قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 1 بازدید

سوسیالیسم غارنشيني

زمين براي همه

زمين‌براي هركس

درعصر فلزات

در آستانة جهان باستان

رود‌نيل نظم مي‌طلبد

ضرورتهاي اهرام

سوسیالیسم  فرعوني

مرحل سوسیالیسم  مصري

سوسیالیسم  بطالسه

بين‌دجله وفرات

مقام والاي خانواده در تورات

گرايش به مالكيت شخصي در تورات

سوسیالیسم از دوران غارنشيني تا ظهور تورات

سوسیالیسم از دوران غارنشيني تا ظهور تورات

سوسیالیسم  غارنشيني

آيا بحث دربارة وجود سوسیالیسم از دورانهاي بشر اوليه، بمنزلة تحقير آن است يا تجليل از آن؟ اگر بپذيريم كه سوسیالیسم اصالتش را از دورانهاي بشر اوليه نمي‌گيرد، در اين صورت ديگر نمي‌توان آن را آخرين راه پيشرفت بشرتلقي كرد.

لغت سوسیالیسم جوان است زيرا فقط درقرن هجدهم پايدار شده و صفت سوسياليست از آن هم جوانتر است زيرا در سال 1822 در انگلستان، و در1831 درفرانسه عنوان گرديده است. معني لغوي آن جامعه‌گرائي است و از ريشه «سوسيوس»[1] به معني شريك و همراه مشتق‌شده ولي بازهم مي‌توانيم عقب‌تر برويم و در زبان‌شناسان ريشة اروپائي آن را به صورت «سكو»[2] بيابيم كه به‌نظر زبان‌شناسان ريشة لغت‌ «سوسيته» يا اجتماع، و مبين كساني است كه باهم زندگي مي‌كرده‌اند. پس جاي‌شگفتي نيست كه ريشة‌ سوسیالیسم درجوامع اولية انساني وجود داشته باشد. نوعي سلطة مذهبي برآنان داشت.

سوسیالیسم غارنشيني از سازمان تقسيم‌كار بسيار منظمي برخوردار بود و به‌هركس طبق ذوق و استعدادش كاري محول مي‌شد. به زنان سبزيكاري و به مردان شكار و صيدماهي و جستجوي مواد معدني محول شده بود زنان و كودكان به جمع‌آوري ميوه و سبزيهاي ريشه‌دار (مانند پياز و هويج و چغندر) و احتمالا قارچ و گردو و عسل  و تخم‌پرندگان وحشي مي‌پرداختند. مردان نيز كار جمع‌آوري هيزم و ميوة كاج و سنگ چخماق و ساختن اسلحه و ادوات سنگي ديگر را انجام مي‌دادند و با استخوان و شاخ حيوانات، وسايل تزئيني مي‌ساختند.

عده‌اي ديگر به شكار و ماهيگيري مشغول بودند و حيوانات وحشي مانند اسب و گاو و گوزن و آهو و شير و روباه و پرندگاني مانند كبك و دراج را تعقيب و شكارمي‌كردند. جمعي ديگر گوشت شكار را قطعه قطعه مي‌كردند و پوست آن را مي‌‌كندند و با افروختن آتش به تهية خوراك مي‌پرداختند. سهم‌هركس براساس نيازش تعيين مي‌شد نه براساس كاري كه انجا مي‌داد، بطوري كه حتي اگر كسي موفق به شكار نشده بود، مانند سايرين سهم مي‌گرفت.

نگهبان آتش و تهيه‌كنندة سنگ چخماق نيز حق استفاده از عسل و تخم‌مرغ را داشتند. همه‌چيز، از جمله كار و توليد و مسكن، مشترك و دسته جمعي بود زيرا يك فرد منزوي و تنها كه حاضر به تقسيم‌ محصول كارخود يا مبادلة‌ آن با ديگران نبود، مي‌توانست در چنين جامعه‌اي زندگي كند. آيا اين سوسیالیسم اجباري نقائصي هم داشت؟ مي‌توان تصور كرد كه كسي كه كار جمع‌آوري ميوه را به عهده داشته، بخشي از آن را در خفا مي‌خورده، يا دختري كه پوست يك شكارچي نيزة نوك‌تيز را به خودش اختصاص مي‌داده است…..

سوسیالیسم  درعصر فلزات

وقتي دوران كشف مس و برنز و سپس آهن فرا رسيد، سوسیالیسم و مالكيت در تمدنهاي نوپا باهم جور بودند. به ‌آساني نمي‌توان آنچه را كه در اين دروه از اقتصاد سوسیالیستی باقي‌مانده و آنچه را كه اقتصاد ليبرال بوجود آورده بود ازهم تفكيك كرد. فقط مي‌توان حدس زد كه سوسیالیسم اوليه بتدريج رو به زوال گذارد و آغوش دنياي جديد به روي شيو‌ه‌هاي فردي بازشد. مطمئناً تمدن عصر فلزات هنوز جامعة به هم‌پيوسته را اقتضا مي‌كرد زيرا نه يك فرد و نه يك خانواده به تنهائي قادر به ساختن و حمل و نقل تخته‌سنگهاي عظيمي كه از ايرلند و پرتغال در اروپا تا هند و اندونزي در آسيا براي بناي آرامگاهها و معابد و بناهاي يادبود بكار رفته نبود.

طبق محاسبه‌اي كه شده، حمل يك تخته سنگ نودتني برروي غلطكهاي چوبي درزمين مسطح دست كم به پانصدنفر كارگر نياز دارد درحاليكه درمورد زمينهاي پرفراز و نشيب اين تعداد كافي به مقصود نيست. براي بناي يك آرامگاه بايد هزاران كارگر را بسيج كرد؛ ومعلوم نيست براي حركت دادن بعضي تخته‌سنگهاي ايالت برتاني كه 23 مترطول و350 تن وزن داشته، چه مي‌كرده‌اند؟

در معادن نيز براي كندن فلزات و استخراج از چاهها و راهروهاي زيرزميني به گروههاي متعدد احتياج بود و مسلماً يك خانواده به تنهائي نمي‌توانست چنين‌كاري انجام بدهد. دست است كه جنگ بسياري از مسائل را حل مي‌كرد و فاتحان اسيران جنگي را به اينگونه كارها وا مي‌داشتند، ولي در اين مورد هم يك تفاوت عمده بين جوامع سوسياليست وكاپتاليست وجود داشت. جوامع سوسياليست مي‌‌توانستند فقط از افراد خود به صورت برده استفاده كنند و از آنها بيگاري بكشنتد، حال آنكه جوامع كاپتاليست پيش‌از دوران مزدوري مجبور بودند از طريق جنگ با ساير قبايل و طوايف و گرفتن اسراي جنگي، بردگان مورد نيازشان را فراهم آورند…..

 

سوسیالیسم  در آستانة جهان باستان

درطول هزاره‌هاي عصر ديرينه سنگي انسانها امكان انتخاب بين مالكيت خصوصي و مالكيت اشتراكي را نداشتند. سوسیالیسم آب و هواي معتدل‌تر شد، آنان به علت شرايط زندگي گوناگون خود، در انتخاب اين دوراه ترديد ورزدند و غالباً آندو را براساس نيازهاي خود با هم تركيب كردند. حال بايد ديد در دوراني كه تاريخ آغاز شده آيا انسانها واقعاً بطور كامل در انتخاب يكي از اين دورراه آزاد بوده‌اند؟

چه وسوسه‌انگيز مي‌ بود اگر قانوني وجود مي‌داشت كه پيروزي فرد يا جمع را مشخص مي‌ساخت و چقدر برا ي نويسندگان و مورخان رضايت‌ بخش مي‌ بود اگر مي‌توانستند طبق مفروضات و معلومات خود به نفع اين يا آن سيستم نتيجه‌گيري كنند. همچنين چه خوب بود اگر مي‌شد گفت فلان شرايط جغرافيائي، فلان كوهها، فلان رودخانه‌ها، فلان‌ آب و هوا به سوسیالیسم انجاميده‌اند يا برعكس طرز زندگي و شرايط اقليمي برخي از جوامع مانع از ظهور سوسیالیسم شد‌ه‌اند….

 

سوسیالیسم  فرعوني

در رأس تشكيلات دولت مصر، فرعون پسر آفتاب قرار داشت كه به عقيدة‌ مصريها برخاستنش ازخواب طلوع آفتاب را به همراه داشت. او ضامن طغيانهاي رود نيل، فراواني محصول، حافظ وحدت بين مصرعليا و دلتاي نيل و برقراركنندة صلح با دنياي خارج بود. جامعة مصريان نيز تحت يك سلسله مراتب منظم كه خواست خدايان بود زيرنظر فوعون قرار داشت. هرفرد مصري صرفنظر از شغلي كه داشت عملا كارمند و مأمور دولت بشمار مي‌رفت. نزديكان فرعون عبارت بودند از اشراف و اعيان و نجبا و خانواده و دوستان فرعون كه از انبار گندم و آشپزخانة شاهي استفاده مي‌كردند. زيردست آنان يك گروه انبوه تكنوكرات و كارمند اداري امور كشور را اداره مي‌‌كرد، از قبيل: دبيران، آمارگران، معماران، مهندسان آب و كانال‌كشي، مأموران وصول ماليات، متخصصين كشاورزي و دامداري و ماهيگيري و معادن، سربازان و مأموران انتظامي. روحانيون هم تحت نظارت شخص فرعون انجام مي‌كردند.

ازطريق اين تشكيلات بود كه فرعون، ارباب و صاحب اختيار مصريان، براقتصاد مصر كه بركشت و زرع مبتني بود حكومت مي‌كرد. زمين به فرعون تعلق داشت و درصورتي به مالكيت معابد درمي‌آمد كه از طرف شاه به خدايان پيشكش مي‌شد. دهقان وابسته به زمين بود ولي فرعون مي‌توانست جاي او را تغيير دهد و يا زمين را از او پس بگيرد و مصادره كند. بقية اصناف و پيشه‌وران نيز همين وضع را داشتند. كارگران ساختماني و صنعتگران و معدنچيان و ماهيگيران براي دولت كار مي‌كردند و دولت وسيلة معاش و مسكن آنها را تأمين مي‌كرد. درهر صنفي معمولا پسر جانشين پدر مي‌شد مگر اينكه فرعون تصميم مي‌گرفت اورا به كارديگري بگمارد.

تجارت خارجي در انحصار دولت بود چوب و مس و گياهان معطر و سنگهاي شيشه‌اي را از كشورهاي ديگر وارد و پاپيروس و پارچه و اشياء ساخته شده از شيشه و سنگهاي قيمتي را صادر مي‌كرد. ناوگان بازرگاني و بنادر متعلق به دولت بود و ملوانان دولتي براي يافتن طلا، گاهي تا آن سوي اقيانوس هند هم سفر مي‌كردند. اما تجارت داخلي تا اندازه‌يي آزاد بود، زيرا  فرعون نمي‌توانست در مبادلات كالا درسطح دهات مداخله كند. يك قطعه نان شيريني در مقابل يك جفت كفش‌صندل، يك كوزة سفالي دربرابر يك ماهي، و چنددانه پياز درمقابل يك بادبزن حصيري مبادله مي‌شد و معمولا مبادلات در بازارهاي داخلي بسيار محدود بود.

 

سوسیالیسم  بطالسه

در دوران بطالسه همة كارمندان عليرتبة دولت مصر يوناني بودند و زبان‌ادراي هم يوناني بود. همچنين بارزگانانيت كه دربندر آزاد نوكراتيس[1] واقع در دلتا نيل به دادوستد اشتغال داشتند يوناني بودند و مبادلة پول را بين خود رايج كردند. مع‌ذالك كشور نيل سوسیالیسم خود رامانند ساير آداب و رسوم مصري مجدداً بازيافت. دولت مالكيت اراضي را دوباره بدس آورد و اجارة آن را بين دهقانلن به مزايده گذاشت. تصميم‌ دربارة بذري كه بايد كاشته شود با مقامات دولتي بود و مهندسان دولتي سطح كشت هريك از محصولات را اعم از گندم و جو و پنبه‌ ودانه‌هاي روغني، تعيين مي‌كردند. تقسيم‌بذر بين كشاورزان و استفاده از آن، ومجازات متخلفان و محتكران نيز با مقامات مزبور بود.

دهقان مصري مكلف بود محصول خود را درهواي آزاد جمع‌آوري كند و به معرض تماشاي عموم بگذارد و چون دولت رأساً اقدام به توزيع بذر كرده‌بود لذا بآساني مي‌توانست آن را كنترل كند. مأموران ماليات سهم دولت را از محصول برمي‌داشتند و درانبارهاي عمومي ذخيره مي‌كردند. ضمناً توليد روغن و شراب درانحصار دولت بود، زيرا دستگاههاي روغن‌ كشي و شراب‌سازي به دولت تعلق داشت و بهاي فروش محصولات مزبور نيز ازجانب دولت تعيين مي‌شد و حتي توزيع آنها بوسيلة تجار حقوق‌بگير دولت صورت مي‌گرفت. توليد عسل و آبجو و پرورش خوكح و غاز و كبوتر نيز در انحصار دولت بود.

آنچه از انحصار دولت بيرون بود، زمينهائي بود كه به عنوان پاداش به جنگاوران و پيمانكاران بزرگ و يا به معابد داده مي‌شد. ضمناً دولت انحصار صنايع مادر را در اختيار داشت. كلية معادن از جمله نمك و قطران براي موميائي كردن اجساد، و زاج سفيد براي ثابت نگاه‌داشتن رنگها،  و همچنين صنايع چرم و پاپيروس و الياف و ادويه و عطريات در انحصار دولت بود. نمدمالي و رنگرزي هم جزء مؤسسات دين اسلام به او عرضه شد، بعلت هم‌آهنگي كه با طرز فكرش داشت آن بي‌ چون‌و چرا پذيرفت.

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سوسیالیسم – ادبیات و مبانی نظری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید