قیمت 19,000 تومان
عدالت مالیاتی
تعداد صفحات: 70 صفحه
مفاهیم و مبانی نظری عدالت مالیاتی
گفتار اول: بازشناسی مفهومی عدالت مالیاتی
بند اول: تعریف لغوی..
بند دوم: تعریف اصطلاحی..
بند سوم: قلمرو عملکرد عدالت مالیاتی
گفتار دوم: طبقه بندی مفاهیم عدالت مالیاتی
بند اول: مفهوم عدالت ماهوی در مرحله سیاستگذاری و قانونگذاری..
الف: مفهوم عدالت مالیاتی ماهوی
ب: سطوح عدالت مالیاتی ماهوی..
1: مفهوم عدالت مالیاتی ماهوی افقی..
2: مفهوم عدالت مالیاتی ماهوی عمودی..
ج: مبانی عدالت مالیاتی ماهوی..
1: اصل بهای خدمات..
2: اصل توانایی پرداخت..
بند دوم: مفهوم عدالت شکلی در مراحل تشخیص، وصول و رسیدگی به دعاوی مالیاتی..
گفتار سوم: اصول عدالت مالیاتی..
بند اول: اصول ماهوی(حقوقی)
الف: در مرحله سیاستگذاری و وضع قوانین..
1: اصل برابری در پرداخت هزینههای عمومی..
2: اصل تناسب مالیات با خدمات..
3: اصل عمومیت و گستردگی پایههای مالیاتی..
4: اصل توزیعی و جبرانی بودن مالیات..
5: اصل برابری قانونی یا اعمال برابر قوانین مالیاتی..
6: اصل تبعیض مثبت..
7: اصل شخصی بودن مالیات..
8: اصل مطلوبیت درآمد.
9: اصل شفافیت..
10: اصل عدم عطف به ماسبق شدن قانون مالیاتی..
11: اصل مصرف موضوعی مالیات..
ب: در مرحله تشخیص و وصول.
1: اصل قانونی بودن وضع و وصول مالیاتها
2: اصل شناسایی مؤدیان و تشخیص مالیات..
3: اصل برابری و عدم تبعیض در وصول.
4: مرور زمان مالیاتی..
بند دوم: اصول شکلی(قضائی)
الف: اصول عدالت کیفری مالیاتی..
1: اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها
2: اصل تناسب جرم و مجازات..
3: اصل شخصی بودن مجازات..
ب: اصول عدالت رویهای مالیاتی..
1: اصل حاکمیت قانون.
2: اصل دسترسی به مراجع صالح مالیاتی..
3: اصل علنی بودن رسیدگیهای مالیاتی..
4: اصل استقلال و بی طرفی مراجع مالیاتی..
5: اصل استماع دفاعیات..
6: حق داشتن وکیل و مشاور مالیاتی..
7: اصل مستند و مستدل بودن آراء.
8: اصل تجدیدنظرخواهی..
منابع
مفاهیم و مبانی نظری عدالت مالیاتی
عدالت مالیاتی موضوعی دو سویه، چند جانبه و پیچیدهای است که ورود دامنه دار به قلمرو آن ما را با چالشهای اساسی روبه رو میکند. بر این اساس لازم است تا این مفهوم به اجزای مختلفی تقسیم شود که هر جزء گویای کارکرد ویژه آن باشد.
موضوع عدالت مالیاتی از آن جهت که به دنبال تعیین معیار و ضوابط حقوقی برای حکومت و شهروندان است، امری دوسویه به حساب میرود که از یک سو، به دنبال تنظیم حدود و ثغور دخالت دولت و حکومت در حوزه مالیات است و از سوی دیگر به دنبال افزایش تمکین مؤدیان مالیاتی و جلوگیری از فرار مالیاتی میباشد، به تعبیری میتوان این مفهوم را مبین حدود و ثغور تکالیف و حقوق این اشخاص دانست به طوریکه این مفهوم، روزی مستمسکی برای دولت و روز دیگر دستاویزی برای مؤدیان مالیاتی خواهد بود تا بواسطه آن احقاق حق نمایند.
«در این خصوص از دید منتسکیو، وضع مالیاتها صرفاً در صورتی عادلانه است که هم احتیاجات دولت به خوبی در نظر گرفته شود و هم احتیاجات افراد. البته وی معتقد است که برای احتیاجات موهوم دولت نباید از احتیاجات حقیقی ملت چیزی برداشت شود که اگر چنین شود خود از مصادیق بیعدالتی خواهد بود.»[1]
عدالت مالیاتی در تعبیر دوم، بر این ایده استوار است که همه اعضای سازنده جامعه، ملزم به حفظ و حراست از حقوق عامه یا به تعبیری هویتهای جمعی هستند و بر همین اساس است که تمام اعضای آن، باید به پرداخت سهم عادلانه خود از طریق مالیات اقدام نمایند.[2] چرا که مالیات، وسیلهای برای افزایش درآمد و بودجه دولتها محسوب میشود و دولتها عمدتاً از طریق آن برای رسیدن به اهداف مختلف اجتماعی– اقتصادی اقدام میکنند.
از طرف دیگر عدالت مالیاتی مسئلهای است چند جانبه، که قلمروهای مختلفی را در بر میگیرد. معیارها و مؤلفههای این مفهوم گاهی دارای کارکردی ماهوی است که به حوزههای ماهوی نظیر قانونگذاری و سیاستگذاری مربوط میشود و گاهی نیز با کارکردی شکلی به حوزههای قضایی نظر دارد.
در این فصل کوشش خواهد شد تا با بازشناسی اصول و معیارها و مؤلفههای عدالت مالیاتی اسلوبی صحیح برای بخش آینده طرح نماییم. به این منظور ابتدا بحث خواهد شد که آیا عدالت مالیاتی در بردارنده یک مفهوم است یا چند مفهوم؟ اساساً قلمروهای بحث حاضر کدامند؟ و مشخص خواهد شد هدف این تحقیق دستیابی به کدام یک از این قلمرو و مفاهیم مرتبط با آن است.
بازشناسی مفهومی عدالت مالیاتی
اصل عدالت مالیاتی به عنوان یکی از اصول حقوق عمومی، در سلسه مراتب هنجارها، از جایگاه بالایی برخوردار است[3] که دارای ویژگی الزام آور نیز میباشد.
عدالت مالیاتی مفهوم عموماً پایهای است که به اشخاص و نهادهای مشمول مالیات و نیز دستگاه مالیاتی مربوط میشود. این مفهوم را میتوان از نگاه حکومت و شهروندان آن، هم جزو حقوق اقتصادی قلمداد کرد و هم به نوعی آن را در ردیف حقوق اجتماعی ذکر نمود، چرا که حقوق اجتماعی در یک معنای محدود، به حقوقی گفته میشود که فرد آن را به عنوان یک عضو جامعه داراست و در معنای وسیعتر حقوق اجتماعی به یک سلسله حقهایی اطلاق میشود که به منظور رفع بیعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی برای فرد شناخته شده است و این بیعدالتی ناشی از شرایط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه و محیطی است که فرد در آن زندگی میکند.[4] پس بنابراین عدالت مالیاتی صرفاً یک نظریه اقتصادی محسوب نمیشود بلکه یک نظریه اجتماعی با ابعاد حقوقی نیز به شمار میرود.[5]
تعریف لغوی
عدالت مالیاتی که از دید آدام اسمیت یکی از چهار قاعده اصلی مالیاتی است، مفهومی است مشتق از دو واژه عدالت و مالیات، که در فصول قبل به تعریف هر یک از آنها پرداختیم.
در کتب حقوقی و مالی تعاریف مختصر و البته ناقصی از این مفهوم بیان شده است که ما در اینجا قصد داریم علاوه بر ذکر آنها، تعاریف دیگری را نیز بدان بیفزاییم.
در عبارت عدالت مالیاتی، واژه عدالت، مضاف به واژه مالیات قرار گرفته است به بیان دیگر واژه عدالت متعلق واژه مالیات در نظر گرفت شده است. واژه عدالت عنصر کلیدی این عبارت مشتق به حساب میرود، البته با توجه به تعدد تعاریف عدالت که ناشی از کثرت حوزههایی است که عدالت در آن دخیل میباشد، باید در نظر داشت که صرفاً آن تعریف از عدالت ملاک بحث است که در حوزههای مالیاتی کاربرد دارد چرا که برخی از تعاریف عدالت هیچ گونه کاربردی در حوزه مالیات ندارد، مثل مفهوم عدالت اخلاقی و فردی و یا مؤلفههای موجود در عدالت سیاسی.
بنابراین لازم است تعاریفی از عدالت بیان شود که ما را در ادامه بحث یاری نماید. تعریف عدالت به تناسب، مطابقت با قانون، انصاف، مساوات، بیطرفی، عدم تبعیض، انتقام و جزا، از مفاهیم به شمار میروند که در هر بخش از عملکرد نظام مالیاتی مورد استفاده قرار میگیرد. که ما در ادامه به هر یک از آنها بصورت جداگانه خواهیم پرداخت.
تعریف اصطلاحی
عدالت مالیاتی، مفهومی است چند سویه که در هر یک از مراحل مختلف مالیاتی دارای اصول و قواعد ویژهای است. طبیعتاً اولین ظهور مؤلفههای عدالت مالیاتی را میتوان در مرحله سیاستگذاری و قانونگذاری مالیاتی مشاهده نمود که مستلزم رعایت اصول و قواعدی است که بر روی مسائلی همچون عدالت اجتماعی، توزیعی و حقوقی تأکید مینماید. مرحله بعدی، مرحله اجرا است که به اصول ناظر بر سازکارهای اجرایی جهت تشخیص و وصول صحیح، منصفانه و مبتنی بر قانون مالیاتها اشاره دارد.
مرحله رسیدگیهای مالیاتی، آخرین قلمرو مفهومی اصل عدالت مالیاتی است که دارای اصول و چارچوبهای مشخصی بوده که علاوه بر ساختار تشکیلاتی صحیح، به دنبال رسیدگی عادلانه و بیطرفانه به پروندههای مالیاتی میباشد. اعمال مجازاتهای قانونی و متناسب از دیگر کارایی مفهوم عدالت در این مرحله به شمار میرود.
نظر به تعدد حوزههای مالیاتی و عملکردهای مختلف آن، قلمروی مفهوم عدالت نیز متعدد و متمایز از هم خواهد بود، بر این اساس لازم است به جای عبارت مفهوم عدالت مالیاتی از عبارت مفاهیم عدالت مالیاتی استفاده نمائیم تا گویای این تفکیک و تمایز باشد. بدین جهت در این بخش ابتدا به طور جداگانه به هر یک از مفاهیم عدالت مالیاتی اشاره خواهیم کرد و در ادامه اصول، مبانی ، مؤلفهها و سایر ویژگیها آنرا باز خواهیم شمرد.
لذا همانطور که در فصول قبل بدان اشاره شد، تحدید و تفسیر مفهومی عدالت امری است ممکن ولی پیچیده،[1] و این پیچیدگی ناشی از محل بحث و جایگاه طرح موضوع عدالت است. جایگاه طرح موضوع عدالت در مباحث مالیاتی و تحدید و تفسیر آن، از چند عرصه بیرون نخواهد بود که این عرصهها عبارتند از عدالت در نظام قانونگذاری، عدالت در تدبیر و نظام اجرایی و عدالت در نظام قضایی و رسیدگیهای مالیاتی.
قلمرو عملکرد عدالت مالیاتی
پرسش مهمی که به تبیین جایگاه عدالت مالیاتی کمک شایانی خواهد کرد، این است که مفهوم عدالت مالیاتی ناظر بر عملکرد اجتماع است یا فرد؟ افرادی چون فردریک فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر عدالت را خصیصهای مربوط به رفتار انسانی میداند.[1]
بر این مبنا چنانچه این واژه در توصیف یک وضعیت (اجتماعی) به کار رود، فاقد معنا خواهد بود؛ مگر اینکه شخص معینی مسؤول برقراری این وضعیت شناخته شود. از نگاه این دسته، عدالت مالیاتی، فرد را مورد خطاب قرار میدهد و در واقع به دنبال اصولی است که نقش مؤدی را تعریف و به کنترل آن پردازد.
اما در مقابل عدهای دیگر، این سخن که چون عدالت وصف رفتار انسان است پس نسبت دادن آن به اجتماع بی معناست، را حرف نادرستی دانستهاند. اجتماع به خودی خود، وجود واقعی جداگانه و مستقل از افراد سازندهاش ندارد.[2]
عدالت از این منظر به عنوان معیار حقانیت و درستی کارکردهای نظامات اجتماعی در عرصه اقتصادی تلقی میشود.[3] دولت به عنوان انتظام دهنده نظامات اجتماعی، در عرصههای سیاستگذاری، قانونگذاری، اجرا و حل اختلافات خود را موظف به رعایت اصولی میداند که نتیجه آن تضمین حقوق افراد است. عدالت مالیاتی نیز به همین موضوع اشاره دارد که در تمامی کارکردهای یک نظام دستور عمل ویژهای دارد که در نهایت رعایت حقوق مؤدیان مالیاتی را در پی دارد.
مفهوم عدالت مالیاتی ماهوی
مراد از مفهوم عدالت ماهوی که عمدتاً مربوط به مرحله تقنین میباشد، هم ناظر بر عدالت قانونی و هم ناظر بر عدالت فراقانونی است. مراد از عدالت قانونی عدالتی است که منشأ آن حقوق مندرج در قانون است. لیکن مفهوم عدالت فراقانونی به این نکته اشاره دارد که قانون منشأ حق و عدالت، در مرتبه بالاتر باید با معیارهای عادلانه مطابقت داشته باشد، به طوری که اگر قانونی بر موازین عدالت استوار نباشد، قانونی ناعادلانه تلقی خواهد شد.
به بیان دیگر، عدالت ماهوی به مراعات ظواهر قانون اکتفا نمیکند بلکه به محتوای آن نیز نظر دارد و میکوشد تا نظام حقوقی موجود را با آرمانها و معیارهای عادلانه وفق بدهد. این مفهوم از درستی قانونی که ملاک تصمیم یا حکم قرار گرفته بحث میکند که محک آن چیزی فراتر از قانون است.[1] به سخن دیگر میتوان گفت قانون نماد عینی عدالت حقیقی یا ماهوی است و عدالت میزان قانون است.[2]
بنابر مراتب فوق، عدالت مالیاتی ماهوی، بخشی از مفهوم عدالت به شمار میرود که فراتر از قانون مالیاتی به مؤلفهها و معیارهایی میپردازد که به تضمین حقوق مؤدیان مالیاتی نظر دارد. این مفهوم بیشتر در مرحله سیاستگذاری و وضع مالیات مورد توجه قرار میگیرد. بر این اساس مفهوم عدالت مالیاتی ماهوی دربردارنده معیارها و اصولی است که مقنن بر اساس آنها نرخهای مالیاتی، منابع مالیاتی و مآخذ مالیاتی را معین میکند. در این مفهوم اصول و معیارهایی همچون برابری، انصاف، عدالت توزیعی مورد پذیرش میباشد که به حمایت یکسان از مؤدیان میانجامد.
عدالت مالیاتی در این معنا، عبارتست از «برخورد یکسان و برابر دولت در وضع مالیات، با اشخاصی است که دارای وضع مالی یکسانی هستند و زمانی یک نظام مالیاتی عادلانه محسوب میشود که متناسب با میزان توانایی افراد مالیات به آنها تعلق گیرد.»[3]
اصول عدالت مالیاتی
با نظر به مفهوم عدالت و تعابیر و تفاسیر صورت گرفته در اندیشه فلاسفه و نیز با توجه به مراحل مختلف و متعدد موجود در نظام مالیاتستانی، در یک تقسیمبندی کلی میتوان اصول عدالت را در سه سطح مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. اولین سطح که رویکردی حقوقی به مسئله دارد، ناظر بر اصول ماهوی عدالت مالیاتی است که با تدارک تضمینات لازم سعی در وضع معیارهایی مطلوب در راستای حفظ حقوق مؤدیان مالیاتی دارد و در مقابل تکالیف و وظایف آنان را در قبال جامعه بیان میدارد.
دومین سطح نیز مربوط به اصول شکلی عدالت مالیاتی در رسیدگیهای مالیاتی است که به دنبال تعیین اصول عدالت کیفری و اصول دادرسی عادلانه در کلیه مراحل حل اختلاف، بمنظور رعایت در مراجع قضایی و شبه قضایی مالیاتی است. در این گفتار تلاش میشود کلیه اصول عدالت مالیاتی در دو سطح ماهوی و شکلی بازشناسی و مورد مداقه قرار گیرد.
اصل دسترسی به مراجع صالح مالیاتی
در بحث عدالت مالیاتی شکلی، حق دسترسی به مراجع قضایی و شبه قضایی را باید یکی از جلوههای دموکراسی آیینی نام برد.[1] اصل دسترسی سریع، آسان و برابر، از جمله جهات اصل دسترسی به مراجع مالیاتی عنوان شده است. علاوه بر این شناسایی حق اعتراض و شکایت برای مؤدی نیز میتواند یکی از ملزومات این اصل به شمار رود.[2]
در حقوق بینالمللی نیز بر لزوم تسریع در رسیدگیها تأکید شده است، از آن جمله میتوان به بند (3) ماده (9) میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره کرد که بر لزوم حضور در نزد دادرس و انجام دادرسی در اسرع وقت تأکید دارد. متعاقباً بند (ج) از بند (3) ماده (14) مقرر کرده است: ” … بدون تأخیر غیر موجه درباره او (متهم) قضاوت شود.”
اصل دسترسی سریع به مراجع مالیاتی یک مفهوم بیشتر نداشته و آن اینکه امر رسیدگی به موضوع دعوی، به سرعت و بدون هیچگونه تأخیری آغاز شود. باید توجه داشت که اصل دسترسی سریع با اصل سرعت یا اصل رسیدگی در مهلت معقول متفاوت است. اصل دسترسی سریع و اصل رسیدگی در مهلت معقول را میتوان ذیل عنوان اصل سرعت در رسیدگیهای مالیاتی مورد توجه قرار داد بنابراین چنانچه مقصود ما اصل سرعت در رسیدگیهای مالیاتی میبود میتوانستیم علاوه بر اصل دسترسی سریع، به اتمام بدون تأخیر هر یک از مراحل رسیدگی نیز اشاره نماییم.[3]
اصل دسترسی برابر به عنوان یکی دیگر از رهیافتهای اصل دسترسی به مراجع مالیاتی، به دنبال ایجاد وضعیت و فرصتهای برابر و متوازن در جریان دادرسی است. اصل دسترسی مساوی اشخاص و مؤدیان مالیاتی به مراجع و دادگاههای صالح اعم از دادگاههای اختصاصی و دادگاههای عمومی، از اصل تساوی اشخاص در برابر قانون ناشی میشود.[4]
در این خصوص ماده (10) اعلامیه جهانی حقوق بشر اشعار میدارد: “هر شخصی با مساوات کامل حق دارد که دعوایش در دادگاهی مستقل … رسیدگی شود.”
از منظر حقوق داخلی شناسایی تساوی افراد در مقابل قانون و حق ملت در برخورداری از حمایت قانونی در کلیه جنبهها در اصل سی و چهارم مورد اشاره قرار گرفته است. این اصل مقرر میدارد: “دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاه صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند اینگونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچ کس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.”
بنا به مراتب فوق و اصول ذکر شده، کلیه اشخاص حقوقی و حقیقی اعم از داخلی یا خارجی که درآمد یا دارایی آنها مشمول مالیات قرار گرفته و در جریان مالیاتستانی حقی از آنان ضایع شود یا حداقل چنین احساسی را دارند، حق مراجعه به مراجع صالح مالیاتی را بصورت یکسان خواهند داشت. بنابراین لازم است کلیه تضمینات لازم برای رعایت این اصل مورد پذیرش نظام حقوقی مالیاتی قرار گیرد. فراهم نمودن امکان حضور مؤدیان در دادگاههای تجدیدنظر از مواردی است که لازم است بدان توجه ویژه صورت گیرد تا کلیه اشخاص بدون هیچ گونه محدودیتی نسبت به مراجعه به آن اقدام نمایند.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.
نمونه ای از منابع جهت مطالعه بیشتر
- نهج البلاغه، نامه 53، فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی.
- آشوری، محمد، آیین دادرسی کیفری، جلد اول، انتشارات سمت، 1381.
- آشوری، محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران، نشر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، 1383.
- آقایی، محمد، بررسی معافیت زیر بخش های کشاورزی در نظام مالیاتی ایران، تهران، انتشارات پایگان،1380، ص 109.
- ابراهیمی، فتاح، اصول دادرسی عادلانه در رسیدگی به تخلفات اداری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، 1393.
- ابراهیمی، محمد، نظام حقوقی حاکم بر وضع مالیات بر ارزش افزوده در ایران، تهران، جاودانه، 1390.
- ابوطالب، مهندس و تقوی، مهدی، مالیه عمومی، کتابخانه فروردین، 1369.
- استیون، شاول، مبانی تحلیل اقتصادی حقوق، ترجمه اسماعیلی، محسن، تهران، مجلس شورای اسلامی، مرکز پژوهشها، 1388.
- امامی، محمد، حقوق مالیه عمومی، نشر میزان، تهران، چاپ دوم، 1387.
- اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381.
- …
- …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.