قیمت 19,000 تومان
مبانی اخلاقی حقوق بشر
بخش اول: مبانی اخلاقی حقوق بشر عرفی
مقدمه
فصل اول: مفاهیم
مبحث اول: معنای حق..
تفکیک حق بودن و حق داشتن
مبحث دوم: مفهوم حق..
گفتار اول: حق در شمایل مطالبه یا ادعا
گفتار دوم: حق در شمایل امتیاز یا آزادی
گفتار سوم: حق در شمایل قدرت
گفتار چهارم: حق در شمایل مصونیت
مبحث سوم: تحلیل ماهیت حق..
گفتار اول: تئوری گزینش محور
گفتار دوم: تئوری سودمحور
فصل دوم: مبانی
مبحث اول: کرامت انسانی..
گفتار اول: معنای کرامت
گفتار دوم: معنای انسان از دیدگاه کانت
گفتار سوم: کرامت انسانی از دیدگاه کانت
کرامت انسانی در اسناد حقوق بشر عرفی
مبحث دوم: عقل گرایی علم محور..
گفتار اول: تعریف عقل گرایی علم محور
گفتار دوم: خصوصیات عقل گرایی علم محور
بند اول: روش شناسی تجربهگرایانه
بند دوم: نفی فرجام باوری و علت غایی امور عالم
بند سوم: اصالت عقلانیت ابزاری و منفعت
گفتار سوم: نتایج عقل گرایی علم محور
مبحث سوم: فردگرایی..
گفتار اول: تعریف فردگرایی و منشأ آن
گفتار دوم: نتایج فردگرایی
مبحث چهارم: نظریه حقوق طبیعی..
گفتار اول: تعریف نظریه حقوق طبیعی و منشاء آن
گفتار دوم: حقهای بنیادین بشری در نظریه حقوق طبیعی
بند اول: حق حیات
بند دوم: آزادی
بند سوم: برابری
بند چهارم: مالکیت
گفتار سوم: تحلیل نظریه حقوق طبیعی
بند اول: حقوق طبیعی با خوانش ازلی، جهانشمول و فراگیر
بند دوم: حقوق طبیعی با خوانش اخلاق دینی
1- قوانین ازلی
2- قوانین طبیعی
3- قوانین خدواندی
4- قوانین موضوعه یا بشری
بند سوم: حقوق طبیعی با خوانش غیر دینی یا عرفی
بند چهارم: حقوق طبیعی با خوانش لیبرال
بند پنجم: حقوق طبیعی و هنجارهای اخلاقی اساسی
گفتار چهارم: تأثیر نظریه حقوق طبیعی بر حقوق بشر عرفی
مبحث پنجم: نظریه قراردادگرایی در حقوق بشر عرفی
گفتار اول: ماهیت قراردادگرایی در حقوق بشر عرفی
بند اول: قراردادگرایی کانتی
بند دوم: تأثیر قراردادمداری کانتی بر حقوق بشر
گفتار دوم: قراردادگرایی رالزی
مبحث ششم: نظریه سودانگار..
فصل سوم: مناشئ، منابع و اسناد حقوق بشر عرفی
مبحث اول: مناشئ و منابع حق در حقوق بشر عرفی
گفتار اول: نظریه قراردادمداری
گفتار دوم: نظریه عینیت مداری
مبحث دوم: اسناد حقوق بشر عرفی..
گفتار اول: اعلامیه و میثاقین
گفتار دوم: اعلامیه جهانی مسئولیّتهای بشر
بخش دوم: مبانی اخلاقی حقوق بشر اسلامی
مقدمه
فصل اول: مفاهیم
مبحث اول: معنای حق..
گفتار اول: تعریف حق
بند اول: حکم
بند دوم: تکلیف
بند سوم: مُلک.
گفتار دوم: روش شناسی استعمال واژه حق در پرتو متون دینی
گفتار سوم: مراد از واژه حق در رساله حقوق امام سجاد(ع)
مبحث دوم: تحلیل ماهیت حق..
گفتار اول: تکلیف مداری
گفتار دوم: عبودیت مداری
گفتار سوم: حق مداری
مبحث سوم: فلسفه حق در حقوق بشر اسلامی..
فصل دوم: مبانی
مبحث اول: کرامت انسانی در اسلام.
گفتار اول: معنای کرامت
گفتار دوم: معنای انسان
گفتار سوم: معنای کرامت انسانی
مبحث دوم: حقوق طبیعی در اسلام.
مبحث سوم: اصول موضوعه حقوق بشر اسلامی..
گفتار اول: خداباوری
گفتار دوم: جاودانگی باوری
گفتار سوم: هدفمند بودن نظام آفرینش
گفتار چهارم: ملازمه حق و تکلیف
گفتار پنجم: اختیار و آزادی
گفتار ششم: حسن و قبح عقلی
گفتار هفتم: قبح عقاب بلابیان
گفتار هشتم: عدالت
فصل سوم: مناشئ، منابع و اسناد حقوق بشر اسلامی
مبحث اول: مناشئ و منابع حق در حقوق بشر اسلامی
گفتار اول: منشأ حقوق بشر اسلامی و اثبات آن
گفتار دوم: منابع حقوق بشر اسلامی
مبحث دوم: اسناد حقوق بشر اسلامی..
منابع
اصطلاح «حقوق بشر» با معنایی که ما از آن میشناسیم، حتی در سنت اندیشه و حقوق بشر عرفی، غیردینی و سکولار هم سابقه تاریخی چندانی ندارد. اگر ما مثلاً کتب بزرگترین فیلسوف عصر روشنگری یعنی کانت را در قرن 18 که بیش از هر فیلسوف دیگری انسان و کرامت اورا ملاک و مبدأ اخلاقی حقوق بنیادین بشری قرار میدهد، در جستجوی این اصطلاح بررسی کنیم، اثری از تعبیر «حقوق بشر» در آنها نمییابیم[1].
واقعیت آن است که این اصطلاح مولود تحولاتی است که در عصر روشنگری در کشور فرانسه بوجود آمد و از آن روی که تولد آن در بستر یک نهضت اجتماعی سیاسی بوجود آمده، نمیتوان آن را بدون توجه به مضمون سیاسی و یا اجتماعی آن تصور نمود.
اما به هر روی همین اصطلاحی که در غرب رشد یافته امروز به معرفتی مبدّل گشته که دارای مبانی توجیهی و اخلاقی نسبتاً مستحکم عرفی، غیر دینی و سکولار در باب حقوق و آزادیهای مدنی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و بسیاری حقوق دیگر میباشد که شناخت دقیق و علمی این مبانی میتواند جهت فهم هرچه بهتر این حقوق و آزادیها بدون هرگونه پیش فرضی در بستر بینش اسلامی و پیریزی نظام حقوق بشر اسلامی و تعامل و گفتگوی سازنده میان اسلام و غرب راهگشا باشد.
به هر روی در این بخش ما به بررسی مبانی اخلاقی نظام حقوق بشر عرفی یا غیردینی و سکولار خواهیم پرداخت. نظامی که به ادعای بنیانگذارانش هدف از آن، حمایت حقوقی از افراد و گروههایی است که حقوق و آزادیهای اساسی آنها که در حقوق بشر عرفی تضمین شده است، به وسیله دولتهایشان نقض میشود و رعایت نمیگردد.[2]
کرامت انسانی در اسناد بینالمللی حقوق بشر عرفی
اصطلاح کرامت انسانی[1] در پارهای از اسناد حقوق بشر عرفی در نظام بینالملل حقوق بشر مندرج میباشد که به برخی از آنها اشارهای گذرا مینماییم:
منشور ملل متحد بیان میدارد که دولتهای عضو منشور ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی انسان، کرامت او و ارزش شخص انسانی اعلام نمودهاند. در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز این اصطلاح آمده است و در حالی که مقید به قید ذاتی[2] گردیده، در این اعلامیه مبنای آزادی، صلح و عدالت و همزیستی مسالمت آمیز در میان انسانها به شمار میرود.
در مقدمه مشترک میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی[3] و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی[4] به گونهای مشابه حیثیت و کرامت انسانی را مبنای آزادی، عدالت و صلح در عالم دانسته و بیان گردیده حقوق ذاتی و غیرقابل سلب بنیادین بشری ناشی از همین حیثیت و کرامت ذاتی انسان است.
همچنین در ماده 10 میثاق حقوق مدنی و سیاسی از احترام به کرامت انسانی و در ماده 17 آن از ممنوعیت تعرض به حیثیت انسانی سخن به میان آمده است. در ماده 13 میثاق بینالمللی حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز هدف آموزش و پرورش رشد شخصیت و کرامت انسانی و تقویت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی قلمداد گردیده است.
در مقدمه کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان[5] و نیز اعلامیه کنفرانس جهانی زن در پکن[6] بر منزلت و لزوم احترام به حیثیت و کرامت بشر تأکید شده است. همچنین در مقدمه کنوانسیون بینالمللی رفع همه اشکال تبعیض نژادی بر اصل حیثیت و کرامت ذاتی انسانها اشاره گردیده و در ادامه تکریم این ارزش مورد توجه قرار گرفته است.[7]
در مقدمه کنوانسیون منع شکنجه و دیگر رفتارها و مجازاتهای بیرحمانه و غیرانسانی[8] کرامت و حیثیت ذاتی انسان به عنوان مبنای حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است. همچنین در اعلامیه کنفرانس جهانی حقوق بشر وین[9] در بند 20 و بند 55 و نیز در مقدمه و فصل اول ماده اول منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپا یا «میثاق نیس» نیز بر احترام به کرامت و حیثیت انسانی تأکید گردیده است.[10]
مناشئ و منابع حق در حقوق بشر عرفی
در چند دهه اخیر، نظام بینالمللی حقوق بشر در بعد معیارسازی و قاعده پروری توسعهای شگرف را به تصویر کشیده است. این روند که با تأسیس سازمان ملل و صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 آغاز گردید به تدریج آنچنان شتاب گرفت که در آغاز قرن بیست و یکم در قلمروی حقوق بشر و آزادیهای اساسی، منظومهای حقوقی به وسعت جامعه جهانی پدیدار گشته است.[1]
بر این اساس میتوان بیان نمود منبع حقوق در حقوق بشر عرفی و غیردینی نیز اعلامیهها، میثاق و قراردادهایی است که به صورت اسناد حقوق بشر در منظومه نظام بینالملل حقوق بشر موجود و در دسترس ما میباشند که برخی از آنها را در مبحث دوم این فصل تحت عنوان اسناد حقوق بشر عرفی در نظام بینالملل حقوق بشر به گونهای اجمالی مورد بررسی قرار خواهیم داد.
اما در رابطه با مناشئ، خاستگاهها و یا سرچشمههای حق در حقوق بشر عرفی و غیردینی تئوریهای متفاوتی بیان گردیده است که نهایتاً همه آنها را ذیل دو عنوان کلی «نظریه قراردادمحوری» و «نظریه عینیت محوری» قرار خواهیم داد. باید توجه داشت که عنصر اساسی هر دو گروه این تئوریها مفهوم کرامت و حیثیت ذاتی انسانی[2] میباشد که بدون توجه به آن در نظر گرفتن هرگونه مبنای اخلاقی و نهایتاً توجیه حقهای بنیادین در حقوق بشر عرفی غیرممکن مینماید. بر این اساس در این مبحث به نظریه قراردادمحوری و سپس نظریه عینیت مداری نظر خواهیم افکند و آنها را مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد.
فلسفه حق در حقوق بشر اسلامی
مشخص نمودن مبنای فلسفه حق و به تبع آن مبنای اخلاقی برای حقوق بشر در حقوق اسلامی امر بسیار مهمی است. این نکته یعنی اینکه بررسی نماییم حق از کجا پیدا میشود، یکی از مباحث مفصّل در فلسفه حقوق اسلامی در مقایسه با فلسفه حقوق عرفی، یافتن مبنا برای حق میباشد. در اصطلاحات حقوق اسلامی ما هم، تعبیر حق بسیار بکار رفته در حالیکه در واقع امر حکم است و نه حق.
مثلاً رسالة حقوق امام زینالعابدین همانگونه که پیشتر ذکر نمودیم دربارة همین حقهایی که در واقع دارای ماهیت حکم میباشند، حق والدین، حق فرزند، حقالطاعه و … که همه اینها یعنی حقوقی که شرع آنها را نسبت به خداوند واجب و مطاع میداند. بر این اساس باید توجه نمود که حق ذاتی حقی است که واقعاً از سوی خداوند باشد همانگونه که در قرآن آمده است. «قل الحق من ربکم[1]». در مبانی اخلاقی حقوق ما، توجیه حقها و ریشه حقها در ذات مقدس باری تعالی میباشد. از نامهای خداوند «حق الحق» میباشد. این نام بدین معناست که خود حق مبنای حق میباشد.
از دیدگاه اسلامی اگر ما خدا را انکار نماییم آن وقت دیگر حقی موجود نیست و حق معنا ندارد. به اصطلاح علمای کلام غرب «خدا موجود است» از قضایای پایهای یا زیربنایی یا Basic میباشد. انسان پیش از هر امری باید این مطلب را بپذیرد که واقعیت خود یک امر ایجابی و موجود است. مرحوم علامه طباطبایی هم در اصول فلسفه و روش رئالیسم و هم در حاشیه بر جلد ششم اسفار اربعه، در مسأله اثبات پروردگار بیان میدارد که قضیه «الله موجودٌ» قضیهای است که بر تمام قضایا مقدم است.
یعنی حتی برای انکار خداوند نیز باید ابتدا این قضیه یعنی واقعیت این قضیه را به رسمیت شناخت که در غیر اینصورت حتی حق انکار شما نیز باطل خواهد بود. یکی از مسائل اصلی همین است که مطرح نمودیم و آن اینکه در حقوق بشر اسلامی از یک سو اگر به خدا باور نداشته باشیم، نمیدانیم حق از کجا آغاز میشود و از سویی دیگر با توجه به مسائل اعتقادیمان میتوانیم با غریبان معتقد به فلسفههای غیردینی، عرفی و سکولار نیز در این رابطه اشتراک کنیم. واقعیت آن است که حتی کانت هم در نهایت در مسأله خوب و بد و خیر و شر، خدا را مبنای اصلی برای توجیه اخلاق و به تبع آن کرامت و حیثیت ذاتی انسان و حقوق بشر قرار داده است.
زیرا در غیر اینصورت حق در یک معنای موسع به عنوان زیربنای اخلاقی برای حقوق بشر، اصولاً تحصیل نمیگردد. در حقوق بشر اسلامی مبنای حق واقعی است و جعلی و وضعی و اعتباری نمیباشد. برای نمونه حق مالکیت یک حق واقعی است، ولی در عین حال واقعیتش خود یک اعتبار است.
حقوق بشر نیز واقعیتش برمیگردد به اصل خلقت و هستی و آفرینش انسان و جهان. یعنی حقها در حقوق بشر اسلامی از جنس احکام تکلیفی، به معنای هستی میباشند و نه از جنس احکام وضعی و بایستههای اعتباری بر این اساس حقوق بشر اسلامی حقوق بشری است که چون مبنای آن پذیرش قضیه «الله موجوداً» میباشد، برخلاف حقوق بشر عرفی که «تدوین کردنی»، [«تألیفی»، «تعلیمی» و «جعلی»] میباشد، «شناختنی» [و «تربیتی» و «تعلّمی»، «حقانی» و «توصیفی»] است. آیات قرآن مملو از این گونه توضیحات است که بشر چنین است و چنان است، اما خداوند در این حوزه چیزی را جعل و اعتبار نمیکند و یا مثلاً در نهجالبلاغه وقتی حضرت علی(ع) میفرماید: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّاً»[2] یعنی اینکه خداوند خواسته انسان آزاد آفریده شود.[3]
اصول موضوعه حقوق بشر اسلامی
حقوق بشر اسلامی بر اصول موضوعهای[1] بنیان گذاری گردیده است که هم با جهان بینی و هستیشناسی اسلامی و هم با مجموعه نظام ارزشی و بایدها و نبایدهای اخلاقی ناشی از آن جهان بینی اسلامی رابطه تنگاتنگ دارند. باید توجه داشت که این اصول بنیادین برخلاف آنچه در حقوق بشر عرفی و غیردینی مطرح میگردد ناشی از قرارداد و یا وضع و جعل و اعتبار نمیباشند و نباید این مطلب توهم شود که این مبانی قابل اثبات نمیباشند و بدون برهان پذیرفته گردیدهاند. بلکه مبانی مزبور برهان پذیرند و هر کدام در جای خود در فلسفه، کلام، اخلاق اسلامی اثبات گردیدهاند. و ما به دلیل پرهیز از ورود به این مباحث آنها را به عنوان مبانی بنیادین حقوق بشر اسلامی میپذیریم.
مناشئ و منابع حق در حقوق بشر اسلامی
مراد از منشأ حق در حقوق بشر اسلامی امری است که سرچشمه و خاستگاه حق میباشد و بسته به اینکه معتقد به چه منشأیی برای حقوق گردیم منبع ما نیز برای استنباط حقوق متفاوت خواهد بود و در این موضع است که میتوان تفاوت میان مناشئ و منابع حق را به روشنی دریافت نمود.
زیرا منبع حق در واقع صورتهای ایجاد قواعد حقوقی است؛ یعنی نیروهای گوناگون اجتماعی از چه وسایلی برای وضع قواعد استفاده میکنند و مظهر خارجی عوامل یاد شده کدام است[1] منظور از منابع حق در حقوق بشر اسلامی نیز دستهای از گزارهها میباشد که حقوق بشر را میتوان از آنها استخراج و استنباط نمود.
در اصل مناشئ مربوط به مقام ثبوت میباشند و منابع در رابطه با مقام اثبات. در اسلام منشأ حقوق بنیادین انسانی در واقع همان فطرت، نیازها و استعدادهای فطری بشر میباشند که خداوند آنها را در درون انسان به ودیعت نهاده است.
در زیر سایه تفکر حقوقی اسلامی است که حیثیت ذاتی انسان[2] مفهوم واقعی خود را پیدا مینماید و آدمی حقوق بنیادین خود را از متن آموزههای دینی استنباط و استخراج مینماید و بر این اساس است همانگونه که پیشتر نیز بیان نمودیم حقوق بشر اسلامی بر خلاف حقوق بشر عرفی، غیردینی و سکولار «شناختنی» است و نه «تدوین کردنی» زیرا در نظام حقوق بشر اسلامی برخلاف حقوق بشر عرفی، غیردینی و سکولار که نسبت به خداوند لا بشرط است، منشأحق خداوند است و نه قرارداد میان آدمیان که یک وضع و جعل و اعتبار حقوقی و اجتماعی و … میباشد. اما در بحث از منبع در حقوق بشر اسلامی نیز باید بیان نماییم که لغت منبع در فقه و اصول، از فرط استعمال مفهومی و مصداقی با اصطلاحات دیگر مانند مبنا و دلیل مخلوط گردیده است،[3] که از این لحاظ باید در شناخت و تشخیص منبع از خاستگاه و منشأ حق دقت کافی را بعمل آورد.
به هر روی منابع استخراج و استنباط حقوق بشر اسلامی در یک تقسیم بندی کلی به قرآن، سنت، عقل و منابع دیگر مانند اجماع، بنای عقلا و سیره متشرعه و عرف تقسیم بندی میشوند که البته در یک بخش بندی دیگر پارهای اشخاص این منابع را به منابع پایه مانند قرآن و سنت و منابع پیرو مانند اجماع- البته در اصطلاح شیعی آن- نیز تقسیم نمودهاند.[4]
فلسفه حق در حقوق بشر اسلامی
مشخص نمودن مبنای فلسفه حق و به تبع آن مبنای اخلاقی برای حقوق بشر در حقوق اسلامی امر بسیار مهمی است. این نکته یعنی اینکه بررسی نماییم حق از کجا پیدا میشود، یکی از مباحث مفصّل در فلسفه حقوق اسلامی در مقایسه با فلسفه حقوق عرفی، یافتن مبنا برای حق میباشد. در اصطلاحات حقوق اسلامی ما هم، تعبیر حق بسیار بکار رفته در حالیکه در واقع امر حکم است و نه حق. مثلاً رسالة حقوق امام زینالعابدین همانگونه که پیشتر ذکر نمودیم دربارة همین حقهایی که در واقع دارای ماهیت حکم میباشند، حق والدین، حق فرزند، حقالطاعه و … که همه اینها یعنی حقوقی که شرع آنها را نسبت به خداوند واجب و مطاع میداند. بر این اساس باید توجه نمود که حق ذاتی حقی است که واقعاً از سوی خداوند باشد همانگونه که در قرآن آمده است.
«قل الحق من ربکم[1]». در مبانی اخلاقی حقوق ما، توجیه حقها و ریشه حقها در ذات مقدس باری تعالی میباشد. از نامهای خداوند «حق الحق» میباشد. این نام بدین معناست که خود حق مبنای حق میباشد. از دیدگاه اسلامی اگر ما خدا را انکار نماییم آن وقت دیگر حقی موجود نیست و حق معنا ندارد. به اصطلاح علمای کلام غرب «خدا موجود است» از قضایای پایهای یا زیربنایی یا Basic میباشد. انسان پیش از هر امری باید این مطلب را بپذیرد که واقعیت خود یک امر ایجابی و موجود است. مرحوم علامه طباطبایی هم در اصول فلسفه و روش رئالیسم و هم در حاشیه بر جلد ششم اسفار اربعه، در مسأله اثبات پروردگار بیان میدارد که قضیه «الله موجودٌ» قضیهای است که بر تمام قضایا مقدم است.
یعنی حتی برای انکار خداوند نیز باید ابتدا این قضیه یعنی واقعیت این قضیه را به رسمیت شناخت که در غیر اینصورت حتی حق انکار شما نیز باطل خواهد بود. یکی از مسائل اصلی همین است که مطرح نمودیم و آن اینکه در حقوق بشر اسلامی از یک سو اگر به خدا باور نداشته باشیم، نمیدانیم حق از کجا آغاز میشود و از سویی دیگر با توجه به مسائل اعتقادیمان میتوانیم با غریبان معتقد به فلسفههای غیردینی، عرفی و سکولار نیز در این رابطه اشتراک کنیم. واقعیت آن است که حتی کانت هم در نهایت در مسأله خوب و بد و خیر و شر، خدا را مبنای اصلی برای توجیه اخلاق و به تبع آن کرامت و حیثیت ذاتی انسان و حقوق بشر قرار داده است. زیرا در غیر اینصورت حق در یک معنای موسع به عنوان زیربنای اخلاقی برای حقوق بشر، اصولاً تحصیل نمیگردد.
در حقوق بشر اسلامی مبنای حق واقعی است و جعلی و وضعی و اعتباری نمیباشد. برای نمونه حق مالکیت یک حق واقعی است، ولی در عین حال واقعیتش خود یک اعتبار است. حقوق بشر نیز واقعیتش برمیگردد به اصل خلقت و هستی و آفرینش انسان و جهان.
یعنی حقها در حقوق بشر اسلامی از جنس احکام تکلیفی، به معنای هستی میباشند و نه از جنس احکام وضعی و بایستههای اعتباری بر این اساس حقوق بشر اسلامی حقوق بشری است که چون مبنای آن پذیرش قضیه «الله موجوداً» میباشد، برخلاف حقوق بشر عرفی که «تدوین کردنی»، [«تألیفی»، «تعلیمی» و «جعلی» میباشد، «شناختنی» [و «تربیتی» و «تعلّمی»، «حقانی» و «توصیفی»] است. آیات قرآن مملو از این گونه توضیحات است که بشر چنین است و چنان است، اما خداوند در این حوزه چیزی را جعل و اعتبار نمیکند و یا مثلاً در نهجالبلاغه وقتی حضرت علی(ع) میفرماید: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّاً»[2] یعنی اینکه خداوند خواسته انسان آزاد آفریده شود.[3]
اصول موضوعه حقوق بشر اسلامی
حقوق بشر اسلامی بر اصول موضوعهای[1] بنیان گذاری گردیده است که هم با جهان بینی و هستیشناسی اسلامی و هم با مجموعه نظام ارزشی و بایدها و نبایدهای اخلاقی ناشی از آن جهان بینی اسلامی رابطه تنگاتنگ دارند. باید توجه داشت که این اصول بنیادین برخلاف آنچه در حقوق بشر عرفی و غیردینی مطرح میگردد ناشی از قرارداد و یا وضع و جعل و اعتبار نمیباشند و نباید این مطلب توهم شود که این مبانی قابل اثبات نمیباشند و بدون برهان پذیرفته گردیدهاند. بلکه مبانی مزبور برهان پذیرند و هر کدام در جای خود در فلسفه، کلام، اخلاق اسلامی اثبات گردیدهاند. و ما به دلیل پرهیز از ورود به این مباحث آنها را به عنوان مبانی بنیادین حقوق بشر اسلامی میپذیریم.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.
نمونه ای از منابع
- کتاب مقدس، بیروت،
- ابوسعیدی، مهدی، حقوق بشر و سیر تکامل آن در تاریخ غرب، آسیا، تهران، 1345، چ
- احمدی، بابک، مدرنیته و اندیشه انتقادی، نشر مرکز، تهران، 1374، چ
- اشتراوس، لئو، حقوق طبیعی و تاریخ، ترجمه باقر پرهام، آگاه، تهران،
- آشوری، محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، تهران،
- بلوم، ویلیام. تی، نظریههای نظام سیاسی، ترجمه احمد تدین، آران، تهران، 1373، 2ج.
- پوپر، کارل ریموند، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، شرکت سهامی انتشار، تهران،
- جانسون، گلن، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن، ترجمه محمد جعفر پوینده، نشر نی، تهران،
- جعفری لنگرودی، محمدجعفر، تاریخ معتزله: فلسفه فرهنگ اسلامی، گنج دانش، تهران،
- جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مقدمه علم حقوق، گنج دانش، تهران، 1382، چ
- جعفری، محمدتقی، تحقیق در دو نظام جهانی حقوق بشر، دفتر خدمات حقوقی بینالمللی، تهران،
- جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، اسراء، قم،
- جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، اسراء، قم، 1389، چ
- جوادی آملی، عبدالله، کرامت در قرآن، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران،
- حقیقت، سیدصادق، و میرموسوی، سیدعلی؛ مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران،
- چالمرز، آلن.ف.، چیستی علم، ترجمه سعید زیباکلام، انتشارات علمی فرهنگی، تهران،
- …
- …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.