قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 510 بازدید

درآمدی بر لطف و قهر

لطف و قهر

  تعاریف لطف و قهر

3-1. درآمدی بر لطف و قهر .

3-2. تعریف لغوی و اصطلاحی لطف…

3-2-1-ویژگی های لطف خداوند.

3-2-2. لطف عام و لطف خاص…

3-2-2-1. لطف عام.

3-3. تعریف لغوی و اصطلاحی قهر.

3-3-1. ویژگیهای قهر خدا

3-4. تشخیص لطف و قهر .

3-5. لطف و قهر با هم است..

3-5-1. لطف قهر نمای..

3-5-2. قهر لطف نمای..

3-6. سبقت لطف بر قهر.

3-7. مظاهر سبقت لطف بر قهر.

3-7-1. عفو فرشتگان.

3-7-2- آماده شدن انسان برای امتحان الهی..

3-7-3- پیروزی انبیاء.

3-7-4-توبة کافران.

3-8. فرق لطف حق با لطف خلق..

3-9. لطف و رحمت را از خدا باید آموخت..

3-10. چه اموری فقط با لطف حق انجام می شود؟.

– برطرف شدن پلیدی درون.

– فنای نفس…

– بینا شدن چشم بصیرت..

– ره یافتن مریدان به ژرفای سخن پیران.

– از بین رفتن سحر و جادو.

3-11 . فقط از خدا باید درخواست لطف کرد.

پی نوشت های لطف و قهر

منابع لطف و قهر

درآمدی بر لطف و قهر

 درآمدی بر لطف و قهر

لطف و قهر ، تنها شایسته وجودی است که اداره امر خطیری را در دست دارد و قادر به انجام آن است ؛ و کسی که توانایی لازم برای به پایان رساندن کاری را ندارد، اگر رحم کند، از سر عجز است و اگر خشم گیرد ، از سر کم طاقتی است.

دو واژه متضاد لطف و قهر، دو کردار است که خدا و انسان دارای آن می باشد؛ و آن که لطف و قهرش بی کران است، خداوند یکتاست. لطف خدا در نظر عرفا عبارت است از آنچه که انسان را به طاعت خدا نزدیک کند؛ با این تعریف، اولین لطفی که خدا بر همه انسانها عطا کرد، بخشش هستی بود تا بتوانند خدا را بپرستند و سپس انواع و اقسام نعمات از طبیعت و موجودات مادی گرفته تا فرشتگان، که واسطه فیض رسانی هستند، همه را در اختیار انسان نهاد و نیز برای راهنمائی او(که چگونه خدا را بپرستند) پیامبران و اولیا را فرستاد و نیز در درون انسان، پیامبری را آفرید که او را عقل،دل، خرد و سّر نامیده اند. و آن عده از انسانها که به عبادت خدا می پردازند، از سرلطف، طاعتشان را می پذیرد و پاداش می دهد و اگر هم انسانی خطا کند راه توبه را بر او می گشاید و به هر حال، هر چه در دنیا وجود دارد همه برای آن است که انسان را به قرب او برساند.

کسانی هم که قدر این نعمت را ندانسته و نه خود سر بندگی فرو می آورند، نه می گذارند که دیگران چنین کنند، خداوند آنان را عذاب می کند تا باز مومنان عبرت گیرند و در راه رستگاری پیش روند و نیز از ستم کافران، نهراسند که خدا جزای اعمال آنان را می دهد. بنابراین قهر خدا هم، برای حیات لازم است.

قهر خدا نیز، به شکل های گوناگون بر انسان وارد می شود. از بلایای طبیعی گرفته تا مبدّل شدن حس های درونی انسان و وسوسه شیطان و در نهایت نیز ورود به دوزخ.

خداوند رحمان هم به بندگان خود، احسان میکند و هم بسیاری از گناهان آنان را می بخشاید و در کنار لطف، صفت قهّاری را نیز متجلّی میکند و با این کار، چه در این دنیا و چه در آن دنیا، وجود خود را به غافلان گوشزد میکند و کسانی را که به هیچ طریق، به راه راست وارد نشوند ، عذاب مینماید و اینگونه عدل خود را نیز به نمایش میگذارد.

از ویژگیهای لطف و قهر خدا این است که لطفش بدون علّت و بی قصد و غرض و بدون مرز و نهایت است.لطف عامّش همه موجودات را در بر می گیرد و لطف خاصّش هم به کسانی که طاعت او را به

جای آورند، اختصاص می یابد؛ اما قهر خدا شامل همه نمی شود بلکه فقط کافران و ستمکاران را فرا می گیرد.

با آنکه لطف و قهر ، هر دو وجود دارند اما لطف او بر قهرش سبقت دارد. مثلاً همین که انسان را آفریده و از نظر جسمی و روحی پرورش می دهد، سپس امتحان می کند، خود نشان دهنده این سبقت است سَبَقَت رَحمَتِی غَضَبِی1 و نیز بخشش گناهکاران که حتّی اگر صد بار توبه شکسته باشند، باز هم در توبه بر روی آنان گشوده است؛ خداوند در آن دنیا نیز، بهشت را هشت در آفرید و جهنم را هفت در، زیرا می خواهد بیشتر انسانها وارد بهشت شوند؛ و اما بزرگترین لطفی که شامل انسان می شود، رسیدن به مقام شهود است.

از دیگر ویژگیهای لطف و قهر خداوند، آن است که گاهی لطف و قهرش به گونه ای بر انسان وارد می شود که قابل تشخیص نیست. مثلاً گاهی بر انسان غم و مصیبتی وارد می شود که فکر می کند این، قهر خداست در حالی که شاید همین غم، او را به لطف برساند و یا گاهی انسان در آسایش و نعمت به سر می برد و گمان می کند که خدا درِ لطف و رحمت را به روی او گشوده در حالی که شاید همین نعمت، امتحانی برای او باشد که از آن، سر افکنده بیرون آید و مورد قهر قرار گیرد.

کسی که به مقام بالای معرفتی رسیده، می داند که هر چه از جانب دوست آید، نکوست، پس خود را از قید تفکّر به بهشت و دوزخ رها می سازد و تمام اعمالش را فقط برای رضای خداوند انجام می دهد و چه قهر آید و چه لطف، او خرسند است.

 

تعریف لغوی و اصطلاحی لطف

«لطف» به معنی نرمی ، مهربانی ، خوش رفتاری ،کرم و بخشش است.2

«لطف» نرمی و نازکی در کار و کردار. نزد عارفان آنچه بنده را به طاعت حق نزدیک کند و از معاصی دور کند لطف است. پرورش دادن عاشق را نیز به طریق مشاهده و مراقبه ،لطف گویند و نیز گفته اند مراد از لطف، تأیید حق به بقا سرور و دوام مشاهده و قرار حال در جهت استقامت« اللّه لَطیف بِعباده» است. 3

لطف در اصطلاح صوفیان ، پرورش دادن معشوق است مر عاشق را به رفق و مواسات و موافقت وموأنست، تا قوت و تاب آن، جمال او را به کمال حاصل آید. 4

لطف پرورش دادن معشوق بود عاشق را به طریقه موافقت و مدارات و از روی مصادقت و مواسات،5

در قاموس قران آمده است :« لطف بضمّ اوّل به معنی رفق و مدارا و نزدیکی است و به فتح اوّل به معنی نازکی و صافی است.»، در صحاح گفته:« اَللُطفُ فِی العمَلَ: اَلرِفقُ فیهِ» در مصباح آمده: «لَطَفَ اللّهُ بِنا» یعنی «خدا بما رفق و با ما مدارا کرد.»

 

ویژگی های لطف خداوند

لطف خداوند منّان ، بدون علّت و غرض است. لطف الهی در قبال انجام کاری و یا به منظور کسب سود و منفعتی نمی­باشد ، چرا که ، رحمانیّت از صفات خدا است و آنچه صادر می­شود ، تجلّی صفات جمالی اوست.تجلّی بر  دو نوع است : « تجلّی ذات و تجلّی اسما و صفات . تجلّی ذات دفع نتواند کرد، اما در تجلّی اسما می­تواند که تجلّی قهر را به تجلّی لطف دفع کند. در هرچه نامشروع باشد ، نشان قهر و جلال بیند و در هر چه مرضی بود،نشان لطف و جمال . آنجا گوید: «أعُوذُ بِرضِاکَ مِن سِخَطِکَ» و در تجلی ذات:«أغُوذُ بِکَ مِنکَ» 10

مولوی بر بی علّت و غرض بودن لطف الهی، تاکید زیادی دارد :

آنکه بدهد بی امید سودها آن خدایست آن خدایست آن خدا

(3/3352)

مَحض مِهر و داوری و رحمت‌اند همچو حق بی‌علّت و بی‌رشوت‌اند
(2/1936)
ای بداده رایگان صد چشم و گوش بی ز رشوت بخش کرده عقل و هوش
بیش از استحقاق بخشیده عطا دیده از ما جمله کفران و خطا
 (3/2212 -2213)

چنین اعتقادی را هم در اشعار سنایی و عطّار نیز می­بینیم:

آفریدن رایگانم چون رواست رایگانم گر بیامرزی ، سزاست11

 

هیچ طاعت نامد از ما همچنین بی علّتی رایگان مان آفریدی رایگان مان در پذیر12

 

 

مولانا در بیتی ، از بخشایش و عفو بی علّت خداوند ، با عنوان « سبب سوزی » یاد می­کند و می­گوید که: « آن وزیری که در قوم حضرت عیسی (ع) تفرقه افکند13، اگر خدا بخواهد، می­تواند تمام گناهان او را، بدون هیچ سببی ، از بین ببرد»:

وزر او و صد وزیر و صد هزار نیست گرداند خدا از یک شرار
عین آن تخییل را حکمت کند عین آن زهر آب را شربت کند
آن گمان انگیز را سازد یقین مهر ها رویاند از اسباب کین
پرورد درآتش ابراهیم را ایمنیّ روح سازد بیم را
از سبب سوزیش من سودائی ام در خیالاتش چو سوفسطائی ام
 (1/544 – 548 )

انقروی در توضیح این ابیات گوید : « من از سبب سوزی خدا حیران و سودائی ام . از آن گروه هستم که لا ادری میگویند  که جمیع انبیاء و مرسلین- صلوات الله علیهم اجمعین- در این خصوص همین طور گفته اند کما امر اللّه نبیه فی کتابه الکریم : «قُل ما کُنتُ بِدعاً مِنَ الرٌُسُلِ » 14 اَی بَدیعاً مِنهُم اقدِرُ عَلی ما لَم یَقدِروا علیه ، «وَ ما اَدرِی مایُفعَلُ بِی وَ لا بِکُم »15 ای فی الدارَینِ عَلَی التَّفصِیلِ اِذ لا عِلمَ لِی بِالغَیبِ و اللّه اَعلَمُ 16 (بگو ای محّمد نبودم و نیستم نوی از پیغمبران یعنی من شخص تازه ای نیستم میان ایشان که توانایی داشته باشم بر آنچه که آنان توانایی ندارند و نمی­دانم که چه کنند به من و نه به شما یعنی در دنیا و آخرت بر تفصیل، زیرا برای من علمی به غیب نیست و خدا داناتر است).

لطف خداوند هیچ مرز و نهایتی ندارد و رحمتی که بر این دنیا وارد میشود ، تنها گوشه ای از لطف بی نهایت اوست. پیامبر (ص) فرمود:«خدای تعالی چندان رحمت اظهار کند روز قیامت که هرگز در دل نگذشتست، تا به جایی که ابلیس گردن برافرازد اومید رحمت را».17

حضرت پر رحمتست و پر کرم عاشق او هم وجود و هم عدم
 (1/2445 )

در کشف الاسرار نیز آمده: «قال رسول الله (صلعم): «إنَّ لِلّهِ-عَزَّوَجَلَّ- مِأئـه رَحمهً وَ إنَّهُ أنزَلَ مِنْهَا واحِدهً إلی الأرضِ فَقَسَّمَهَا بَینَ خَلْقِهِ فبِها یَتَعاطفُونَ وَ بِهَا یَتَراحَمُونَ و أخَّرَ تِسعاً وَ تِسْعِینَ لِنَفْسِهِ وَ إنَّ اللهَ قَابِضٌ هذِهِ إلی تِلکَ فَیُکَمِّلُهَا مائـه یَرْحَمُ بِهَا عِبادَهُ یَومَ القِیَامَـﮥِ».

گفت: الله را صد رحمت است که از آن صد، یکی فرو فرستاد در هفت آسمان و در هفت زمین به آن یک رحمت بر خلق می­بخشاید و خلق به آن بر یکدیگر می­بخشایند و نود و نه رحمت به نزدیک خود می­دارد تا روز رستاخیز آن یک رحمت را واز نکرد و آن را نافرسوده یابد و ناکاسته آن را به نود و نه باز آرد تا صد تمام کند و اینان از مؤمن واز کند و آن بر ایشان ریزد پس در نگرتا مؤمن درین گیتی وا چندین انبازان از صد یکی در دل و دین و دنیا چه یافت».18

لطف خداوند پیوسته جاری است و لحظه­ای منقطع نمی­شود ولیکن ما آن را نمی­بینیم:

رحمت بی­حد  روانه هر زمان خفته­اید از درک آن ای مردمان
جامه خفته خورد از جوی آب خفته اندر خواب جویای سراب
می­دود کانجای بوی آب هست زین تفکر راه را بر خویش بست
زآنکه آنجا گفت زینجا دورشد برخیالی از حقی مهجورشد
دور بینانند و بس خفته روان رحمتی آریدشان ای رهروان
                                                                      (4/3304-3308)

اگر لطف خداوند، مدّتی خود را آشکار نکند، باز حضور دارد و روزی خود را هویدا خواهد ساخت. «در مورد شأن نزول سوره ضحی آمده که مدتّی نزول وحی بر پیامبر (ص) قطع شد و این امر سبب گردید که مشرکان و کافران، پیامبر را مورد استهزاء قرار  دهند و بگویند که خدا، محمّد (ص) را رها کرده است».19 مولوی با توجّه به این موضوع می­گوید:

دیر گیرد سخت گیرد رحمتش یک دمت غایب ندارد حضرتش
گر تو خواهی شرح این وصل ولا از سر اندیشه می­خوان و الضّحی

­

تعریف لغوی و اصطلاحی قهر

قهر از عبارات اهل اللّه است که از روزگاران خود بیان کنند و مراد آن ها تایید حق است به فنا کردن مراد ها و باز داشتی نفس است از آرزوها « وَ هُوَ القَاهِرُ فَوقَ عِبَادِهِ »36.

و مراد از لطف تایید حق باشد به بقا سر و دوام مشاهدت و قرار حال اندر جهت استقامت تا حدی که گروهی گفته اند که کرامت از حق حصول مراد است.

در شطحیات است: وضع قدم بر دوزخ تجلی قرب ، قدم فعل حدوث را فعل او نعت اوست ، نعت او صفت اوست ، صفت او ذات اوست ، واحدی است من جمیع الوجوه از قهر به قهر تجلی کند ، قهر قدم که عین کنه است ، بر قهر فعل غالب شود ، تا قهر فعل از قهر قدم پر کند ؟ تایید حق است به فنا کردن مراد ها و بازداشتن نفس از آرزوها چنانکه لطف و تایید حق باشد ببقا سر و دوام مشاهدت و قرار حال اندر درجت استقامت تا حدی که گروهی گفته اند که کرامت از حق حصول مراد است37

در دایره المعارف تشیع، در ذیل مدخل مقاله «قهر» چنین آمده است: قهر، چیره شدن، غلبه کردن، خوار و ذلیل کردن، قهر، نوعی از غلبه را گویند و آن عبارت است از این که چیزی بر چیز دیگری، چنان جلوه و ظهور نماید که آن را مجبور به قبول اثری از آثار خود گرداند. اثری که به طبع یا به عنایت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد.

راغب در مورد قهر می گوید: معنایش غلبه کردن بر کسی است اما نه به صرف غلبه، بلکه توأم با خوار کردن، و قهر به یک یک این دو معنا هم گفته می شود. در قران، مشتقات ماده «قهر» ده بار بکار رفته است. قهر هم به معنای غلبه و ذلیل کردن بکار رفته است38: «فَاما الیتَیِمَ فَلا تَقهَر»39 «پس یتیم را میازار(به واسطه از بین بردن مالش، او را ذلیل و بیچاره نکن). قهر به معنی غلبه توأم با توانائی است؛ مثل: «و أنَّا فَوقَهُم قَاهِروُنَ»40 یعنی ما بالا دست آنهائیم ما به آنها چیره ایم ظاهراً «قاهرون» خبر بعد از خبر است. چنانکه در آیه «وَ هُوَ القَاهِرُ فَوقَ عِبَادِهِ»41 « فوق» خبر بعد از خبر است یعنی : او غالب و بالا دست بندگانش می باشد. قهار صیغه مبالغه و از اسما حسنی است و 6 بار در قران کریم بکار رفته «اربُابَُ مُتَفَرَّقُونَ خَیرٌ أمِ اللهُ الواَحُِد القَهَِّارُ»42 آیا ارباب ضد هم و پراکنده بهتر است یا خدای یکتا و بسیار غالب توانا «وَ بَرزَوَاللهَ الَوَاحِدِ القَهَّارِ» 43 بسیار قاهر توام با بسیار توانا است.

حق –جلَّ جلاله- قاهر است و قهار و معنی قهار جبار است که آنچه مراد و مشیّت اوست میداند و به رضا و سخط کس ننگرد و او – جلَّ جلاله – هر که را خواهد به هر چه خواهد قهر کند . 44

فلاسفه در باب قهر گفته اند، قهر و اجبار در معنای عام خود بر هر تأثیر خارجی یا داخلی که مانع آزادی فرد شود، مانند تأثیر نیروهای مادی یا تأثیر غرایز و خواستها اطلاق می شود، اجبار به مفهوم خاص همان اجبار اجتماعی است یعنی هر آنچه که مانع آزادی فرد در اجتماع باشد. 45

در مثنوی که شکل نظم یافته ایست از آراء و نظرات عرفا و صوفیان اسلامی و ایرانی، لطف خداوند، تنها به معنی بخشش نعمات مادّی مانند حیات، رزق و سلامت نیست بلکه لطف عبارت است از« فعلی از سوی خدا بنده را به اطاعت نزدیک و از معصیت دور دارد ولی به صورتی که  وی را مجبور و ناچار نگرداند »46 «هُو ما یقرّبُ العَبد الی الطّاعة و یُبعدهُ عن المعصیه» 47 و برای ره یافتگان شهود «مراد از لطف تأیید حق باشد به بقاء سرّ و دوام مشاهدت و قرار حال اندر درجت استقامت تا حدّی که گروهی گفته اند که کرامت از حق حصول مراد است «اللّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ»48 و نیز قهر هم تنها به معنی انتقام و عقوبت نیست، بلکه مراد از قهر « تأیید حق است به فنا کردن مرادها و بازداشتن نفس است از آرزو ها «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ»49؛ یعنی هدف از قهر و لطف به بنده، آوردن او به راه راست و پیش بردن تا سرچشمه ی لطف است.

مولانا در فیه ما فیه گوید: « این کافران که در کفرند آخر در رنج کفرند و باز چون نظر میکنیم، آن رنج هم عین عنایت است؛ چون او در راحت، کردگار را فراموش میکند، پس به رنجش یاد کند. پس دوزخ جای معبد است و مسجد کافران است زیرا که حق را در آنجا یاد کند چون عالم را برای آن آفرید که یاد او کنند و بندگی او کنند و مسبّح او باشند مومنان را رنج، حاجت نیست، ایشان در این راحت از آن رنج غافل نیستند و آن رنج را دایماً حاضر می بینند».50

در تعریف عنایت نیز ، هدف را کمال انسان عنوان کرده اند:

«عنایات جمع عنایت است که در لغت به معنی اهتمام و توجّه می آید و نزد حکما مرادف است با قضا و بعضی گفته اند عنایت علم خداست به هر یک از موجودات به صورتی که هر چیز دارای اسباب و وسایلی باشد که شرط وصول آن به کمال مطلوب است و بنابراین قضا از نوع علم اجمالی و عنایت از جنس علم تفضیلی است».51

ویژگی ­های قهر خدا

سخت­ترین رنجی که در دنیا وجود دارد، خشم خداست. سُئِلَ عيسي (ع) يا رُوحَ اللهِ أيُّ شَي­ءِ أعظَمُ  و ما أصعَبُ فِي الدُّنْيا و الْاخِرَﮤِ قَالَ: غَضَبُ اللهِ. قالُوا: وَ مَا يُنجِي عَنْ ذلِكَ.قالَ أنْ تَكْسِرَ غَضَبكَ و تَكْظِمَ غَيْظَكَ.52

گفت عیسی را یکی هشیار سر چیست در هستی ز جمله صعب تر
گفتش ای جان صعب­تر خشم خدا که از آن دوزخ  همی لرزد چو ما

(4/113 و 114)

قهر خداوند همیشه آشکار نیست و چه بسا در معرض قهر الهی قرار گیریم امّا از درک آن عاجز باشیم. در آیة 8 سورة یس آمده است: «اِنّا جَعَلْنا فِي أعْناقِهِمْ أغلالاً فَهِيَ إلَي الْأذقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ: به درستی که ما کردیم درگردن­های ایشان غُل­ها، آن تا زنخ­های ایشان بود، ایشان سر برداشتگان باشند چشم در پیش افکنده».

گفت اغلالاً فَهُم  به مُقمحون نیست آن اغلال بر ما از برون

 

خلفهم سدّاً فأغشیناهُمُ پیش و پس سد را نمی­بیند عمو

(1/3242 و 3243)

غضب و قّهّاریّت اولیای حق هم، از قهر الهی نشأت گرفته و به آن می­ماند چرا که دل انسان محلّ تجلّی صفات جلال و جمال حق است، پس لطف و قهر اولیا منطبق بر لطف و قهر خدا است:

هر که ترسید از حق و تقوی گزید ترسد از وی، جنّ و انس و هر که دید

 

(1/1425)

در حدیث آمده است : «مَنْ خَافَ اللهَ خَوَّفَ اللهُ منهُ كُلَّ شَيْ­ءٍ53: هر که از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او می­ترساند».

هان و هان این دلق­پوشان منند صد هزار اندر هزار و یک تنند
ورنه کی کردی به یک چوبی هنر موسیی فرعون را زیر و زبر54
ورنه کی کردی به یک نفرین بد نوح، شرق و غرب را غرقاب خود55
برنکندی یک دعای لوط راد جمله شهرستانشان را بی­مراد
گشت شهرستان چون فردوسشان دجلة آب سیه، رو بین نشان56

 

(3/84-88)

گر نبودی نوح شیر سرمدی پس جهانی را چرا بر هم زدی
صد هزاران شیر بود او در تنی او چون آتش بود و عالم خرمنی
چونکه خرمن پاس عُشر او نداشت او چنین شعله بر آن خرمن گماشت

(1/3129-3131)

ابیاتی از این دست در  مثنوی، فراوان به چشم می­خورد که همه تأییدی است بر این نکته که خشم و قهر پیامبران و اولیای حق، ناشی از وسوسه­های نفس سبعی و برای انتقام یا به دست آوردن منفعت شخصی نیست بلکه برای اجرای اوامر الهی و برپائی عدل است؛ زیرا با قهر و غضب آنان، گروهی از عاصیان به راه صلاح می­آیند و نیز مؤمنان با عبرت از سر گذشت آنان، در راه رستگاری پیش می­روند.

 

تشخیص لطف و قهر

گفت درویشی به درویشی که تو چون بدیدی حضرت حق را؟ بگو
گفت بی چون دیدم اما بهر قال بازگویم مختصر آن را مثال
دیدمش سوی چپ او آذری سوی دست راست جوی کوثری
سوی چّپش بس جهان سوز آتشی سوی دست راستش جوی خوشی
سوی آن آتش گروهی برده دست بهر آن کوثر گروهی شاد و مست
لیک لُعب بازگونه بود سخت پیش پای هر شقی و نیکبخت
هرکه در آتش همی رفت و شرر از میان آب بر می­کرد سر
هر که سوی آب می­رفت از میان او در آتش یافت می­شد در زمان
هرکه سوی راست شد و آب زلال سر زآتش بر زد از سوی شمال
و آنکه شد سوی شمال آتشین سر برون می­کرد از سوی یمین
کم کسی بر سرَّ این مُضمَر زدی

 

لاجرم کم کس در آن آتش  شدی
جز کسی که بر سرش اقبال ریخت کو رها کرد آب و در آتش گریخت

(5/420 – 431)

حال با توجه به مطالبی که ذکر شد، لطف و قهر خفی را چگونه می­توان شناخت؟ آیا این شناخت، برای همه امکان دارد؟ مولوی در ابیات فوق – که باز توصیفی از قهر و لطف خفی است – می­گویدکه افراد اندکی متوجه این امر می­شوند و آن افراد هم کسانی هستند که خداوند بر آنان عنایت ویژه داشته باشد. همین مطلب را در مجالس سبعه نیز می­گوید: «حق تعالی چون بنده­ای را شایستة مقام قرب گرداند و او را شراب لطف ابد بچشاند، ظاهر و باطنش را از ریا و نفاق صافی کند، محبّت اغیار را در باطن او گنجائی نماند، مشاهده لطف خفی گردد، به چشم عبرت در حقیقت کون نظاره می­کند از مصنوع به صانع می­نگرد».57

در فیه ما فیه نیز گوید: « هر کسی در دنیا به کاری مشغول است: یکی در محبّت زن، یکی در مال، یکی در کسب، یکی در علم. همه را معتقد آن است که: «درمان من و ذوق من و خوشی من و راحت من در آن است و آن، رحمت حق است». چون در آنجا می­رود و می­جوید، نمی­یابد باز می­گردد و چون ساعتی مکث می­کند، می­گوید: «آن ذوق و رحمت جُستَنی است، مگر نیک نجُستم، باز جویم؛ و چون باز می­جوید، نمی­یابد.  همچنین تا گاهي که لطف روی نماید بی­حجاب. بعد از آن داند که راه آن نبود اما حق تعالی، بندگان دارد که پیش از قیامت چنانند و می­بینند.

آخر علی- ­رضی الله عنه- می­فرماید: «لَو کُشِفَ الغِلاءُ ما ازدَدتُ یَِقیِناً یعنی چون قالب را برگیرند و قیامت ظاهر شود، یقین  من زیادت نگردد».58

 

لطف و قهر

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..

نمونه ای از فهرست منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر لطف و قهر

  1. قران کریم.
  2. بی‎نام، رساله عرفانی، تهران، کتابخانه اصغرمهدوی، نسخه عکسی دانشگاه تهران، شماره 451.
  3. ابراهیمی دینانی، غلامحسين، اسماء و صفات حق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم،1390.
  4. ابن عربی، محی الدین، رسائل ابن العربی، مقدمه و تصحیح و تعلیقات نجیب مایل هروی، تهران، انتشارات مولی، 1367، ج1.
  5. ابوالفتح بن مخدوم الحسینی، علامه حلی، باب حادی عشر، تصحیح مهدی محقق، تهران، نشر موسسه مطالعات اسلامی، دانشگاه مک گیل، شعبة تهران ، چاپ اول، 1365.
  6. ابیطالب، علی، نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نشر علمی و فرهنگی، چاپ هفدهم، 1379.
  7. اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، مترجم محسن مویدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول،1362.
  8. افلاکی، شمس الدین احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، تهران، نشر دنیای کتاب، 1375.
  9. آملی، حیدر بن علی، تفسیرالمحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب الله العزیز المحکم، قم، چاپ محسن موسوی تبریزی،1380، ج: 2.
  10. انصاری، عبدالله، مجموعه رسائل، تصحیح محمد سرور مولایی، نشر توس، چاپ دوم، 1377.

لطف و قهر

مشخصات اصلی
رشته زبان و ادبیات فارسی
گرایش زبان و ادبیات فارسی
تعداد صفحات 45 صفحه
منبع فارسی دارد
منبع لاتین دارد
حجم 90 kb
فرمت فایل ورد (Word)
موارد استفاده پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “درآمدی بر لطف و قهر (لطف و قهر در مثنوی مولانا)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید