قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 67 بازدید

تربیت اخلاقی کودک

فهرست مطالب تربیت اخلاقی کودک

فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه پژوهش تربیت اخلاقی کودک

مقدمه

2-1- مبانی نظری

2-1-1- تاریخچه اخلاق در اسلام

2-1-2- تربیت..

2-1-3-تربیت در دوره کودکی..

2-1-4- تربیت اخلاقی..

2-1-5- ضرورت تربیت اخلاقی..

2-1-6- رویکرد های اخلاقی در تربیت..

2-1-6-1- رویکرد مکتب فضیلت گرایی به تربیت اخلاقی..

2-1-6-2- رویکرد مکتب وظیفه گرایی به تربیت اخلاقی..

2-1-6-3-رویکرد منفعت گرایی به تربیت اخلاقی..

2-1-6-4- رویکرد غمخواری

2-1-7- تربیت اخلاقی کودک

2-1-8-زمان آغاز تربیت اخلاقی کودک از نظر روانشناسان و برخی از اندیشمندان اسلامی..

فصل سوم : عاطفه به زمینه درونی در تربیت اخلاقی کودک

مقدمه تربیت اخلاقی کودک

3-1- فطرت

3-1-1- گرایش به خیر اخلاقی..

3-1-2- گرایش به خدا

3-1-3- گرایش عاطفی در دوره کودکی و ارتباط آن با تربیت اخلاقی کودک ..

3-1-3-1 عاطفه

3-1-3-2- حب ذات..

3-1- 3-3- اعتماد به نفس…

3-1-3-4- حس خود کم بینی یا عقده حقارت..

3-1-3-5- ترس.

3-1-3-6- خشم

3-1-3-7- حسادت

3-1-3-8- لجبازی

3-1-3-9- امید و ناامیدی

فصل چهارم: خانواده به عنوان زمینه بیرونی در تربیت اخلاقی کودک

مقدمه تربیت اخلاقی کودک

4-1- نقش محیط به عنوان زمینه بیرونی در تربیت اخلاقی کودک

4 -2- خانواده و ویژ گی های آن.

4-3- جایگاه فرزند در کانون خانواده

4-4- اسلام و حقوق فرزند.

4-4-1- کیفیت وقت گذراندن با فرزندان.

4-5- نقش خانواده در تربیت اخلاقی کودک…

4-6- وظایف والدین درخانواده

4-6-1- محبت به فرزند و  نقش آن در پایه ریزی شخصیت..

4-6-2- مضرات افراط و تفریط در محبت..

4-6-3- تکریم شخصیت کودک…

4-6-4- نقش خانواده و ضرورت آموزش نظم به کودک…

4-6-5- نقش خانواده در بیداری گرایش کودک به خداوند

4-6-5-1- آموزش خداشناسی به کودکان با توجه به فطرت آنها

4-6-5-2- تربیت عملی

4-6-5-3- کمک گرفتن از طبیعت..

4-6-5-4- استفاده از تجارب خود کودکان و بیان داستانهای مناسب دینی..

4-6-5-5- آموزش قرآن در تربیت اخلاقی کودک

4-6-5-6- ارائه پاسخ های درست و ساده به پرسش های دینی کودک…

منابع و ماخذ تربیت اخلاقی کودک

تربیت اخلاقی کودک در خانواده ها

تربیت اخلاقی کودک

تربیت اخلاقی، به عنوان یکی از جلوه های متعالی تعلیم و تربیت است که هدف عمده آن رشد اخلاقی افراد و به ویژه کودکان به گونه ای است که آنان را افرادی نیک بار آورند و به همین جهت معلمان و والدین ناگزیر از توجه و اهتمام نسبت به آن هستند. کاپلان (1386) درمورد آموزش اخلاقی به کودکان می گوید: یک نظرسنجی در آمریکا نشان داده است که 71 درصد والدین معتقدند آموزش ارزشهای اخلاقی مهمتر از آموزشهای دانشگاهی برای فرزندانشان است و مؤلفه عملی اخلاق نیز، مهم است و باید کودکان را تشویق به عمل به ارزشها نمود تا کودکان فرصتی برای عمل کردن به ارزشهایشان به دست نیاورند، ‌این ارزشها درونی نخواهند شد و بعد از هر مرحله آموزش اخلاقی به فرزندان، بهتر است کوچکترین رفتارهای آنان را زیر نظر گرفته و به رفتارهای صحیح  و مطابق اصول اخلاقی آنها، جایزه بدهید. به نظر رفتارگراها، رفتار اخلاقی با تقویت آموخته می شود.

کارل در مورد تربیت اخلاقی کودک می گوید: «پدر و مادر امروزی از روان شناسی کودک و دوره جوانی اطلاعی ندارند و بیش از حد لزوم، ساده لوح، عصبانی، ضعیف و یا خشن هستند. بنابراین خانواده را به محیط رقت انگیزی مبدل می کنند، به این ترتیب کودکان در خانه و خانواده خود، شاهد مناظری از مجادله و بی ادبی و خود پسندی و …هستند، یا از دوستان خویش می آموزند و گاهی معلمان نیز رفتارشان بهتر از پدر و مادران نیست و مدارس نیز نمی توانند به خوبی به وظایفشان عمل کنند اثر این بی لیاقتی مربیا ن، در چهره کودک و نوجوان  منعکس شده و تعلیم و تربیت عملا، به آمادگی برای امتحانات و تمرین ساده حافظه منحصر گشته است (بهشتی،1377،ص 75).

روسو نیز معتقد است: کودک باید به طور منفرد در دست مربی تربیت شود و حتی از محیط خانه جدا شده تا تحت تاثیر هیچ عاملی جز مربی خود واقع نشود و در کتاب امیل می نویسد: هرچیز که از دست خداوند یا خالق طبیعت بیرون می آید خوب است و فقط دست بشر است که آن را فاسد می کند. وی می گوید: «امیل باید مکتشف و مخترع شود و هرگز نباید تقلید کند، باید استعدادها و قوای پنهانی او بیدارشود و نباید وی متکی به حافظه یا انبارکردن معلومات به شکل محفوظات در ذهن خود گردد و باید حس اعتماد به نفس داشته باشد و متکی به قوای خود بوده و از اتکای به دیگران دوری جوید» (همان،ص56 -54).

در مورد رشد اخلاقی کودکان نظراتی وجود دارد: «نتایج تحقیقات اخیر در مورد رشد اخلاقی کودکان حایز اهمیت است. خصوصا توجه به میزان توانایی و وسع کودکان دردرک مسایل اخلاقی و عملی که نقش بسزایی در موفقیت مربی در سوق دادن آنان به سوی اهداف اخلاقی شایسته ایفا می نماید (علوی،1388، ص203).

تحقیقات «ژان پیاژه[1]» موید آنست که: همانطور که کودک مطیع گاهی به منزله فردی است که خود را بی چون و چرا تابع محیط خارجی دانسته، بدون درک اهمیت  آن قواعد ، حیطه تربیتی احترام متقابل  و روش های مبتنی بر اساس سازمان یافتگی اجتماعی، به کودکان اجازه می دهد، آن نوع انضباطی را برای خود فراهم نمایند که لزوما آنرادر صحنه عمل  می فهمند و کشف می کنند، و دیگر نیازی نیست که ندانسته به قبول یک انضباط پیش ساخته وخشک و خارجی تن دهند.

درواقع کودک ازسال های نه تا یازده سالگی به بعد، قوانین اخلاقی را به صورت اختیاری و قابل تغییر مورد نظر قرار می دهد و اخلاق برای کودک درونی می شود و دیگر پیامدهای اعمال خود را تنها در بیرون جستجو نمی کند(گروه نویسندگان، ترجمه رحمانیان، 1364، ص302)

«لورنس کلبرگ[2]» نیز مانند پیاژه معتقد است که: توانایی های ذهنی و شناختی افراد، مراحل رشد اخلاقی آنان را تعیین می کند و رشد اخلاقی افراد، حاصل تاثیر متقابل رشد شناختی آنان با محیط اجتماعی است. براساس نظریات پیاژه و کلبرگ در تربیت اخلاقی کودکان استفاده از تنبیه و سرزنش جایز نیست.

زیرا لزوما یک ارزش اخلاقی در او درونی نشده است. بنابراین به جای امرونهی و احیاناً تنبیه کودکان برای رعایت موازین اخلاقی و قانونی باید توضیحاتی در خور فهم و مطابق رشد ذهنی کودکان به آنها  داده شود و این توضیحات زمانی موثر است که بزرگترها نیز خود را به انجام دادن آن چه که توصیه میکنند، ملزم بدانند(گروه نویسندگان، ترجمه رحمانیان، 1364، ص265-264)، اما اینکه از چه زمانی تربیت اخلاقی کودک را آغاز کنند همواره مورد سوال می باشد.

 

گرایش عاطفی در دوره کودکی و ارتباط آن با تربیت اخلاقی

هنگام تولد، کودک برای ابراز پاسخ های عاطفی، آمادگی بالقوه دارد. در آغاز، جز انفعالات مبهم چیزی از رفتار عاطفی کودک مفهوم نمی شود، ولی به تدریج واکنش های عاطفی وی شکل می گیرد و الگوی مشخصی به خود می گیرد، به طوری که می توان تشخیص داد که آیا کودک دچار ترس، خشم، یا عاطفه دیگری است. به احتمال قوی نوزاد و کودک خردسال جز دو حالت نسبی خوشی و آشفتگی که با احتیاجات طبیعی جسم او ارتباط دارد، چیزی احساس نمی کند.

لذا عاطفه در همان آغاز، حالت بالفعل ندارد و به صورت يک صفت در وجود طفل فعال نيست بلکه بايد همراه با ساير ابعاد فطرت، کم‏کم و با فراهم آمدن شرايط مساعد، از قوه به فعل در آيد و شکوفا شود. لذا اگر شرايط لازم براي شکوفايي اين بعد از فطرت طفل وجود نداشته باشد، يعني محيط از نظر عاطفي ضعيف باشد، پرورش اخلاقی طفل با مشکل روبرو مي‏شود.

کودکان در محیط های به هم ريخته که از جهت عاطفي وضعيتي مطلوب ندارند و به اندازه‏ي کافي به کودکان توجه نمی شود يا تربيت کودک را به شبانه روزي‏ها مي‏سپارند. همچنين کودکاني که در پرورشگاه ها بزرگ مي‏شوند، چون از تربيت عاطفي مناسبي برخوردار نمي‏شوند با مشکلات زيادي روبرو مي‏شوند و رشد رواني و اخلاق آنها به صورت مطلوب انجام نمي‏گيرد(بهشتی،1377،ص 119-118 ).

برخی از مردم به خصوص خانواده های متجدد، تصور می کنند که تنها باید درراه پرورش قوای فکری کودکان خودکوشش کنند و با فرستادن آنها به کودکستانهای شبانه روزی آنها را مثل ماشین ها و مغزهای الکترونیکی، منظم و آداب دان بار آورند وآنها را با یک یا دو زبان بیگانه آشنا سازند تا آنها با هوش تر از کودکان همسن و سال خود گردند اما بدون تردید لبخند ها و محبت های مصنوعی متصدیان کودکستان، نمی تواند عواطف آنها را سیراب کنند.

همانطور که ارسطو نیز معتقداست محبت مانند یک مثقال عسل است که بیش یکی دو ظرف آب را نمی تواند شیرین کند در غیر این صورت اثر خود را از دست می دهد، محبت یک یا دو انسان، می تواند کودکان یک خانواده را سیراب سازد ولی به حال یک کودکستان مفید نیست و به همین دلیل هم با نظر تربیتی استاد خود افلاطون، مبنی بر اینکه همه اطفال، باید در یک جا و دور از والدین زندگی کنند، مخالفت می نمود (بهشتی،1377 ،ص133-132 ).

 

نقش محیط به عنوان زمینه بیرونی در تربیت اخلاقی کودک

 بی شک وضع محیط اجتماعی زندگی انسان اثر فوق العاده ای در روحیات و اعمال او دارد چرا که انسان بسیاری از صفات خود را از محیط کسب می کند. محیطهای پاک غالبا افراد پاک پرورش می دهد و محیطهای آلوده، افراد آلوده. درست است که انسان می تواند در محیط ناپاک، پاک زندگی کند و بعکس در محیطهای پاک سیر ناپاکی را طی کند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامه در خوبی و بدی افراد نیست ولی تأثیر آن را به عنوان یک عامل مهم زمینه ساز نمی توان انکار کرد. گزنفون در مورد چگونگی تربیت طفل خود می گوید: «او خوب تربیت خواهد شد، اگر شهری  که در آن زندگی می کند، خوب اداره شود» ( بهشتی ، 1377، ص104-105).

در اینجا آیاتی را که درباره تأثیر محیط در شخصیت انسان سخن می گوید، مورد بحث قرار می دهیم(مکارم شیرازی):

1)«وَالْبَلَدُالطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ» (اعراف:58 ). سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار می روید، اما سرزمین های بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بی ارزش از آن نمی روید، اینگونه آیات (خود) را برای آنها که شکر گزارند، بیان می کنیم.

2 )« وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»(اعراف: 138). و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنی اسرائیل) به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده همانگونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند» اوگفت: «شما جمعیتی جاهل و نادان هستید».

3 )«وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا» (نوح: 26). «إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا»  (نوح:27). نوح گفت: «پروردگارا، هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار، چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی آورند».

درتفسیر و جمع بندی این آیات(به نقل از مکارم شیرازی) می توان بیان کرد که: در نخستین آیه تأثیر محیط در اعمال و افعال انسان بیان شده است. مفسران بزرگ در تفسیر این آیه بیانات گوناگونی دارند. بعضی گفته اند منظور این است که آب زلال وحی همچون قطرات باران بر سرزمین دلها فرو می ریزد، دلهای پاک آن را می پذیرد و گلهای زیبای معرفت و میوه های لذتبخش تقوا و طاعت از آن می روید در حالی که دلهای ناپاک و آلوده واکنش مناسبی نشان نمی دهند، پس اگر می بینیم عکس العمل همه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات اسلام یکسان نیست، این به خاطر نقص در فاعلیت فاعل، نمی باشد بلکه اشکال در قابلیت اوست.

احتمال سومی که در تفسیر این آیه وجود دارد این است که: در این مثال انسانها به گیاهان تشبیه شده اند و محیط زندگی آنها به زمینهای شور و شیرین، در یک محیط آلوده، پرورش انسانهای پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوی و مؤثر باشد، همان گونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمی رویاند . به همین دلیل، برای تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمیت فراوان داد. البته تفسیرهای سه گانه بالا هیچ گونه منافات با هم ندارد، ممکن است تمثیل فوق ناظر به همه این تفسیرها باشد.

تربیت اخلاقی کودک

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های علوم تربیتی کلیک کنید.

نمونه ای از منابع و مأخذ تربیت اخلاقی کودک :

  • اخلاقی بناری، مسعود . (1378). بررسی تطبیقی اصل مسئولیت و دلالت های تربیتی آن از دیدگاه مکاتب اگزیستانسیالیسم و اسلام . پایان نامه کارشناسی ارشد . دانشگاه شهیدچمران اهواز.
  • اکبری، حسین. (1389). بررسی فلسفه تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام . پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد.
  • امینی، ابراهیم . (1372 ) . بانوی نمونه اسلام . قم : شفق .
  • باقري، خسرو.( 1377 ). مبانی شیوه های تربیت اخلاقی معاصر. تهران: دفتر تبلیغات اسلامی.
  • باقري، خسرو.( 1386 ). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.
  • بناری، علی همت. (1379). بررسی اولویت های اخلاقی از دیدگاه امام علی(ع)در نهج البلاغه. تهران: مرکز مطالعات تربیت اسلامی .
  • بهشتی، احمد . ( 1377 ) .  تربیت کودک در جهان امروز .  قم : تبلیغات اسلامی.
  • بهشتی، احمد . ( 1380 ) .  اسلام و حقوق کودک . چ چهارم . قم : دفتر تبلیغات اسلامی.
  • بهشتی، احمد. (1386). تربیت فرزند در اندیشه والای علوی. فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه. 23، 79-65.
  • بهشتی، محمد، و فقیهی، علی نقی، و ابوجعفری، مهدی . (1379) . زیر نظر اعرافی، علیرضا . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه . آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت ومبانی آن  . ج2. چ.1.سمت  .
  • بهشتی، محمد، و فقیهی، علی نقی، و ابوجعفری، مهدی . (1380) . زیر نظر اعرافی، علیرضا . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه . آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت ومبانی آن . ج4. سمت  .
  • ثقفی، سید محمد. (1384). روش تربیتی در نهج البلاغه. مکتب اسلام.
  • ….
  • ….

 

تربیت اخلاقی کودک

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تربیت اخلاقی کودک”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید