قیمت 19,000 تومان
تشبیه در غزلیات خواجوی کرمانی
تشبیه در غزلیّات خواجوی کرمانی
فصل دوّم:تشبیه.
2-1-تشبیه.
2-1-1-محسوس به محسوس:
2-1-2-معقول به معقول یا عقلی به عقلی:
2-1-3-محسوس به معقول:
2-1-4-معقول به محسوس:
2-2-تشبيه در غزليّات خواجوي كرماني..
2-3-1-تشبیه مفرد و مقید..
2-3-2-تشبیه مرکب….
2-3-3-تشبیه جمع..
2-3-4-تشبيه تسویه.
2-3-5-تشبيه ملفوف….
2-3-6- تشبيه مفروق..
2-3-7-تشبيه معکوس یا مقلوب…
2-3-8-تشبيه مضمر.
2-3-9-تشبيه مشروط…
2-3-10- تشبيه تفضیل..
2-3-11-تشبيه تمثیل..
2-3-12-اضافه تشبیهی..
2-3-13-تشبيه مفرد به مفرد.
2-4-اضافه تشبیهی ( مفرد به مفرد ).
2-5-وجه شبه مرکب محسوس….
2-6-تشبيه بلیغ و مضمر و مجاز به علاقه آلیّه و ملازمت….
2-7-تشبيه ملفوف و مضمر.
2-8-تشبيه مفرد به مرکب و ایهام.
2-9-جمع و مقيد..
2-10-اضافۀ تشبيهي و مقيّد..
2-11-تشبيه معقول به محسوس و مفرد به مفرد.
2-12-تشبيه محسوس به محسوس و مضمر.
2-13-تشبيه مُضمر و ایهام.
2-13-تشبيه مقیّد و بلیغ..
2-14-تشبيه و استعاره.
2-15-تشبيه بر مبنای استعاره.
2-16-تشبيه مُرسل و کنایه.
2-17-اضافه تشبیهی و آمیزه ای از ا استعاره و کنایه.
2-18-اضافه تشبیهی و کنایه.
2-19-اضافه تشبیهی و استعاره.
2-20-اضافه ی تشبیهی محسوس به محسوس….
2-21-تشبيه مقیّد و استعاره.
2-22-تشبيه مفروق و اضافه ی تشبیهی و استخدام.
2-23-تشبيه مقیّد محسوس به محسوس و کنایه (ایما).
2-24-تشبيه مرکب به مقید..
2-25-تشبيه مقید و کنایه.
2-26-تشبيه محسوس به معقول و مضُمر و ایهام.
2-27-تمثیل و ملفوف….
2-28-تشبيه تمثیل و کنایه.
2-29-تشبيه مفرد به مفرد و کنایه.
2-30-تشبيه تفضیل برمبنای استعاره.
2-31-اضافه ی تشبیهی و ایهام.
2-32-تشبيه تمثیل و ایهام.
2-33-تشبيه و کنایه.
2-34-تشبيه مقیّد و مجاز به علاقه ی جزء به کل..
2-35-استخدام.
2-36-استخدام و کنایه.
2-37-تشبیه مقیّد به مقیّد..
2-38-تشبيه مرکب و مُضمر.
2-39-تشبيه مفرد محسوس به محسوس و معقول به محسوس و مجاز.
2-40-تشبيه تمثیل و استعاره.
2-41-تشبيه مضمر و مفروق و تفضیل..
2-42-تشبيه مفرد به مفرد محسوس و کنایه اسمی بعید..
2-43-تشبيه تفضیل و کنایه بعید..
2-44-اضافه تشبیهی و تشبیه مضمر.
2-45-تشبيه مقّید..
2-46-تشبيه مضمر و مقید..
2-47-تشبيه مفرد به مفرد و کنایه و ایهام.
2-48-اضافه تشبیهی مفرد به مفرد.
2-49-تشبيه مفروق و مقیّد..
2-50-تشبيه تفضیل و مُضمر.
2-51-تشبيه مقید محسوس به محسوس….
2-52-تشبیه صریح و کنایه.
2-53-تشبيه مرسل و مفصل..
2-54-تشبیه مرسل و مفصّل و مفروق..
2-55-تشبیه معقول به محسوس بلیغ..
2-56-تشبيه مقّید و ایهام.
2-57-تشبيه مرکّب و مفرد.
2-58-تشبيه مرکب و مفروق..
2-59-تشبيه مُضمر و ایهام توأمان..
2-60-تشبيه مقّید محسوس به محسو س….
2-61-تشبيه مُضمر و بلیغ..
2-62-تشبيه بلیغ و مقیّد..
2-63-تشبیه ملفوف استعاره ی مکنّیه و مصّرحه.
2-64-تشبیه مفروق و مرکب….
2-65-تشبیه مرکب به مرکب….
2-66-تشبیه بلیغ:
2-67-تشبيه بلیغ (محسوس به محسوس).
2-68-تشبيه بلیغ و استعاره ی تبعّیه.
2-69-تشبيه و مضمر،وجه شبه در مشبه اقوی است….
2-70-تشبيه مفروق و تفضیل..
2-71-تشبيه فشرده و استعاره ی مطلقه.
2-72-تشبيه مقیّد و مرکب….
منابع
تشبیه
تشبیه از باب تفعیل به معنای همانند نمودن دو یا چند پدیده است و در اصطلاح بیان مانند نمودن پدیده یا امری است به پدیده یا امر دیگر بر اساس تخیّل و عاطفه. (شمیسا، 1381: 46)
تشبیه چهار رکن دارد: مشبه، مشبهٌ به، وجه شبه، و ادات تشبیه. به مشبه و مشبهٌ به طرفین تشبیه می گویند، مثال برای تشبیه:
آثار آفتاب شده جرعۀ قدح منقار عندلیب شده زَخمۀ رَباب
(خاقانی،149:1380)
که “جرعۀ قدح” را در تلألؤ به “فروغ آفتاب” تشبیه نموده است و “زخمه ی رباب” را که کوچک، سرکج و کمی سره است به منقار بلبل تشبیه نموده است.
چنانکه در دو تشبیه بالا مشاهده می شود، تنها مشبه و مشبهٌ به در تشبیه وجود دارد و از دو رکن دیگر، خبری نیست. وجود و حضور وجه شبه و ادات تشبیه، الزامی نیست و نبودن آنها اتّفاقاً بر بلاغت تشبیه می افزاید و یا:
گل سرخ رویِ خوبان به خجلت بنفشه چو زلفین جانان معطّر
(همان: 288)
“گل سرخ” را به “روی خوبان تشبیه نموده و “به خجلت” وجه شبه است که از آن مجازاً “سرخی رو” کرد شده است و “بنفشه” را به “زلف” خوشبوی جانان تشبیه نموده است. در هر دو تشبیه چنانکه مشاهده می شود، هر چهار رکن وجود دارد.
طرفین تشبیه: ممکن است طرفین تشبیه از محسوسات و یا معقولات و یا یکی معقول و دیگری محسوس باشد بنابراین چهار حالت برای طرفین تشبیه در این مورد به شرح زیر اتفاق می افتد:
- تشبیه محسوس به محسوس
- تشبیه معقول به معقول
- محسوس به معقول
- معقول به محسوس
جهت مشاهده و دانلود کنایه در غزلیات خواجوی کرمانی کلیک کنید.
محسوس به محسوس:
تشبیهی معمول ومرسوم است ومخصوصادرادبیات قدیم معروف به سبک خراسانی رایج بود.
به گوش من رسید آواز خلخال چو آواز جلاجل از جلاجل
(منوچهری،1372، 288)
“صدای خلخال” را به “آواز یا صدای زنگ شتران” مانند کرده است که هر دو شنیدنی و لذا حسی اند. و نیز:
گاه چو حال عاشقان، صبح کند تلوّنی گه چو حُلِّیِ دلبران، مرغ کند نواگری
(خاقانی، 1380: 577)
“رنگارنگ بودن صبح” را مانند “حال عاشقان” و “نواگری مرغ” را چون صدای ظریف و دل نشین زیور آلات دلبران دانسته است.
در انتظار صید تذرو و وصال تو چشمم ز شام تا به گه صبح باز بود
(همان:223)
تذرو وصال:وصال (مشبه محسوس) یار را به تذرو (مشبهٌ به محسوس) تشبیه نموده است وجه شبه زیبایی و دل نشینی وصال و تذرو است.تذرو همان قرقاول (خروس سرخ و تیره) صحرایی است تشبیه یاد شده ،بلیغ و مفرد به مفرد است.
معقول به معقول یا عقلی به عقلی:
ذکای طبع تو گویی که لوح محفوظ است که ذرّ ه ای نبود جایز اندر او نسیان
(انوری، 406:1386)
“ذکای طبع” ممدوح را به “لوح محفوظ” مانند کرده است و وجه شتبه را “عدم نسیان و فراموشی” ذکر نموده است.
بریز خون صراحی که در شریعت عشق شده است خون حریفان سبیل و خمر مباح
(همان:132)
خون صراحی : استعاره ی محقققه از “می” . خون : مستعار و مستعارله و “می” مستعارمنه است و جامع : سرخی و تلألو.
شریعت عشق (عشق ← شریعت) تشبیه بلیغ معقول به معقول
سبیل شدن : حلال شدن.
مباح : کاری که از شرع حرام و مکروه نسیت، مثل کارهای معمولی : غذا خوردن، مسافرت، خوابیدن و …در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است.
بریز خون مراحی ایهام است : الف) شراب را در جام بریز. ب) خون صراحی را بریز.
صراحی،حریف و دوست باده گساران است :
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صُراحی می ناب و سفینه ی غزل است
( حافظ ،1389 : 41)
خون صُراحی را بریز :(شراب را به جام بریز) چرا که در عالم عاشقی ، ریختن خون حریفان(صراحی) (به جام ریختن می سرخ) حلال است. “خمر مباح” تأکیدصفایی جمله ی پیش است.
محسوس به معقول:
دراین تشبیه وجه شبه ذکرمی گرددیااگرذکرنگرددحتمامشبه به یک امر معروف است که وجه شبه آن فهمیده می شود.
روی چون حاصل نکوکاران زلف چون نامه گنهکاران
(سعدی:463:1378)
“روی دلبر را به نامۀ نورانی عملِ نیکوکاران” و “زلف او” را در سیاهی به “نامۀ گنهکاران” تشبیه نموده است.
خیال چشم خوشت را که فتنه ای است به خواب به حال خودبگذارش هم آن چنان خفته
(همان:591)
در امثال است که :الفتنَهُ نائمهَ لَعَن الله من ایقَظها.( افتنه خفته است ،نفرین خدا بر آنکه او را بیدار کند).شاعر چشم خوش[زیبا و سرمست] یار را” فتنه ای” پنداشته که در خواب است (چشم یار هم فتنه گر و آشوبگر است و هم خمار است که از آن به” خفته “تعبیر نموده است.پس می گوید :این چشم فتنه گر خفته را به حال خود رها کن که بهتر است در مصراع دوم کلام به استعاره نزدیک شده است. گویا بحث برزخ بین تشبیه و استعاره با این گونه ابیات واقعّیت و تحقق بیشتری می یابد.
معقول به محسوس:
شور ائست چو دریا به مَثَل، ظاهر تنزیل تأویل چو لؤلؤست سویِ مردم دانا
(ناصرخسرو،33:1369)
“آیات قرآن” را در ظاهر مانند آبِ شورِ دریا “دانسته” و تأویل و تفسیر آیات” را مانند “مروارید” پنداشته است.
از سردار میندیش که در لشکر عشق علم نصرت منصور بخردار نبود
(همان :226)
لشکَر عشق:عشق (مشبه مفرد محسوس) را لشکر (مشبهٌ به مفرد محسوس)تشبیه نموده که از نوع بلیغ (فشرده )است وجه شبه محسوس و منفرد است و عظمت و هیمنه و قوّت و قدرت مشترک در طرفین تشبیه است.
در مصراع دوم از منظر علم معانی ،قصر وجود دارد :برای منصور (حسین بن منصور حلّاج)دار جز علمی (درفش عزتی نیت)(قصر موصوف بر صفت)
بتی کز عکس رخسارش چراغ جان شود روشن چه دود دل که برخیزد، چو او در خانه بنشیند
(همان:218)
چراغ جان:جان=چراغ، تشبیه معقول به محسوس مفرد
عکس:بازتاب (مجاز است به علاقه ی جز به کل) چون بازتاب جزئی از عکس است.
دود دل:آه دل ضمناً” دود” در رابطه با چراغ به همان معنای حقیقی است چرا که از چراغ دود بلند می شود.
جهت مشاهده و دانلود استعاره در غزلیات خواجوی کرمانی کلیک کنید .
تشبيه در غزليّات خواجوي كرماني
سخن از انواع تشبيه در غزليّات شاعري است كه به زبان آوري و به كارگيري انواع صنايع لفظي و صور خيال در عطاوی (لابه لاي و در اثنای) غزلياتش، هنر سخنوري و كمال و تبحّر و استادي در ارائه شيواترين، بليغ ترين وخوش تراش واژگان و تركيبات بديعي و بياني و بلاغي را در عرصۀ سخنوري وارائه غزليات با زبان فراهنجاري از خود به كمال بروز داده و به ظهور رسانيده است.
خواجو بعد سه تن از استادان بزرگ سبك عراقي يعني مولوي، سعدي و حافظ ظهورکرده است. اين شاعر پشتوانه اي به درازناي قرون وروزگاران در تجربه هاي شاعرانه وكاربرد زبان فراهنجاري وساختار شكني وگريز از زبان ارجاعي به زبان لطيف ادبي كه سرشار از نقش و نگار صور خيال و لطافت واژگان و تركيبات خوش تراش بياني و اديبانه است وبيخود و بي جهت نيست كه گفته شده است:
استاد سخن سعدي ست پيش همه كس امّا دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
(معین،139:1348 )
آري از چند بزرگ همچون سعدي، حافظ و پيش از او مولوي كه بگذريم، ديگر كسي را یارای هماوردي وچالش و ادعّا در عرصۀ سخنوري وميدان فصاحت و بلاغت با خواجوي كرماني نيست.
خواجو بدون هر گونه مجامله و اغراق، در بكارگيري انواع صورخيال بويژه اقسام تشبيه استاد مسلّم و بلامانع و بلا مبارز است.كافي است ديوان غزليات او را فقط بازكنيم. اختصاص به صفحۀ ویژه ها و يا غزل با قافيه مخصوص ندارد، هر جا را كه باز كنيم درست باز كرده ايم و به هدف ومقصود خود رسيده ايم.
اين شاعر غزل سراي سبك عراقي به جهت داشتن ذوق سرشار و طبع توانا و احاطه بر مفردات لغات و تسلّط بر تركيبات و توصيفات وجولان صورخيال در تخيّل و ذهنيّت خويش و برخوردار بودن از گنجينۀ ذخائر واژگان ادبی و تركيبات بلاغي از شاعران گذشته درحافظۀ تواناي خود و بهره جويي به موقع از اين همه مواهب خدادادۀ ادبي وبلاغي، اين چنين او را در بين شاعران مُقاق مُفُلق و تواناي آن روزگار، برجسته و قد برافراشته جلوه داده است.
سبك عراقي با سبك همۀ هنرنمايي ادبي و ارائه همۀ فنون بلاغت و سخنوري وجايگاه نشان دادن كمال هنر درخوش تراش ترين تركيبات وتركيبات در ساختار صور بلاغي وبياني است. بیشك خواجوي كرماني نه تنها از اين قافله عقب و واپس نمانده، كه يك سر و گردن از بيشتر شاعران سبك عراقي بلندتر، پيشتاز، توانا، برجسته وجلوه كننده در صف مقدّمه گويندگان سبك عراقي، بعد از دو تن از بزرگان كه در بزرگي و كمال هنر آنها شك نيست و بدون شك اظهار ومجامله و اغراق، از خواجو برترند يعني حافظ و سعدي و مولوي، اين نژادۀ كرمان و اين گوهر شب چراغ دوران، از خطِّۀ كرمان قد برافراشته ونه تنها براي همشهريان كه براي هم ميهنان خويش، رهاورد و سوغاتي از انواع هنر، به ارمغان آورده است.
وقتي يونسكو در مهر ماه 1368 مجمع بزرگداشت خواجوي كرماني را در هفتصدمین سال توليد وي برگزار كرد، به همۀ جهانيان نشان داد كه او شاعر جهاني ست و صیت و شهرت وي از مرزهاي ايران فراتر رفته است.
باری سخن از انواع تشبيه بود كه سخن درمدح اين فرزند خلف كرمان كمي به درازا كشيد. كمال الدين ابوعطا، خواجوي كرماني در ارائه انواع تشبيه استاد مسلّم است. كافي ست نمونه هايي از اين صورت بلاغي را كه از ديوان اوبرگزيده شده است. ذیلاً ارائه دهیم تا بر همگان ثابت گردد که مدّعای ما حقیقتی و امری واقعی است خواجو همۀ انواع شقوق تشبيه را در غزليّات خود جاي جاي آورده است وكمتر ساختاري از تشبيه است كه از قلم تواناي خواجو افتاده وفراموش شده باشد.
تشبیه از منظر مفرد و مُقیّد و مرکب بودن طرفین:
طرفین تشبیه ممکن است یک کلمه ساده یا مرکب باشند که اصطلاحاً به آن مفرد میگوییم. تصوروتصویریک هیئت ویک چیزاست.مثل گل،درخت. و ممکن است به مضاف الیه یا صفت، وابسته باشند که تشبیه مفرد مقیّد نامیده می شود و امکان دارد طرفین یا یکی از آن دو از چند امر یا پدیده بوجود آمده باشند که در این صورت به آن تشبیه مرکب می گوییم.
-تشبیه مفرد و مقید:
چهره غداری چو گل خاطر افروز دید فروزنده چون صبحِ نوروز دید
(سعدی،209:1373)
“غدار” را به “گل” ماننده نموده است که هر دو مفردند یعنی به مضاف الیه یا صفتی اضافه نشده اند.
می، آفتابِ زَرفشان، جامِ بُلورش آسمان مشرق کفِ ساقیش دان، مغرب لبِ یار آمدی
(خاقانی، 604:1370)
“می” به “آفتاب زرافشان”، “جام بلورمی” به آسمان و “کفِ ساقی” به “مشرق” و “لب یار” به مغرب، مانند شده است. که برخی از مشبه ها یا مشبهٌ به ها مفرد و بعضی چنانکه ملاحظه
می شود مقید به صفت (مانند زرافشان) و یا مضاف الیه(مانند ساقی) اند.
بگذر از كيوان كه آن هندوي پير سالخورده با علّو قدر و تمكين نيز بهاي بيش نيست
( همان: 115)
تمكين: مكانت و قدرت، سيّارۀ كيوان را به هندوي (سلحشور) سالخورده اي (به جهت ديرينگي) مانند كرده است تشبيه مفرد به مقيد است. كيوان در باور بخوبي و ادب فارسي به سلحشور و جنگندۀ فلك معروف است، ضمناً سطح آن تيره است و بدين جهت از آن به “هندو” نام برده است (“هندو” افزون بر اين به معناي سلحشور چنانكه گفتیم نيز هست). بزبها: بهاي يك بز كه كنايه (ایماء) است از قيمت كم و اندك.
“ارزش” كيوان را همانند ارزش “يك بز” دانسته است.درمحور هم نشيني واژگان، جملۀ بيت به اخباري بيشترمينمايد تا اينكه تشبيه باشد، امّا معنا ومعناي بلاغي تشبيه در آن وجود دارد.
کیوان که هست بَرهمَن دِیر شش دری با آن علوّ مرتبه مأمور رای ماست (همان:61)
” بَرهمَن” : در بیت به ضرورت وزن بَرهمَن barhman خوانده می شود به معنای ” بزرگ آیین برهمایی” است.
این دیر شش دری : استعاره مصرّحه از آسمان یا دنیا که شش جهت دارد.
کیوان (مشبه مفرد) را به بزرگ و رهنمای آسمان شش جهتی مانند کرده است مصراع دوّم کنایه از بزرگی شأن تخیّلی شاعر در برابر کیوان است.
کاربرد برجسته تشبیه و استعاره در آفرینش معانی و مضامین بلاغی:
گل اندامی که گلگون می دوانَد بدان نازک تنی، چون می دواند
….چو گلگون سرشکم مردمِ چشم ز راه دیده بیرون می دواند
چنانش گرم رو بینم که چون آب دما دم تا به جیحون می دواند
(خواجو:191)
1-“گلگون و شبدیز” نام دو اسبند از اسبهای معروف جهان “شبدیز” اسب خسرو پرویز است اسب که سیاه دم و به رنگ شب بوده است. (دیز: پسوند لون و رنگ و به معنای مانند است) و شبدیز یعنی سیاه مانند شب. گلگون اسب “شیرین” معشوقۀ خسرو بوده است که به رنگ گل یعنی سرخ بوده است.
ز دشت آمد سمومی آتش انگیز نه گلگون ماند بر آخور نه شبدیز
(نظامی، 139:13759 )
“گل اندام” استعارۀ مصّرحۀ نمادین است از “یار زیبارو”. مصراع دوّم کنایه از نوع “تلویح” است:
یار با آن نازکی بدن، چگونه بر گلگون می تازد؟ یعنی تن نازک یار، تحمّل این کار سنگین و زمخت را ندارد( اِعجابِ مقیّد کنایه).
2-گلگونِ سر شک: سر شک خویش را (مشبه مقیّد) به “گلگون” (مشبهٌ به) مانند کرده است. به دو جهت: است الف) اشک (سرشک) عاشق سرخ است و با گلگون هم رنگ است. ب) گلگون گرم رو و تازنده است. سر شک نیز، گرم و سریع از دیده جاری می شود. ترکیب “سرشک گرم رو” ناظر به همین معناست. “مردم چشم”(مستعار) و مستعارله است و “بیرون دواندن” ملایم مستعار منه است.
“مردم چشم”، گروسریع گلگون اشکم را از چشم بیرون می دواند “جیحون” استعاره ی مصرحه ی مجرده ی زیبایی است از “چشم شاعر” که چون جیحون است. (جیحون در شعر فارسی نمودار پر آبی و نماد چشم عاشق است). تشبیه: سر شک خود را همچون گلگون گرم رو (رونده) می بینم (تشبیه مقیّد به مقیّد)و تا “جیحون یک تاخت می دواند” استعارۀ تبعیّه از جاری و سرشار شدن چشم شاعر از سرشک است.
به جیحون در مسیرش، رودهایی می پیوندند:
و جیحون از شمال سمرقند سوی مغرب می رود و در بهار تا چاچ دو رود، بدان پیوندد
(حدود العالم، 39:1354)
“دمادم” یعنی دم (لحظه) به دم. “الف” میانوند به جای “به” آمده است.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..
نمونه ای از منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر
- 1-آهنی ،غلامحسین،(1361)،معانی و بیان ،انشارات بنیاد قران،چاپ دوم،تهران.
- 2-اسفندیارپور،هوشمند،(1388)،عروسان سخن،انتشارات فردوس،چاپ سوم،تهران.
- 3-بهار ،محمد تقی،(1366)،دیوان قصاید و غزلَیات ملک الشعرا بهار،اتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
- 4-بهار،محمدتقی،(1356)،سبک شناسی ،انتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
- 5-ثروتیان، بهروز، (1377)، شرح مخزن الاسرار، انتشارات مروارید، چاپ سوم: تهران.
- 6-خطیب رهبر ، (1383)، گزیده غزلیات سعدی، انتشارات سیما، چاپ نهم تهران.
- 7-خمینی ،روح الله ،(1369)،دیوان غزلَیات ،انتشارات معارف، چاپ سوم ،فرهنگ اسلامی قم
- دبیر سیاقی،محمد،دیوان منوچهری ،(1373)،اتشارت شکوفه ،چاپ دوازدهم : تهران.
- 8-روشن ،محمد،(1388)،ویس و رامین التفهیم لارائل الصناعه،التحنیم ،چاپ سوم ،انتشارات بهار تهران.
- 9-ریاحی ،محمد امین،(1389)، مرصاد العباد،،انتشارات علمی ،چاپ یازدهم: تهران
- 10-سجادی ، ضیاء الدینی، (1383)، گزیده قصاید و قطعات خاقانی شروانی ، چاپ نهم، انتشارات نیلوفر: تهران
- 11-…
- 12-…
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبان و ادبیات فارسی |
تعداد صفحات | 74 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 110 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.