قیمت 19,000 تومان
تأسیس و سیاست بیسمارک امپراتوری آلمان (رايش دوم)
تأسیس و سیاست بیسمارک امپراتوری آلمان (رايش دوم)
تأسیس امپراتوري آلمان (رايش دوم)
6-1 نقش پروس در انقلاب لهستان..
6-2 مسأله شلزویک- هولشتاین(1863-1865).
6-3 صلح وین تا جنگ اتریش (1866).
6-4 جنگ پروس و اتریش….
6-5 اختلافات پروس و فرانسه.
6-6 پیمان فرانکفورت و تحقق وحدت آلمان..
6-7 تاسیس امپراتوری آلمان (رایش دوم).
سياست بیسمارک پس از شکل گيري رايش دوم
7-1 عصر صدارت بيسمارک…
7-2 اتحادآلمان و اتریش….
7-3 تجدید اتحاد امپراتوران سه گانه.
7-4 سیاست جهانی آلمان تا پايان دوران بيسمارک…
7-5 بحران بلغارستان..
7-6 سیاستهای داخلی آلمان تا 1890.
7-7 پایان دورهی بیسمارک…
منابع
تأسیس و سیاست بیسمارک امپراتوری آلمان (رايش دوم)
نمونه ای از ادبیات پایان نامه جهت مشاهده شما عزیزان
تاسیس امپراتوری آلمان (رایش دوم):
«مهم ترین نتیجهی جنگ فرانسه و آلمان تاسیس امپراتوری آلمان بود (رایش دوم). این جنگ موجب شد کشورهای جنوبی با پروس متحد گردند». (غفاری فرد ، 355)
در این جشن شاهزادگان آلمانی تاجها خود را تسلیم ویلهلم اول، پادشاه پروس کردند و پادشاه با تاج گذاری رسمی در آن جا موجودیت امپراتوری آلمان را اعلام نمود و بدین ترتیب یک آلمان متحد تحت ریاست امپراتور پروس با لقب کایزر (امپراتور) شکل گرفت و رایش آلمان تولد یافت و خبر ایجاد امپراتوری توسط بیسمارک، صدراعظم آهنین آلمان اعلام شد.
ویلهلم اول وقتی تاج امپراتوری را پذیرفت چنین اظهار کرد: «اما باشد که خداوند به ما و جانشینان ما، تاج امپراتوری را به ودیعه بگذارد، تا همواره حامی رایش آلمان باشیم، نه از راه فتوحات جنگی، بلکه از طریق نیکوکاری و پایداری صلح در زمینهی رفاه ملی، آزادی و تربیت نیکو». (تنبروک ، 171)
پس از تاج گذاری امپراتوری ویلهلم اول، تمام امرا و شاهزادگان که نمایندهی سراسر آلمان بودند احترامات و تابعیت خود را نسبت به امپراتور خود ابراز داشتند و همهی ایالات به غیر از اتریش و امرایی که بیسمارک آنها را خلع کرده بود، سوگند وفاداری یاد کردند. حتی امیران آلمان جنوبی از جمله ورتمبرگ، بادن و بایرن هم به امپراتور جدید سر تعظیم فرود آوردند.
امپراتوری آلمان شامل 25 دولت نامتساوری و هم چنین سرزمینهای آلزاس و لرن که از فرانسه جدا شده بود، میگردید. رایش دوم بر چهار رکن: «امپراتور، صدراعظم، ارتش و رایشتاگ» استوار بود. رایشتاگ در واقع نوعی دموکراس محسوب میشد که مقر آن در فرانکفورت بود.
جهت مشاهده و دانلود انديشمندان تأثير گذار بر رويدادهای آلمان و فرانسه در قرن نوزدهم کلیک کنید .
ادامه تاسیس امپراتوری آلمان (رایش دوم):
این مجمع در دورهی امپراتوری مقدس از نمایندگان شاهزادههای آلمان تشکیل میشد. این مجلس در سال 1806 م. به همراهی امپراتوری به انحلال کشیده شد و سپس در سال 1867 م. دوباره احیا شد و در برلن به حیات خود ادامه داد. مجلس امپراتوری (رایشتاگ) با آراء عمومی انتخاب میشد و احزاب عمدهی آن، محافظه کاران، کاتولیک ها، آزادی خواهان و سوسیالیستها بودند. بیسمارک مرد اول سیاست خارجی و داخلی بود.
بیسمارک به عنوان صدراعظم امپراتوری آلمان از 1871 تا 1890 بزرگترین سیاستمدار تمامی اروپا شد او طی نه سال از 1862 تا 1871 م. توانست پروس را به نیرومندترین دولت قارهی اروپا تبدیل و وحدت آلمان را با وجود موانع داخلی و مخالفتهای خارجی عملی سازد و در تاریخ جهان فصلی نو به وجود آورد. «صدارت عظمای بیسمارک طبعاً به دو دوره تقسیم میشود: اول دورة تجارت آزاد و همکاری با آزادیخواهان و مخالفت با کاتولیکها (1871-1878) و دوم دورهی تعرفهی گمرکی حفاظی و همکاری با کاتولیکها و مخالفت با سوسیالیستها (1878-1890) (برینتون،235)
بیسمارک در خاطرات خود مینویسد: «من متقاعد شده بودم شکافی را که در طول تاریخ بین شمال و جنوب وطن به وجود آمده است آسان تر از این نمی توان پر کرد که به وسیله یک جنگ ملی بر علیه ملت همسایه که مهاجم قدیم ما بوده است».
به نظر بیسمارک تنها تهدیدی از جانب فرانسه میتوانست کشورهای جنوبی آلمان را که هنوز مستقل میزیستند به کنفدراسیون آلمان ملحق کند». (نقیب زاده ، 66) پس از جنگ 71ـ 1870 پروس و فرانسه و الحاق آلزاس ولرن به امپراتوری آلمان به نظر نمی رسید که بیسمارک سودای فتوحاتی دیگر را در سر بپرورد.
بیسمارک پس از فتوحات جنگ 71-1870 تلاشش را در زمینهی تحکیم مواضع به کار بست و تلاش نمود با دیپلماسی سیاست خارجی آلمان را به پیش برد. بیسمارک در این راستا میگفت: «من مستعمره نمیخواهم. سیاست استعماری برای ما دقیقاً میتواند لباس پوست دار اشرافزادهای لهستانی باشد که پیراهن ندارد. اگر فرانسه دست به یک جنگ انتظامی بزند ، مستعمرههای ما غنیمت جنگیاش خواهد بود». (رونوون،1357، 52)
تأسیس و سیاست بیسمارک امپراتوری آلمان (رايش دوم)
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات و پیشینه تحقیق پایان نامه های تاریخ کلیک کنید .
سیاست جهانی آلمان تا پايان دوران بيسمارک
«در طول دوران صدراعظمی، بیسمارک، آلمان فاقد انسجام را به یک قدرت نظامی فوق العاده قدرتمند در جهان مبدل ساخت و خود او به جایگاه بلندی ارتقاء یافت و تقریبا صاحب حاکمیت هیپنوتیزم کنندهای شده بود، که ارتش پروس در پست سر او قرار گرفته بود و این امر، او را صاحب اختیار اروپا کرده بود. پس از فتوحات نظامی وی به یک سیاستمدار کارکشته تبدیل گردیده بود[1]»
با رشد و پیشرفت صنایع در آلمان و افزایش صادرات آلمان نیازمند نفوذ در بازارهای جهانی بود. اقدامات توسعه طلبانهی بعضی از دول اروپایی و تحولات انتخاباتی داخلی باعث شد که بین سالهای 1884 تا 1885 م. صدراعظم آلمان به سیاست استعماری روی آورد.
«بیسمارک در اثر فشار بازرگانان آلمانی برای به دست آوردن مستعمران کوشید تا مناطقی را که «لودریتس»[2] بازرگان اهل «برمن» در سواحل جنوب غربی آفریقا به دست آورده بود، تحت حمایت رایش قرار دهد (1884م) بدین سان بنیاد مستعمرات جنوب غربی، افریقای آلمان گذاشته شد که برای مهاجرت آلمانها مناسب بود».(تنبروک،173)
در حدود سال 1884 م. چهار ناحیه از آفریقا، یعنی توگو، کامرون، آفریقای شرقی و آفریقای جنوبی وغربی به تصرف آلمان درآمد. ضمنا چند جزیره در دریای جنوب هم جزء مناطق متصرفه بود. در تابستان 1884 م. به دنبال تحولات فکری در آلمان، گروه هایی به وجود آمدند که برای به زانو درآوردند حزب محافظه کار که طرفدار بیسمارک بود، فعالیتهای گستردهای برای پیروزی در انتخابات رایشتاگ نمودند.
در این شرایط بیسمارک ناچار بود با کامیابیهای برون مرزی احساسات ملی را به سوی خود بکشاند. به دنبال اختلاف فرانسه و بریتانیا بر سر تصرف مصر و تیره شدن روابط روسیه و انگلستان بر سر افغانستان بیسمارک نزدیکی به انگلستان را در برنامهی کار دولت خود قرار داد.
بدین منظور1884م.ترتیبی داد تا طی آن امپراتوران سه گانه ، یعنی ویلهلم اول فرانسوا ژوزف الکساندر سوم ،تزار سوم در لهستان ملاقاتی انجام دهند و «اتحاد قبلی » را با دیگر تجدید نمایند. اقدامات مذکور به تمام سیاستهای توسعه طلبانهی صدراعظم آلمان جامهی عمل پوشانید. بیسمارک از اختلافات انگلستان و روسیه استفاده کرد و در این شرایط به سفیر فرانسه پیشنهاد داد تایک نیروی دریایی متحد بر علیه انگلستان تشکیل دهند. اما سازش ناپذیری فرانسه این امر را عقیم گذاشت و صدراعظم آلمان را واداشت تا متوجه انگلستان شود.
سیاستهای داخلی آلمان تا 1890
بیسمارک در مدت نوزده سال «1871-1890» علاوه بر تسلط اوضاع داخلی آلمان توانست بر تمام امور سیاسی اروپا مسلط شود. بیسمارک قانون اساسی جدید برای آلمان رایش پدید آورد و توانست قوانین منسجمی را برای اعتلا آلمان در تمام زمینههای مناسب پدید آورد.
ناسیوناليسم ابزاری بود که بیسمارک با تکیه بر آن توانست پروس را تا وحدت کامل پیش برد.
هانس کوهن عقیده دارد :
«ناسیونالیسم وضع و کیفیت روحی است که افراد جامعه در آن وضع ، بالاترین وفاداری خود را نسبت به کشور خویش احساس میکنند ». «بهزادی ، 57،1354)
بیسمارک در زمینه اقتصادی بر تجارت آزاد تکیه زد ،افزایش بی رویهی جمعیت پس از وحدت آلمان وصنعتی شدن سریع آلمان سازگاری چندانی با تجارت آزاد نداشت و کشاورزی آلمان را دچار مشکل ساخت واین امر انتقادات زیادی به برنامههای صدر اعظم وارد کرد.
بیسمارک با تعرفههای گمرکی تلاش کرد رضایت کشاورزان و صاحبان صنایع را بدست آورد. اگر چه این امر هم به مرور افزایش قیمتها را به دنبال داشت.در آلمان برعکس مکاسب اقتصادی کلاسک رایج در آن زمان همچون «آدام اسمیت[1]» و«ریکادوئی[2]» که مخالف دخالت دولت در امور اقتصادی بودند حرکت میکرد.
زیرا دولت دخالتش را به نفع اقتصاد کشور میدانست.
«در 28سپتامبر 1864م. اتحادیهی بین المللی کارگران در جلسهای با حضور کارگرانی از بریتانیا ، فرانسه ، آلمان و بسیاری از کشورهای دیگر در لندن تامین شد».(گوبردئوبیک،538)
بیسمارک رشد سوسیالیسم را در آلمان نمی توانست تحمل کند. همین دلیل حضور نمایندگان سوسیال دموکرات را خطری میدانست و در سوء قصد سال 1878م. به جان امپراتور ویلهلم اول بهانهی برچیدن و انحلال تمام اتحادیههای مربوط را به دست آورد.
بیسمارک برای رضایت خاطر کارگران به وضع قوانین اجتماعی به نفع آنها در سال 1881م. پرداخت.
در سال 1883م. قانون بیمهی درمانی و در سال 1884م. بیمهی تصادفات ودر سال 1889م. بیمهی از کار افتادگی را مطرح و به تصویب رایشتاگ رسانید.
حزب سوسیالیتها هم در آلمان از پای ننشست و توانست تا سال 1890م. کرسیهای نمایندگان خود را در رایشتاگ به 35 کرسی برساند.
البته در کنار این حزب افراد دیگری هم در آلمان فعالیتهای حزبی انجام میدادند كه با سیاست بیسمارک ناسازگار بود.
پایان دورهی بیسمارک
در نهم مارس 1888م. امپراتور ویلهلم اول در گذشت و فرزند بیمارش فردیش سوم که از ناحیه گردن بیماری لا علاجی داشت به قدرت رسید. اگر چه پس از سه ماه در 15 ژوئن 1888م. از دنیا رفت. بیسمارک قبل از فوت امپراتور دورهی مجلس را از سه سال به پنج سال افزایش داده بود. با فوت فردیش سوم ، زمام امور به فرزندش ویلهلم دوم رسید.او از سال «1888 تا 1918 م. » حکومت کرد.
«رفتار دوستانهی امپراتور با کارگران و حمایت وی از آنها با تصویب قانون ممنوعیت كار در روز یکشنبه ، باعث شده بود او به «پادشاه تنگدستان »معروف شود». (تنبروک ،178)
امپراتور به حزب سوسیال «دموکرات» آزادی فعالیت داد و از طرفی در سیاست خارجی هم تضمین بی طرفی با روسیه را بر داشت.
بیسمارک اقدامات امپراتور را مخالف سیاستهای بلند مدتش که سالها برای آن تلاش کرده بود میدید.
در 18 مارس 1890 م. بیسمارک در مقابل مقاومتهای ویلهلم دوم تسلیم شد و با استعفای خود با عالم صدارت وداع نمود.
و در 29 مارس 1890م. با یک مراسم تشریفاتی از سوی امپراتور و شخصیتهای آلمانی برلن را به سوی مزرعه شخصی خود ترک نمود. «در دهم ژوئیه 1898م. در همان جا درگذشت ». (همان ،179)
تأسیس و سیاست بیسمارک امپراتوری آلمان (رايش دوم)
جهت مشاهده و دانلود انديشمندان تأثير گذار بر رويدادهای آلمان و فرانسه در قرن نوزدهم کلیک کنید .
نمونه ای از كتابنامه جهت مطالعه بیشتر
- آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه عزت اله فولادوند،انتشارات خوارزمی،1361.
- ابوالحمد، عبد الحميد، مباني سياست، جلد اول، انتشارات توس، چاپ چهارم 1386 ش.
- استيس، ولترترسن، فلسفه هگل، ترجمه حميد عنايت، انتشارات علمي و فرهنگي، 1381ش.
- استنفورد، مايكل، در آمدي بر فلسفه ي تاريخ، ترجمه احمد گل محمدي، تعمران، انتشارات ني، چاپ اول، 1382 ش.
- افيموف، آدرياتف، تاريخ عصر جديد، ترجمه فريدون شايان، محمد تقي فرامرزي، انتشارات شباهنگ، 1359 ش.
- اوئيس، اشنايدر، جهان در قرن بيستم، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، شركت سهامي انتشار، چاپ اول، تير ماه 1342 ش.
- اي. جي . پي تيلر، عظمت و انحطاط اروپا، ترجمه هرمز عبد اللهي، تهران، انتشارات افست، چاپ اول 1360 ش.
- ايزلر، گرهارت، فون آلبرت، شراينر آلبرت، سيري در تاريخ آلمان، ترجمه صبا، انتشارات پژواك، چاپ اول 1360 ش.
- اينوود، مايکل، فرهنگ فلسفي هگل، ترجمه حسن مرتضوي، تهران، 1389ش.
- بدن، لويي، تاريخ عقايد اقتصادي، ترجمه هوشنگ نهاوندي، انتشارات مرواريد، چاپ سوم 1350 ش.
- براد فورد . جي مارتين، تاريخ روابط ايران و آلمان، ترجمه پيمان آزاد، علي اميد، تهران، موسسه ي پيك ترجمه و نشر، چاپ اول 1368 ش.
- بروفسكي، جيكوب و مازليش، بروس، سير انديشه در غرب از لئوناردو تا هگل، ترجمه كاظم فيروزمند، تبريز، انتشارات اختر، چاپ اول 1378 ش.
- بشيريه، حسين، تاريخ ا نديشه هاي سياسي در قرن بيستم، جلد دوم، نشر ني، چاپ اول، 1378 ش.
- …
- …
رشته | تاریخ |
گرایش | عمومی جهان |
تعداد صفحات | 49 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 70 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.