قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 424 بازدید

کنایه در غزلیات خواجوی کرمانی

کنایه در غزلیّات خواجوی کرمانی

فصل پنجم:کنایه.

5-1-کنايه .

5-1-1-کنايه از موصوف (اسم).

5-1-2-کنايه از صفت….

5-1-3-کنایه از فعل یا مصدر.

5-2-انواع کنایه به لحاظ واضح بودن و مخفی و مستور بودن معنا و مقصود.

5-2-1-ایماء.

5-2-3-رمز.

5-2-4-تعریض…..

5-3-کنايه .

5-4-کنايه بعید فعلی:

5-5-ایهام تناسب بر مبنای کنايه :

5-6-کنايه و ایهام.

5-7-کنايه وصفی..

5-8-کنايه قریب (فعلی).

5-9-ظهور و ارائه انواع کنایات در دیوان خواجو.

5-10-کنايه فعلی..

5-11-کنایهی بعید با ساختار جمله.

5-12-ایهام تضاد برمبنای کنايه استعاره ی تبعیّه ی وصفی..

5-13-ایهام تضاد بر مبنای کنايه .

5-14-کنايه (تلویح).

5-15-ایهام.

5-16-ایهام و تشبیه.

5-17-ایهام و استعاره.

5-18-تشخیص و ایهام.

5-19-کنايه فعلی قریب….

5-20-تشخیص و کنايه .

5-21-تلویح واستعاره.

5-22-کنايه قریب با ساختار جمله.

5-23-کنايه بعید و تشبیه.

5-25-کنايه بعید وصفی..

5-26-کنايه (تلویح ) وایهام.

5-27-کنايه قریب و بعید اسمی وفعلی..

5-28-کنايه وتشبیه فشرده.

5-29-کنايه تلویح و تشبیه:

5-30-مجموعه ای از کنایات…

5-30-1-کنايه ( تلویح).

5-30-2-کنايه ایماء.

5-30-3-کنايه بعید و استعاره ی مصرحه.

5-30-4-کنايه و استعاره ی مکنّیه.

منابع

غزلیات خواجوی کرمانی

 کنایه

آخرین باب از ابواب بیان و صور بلاغی، به کنايه اختصاص دارد کنايه ، ترکیب و یا جمله ای است که مراد گوینده، معنای ظاهری آن نیست، امّا قرنیه ای هم که خواننده را متّوجه معنای باطنی و حقیقی بکند، در جمله وجود ندارد، پس کنايه ذکر مطلب و اراده کردن مطلب و مقصود دیگر است. می توان در تعریف کنايه گفت که ذکر جمله یا ترکیبی که به جای معنای ظاهری، مُراد یکی از لوازم مکنّیٌ عنه باشد به ظاهر و لفظ کنایه ،مکنیٌ به و به معنایی که مقصود و منظور گوینده است مکنی ٌ عنه می گویند . مثلاً در جمله «در خانه اش همیشه باز است» مراد بخشندگی و مهمان نوازی شخص مورد نظر است که به جمله اخیر، مکنَی به و «به بخشندگی و مهان نوازی» مکنّیٌ عنه می گویند. (شمیسا، 1381: 93).

انواع کنايه به لحاظ مکنّیٌ عنه

کنايه از این دیدگاه سه نوع است:

 

کنایه از موصوف (اسم)

مکنّیٌ به  به لحاظ دستور زبان، صفت یا جمله و یا ترکیبات وصفی و یا اضافی که از آن متوجه موصوفی (مکنّی عنه) می شویم. بنابراین وصف اسمی را می گوییم و خود آن اسم را اراده می­کنیم:

مثلاً امیرالمومنین کنایه از حضرت علی (ع) است و یا در تعریف انسان در منطق می گویند: حیوان ناطق (مکنّیٌ به)

 

کنایه از صفت

مکنیٌ به صفتی است که از آن متوجه صفت دیگری که مکنیٌ عنه است، می شویم مانند:

دهر، سیه کاسه ای است، ما همه مهمان او          بی نمکی تعبیه ست در نمک خوان او

(خاقانی، 474:1374)

سیاه کاسه (سیه کاسه) کنایه از «بخیل و خسیس و ناجنس» است.

فهمیدن معنی بعضی از کنایات ساده است و به آنها قریب می گویند و دریافت معنی برخی از کنایات دشوار است که اصطلاحاً به آنها کنايه بعید می گویند .

کنايه ی قریب مانند عنان دار و عنان پیچ به معنی سوار کار و کنایه ی بعید مانند «ریش گاو» به معنی نادان.

 

 کنایه از فعل یا مصدر

فعل (گروه فعلی) یا مصدر مرکبی (مکنّیٌ به). در معنای فعل یا مصدر دیگری (مکنّیٌ عنه) به کار می رود و این، رایج ترین نوع کنایه است (شمیسا، 95:1382)

دست شستن از کاری: ترک کردن آن کار

پیراهن دریدن: بی تابی کردن

کمربستن: آماده شده برای کاری

رخسار صبح پرده به عمدا بر افکند                          راز دل زمانه به صحرا برافکند

(خاقانی، 146:1374)

«به صحرا افکندن» یعنی آشکار نمودن، چرا که در صحرا همه چیز نمایان و معلوم است.

کنایه قریب و بعید:

چنانکه گفتیم فهم مکنّی عنه در کنایه­ی قریب آسان و در بعید دشوار است و کنایه را بیشتر بر همین اساس می شناسد و نام می نهند.

 

 

جهت مشاهده و دانلود تشبیه در غزلیات خواجوی کرمانی کلیک کنید.

 

انواع کنایه به لحاظ واضح بودن و مخفی و مستور بودن معنا و مقصود

ایماء

در این کنايه واسطه ها اندک (واسطه های بین مکنّی به و مکنّی عنه) اند و این نوع کنايه بسیار رایج است.

مانند: رخت بربستن : سفر کردن و رفتن

سپرافکندن: تسلیم شدن

 

تلویح

در این نوع کنايه ، واسطه های لازم و ملزوم (مکنّیٌ به و مکنّیٌ عنه) متعدد است و این امر، معمولاً فهم و دریافت معنی مکنّیٌ عنه را دشوار می کند. از این رو، تلویح عکسِ ایماء است. تلویح در واقع همان کنایه­ی بعید است مانند:

کثیر الرّ مادّ به معنای بخشنده و مهمان دوست.

ترسو بودن سگ صاحب خانه: کنایه از عدم رفت و آمد صاحب خانه با مردم و نتیجتاً، بُخل و عدمِ مردم داری است.

 

رمز

در این نوع کنایه، واسطه ها معلوم نیستند و دریافت معنی کنایه دشوار است و معمولاً این نوع کنایه را مردم، کم کم در زبان خود می آموزند مانند «عریض القفا» به معنای «کودن» و «دندان گرد» به معنای طمّاع و حریص.

 

تعریض

کنایه است  خصوصی بین دو نفر که اصطلاحاً به آن گوشه زدن می گویند:

به تعریض گفتی که خاقانیا                                    چو خوش داشت نظم روان عنصری

(خاقانی، 514:1382)

یعنی به من گوشه زدی که عنصری از تو بهتر بود!

کنایه را بر اساس کنایه قریب و بعید و انواع اخیر که ذکر شد، در متون کهن از شعر و نثر، باز می شناسند.

جهت مشاهده و دانلود كنایه در غزلیات نظیری نیشابوری کلیک کنید.

 

کنایه

گر بدین سان بر در بتخانۀ چین بگذرد                         بت پرستان پیش رویش بشکنند اصنام را                         (خواجو: 28)

بشکنند اصنام را: کنایه (ایما) است از “رها کردن تبان زیبا” (مکنّی عنه و ملزوم)  ضمناً کنایۀ مزبور به یک معنی دیگر، که زیبایی یار و معشوق است، نظر دارد.

دست گیرید در این واقعه کافتاد مرا                   که نمانده است کنون طاقت بیداد مرا

(خواجو :29)

دست گرفتن: ایماء است از “یاری دادن” (کنایه)

افتادن : رخ دادن، اتفاق افتادن.

صیّاد هر روز شکاری ببرد                                                 افتد یک روز پلنگش بدرد

(سعدی، 1374 :96)

شاعر توقّع دارد در ماجرای عشقی (واقعه ) که برایش رخ داده است، یاری شود. واقعه : رخ دادن هر امر مهم.

باده ی صاف کو که صوفی را                         جامه بی جام می ما نمازی نیست

(همان:111)

” نمازی” : تطهیر شده ، پاک .

ماجامه ، نمازی به سرِ خم کردیم                            در کوی خرابات در تیمّم کردیمشاید که در این میکده ها در یابیم                                                 آن عمّر که در مدرسه ها گم کردیم                                                                                               (محمّد غزالی ، 1381 : 117)

می روم افتان وخیزان در پی اش                             گرچه ز آب دیده پایم در گل است

(خواجو : 94)

” پای در گل بودن ” (مکنیٌ به ولازم ) کنایه است از ” حیرانی و درماندگی ( مکنیّ عنه وملزوم) مانند ترکیب واصطلاح ” چون خر در گل ” که کنایه ای تحقیر آمیز است . ضمناً ” پایم در گِل است ” کنایه است از ” گریه بسیار ” نیز می باشد.

کنایه قریب با ساختار گروه اسمی یا مصدر گروهی

گرزانکه ترنجیده ای از ما به خطایی                        چین در خم ابروی تو ای ترک خَتا چیست

(خواجو : 106)

” چین در خم ابرو داشتن ” کنایه (ایما) از ترش کردن و ناراحت شدن ( مکنیّ عنه وملزوم) کنایه از نوع فعلی و یا مصدر ی است . ضمناً خواجو به هماهنگی واژه های خطا و ختا ( جناس لفظی ) توّجه دارد .

از آن دُردانه تا من برکنارم                                    کنارم روز و شب دریا کناری است

(خواجو : 107)

“دُردانه” استعاره ی مصرّحه است  از “یار عزیز” (مستعار منه). “دردونه” هم که در گویش ها و لهجه های مختلف به کار می برد ونیز ترکیب “عزیز دردونه” ناظر به همین استعاره ی طنزآمیز است و افزون بر سه نوع استعاره ی مصرّحه، استعاره ی طنزآمیز یا استعاره ی طنز باید یکی از اقسام استعاره ی مصرّحه باشد که ناظر به طنز و گوشه و کنایه زدن به فرد مورد نظر است ضمناً به جای ” دورم”بر کنارم آورده است تا واژه ی “کنار” به معنای “ساحل” را تداعی کند. تا از آن یار عزیز (مستعار منه) دورم.

مصراع دوم یک تشبیه مقیّد دارد : کنارم (دامنم) که مشبه مقیّد محسوس است و به

“دریاکنار” [= ساحل دریا] (مشبّه به محسوس) تشبیه شده است.

هیچ رویی نیست کز چرخ سیه رو ، زرد نیست کار هیچ آزاده ای زین آسیا برگردنیست

(همان: 111)

“سیه رویی و سفله بودن ” چرخ و فلک ” نکته ای که در شعر آن روزگار به کرّات آمده است . بیدادگری و کینه توزی فلک را خیّام بسط وشرح داده است قدماً به دخالت و تاثیر افلاک در سرنوشت آدمیان، باور داشتند و نیز به تاثیر سیّارات هفتگانه ( فمر ، عطارد ، مریخ و … ) در آفرینش و سرنوشت .

“زردی” کنایه ” بیچارگی ” است و ” زرد نیست ” یعنی ” بیچاره نیست ” .

آسیا : استعاره­ی مصّرحه مطلقه ( ملایم ها : چرخ و برگرد) از افلاک و آسمان

“برگرد” روان و مجازاً یعنی خوب و مورد رضایت . هیچ آزاده ای از فلک دل خوش ندارد.

در جهان مردی نمی بینم که از دردی جداست

یک طربناک است برگردون و آن هم مرد نیست

(همان: 112)

” جدا” کنایه از ” دور و ایمن ” است چه لازمه جدایی ” دوری وایمنی ” است

طربناک گردون استعاره است از ” زهره” به روایت اساطیر

نیستی آنکه زنی شیشه ی هستی بر سنگ            ورنه در پات فتادی فلک مینا رنگ

(همان:309)

شیشه بر سنگ زدن : استعاره ی مصرّحه و تبعیّه از “نابود کردن”. حال اگر “هستی” را به این ترکیب بیفزائیم، کنایه می شود از “ریاضت ومخالفت با نفس و کشتن نفس”

مینا رنگ : آبی.  مصراع دوّم، استعاره ی مکنیّه است : فلک : مستعار و مستعارله. در پات فتادی (در پا افتادن) ملایم مستعارمنه است.

مینا : خرده شیشه ی رنگارنگ. چون آسمان در اوقات شبانه روز چند رنگ نزدیک به می دارد، مینا رنگ گفته است.

 

جهت مشاهده و دانلود استعاره در غزلیات خواجوی کرمانی کلیک کنید .

 

ایهام تناسب بر مبنای کنایه:

اگر تو شورکنی، من ترش نخواهم شد                    که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکر است

(خواجو:84)

“شور کردن” کنایه از رنجاندن و سبب رنجیده خاطر شدن چنانکه با شور کردن غذا، به قول معروف “حال طرف را می گیرند و او را معذّب نگه می دارند”.

“من تُرُش نخواهم شد”: کنایه است از “عدم ناراحتی و خشم”. “تلخ” مجازاً به علاقۀ تکرار یعنی “سخن تلخ” در ضمن تعهّداً واژۀ “سخن” را نیاورده است تا واژه های مزه را (شور، ترش، تلخ، شیرین) ردیف کنید و تضاد بسازد (تلخ از آن لب شیرین). “شیرین” استعارۀ تبعیّه وصفی است. در مصراع دوم سخن تلخ از آن لب شیرین (مشبه مرکب) را به شکر (مشبهٌ به) مانند کرده است.

 

کنایه و ایهام

هر که را ساعد سیمین تو آید در چشم                    دست حیرت نتواند که به دندان نبرد

(خواجو:150)

خواجو به تصوّرات نمادین توجّه ویژه دارد. “ساعد سیمین” یک ترکیب وصفی زیبا شناسانه است و “در چشم آمدن” ایهام است که از طریق کنایه حاصل شده است: در چشم آمدن: تصور کردن و خیال نمودن، که در همین ترکیب نیز “مجاز” صورت گرفته است چرا که منظور از “ساعد سیمین” تصوّر ساعد سیمین است که به علاقۀ عدم تکرار نیامده است. معنای دیگر، دیدن “ساعد سیمین” یار است. “دست حیرت” یعنی “دست همراه حیرت” و اضافۀ اقترانی است و “دست حیرت به دندان آمدن” کنايه از نوع ایماء است. گویا “دست یه دندان بردن” یک حالت درونی نشانه سکوت و حیرت است، چرا که در این حالت، کسی سخن نمی گوید و فقط تصوّر و اندیشه دارد.

رسن بازی کنم با سنبلت ، لیک                              پریشانم که بس آشفته کاری است

(خواجو : 107)

” رسن بازی کنم” استعاره ی مصّرحه است از ” بازی کردن با زلف یار ” به قرینه ” سنبلت” که استعاره ی مصّرحه است از “زلف” . در ردیف هم نشینی معنایی و بلاغی واژگان و ترکیبات بیت ، ” پریشانم” در عین معنای ” آشفتگی روانی” به پریشانی  و در همی زلف نیز تداعی دارد و افزون براین “آشفته کاری” هم به بازی کردن با زلف یار نسبت و بستگی دارد (هرکه با آشفته بازی کند ، کارش آشفته است) و هم به پریشانی روان و حوصله .

خواجو ز بس که وصف میان تو شرح داد                او از میان برفت و سخن در میان بماند

(همان:190)

میان، در مصراع نخست به معنای “کمر “است که در نمادهای زیباشناسانه ی قدیم ،مطرح و باریک بودن تخیّلی آن در شعر شاعران از سبک خراسانی به بعد مطرح بوده است.

از میان برفت:او از میان جمع رفت

سخن در میان بماند:سخن خواجو در جمع ماند

“سخن “مجاز است به علاقه ی عدم تکرار از “سخن او” و باز مجازا ماجرای او را منظور داشته است.

 

کنایه وصفی

خبر انده اورنگ جدا گشته ز تخت                         به سرا پردۀ گلچهر خور آیین که بَرَدَ

(خواجو:151)

خواجو، افزون بر غزلیّات و قصاید، مثنویاتی دارد که یکی از آنها “همای و همایون”است. “گلچهر خور آیین” یکی از شخصیّت های مثنوی یاد شده است و شاهزاده خانمی است که خبر از سلطنت سقوط کردن پدرش را برایش می برند و اورنگ جدا گشته ز تخت کنایه وصفی و به جهتی مجاز از همین رخداد است. “سراپرده” مجاز است از علاقۀ حالّ و محل از خدمتکاران و اطرافیان و نهایتاًخودِ گلچهر خور آیین.

 

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..

نمونه ای از منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر

  • 1-آهنی ،غلامحسین،(1361)،معانی و بیان ،انشارات بنیاد قران،چاپ دوم،تهران.
  • 2-اسفندیارپور،هوشمند،(1388)،عروسان سخن،انتشارات فردوس،چاپ سوم،تهران.
  • 3-بهار ،محمد تقی،(1366)،دیوان قصاید و غزلَیات ملک الشعرا بهار،اتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
  • 4-بهار،محمدتقی،(1356)،سبک شناسی ،انتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
  • 5-ثروتیان، بهروز، (1377)، شرح مخزن الاسرار، انتشارات مروارید، چاپ سوم: تهران.
  • 6-خطیب رهبر ، (1383)، گزیده غزلیات سعدی، انتشارات سیما، چاپ نهم تهران.
  • 7-خمینی ،روح الله ،(1369)،دیوان غزلَیات ،انتشارات معارف،  چاپ سوم ،فرهنگ اسلامی قم
  • دبیر سیاقی،محمد،دیوان منوچهری ،(1373)،اتشارت شکوفه ،چاپ دوازدهم : تهران.
  • 8-روشن ،محمد،(1388)،ویس و رامین التفهیم لارائل الصناعه،التحنیم ،چاپ سوم ،انتشارات بهار تهران.
  • 9-ریاحی ،محمد امین،(1389)، مرصاد العباد،،انتشارات علمی ،چاپ یازدهم: تهران
  • 10-سجادی ، ضیاء الدینی، (1383)، گزیده قصاید و قطعات خاقانی شروانی ، چاپ نهم، انتشارات نیلوفر: تهران
  • 11-…
  • 12-…

 

مشخصات اصلی
رشته زبان و ادبیات فارسی
گرایش زبان و ادبیات فارسی
تعداد صفحات 45 صفحه
منبع فارسی دارد
منبع لاتین دارد
حجم 70 kb
فرمت فایل ورد (Word)
موارد استفاده پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کنایه در غزلیات خواجوی کرمانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید