قیمت 19,000 تومان
محاربه، بغی و افساد فی الارض
در این مقاله قصد داریم تمامی مصادیق تبیین مفاهیم محاربه، بغی و افساد فی الارض را خدمت شما عزیزان در 87 صفحه ارائه دهیم . دقت داشته باشید که این نوشته تماما همراه با منابع عربی و فارسی بوده است. امید است که شما عزیزان را در راستای ارتقای علمی کمک رسانده باشیم .
فهرست مطالب
فصل اول: تبیین مفاهیم محاربه، بغی و افساد فی الارض
گفتار اول: تبیین مفهوم محاربه………………………………………………………………………………………….
بند اول: مفهوم محاربه در لغت………………………………………………………………………………………
بند دوم: محاربه در قرآن………………………………………………………………………………………………..
بند سوم: محاربه در روایات…………………………………………………………………………………………….
بند چهارم: محاربه از دیدگاه فقها…………………………………………………………………………………..
بند پنجم: محاربه در قانون مجازات اسلامی…………………………………………………………………..
الف: رکن قانونی………………………………………………………………………………………………………..
ب: رکن مادی…………………………………………………………………………………………………………..
ج: رکن روانی……………………………………………………………………………………………………………
گفتار دوم: تبیین مفهوم بغی………………………………………………………………………………………………
گفتار سوم: تبیین مفهوم افساد فی الارض……………………………………………………………………………
بند اول: تعریف لغوی افساد……………………………………………………………………………………………
بند دوم: تعریف اصطلاحی افساد فی الارض…………………………………………………………………….
بند سوم: افساد فیالارض از منظر قرآن کریم…………………………………………………………………
بند چهارم: افساد فیالارض از دیدگاه فقها……………………………………………………………………..
بند پنجم: عناصر تشکیل دهندهی افساد فی الارض………………………………………………………..
الف: رکن قانونی……………………………………………………………………………………………………….
ب: رکن مادی…………………………………………………………………………………………………………..
ج: رکن روانی……………………………………………………………………………………………………………
بند ششم: افساد فیالارض در حقوق موضوعه………………………………………………………………..
گفتار چهارم: نسبت بین محاربه و افساد فی الارض………………………………………………………………
بند اول: نظریهی یگانگی محاربه و افساد فی الارض………………………………………………………..
بند دوم: نظریهی دوگانگی محاربه و افساد فی الارض……………………………………………………..
الف: مختلف بودن مجازاتهای محاربه و افساد فی الارض………………………………………….
ب: یکسان بودن مجازاتهای محاربه و افساد فی الارض…………………………………………….
فصل دوم: موارد احالهی مجازات محاربه به افساد فی الارض
گفتار اول: در قانون مجازات اسلامی……………………………………………………………………………………
بند اول: قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی………………………………………………………………..
بند دوم: براندازی حکومت اسلامی………………………………………………………………………………..
بند سوم: نامزدی برای یکی از پستهای حساس کودتا…………………………………………………
بند چهارم: تحریک مؤثر به عصیان و فرار……………………………………………………………………..
بند پنجم: احراق و تخریب……………………………………………………………………………………………
بند ششم: خرابکاری در تأسیسات و وسایل مورد استفادهی عمومی………………………………
گفتار دوم: در قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح……………………………………………………………..
بند اول: اقدام به جدا کردن قسمتی از قلمرو حاکمیت ایران یا لطمه زدن
به تمامیت ارض……………………………………………………………………………………………………………
بند دوم: همکاری، تبانی و مساعدت با دشمنان و دستجات محارب و مفسد………………….
بند سوم: در اختیار قرار دادن اسرار و اطلاعات نظامی، امنیتی، اقتصادی …………………….
بند چهارم: تخلف و سرپیچی از تکالیف نظامی………………………………………………………………
بند پنجم: منعقد نمودن قرارداد تسلیم با دشمن…………………………………………………………..
بند ششم: خودداری از تکالیف نظامی……………………………………………………………………………
بند هفتم: حملهی مسلحانه بدون امر یا اجازه……………………………………………………………….
بند هشتم: متوقف نکردن عملیات جنگی پس از دریافت دستور……………………………………
بند نهم: حاضر نشدن در وقت مقرر جهت مأموریت………………………………………………………
بند دهم: ترک محل نگهبانی یا خوابیدن در حین نگهبانی…………………………………………….
بند یازدهم: خودزنی، تهدید به خودزنی، تمارض و بیعلاقگی
در عدم انجام وظایف نظامی………………………………………………………………………………………….
بند دوازدهم: فرار از زمان جنگ…………………………………………………………………………………….
بند سیزدهم: گزارش خلاف واقع…………………………………………………………………………………..
بند چهاردهم: فروش و حیف و میل و واگذاری اشیاء و اموال نیروهای مسلح…………………
بند پانزدهم: سرقت……………………………………………………………………………………………………….
فهرست منابع و موأخذ
مفهوم محاربه در لغت
در لغت محاربه مصدر باب مفاعله که مجرد آن «حارب» بر وزن فاعل از ریشه ثلاثی مجرد حرب به معنای جنگ و مقاتله و غارت است.[1] علامه ابنمنظور در کتاب لسانالعرب حرب را در مقابل سلم قرار داده است.[2] حرب به معنای جنگیدن، مبارزه کردن، عداوت و دشمنی نمودن است و همچنین به معنی ربودن، غارت کردن و تاراج غنایم جنگی آمده است.[3]
با مراجعه به فرهنگ های لغت و قرآن کریم میتوان به شناخت مفهوم لغوی واژه محاربه و مراد از آن پیبرد. محارب از ریشه حرب و معنای لغوی آن نقیض «سلم» یعنی آشتی است. بنابراین، واژه مزبور از نوعی مقاتله گرفته شده که در آن از ابزار قدرت و زور استفاده میشود. بر اساس این تعریف بین محاربه به معنای مقاتله، و منازعه به معنای خصومت تفاوت قائل میشویم.[4]
بند دوم: محاربه در قرآن
واژه «حرب»به طور کلی در چندین جای قرآن، در معانی زیر به کار رفته است:
1- یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذرو ما بقی من الربوا ان کنتم مومنین فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلکم رووس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون؛[5]
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر اهل ایمان هستید از خدا بترسید و رباخواری نکنید. و اگر از این کار دست بر ندارید به جنگ با خدا و رسول او برخاستهاید و اگر از این کار دست بردارید اصل مال، برای شماست؛ نه به کسی ستم کرده و نه ستمی کشیده اید.
2- و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداء مبسوطتان ینفق کیف یشاء و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیانا و کفرا و القینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله و یسعون فی الارض فسادا و الله لا یحب المفسدین؛[6]
یهود گفتند دست خدا بسته شد، به علت این گفتار دروغ دست آنها بسته شد و گرفتار لعنت خداوند شدند. بلکه دو دست خدا باز است و هرگونه بخواهد انفاق می کند. قرآنی که بر تو نازل شد بر کفر و طغیان بسیاری از اهل کفر افزوده شد و ما به کیفر آن تا قیامت آتش کینه و دشمنی را در میان آنها برافروختیم. هر گاه برای جنگ با مسلمانانی آتشی برافروزند، خدا آن آتش را خاموش سازد و آنها در روی زمین به فساد میکوشند. خداوند هرگز مفسدین را دوست نمیدارد.
3- فاما تثقفنهم فی الحرب فشردبهم من خلفهم لعلهم یذکرون و اما تخافن من قوم خیانة فانبذ الیهم علی سواء ان الله لا یحب الخایینین؛[7]
اگر آنها را در میدان جنگ بیابی، آنچنان به آنها حمله کن که جمعیتهایی که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند؛ شاید متذکر گردند و عبرت بگیرند. و هرگاه از خیانت گروهی بیم داشته باشی به طور عادلانه به آنها اعلام کن که پیمانشان لغو شده است؛ زیرا خداوند خائنان را دوست نمیدارد.
4- والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المومنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون؛[8]
کسانی که برای زیان رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه افکنی میان مومنان و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد میکنند که: «جز نیکی و خدمت، نظری نداشتهایم. اما خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگویند.
در شأن نزول این آیه در مجمع البیان گفته شده است که: ابوعامر راهب از منافقین خواست که با ساختن مسجدی، خود را برای قیام علیه پیامبر آماده کنند و از طرفی از پادشاه روم (قیصر)، در خواست کرد که با پیامبر وارد جنگ شود و او را از شهر بیرون راند.[9]
5- فاذا لقیتم الذین کفرو فضری الرقاب حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها ذلک ولو یشاء الله لانتصر منهم و لکن لیبلوا بعضکم ببعض و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم؛[10]
وهنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه رو شدید گردنهایشان را بزنید، تا به اندازهی کافی دشمن را درهم بکوبید. در این هنگام اسیران را محکم ببندید، سپس یا بر آنها منت نهید و آزادشان کنید و یا در برابر آزادی از آنها فدیه بگیرید، تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، برنامه این است و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات می کرد، اما می خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد.
6- انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فیالارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم منخلاف او ینفوا منالارض ذلک لهم خذی فیالدنیا و لهم فیالاخرة عذاب عظیم.[11]
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر میخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان ومال و ناموس مردم حمله میبرند)، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته شوند؛ یا دست و پای آنها به عکس یکدیگر بریده شود؛ یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در این دنیاست، و در آخرت مجازات عظیمی دارند.
تبیین مفهوم بغی
یکی از جرایمی که در شریعت مقدس اسلام مورد عنایت و توجه شارع بوده، بغی و یا جرم سیاسی[1] است. هر چند بعضی چنین میاندیشند که در شریعت اسلام جرم سیاسی مطرح نگردیده است و دلیل آن شاید این باشد که در نظام جمهوری اسلامی ایران، از جرم سیاسی به عنوان یک جرم مستقل بحثی به میان نیامده است، بنابراین بر این نظرند که اسلام به جرم سیاسی هیچ توجهی نداشته است.
در قرآن کریم بغی در چهار وجه، ستمکاری، سرپیچی، حسد بردن و زنا به کار رفته است.[2]
جرم سیاسی در اصطلاح فقها بغی و مجرمین سیاسی را بغات یا فئه باغیه میگویند. اسلام از ابتدا بین جرایم عادی و جرایم سیاسی (بغی)، تفاوت قایل شده است.[3]
جرم سیاسی از نظر اسلام، عملی است که، گروهی از مسلمانان (که تشکیلات قوی و نیرومند به دست آورده اند، و از فرمان و اطاعت ولی امر مسلمین در اثر شبهاتی بیاساس که برای آنان به وجود آمده خارج گردیده اند) با قصد و اختیار انجام دهند، خواه آن عمل از راه افساد فیالارض و محاربه و یا از راه جاسوسی برای دولتهای اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و یا امور دیگر صورت گیرد و مجرمین سیاسی عبارتند از گروهی که دارای صفات مذکوره در این تعریف میباشند.[4]
در عرف فقهای اسلام در کتاب جهاد، بغی به معنی تمرد و خروج از طاعت امام عادل و قیام مسلحانه در مقابل وی و باغی و خارج به معنای متجاوز و متمرد در مقابل ولی امر مسلمین و امام عادل با سلاح و آلت قتاله میباشد.[5]
شافعی در تعریف باغی می گوید؛ کسی که از اطاعت حاکم عادل امتناع میکند و قصد قیام و جنگ با او را دارد، باغی است.[6]
بعضی بغی را به خروج علیه امام معصوم تعریف کرده اند.[7] و بعضی دیگر آن را به شورش علیه امام عادل تعریف کرده اند.[8]
شیخ طوسی در مورد احکام باغی میگوید؛ هر کس علیه امام عادل قیام کند، بیعت خویش را نقض کند و دستورهای او را اطاعت نکند، باغی است و برای حاکم جنگ با او مجاز است. و گروهی که علیه امام غیر عادل شورش کنند، تحت هیچ شرایطی نباید با ایشان جنگید. و ایشان بر این نظرند که کسانی که بدون تأویل علیه امام قیام و شورش کنند محارب هستند.[9]
ظاهر کلمات بعضی از فقها این است که جرم بغی اختصاص به خروج بر امام معصوم دارد و شامل خروج بر امام عادلی که معصوم نیست، نمیشود. اما با توجه به اطلاق ادله بغی، نمیتوان آن را مختص به خروج بر امام معصوم دانست، بلکه شامل خروج بر نائب امامزمان در زمان غیبت نیز میشود.[10]
شیخ طوسی در تهذیب، معتبره طلحةبنزید را شاهدی براین ادعا که عنوان محاربه با خدا و پیامبر بر هر دو نوع محاربه یعنی «بغی» و «ارعاب و سلب امنیت» صدق می کند آورده است.[11]
در حالی که به نظر میرسد، این نظر نمیتواند مطابق با واقع باشد، زیرا بغی نوعی از جرم سیاسی است که فقها در باب جهاد متعرض آن شدهاند، در حالی که فقها جرم محاربه را در باب حدود متعرض آن شده اند، و از طرفی روایات وارده در مورد آیهی 33 سوره مائده و نظرات فقهای عظام نیز مؤئد این مطلب است.
فقها جرم بغی را در زمره جرائم تعزیری میدانند و تنها در صورتی که شروع به جنگ و مبارزه کنند، جنگ و قتال با آنها مجاز شمرده شده است. حتی جنگ و قتال با اهل بغی به خاطر جلوگیری از طغیان و شورش آنهاست، نه اینکه هدف قتل و نابودی آنها باشد. انگیزهی مجرم سیاسی اصلاح جامعه و حتی گاهی برای نجات جامعه از سیطرهی حاکم فاقد صلاحیت (به نظر مجرم) میباشد. در نتیجه اگر ناگزیر باشیم جرم سیاسی را با یکی از جرایم مطرح در فقه تطبیق و مقایسه کنیم، همان جرم بغی است.[12]
برای باغی حد شرعی به عنوان مجازات وجود ندارد. بلکه فقط دستور قتال و جهاد با آنها داده شده است. لذا فقها بحث آن را در کتاب جهاد مطرح کردهاند.[13]
همانطور که در تعریف فقها در مورد جرم بغی دیده میشود، باغی کسی است که علیه امام عادل شورش و قیام کند و این با مفهوم محاربه که در آیهی 33 سورهی مائده به آن اشاره شده است و در روایات و مطابق با نظرات فقها از آن به سلاح کشیدن به قصد اخافهی مردم تعریف شده است، کاملا متفاوت است.
تعریف اصطلاحی افساد فی الارض
افساد فی الارض از عناوینی است که قبل از انقلاب جمهوری اسلامی ایران، سابقهی تقنینی ندارد و بعد از پیروزی انقلاب مورد تقنین قانونگذار قرار گرفته است. و این امر باعث شده تا کمتر حقوقدانی نسبت به تعریف آن اقدام کند و این شاید به دلیل آن باشد که اکثر آنها افساد فیالارض را همان محاربه گرفته و به تعریف محاربه اکتفا کردهاند. با این وجود بعضی از حقوقدانان به صورت گذرا به تعریف افساد فیالارض پرداختهاند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود.
در تعریفی از مفسد فیالارض آمده است که؛ نباید مفهوم محارب و مفسد فی الارض را به یک معنی به کاربرد، زیرا منظور از مفسد فی الارض کسی است که در جهت فاسد کردن دیگران تلاش و کوشش داشته و قصد ستیزه جویی، گردنکشی، پیکار و محاربه با خدا و رسول را دارد».[1]
در این تعریف بین محاربه و افساد فی الارض فرق قائل شده است ولیکن در ادامه فقط به یکی از مصادیق افساد فی الارض که محاربه است اشاره کرده است. علیایحال از تعریف ایشان میتوان چنین برداشتی نمود که افساد فی الارض اعم از عنوان محاربه میباشد و آن را در برمیگیرد. ولیکن تعریف دقیقی از افساد فی الارض ارائه نداده است.
در کتاب «مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی اسلامی»، در مورد افساد فیالارض چنین آمده است؛ فساد در زمین قید دیگری است که در آیهی 33 سورهی مائده وجود دارد. فساد با توجه به قید زمین جنبهی عمومی جرم را میرساند. هر معصیت و جرمی فساد است، ولی فساد در زمین نیست. ناامن کردن راهها و شهرها و اغتشاش در جامعه و سلب امنیت از مردم، به وسیلهی قوای قهریه و سلاح همه از مصادیق آشکار فساد در زمین، مفسد فیالارض و محاربه است.[2]
ایشان در تعریف خود، افساد فی الارض و محاربه را یکی پنداشته و تمامی موارد محاربه را داخل در افساد فی الارض دانسته است. هر چند ایشان هر نوع جرمی را نوعی فساد میداند ولیکن افساد فی الارض را محدود به همان معنای محاربه میکند و اضافه شدن جملهی «ویسعون فیالارض فسادا» را قیدی برای محاربه در نظر گرفته که جنبهی عمومی بودن جرم را میرساند. بنابراین از نظر ایشان افساد فی الارض همان محاربه است.
تعریف دیگری که از افساد فی الارض شده است، چنین آمده است؛ کلمهی فساد و مشتقات آن که در جای جای قرآن به کار رفته است، هر یک دارای مصداق خاصی هستند، ولی جامع بین همهی آنها خروج از اعتدال و نظم طبیعی یا تشریعی هر چیزی است. لذا مفسد کسی است شیء را از حالت سلامت وصلاح بیرون ببرد و در راس مفسدین، مفسدی قرار دارد که به منظور سلب امنیت و ایجاد رعب و وحشت برای مردم دست به اسلحه ببرد و با مقاتله و جنگ و قتال نظام صالح را که مقتضای ربوبیت خداوند است به مخاطره میاندازد.
اما افساد منحصر به محاربه نیست و خروج از اعتدال به هر کیفیتی و به هر میزانی و با هر شیوه و سیلهای که صورت بگیرد، فساد تحقق مییابد. بنابراین جرایمی مانند تشکیل باندهای فحشاء و منکرات و ارتشاء وکلاهبرداری، قاچاق مواد مخدر، تحریک و تشویق مردم به بیعفتی و هرزگی و امثالهم که همگی منجر به خروج از حالت اعتدال و میانهروی که حرکت به سوی خداست، میشوند، از مصادیق افساد فیالارض هستند.[3]
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.
فهرست منابع
- – احمدی، عبدالله (1382)، جرم قاچاق، تهران: نشر میزان
- – استفانی، گاستون و همکاران، ترجمهی حسن دادبان (1377)، حقوق جزای عمومی، چاپ اول، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، 1377
- – آخوندی، محمود (1375)، آیین دادرسی کیفری، جلد اول، تهران: انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی
- – آخوندی، محمود (1379)، آیین دادرسی کیفری، جلد چهارم، تهران: انتشارات اشراق
- – آقا بخشی، علی (1379)، فرهنگ علوم سیاسی، تهران: نشر چاپار
- – آنس، مارک (1370)، دفاع اجتماعی، ترجمهی دکتر محمد آشوری و دکتر علی حسین نجفی ابرندآبادی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
- – پیمانی، ضیاءالدین (1380)، جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی،چاپ پنجم، تهران: میزان
- – جعفری لنگرودی، محمد جعفر (1383)، ترمینولوژی حقوق، چاپ چهاردهم، تهران: کتابخانه گنج دانش
- – حبیبزاده، محمد جعفر (1370)، بررسی جرم محاربه و افساد فیالارض، تهران: انتشارات کیهان
- – حبیبزاده، محمد جعفر (1379)، محاربه در حقوق کیفری ایران، تهران: دانشگاه تربیت مدرس
- – حسینی، سید محمد (1385)، فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش
- …
- …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.