هم لفاظی و تظاهرات لفظ، باعث شد نحو کلامی این دوره تغییر کند و جملهها بلند شوند» (جهاندیده، 1379: 30). عطار در جستجوی زبان ادبی است؛ اما آن را در لفظ جستجو نمیکند. لفظ هدف نیست بلکه او در ادبیّت متن بیشتر در پی معناست. اکنون در زیر پارههایی از سخن عطار میآید تا مسئله روشنتر شود:….
جهت مشاهده و دانلود پیشینه و مبانی نظری بینامتنیت کلیک کنید.
مخاطب محوری تذکره الاولیا
مسئلۀ تأثیر یک اثر و دریافت آن از سوی مخاطب، همیشه از نکات اساسی در پیش روی یک نویسنده یا هنرمند است. هیچ نویسندهای را سراغ نداریم که در نوشتن، توجهی به مخاطب نداشته باشد. همیشه نویسنده سعی دارد شبکههای ارتباطی مناسبی با مخاطب خود کشف کند. نویسنده دست به تحولات زبانی میزند، سازمان بیانی شکل میدهد، قاعدههای نوشتاری را به هم میریزد. و هنجارشکنی میکند و یا به آیین مینویسد تا توجه خواننده را به گونهای به نوشتار خود جلب کند. پس به این اعتبار خواننده از نویسنده مهمتر است. «انکار کردنی نیست که بسیاری از مجازهای بیانی و قاعدههای نوشتاری وابسته به نظریۀ بیان، فقط به دلیل اعتبار مخاطب پدید آمدهاند. این نکته که به هیچ رو منحصر به متون آموزشی، واعظ، پندنامهها و شعرهای اخلاقی نمیشود» (احمدی 1375: 391).
کمتر نویسندهای است که در موقع نوشتن، در ذهن خود خواننده یا مخاطب آرمانی خلق نکند. بیتوجهی به مخاطب تحفۀ بدسلیقگی در نوشتن است. سارتر معتقد است که «اثر ادبی در خواندن و تصرفهای خواننده در متن شکل میگیرد و به کمال میرسد. در پرتو نظرات خواننده و شعور و آگاهی اوست که نویسنده نقش خود را مهم میداند. اثر ادبی دعوتی است از خواننده برای هستی بخشیدن به نوشتههای نویسنده که از طریق زبان شکل گرفته است» (سارتر، 1370 :72).
بینامتنیت یا نقد منابع
در شناسایی تذکره الاولیا به دو نکته بسنده کردهاند: ویژگیهای سبکی نثرِ تذکره الاولیا و منابع کار گرفته در این کتاب. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، استاد استعلامی کار عطا را تألیفی از اجزاء اقتباس شده کتابهای دیگر میداند و آن را تقلید از کشف المحجوب و رساله قشریه توصیف میکند. اما بابک احمدی با تکیه به سبک و اسلوب خاص و یکۀ عطار دیدگاه استعلامی را چنین نقد میکند. «این گفته چندان درست و دقیق به نظر نمیآید. اگر نثر را به معنای سبک، اسلوب نگارش یا شیوۀ بیان (Style) بدانیم، آنگاه میان نثر عطار و نثر سایر نویسندگان متون عرفانی روزگارش تفاوتهای آشکاری خواهیم یافت.
تنها اگر مقصود این باشد که عطار در قاعدههای دستوری، نحوی و گسترش قلمرو واژگان – نسبت به نویسندگان آثار عرفانی پیشین و هم روزگارش – نوآوری بزرگی نداشته گفتۀ بالا نادرست نخواهد بود، اما در این حالت نکتۀ مهمی مطرح میشود: روشِ بیان یا سبک عطار چون سبک هر نویسندۀ دیگری با کاربردی یا شکستن اصلها و قاعدههای دستوری و نحوی، و حتی با شیوۀ گزینش او از گنجینۀ واژگانِ زبان، یکی دانسته نمیشود و از آن فراتر میرود. سبک، نخست در حد نظریۀ بیان (Rhetoric) یعنی با اسلوب کاربرد مجازهای بیان، و بعد از ملاکهایی چون قدرت خلاصهگویی و ایجاز بیان، و سرانجام در پیوند ارگانیک با محتوای نوشته ارزیابی میشود.
متن از راهی ناهموارتر و دشوارتر از راه نوآوری در عناصر زبانی، «جهان خود» را میآفریند نمیتوان سبک یک متن را فقط از راه دانش زبانی دانست، در این صورت کشف ویژگی سبک تا حدودی آسان میشد. کافی بود تا نوآوریهای زبانی یک نویسنده مورد بررسی قرار گیرد. که کاری است ممکن – تا سبک او دانسته و ارزش آن شناخته شود. نکته مرکزی در سبک «سخن» (Discourse) است»(احمدی، 1376: 133). احمدی سرانجام به این نتیجه میرسد « تذکره الاولیا جهان ویژه خود را آفریده است، و این نسبت دارد با سبکی یکّه و خاص. این کتاب کشکولی از اقوال و حکایتها نیست که عطار آن را از منابع گوناگون یک جا گرد هم آورده باشد، و در آن به جای سبکی خاص، شیوۀ بیان نویسندگان کتابهای منبع کنار هم چیده شده باشد. چنین هم نیست که عطار از آنها (حتی در مقدمهاش نیز) تقلید کرده باشد.
جان کلام این جاست: تذکرهالاولیاء از نظر سبک و شیوه بیان، متنی است یکدست. نویسنده دارد، و نه فراهمآورنده. در اقوال عربی و فارسی متون دیگر به شیوهای نو، یعنی بنا به شیوۀ بیان عطار بازگو شدهاند. همان طور که در روایت حکایتها نیز شگردهایی تازه به کار آمدهاند، و این همه مستقل است از نوآوری یا عدم نوآوری در عناصر زبانی کتاب. این را هم بگویم که کشف مناسبات «بینامتنی» البته اهمیت زیادی دارد، اما به تنهایی نمیتواند روشنگر ویژگیهای سبک یک متن باشد.
در مرکز بحث سبک، نکته کارایی سخن ادبی در ایجاد «جهان متنی» قرار دارد و اگر چنین ملاکی را در دولت بدانیم، آنگاه حق با قزوینی و دیگر مدافعها و ستایندگان تذکرةالاولیاء خواهد بود که سبک عطار ویژه خود اوست، و با سبک هر متن معتبر دیگر زبان فارسی تفاوت دارد، عطار در ایجاز بیان و به کار گرفتن مجازهای بیان استادی بیهمتا بوده است. راز تأثیر کتابش را نیز باید با توجه به نکته آخر جستجو کرد. به دلیل سبک والا و یکۀ تذکره الاولیا است که در هر بار خواندن آن چنان تکان میخوریم و به دنیای دیگر – جهان متن – گام مینهیم، و در ذهن ما تأثیر حکایتهایی که او نقل میکند، یا اقوالی که از صوفیان نقل میکند – در قیاس با تأثیر داستانها و اقوال همانند در آثار عرفانی مهم دیگر – نیرومندتر و پایدارتر است» (همان: 134-133).
در مطالب احمدی ظاهراً بینامتیت با نقد منابع یکی گرفته شده است؛ در حالی که آنچه احمدی به عنوان سبک والا مطرح میکند برآمده از بازی نشانههاست؛ نشانههایی که عطار از دل متنهای عرفانی پیشین برداشت کرده است، در جهان متن او به شکل دیگری کار میکنند و این مسئله در واقع ناشی از بینامتنیت است، نه تنها برآمده از سبک والا و یکّه. مگر اینکه ما سبک والا و یکّه عطار را به بازی متنها در جهان متن تذکرةالاولیا ربط دهیم.
تذکره الاولیا
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..
نمونه ای از منابع جهت مطالعه بیشتر تذکره الاولیا
* قرآن مجید
- 1ـ آربری، آرتور جان(فراهم آورده)(1377).گزیدههایی از تذکرةالاولیاء. ترجمۀ دکتر فریدون بدرهای. تهران: توس.
- 2ـ آقا گلزاده، فردوس(1385). تحلیل گفتمان انتقادی. تهران: علمی و فرهنگی.
- 3ـ الن، گراهام.(1380). بینامتنیت. ترجمۀ پیام یزدانجو. چ اول. تهران: مرکز.
- 4ـ احمدی، بابک(1379).چهار گزارش از تذکره الاولیا عطار. تهران: مرکز.
- 5ـ ـــــــــ، ــــــ (1375). حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفه هنر. تهران: مرکز.
- 6ـ ـــــــــ، ــــــ (1380). ساختار و تأویل متن. چ5. تهران: مرکز.
- 7ـ ادلمن، جرالد(1387). زبان و آگاهی. ترجمۀ رضا ندلد پور. تهران: نیلوفر.
- 8 ـ انصاری، خواجه عبدالله (1386). طبقاتصوفیه.چ2، مقابله و تصحیح محمد سرور مولایی. تهران: توس.
- 9ـ ــــــــــ، ــــــــــــــــ ( 1362). طبقات الصوفیه. به کوشش عبدالحیّ حبیبی قندهاری. به اهتمام حسین آهی. تهران: فروغی.
- 10ـ انوری، حسن(1381). فرهنگ بزرگ سخن. تهران: سخن.
- 11ـ انوشه، حسن(1381). فرهنگنامۀ ادبی فارسی [دانشنامۀ ادب فارسی]. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- 12ـ برتلس، یوگنی ادواردویچ(1356). تصوف و ادبیات تصوف. ترجمۀ سیروس ایزدی. تهران: امیر کبیر.
- 13ـ بقلی شیرازی، روزبهان(1360).شرح شطحیات. تصحیح هانری کربن. تهران: طهوری.
- 14ـ بهار، محمد تقی. (1373). سبک شناسی. ج2. تهران: امیرکبیر.
- 15ـ پورنامداریان، تقی(1375). دیدار با سیمرغ، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- 16ـ ـــــــــــــــــ، ــــــ (1386). رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی. تهران: علمی و فرهنگی.
- 17ـ تودوروف، تزوتان. (1377). منطبق گفت و گویی. میخائیل باختین. ترجمۀ داریوش کریمی. تهران: مرکز.
- 18ـ جامی، نورالدین عبدالرحمن. (1386). نفحاتالانس من حضراتالمقدس. تصحیح و تعلیقات از محمود عابدی. تهران: سخن.
- 19ـ جهاندیده، سینا(1379). متن در غیاب استعاره. رشت: چوبک.
- 20ـ جینز، جولیان(1386). خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دو جایگاهی. ترجمۀ خسرو پارسا و دیگران. تهران: آگه.
- 21-…
- 22-…
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبان و ادبیات فارسی |
تعداد صفحات | 66 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 220 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.