قیمت 19,000 تومان
ادبیات و مبانی نظری و پیشینه تحقیق ژئوپليتيک
ادبیات و مبانی نظری و پیشینه تحقیق ژئوپليتيک
فصل دوم – مبانی نظری |
2-1- منطقه گرایی |
2-2- استراتژی ژئوپلیتیکی |
2-3- مفهوم ژئوپليتيك |
2-3-1- تبار شناسي مفهوم ژئوپليتيک |
2-3-2- رويكرد ژئوپلیتيك از بدو تولد تا كنون |
2-4- عوامل مؤثر در ژئوپولیتیک |
2-4-1- عوامل ثابت |
2-4-2- عوامل متغیّر |
2-5- نظریههای ژئوپليتيک
2-5-1- ژئوپولیتیک؛ اهمیت سیاسی فضای جغرافیایی |
منابع
|
ژئوپليتيک
تعریفی دیگر
مبانی تئوری( نظری)
2-1- تعاریف ژئوپلیتیک از دیدگاه های گوناگون.
2-2- تاریخچه و اهمیت ژئوپلیتیک…
2-3- ویژگی ها و تحول نظری ژئوپليتيک…
2-4- جهانی شدن و تحول مفهومی ژئوپليتيک…
2-5- رویکرد ژئوپليتيک در دوران نوین (ژئوپليتيک پست مدرن)
2-6- دیدگاه های جدید در ژئوپلیتیک…
2-7- عوامل موثر درژئوپليتيک…
2-8- واگرایی..
2-9- همگرایی..
2-10- تعریف جغرافیای سیاسی..
2-11- پوزیتیویسم.
2-12- ظهور مکتب ساختارگرایی ژئوپليتيک ..
منابع
ژئوپليتيک
مبانی نظری
منطقه گرایی
در دو دهۀ اخیر منطقه گرایی به یکی از اصولیترین موضوعات خاص رشتههای علوم اجتماعی، سیاست مقایسهای، اقتصاد بین الملل، روابط بین الملل و اقتصاد بین المللی تبدیل شده است. در تعریف مفهوم منطقه گرایی در میان پژوهشگران حوزه های مطالعات منطقه ای و روابط بین الملل اتفاق نظر وجود ندارد. در بیشتر موارد همگرایی در سیاست بین الملل با منطق گرایی یکسان برآورد میشود. شاید یکی از دلایل این مسأله آن باشد که همگرایی بسیار ملموستر و عینیتر در سطح منطقه ملاحظه میشود.
در رویکردی دیگر، منطقهگرایی گاه با فراملیگرایی یا گرایشهای بین حکومتی یکسان شناخته میشود، که به گسترش چشمگیر همکاریهای اقتصادی و سیاسی میان دولتها و سایر کنشگران در مناطق جغرافیایی خاص اشاره دارد. عوامل مؤثر در تحلیل منطقه گرایی بسیار گسترده اند و در بیشتر موارد منطقه گرایی بر حسب درجه انسجام اجتماعی(زبان، قومیت، نژاد، فرهنگ، مذهب، تاریخ و آگاهی از میراث مشترک)، همگرایی اقتصادی(الگوها و رژیم های تجاری و هم تکمیلی اقتصادی)، یکپارچگی سیاسی (نوع رژیم، ایدئولوژی و زمینههای فرهنگی مشترک) و انسجام سازمانی(وجود نهادهای رسمی منطقهای) تجزیه و تحلیل میشود.
در اصل منطقه به صورت ترکیبی از عواملی مانند نزدیکی جغرافیایی، درجه بالای ارتباطات، چارچوب های نهادی و هویتهای فرهنگی مشترک تعریف میشود. با توجه به اینکه مناطق پویایی خاص دارند، ضروری است همکاریهای منطقهای بر اساس رشد تعاملهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و هویتی، میزان جریانهای تجاری، ویژگیها، ارزشها و تجارب مشترک مورد توجه قرار گیرد.
همچنین منطقه گرایی نه تنها از دیدگاه امنیتی و اقتصادی، بلکه از جهات دیگر مانند سیاسی، امنیتی، اقتصاد، اجتماعی، فرهنگی و هویتی بررسی می شود. به این ترتیب منطقه گرایی یک فرایند اجتماعی چندوجهی برآورد می شود که بخشی از تحول ساختار جهانی را تشکیل می دهد. از آنجا که ژئوپولیتیک در واقع، نتایج جغرافیایی یک سیاست است، در یک تحلیل ژئوپولیتیکی، اهتمام بر آن است که بین مراکز قدرت بینالمللی و مناطق جغرافیایی رابطه برقرار شود و هدف از آن، تبیین نقش عوامل جغرافیایی در سیاست کشورهاست؛
زیرا وقایع سیاسی همیشه در یک محیط جغرافیایی اتفاق میافتد و عوامل جغرافیایی در روند پدیدههای سیاسی تأثیرگذار است؛ چنانچه گفته شده: «بدون توجه به کلیه عوامل زیستمحیطی، اعم از انسانی و غیرانسانی، ملموس و غیرملموس، محیط سیاسی بینالمللی را به طور کامل نمیتوان شناخت»؛ یعنی در عرصه روابط بینالملل، بازیگران سیاسی از آزادی تام برخوردار نبوده و به شدت متأثر از عوامل جغرافیایی هستند و ازاینرو، در تصمیمگیریها محدودیت دارند.
ادامه منطقه گرایی
در نظریه سیاسی ـ جغرافیایی، ساختار جغرافیایی منطقهای که در آن اِعمال قدرت میشود، از اهمیت خاصی برخوردار است. استادان فن برای تبیین این اهمیت، از قیاس با شطرنج بهره جستهاند که در آن، برای هر بازیکن، علاوه بر نوع و تعداد مهرهها، نحوه چیدن آنها در کنار مهرههای رقیب نیز نقش دارد. بر این اساس، میتوان گفت: منطقه یا کشوری که به دلیل ساختار جغرافیایی ویژه مورد توجه قدرتهای رقیب بوده و استعداد برقراری و یا برهم زدن بازی را دارا میباشد، حایز اهمیت سیاسی ـ جغرافیایی است.سیاست خارجی کشورها نیز تا اندازۀ زیادی متأثر از محدودیت های ژئوپلیتیک است.
اگرچه امرزه منافع ملی کشورها مهم ترین معیار برای تصمیم گیری سیاسی است و نباید فراموش کرد که منافع ملی واقع بینانه در ارتباط با ظرفیت اقدام دولت ها تعریف می شود، اما یکی از اساسی ترین عوامل در تعیین توان ملی، ژئوپلیتیک (اطاعت، 1376: 25) است. در این میان واقعیتهای جغرافیایی و ژئوپلیتیک محیط پیرامونی و جهانی و نظام بین الملل به عنوان یکی از مهمترین و شاخصترین بارزههای محیط جغرافیایی- سیاسی هر کشوری در امر گزینش استراتژیهای سیاست(اعم از داخلی و خارجی) تأثیر حیاتی و انکارناپذیر دارند که اگر نادیده گرفته شوند، در راستای تأمین امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور خدشهای جبران ناپذیر بر پیکرۀ سرزمین و ملت وارد خواهد شد.
بنابراین واقعیتهای ژئوپلیتیک، واقعیتهایی هستند که از ماهیت جغرافیایی- سیاسی برخوردارند،
همچنین بیانگر ویژگی های جغرافیایی- سیاسی تأثیرگذار بر رفتار سیاسی، استراتژی ها، منافع و اهداف ملی، امنیت ملی، تمامیت ارضی، بقا و موجودی کشورها نیز می باشند؛ به طوری که چشم پوشی از آن ها ممکن است تمامیت ارضی، امنیت ملی، بقا و موجودیت یک کشور را به خطر اندازد(حسینپور، 1385،14). پس اگر تأمین اهداف، منافع ملی و در نهایت حفظ تمامیت ارضی کشور، محور اصلی و اساسی سیاست گذاری های داخلی و خارجی یک حکومت باشد حتماً باید مبتنی بر استراتژی ژئوپلیتیک باشدتا در عرصهی بینالملل(روابط بین الملل) و نظام جهانی(ژئوپلیتیک) به خواسته مطلوب خود برسد.
در غیر این صورت، استراتژیها و اصول سیاستهای حکومت برش و ظرفیت لازم و کافی را در راستای تأمین منافع ملی و تمامیت ارضی نخواهد داشت و سیاست گذاران، تصمیمگیران و مدیران حکومت به عدم کفایت و ناتوانی در عرصه اداره و اجرای امور مملکتی متهم خواهندشد.
استراتژی ژئوپلیتیکی
استراتژی ژئوپلیتیکی عبارت است از خط مشیای که دولت یا سازمان یا گروه بین المللی بر پایۀ جنبههای فضایی-جغرافیایی و عوامل ژئوپلیتیک ثابت و متغیر در پیش میگیرد تا به اهداف، منافع و امنیت ملی خود دست پیدا کند (حافظنیا، 1385: 211). به عبارتی دیگر استراتژی ژئوپلیتیک، راهبردی و خط مشی اتخاذ شده از سوی یک دولت یا سازمان و ائتلاف بین المللی بر علیه رقبای خود برای رسیدن به اهدا و منافع ملی با استفاده از عوامل جغرافیایی است(حافظ نیا، 1379: 122).
بنابراین برای هر حکومتی ضرورت دارد تا با تأمل و مطالعه در محیط و واقعیت های موجود در فضاهای جغرافیایی- سیاسی پیرامونی و سیستم جهانی، درک درست و منطقی از وقایع و اتفاقات موجود به دست آورد تا زنگار اتهام نالایقی و ناتوانی در اداره و اجرای امور سرزمین را از چهره ی خود دور کند. جمهوری آذربایجان نیز با دارا بودن بیش از 700 کیلومتر مرز مشترک با ایران و داشتن خصوصیات جغرافیایی، ژئوپلیتیک، تاریخی و فرهنگی خاص خود، یکی از مهم ترین همسایگان ایران محسوب می شود.
در این صورت ، ضرورت دارد تا جمهوری اسلامی ایران برای تأمین منافع ملی و تمامیت ارضی خود در تدوین استراتژی های سیاست خارجی خود، به واقعیت های جغرافیایی و ژئوپلیتیک موجود بین دو کشور، توجه ویژه ای داشته باشد.
مفهوم ژئوپليتيک
اولين پارادايم ژئوپليتيك و جغرافياي سياسي موسوم به داروينيسم اجتماعي از درون سنتگرايي ارتدوكس ظاهر شد. اين گروه با ايمان به اصل پيروزي اقويا بر ضعفا و تبعيت از نظريهي جغرافيايي سياسي داروينيسم اجتماعي با استفاده از زور بنيانهاي ژئوپليتيك امپرياليسم را بنا نهادند (محرابي،1387: 543)
ژئوپليتيك بخشي از دانش جغرافياست، كه اين اصطلاح براي اولين بار توسط رودلف كلين سوئدي(1922-1864) مطرح شد. در واقع وي از نظريهي موجود زنده بودن ممالك كه توسط راتزل، پدر جغرافياي سياسي اعلام شده بود حمايت كرد. (عزتي،1980: 9)
تعریف «ژئوپولیتیک»: «ژئوپولیتیک» مرکّب از دو واژه «ژئو» به معنای زمین و «پولیتیک» به معنای سیاست است. در فارسی، معادلهایی همانند «سیاست جغرافیایی»، «علم سیاست جغرافیایی» و «جغرافیا ـ سیاستشناسی» برای آن ذکر شده است. در انگلیسی، به آن «جیوپالیتیکس» (Geopalitics)، در آلمانی به خاستگاه اصلی آن، «گئوپولیتیک» (Geopolitike) و در فرانسوی «ژئوپولیتیک» (geopolitique)اطلاق شده است.
در اصطلاح، «ژئوپولیتیک» رویکرد یا دیدگاهی برای سیاست خارجی است که هدف آن تبیین و پیشگویی رفتار سیاسی و تواناییهای نظامی بر حسب محیط طبیعی است. بنابراین، رویکرد ژئوپولیتیک با تفاوت مراتب، بیانگر تأثیر قطعی و جبری جغرافیا در وقایع سیاسی و تاریخی میباشد.(2)
جهت مشاهده و دانلود ژئوپلیتیک جمهوری آذربایجان و بررسی مشترکات دو کشور ايران و آذربايجان کلیک کنید.
تبار شناسي مفهوم ژئوپليتيک
بسياري هنوز ژئوپليتيك را به معني جغرافياي سياسي ميدانند و برخي نيز آنرا منفك از جغرافياي سياسي دانسته اند. برخي يكي را شاخه اي از ديگري به حساب آورده و بعضي نيز ژئوپليتيك را جغرافياي سياسي كاربردي ميخوانند(حافظ نيا،1379: 76). اساسا پيش از مطرح شدن ژئوپليتيك، جغرافياي سياسي در متن توجه انديشمندان قرار داشت (Glassner,1993;13).
اصولا پيدايش نظريههاي ژئوپليتيك در قرن بيستم در جهان غرب، از فضاي خاص اين دوران ناشي
ميشود. دوراني كه انقلابهاي علمي وسيع، اكثر تحولات اروپا را توجيه كرده و توانسته بود باعث تحكيم تفكر رايج اروپايي در امور ديني نيز بشود. بر اين اساس عقيده برتري نژاد سفيد بر تمامي نژادها توجيه شد و زماني كه انسان خود را در راس نظام طبيعت يافت، باعث شد كه به آساني سفيدها و در واقع اروپاييها سمبل و راهنمايي و ديگر نژادها و مليتها نشانه توحش به حساب آيند (عزتي،1385: 9-10).
بنابراين خواستگاه دانشي كه بعدها ژئوپليتيك به حساب آمد مركز استعماري امپراتوريهاي رقيب در اواخر قرن نوزدهم بود كه ريشه در مادي گرايي جغرافيايي كهنه قرون گذشته داشت(موير،1379: 366).
بر اين اساس در آن دانشگاهها اجتماعات جغرافيايي و مراكز آموزشي قدرتهاي بزرگ اروپا با يك برنامه بيسابقه به توسعه طلبي امپرياليستي و توسعه قلمرو خود در مناطق ژئوپليتيكي دور و نزديك روي آوردند(O,Tuthail,1996:21).
نظریه های ژئوپولیتیک
چنانچه گفته شد، اهتمام و توجه فراوان به مطالعات سیاسی ـ جغرافیایی از ویژگیهای دوران معاصر است که هدف آن تبیین تأثیر عوامل جغرافیایی و زیستمحیطی بر رفتارهای سیاسی ملتها بوده و سعی دارد تا بین مراکز قدرت بینالمللی و مناطق جغرافیایی رابطه برقرار کند.در این خصوص، نظریههای متعددی ارائه شده است. محور اینگونه نظریهها، بررسی میزان امکان تغییر عوامل زیستمحیطی و جغرافیایی در راستای نیازهای انسانی بوده است.
چرا که تأثیر عوامل جغرافیایی و اقلیمی بر رفتارهای سیاسی، گرایشی است قدیمی که ریشه در تاریخ بشر دارد؛ مثلاً، به اعتقاد ارسطو، مردم و محیط آنها جداییناپذیرند و مردم همواره از شرایط جغرافیایی تأثیر میپذیرفتهاند. ژان بُدن میگوید: شرایط جغرافیایی بر روحیات ملی و سیاست خارجی کشورها تأثیر میگذارد. اما این گرایش از دهه 1960 م.
با تأکید بیشتر بر نقش عوامل جغرافیایی بر رفتارهای سیاسی مجددا با قوّت و قدرت ظهور پیدا کرد و هماکنون در روابط بینالملل (در حوزه نظری و عملی)، عواملی مانند جغرافیا، توزیع منابع، توسعه و فنآوری از اهمیت و نقش فوقالعادهای برخوردار است، به نحوی که بدون توجه به آنها شناسایی کامل محیط بینالمللی ممکن نیست.
از اواخر قرن 19، تأثیر رشد جمعیت بر کمبود منابع، نقش کمبود منابع در منازعات آینده، و جغرافیا و تأثیر فنآوری بر منابع و جغرافیا، محور نوشتهها در این زمینه بوده که عمدتا دو گروه «آرمانگرایان» و «واقعگرایان» در روابط بینالملل، انسان را در ارتباط با عوامل جغرافیایی و زیست محیطی ـ به مفهوم وسیع آن ـ به گونهای که فرهنگ انسانی و ویژگیهای آن را شامل است، مورد توجه قرار دادهاند. آرمانگرایان با الهام از آثار نظریهپردازان عصر روشنگری، مدعیاند که با دگرگون ساختن محیط نهادی، میتوان رفتار بینالمللی را تغییر داد و بدین منظور، طرحهایی را تدارک دیدهاند تا با تغییر رفتار سیاسی بینالمللی، رفتارهای انسانی را متحول سازند.
«واقعگرایان» بر این نظرند که محیط جغرافیایی کشورها اگر نه تعیینکننده، دست کم محدودکننده است و دولتها علیرغم اختیار و نقش فعّال، به ناچار در چارچوب عوامل جغرافیایی و زیست محیطی به فعالیت میپردازند.
در دوران معاصر، با وجود اینکه اهمیت سیاسی مناطق جغرافیایی، با پیشرفت فنآوری وسایل مربوط به منابع طبیعی، موجب تحول و جایگزینی عوامل گردیده، اما هنوز به عنوان یک محور تحلیلی مطرح است. در کنار عوامل جغرافیایی، بیشتر محققان و نویسندگان قرن 19 و 20 به نقش عوامل اقلیمی بر رفتار سیاسی ملتها اصرار ورزیدهاند؛ آب و هوا را نه تنها برای فعالیت سیاسی و امکان دسترسی به منابع طبیعی، بلکه برای مهاجرت اقوام و اختلاط نژادها عامل تعیینکننده قلمداد کردهاند.
ژئوپولیتیک؛ اهمیت سیاسی فضای جغرافیایی
فریدریش راتسل (1844 ـ 1904)، جغرافیدان آلمانی، از پیشگامان مکتب «جغرافیای انسانی» است. او برای اولینبار، اصطلاح جغرافیای انسانی را مطرح ساخت که به معنای ترکیبی از «جغرافیا، انسانشناسی و علم سیاست» بود. بدینسان، رشته جدید جغرافیای سیاسی در قرن 19، در آلمان متولد شد. این رشته جدید درصدد آن بود که انسانها، کشورها و جهان را به عنوان موجودات زنده مورد مطالعه قرار دهد. از نظر راتسل، کشورها مجموعهای از موجودات زندهای تلقی میشوند که فضایی اشغال کرده، رشد یافته، تحلیل میروند و سرانجام میمیرند.(19)
ودلف خلن (1824 ـ 1922)، جغرافیدان و سیاستمدار سوئدی، از شاگردان راتسل، مفهوم اندیشه «انسانانگاری» را که به موجب آن، دولت بیش از یک مفهوم حقوقی تلقی میشد،توسعه داد. وی دولت را به عنوان یک اندام زنده جغرافیایی در فضا توصیف کرد و در اینباره، در کتابش با عنوان دولت به مثابه شکلی از زندگی، در سال 1922، حقوق و قوانینی به دست داد کهبر آن نام «ژئوپولیتیک» نهاد.
او اولین کسی بود که اصطلاح «ژئوپليتيک» را برای توصیف بنیادهای جغرافیایی قدرت ملی به کار برد. وی با توسل به نظریه زیست محیطی درباره کشورها، معتقد بود که کشورها مانند حیوانات ـ در نظریه داروین ـ در تنازع بقای شدیدی به سر میبرند؛ آنها علاوه بر مرز، پایتخت و خطوط ارتباطی، دارای شعور و فرهنگ نیز هستند. او اینگونه اظهار میداشت: حیات کشورها نهایتا در دست انسان میباشد و پیدایش قدرتهای بزرگ ناشی از توسعهطلبی کشورهای قوی است.
ژئوپليتيک
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات و پیشینه تحقیق پایان نامه های جغرافیا کلیک کنید.
نمونه ای از منابع و مأخذ ژئوپليتيک
- آصف، محمدحسن (1380). اهداف سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی، فصلنامه خاورمیانه، شماره 28، ص 160-141
- احمدی، حمید (1388). ترکیه، پان ترکیسم و آسیای مرکزی، مطالعات آسیای مرکزی، سال دوم، شماره 5، ص 22-1
- ارغندی، علیرضا (1388). روابط خارجی ایران 1320 تا 1357، ج 9، تهران نشر قومی
- اطلس جامع گیتاشناسی، واحد پژوهش و تألیف گیتاشناسی، 1388
- افضلی، رسول. بررسی و تببین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1955 تا 2011 با رویکرد سازه انگاری، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره چهارم، 1390
- امیدی، علی، رضایی، فاطمه، عضمان گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه؛ شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم، پاییز 1390
- امیر احمدیان، بهرام. سیاست های منطقه ای ترکیه در قفقاز و تکامل با ایران، تهران، دو ماهنامه تحولات ایران و اورآسیا شماره 25، 1388
- برزگر، کیهان، انقلاب های عربی و واقع گرایی در روابط ایران و ترکیه، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 23 اسفند ماه، 1390
- بوزان، باری والی و یور، مناطق و قدرت های، مناطق و قدرت ها، ترجمه رحمان قهرمان پور، نشر پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1388
- بهرامی، محمد. سیاست خارجی ترکیه و تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1391
- …
- …
ژئوپليتيک
رشته | جغرافیا |
گرایش | جغرافیای سیاسی |
تعداد صفحات | 50 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 100 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.