قیمت 19,000 تومان
تفکر و برنامه ریزی استراتژیک
مبانی نظری تفکر و برنامه ریزی استراتژیک
2-3-2 برنامه ریزی استراتژیک ……
2-4 مولفه هاي برنامه ریزی استراتژیک ……
2-4-1 تفکر استراتژيک ..
2-4-2بازانديشي ..
2-4-3 بازسازي ساختارها ..
2-4-4 بازآفريني ..
2-4-4-1 اجرا ..
2-4-4-2 نظارت ..
2-4-4-3 ارزيابي ..
2-4-4-4 بازخورد ..
2-4-5 قوتها، ضعفها، فرصتها، تهديدها(SWOT) ..
2-4-5-1 استراتژيSO ..
2-4-5-2 استراتژي WO ..
2-4-5-3 استراتژي ST ..
2-4-5-4 استراتژي WT ..
2-5پژوهشهاي انجام شده در برنامه ریزی استراتژیک ..
2- 5-1 پژوهشهاي داخلي ..
2-5-2 پژوهشهاي خارجي ..
منابع برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک
استراتژي[1]
كلمه استراتژي كه قدمتي از يونان و روم قديم دارد، به هنر جنگ اطلاق ميشود و عبارت است از اعمال تدابيري سرنوشتساز به منظور كسب برتري و شكست دشمن. واژه استراتژي از ريشه يوناني(strategema) به معناي فرمانده ارتش، مركب از stratus به معني ارتش و ago به معني رهبري گرفته شده است. در ارتش اغلب به معناي به نظم درآوردن گروهها و دستهها قبل از درگيري عملي به كار ميرفته است و براي بدست آوردن اهداف جنگي كه مخفي شده بود از دشمن به كار گرفته ميشد(مگزلي[2]، 2003: 45).
مفهوم راهبرد در قرن بيستم ميلادي در حيطه اقتصاد نيز وارد گرديد و در نيمه دوم اين قرن وارد مباحث مديريت و سازمانهاي ديگر گرديد(مراد حسيني، 1384: 3-2). يك استراتژي عبارت است از برنامههاي جامع و همهجانبه كه نشان ميدهد سازمان يا موسسه چگونه به مأموريت و هدفهاي خود دست مييابد(هانگر[3]، 2007: 7). دفت ميگويد استراتژي عبارت است از يك برنامه براي ايجاد رابطه متقابل با عوامل محيطي كه معمولاً ضدونقيض هستند، جهت تأمين هدفهاي سازمان. برخي از مديران، هدف را مترادف استراتژي ميدانند، ولي از ديد وي هدف مشخص ميكند كه سازمان به كجا ميخواهد برود و استراتژي شيوه رسيدن به آنجاست(رضواني، 1389: 19).
[1]– Strategy
[2]– Moxley
[3]– Hunger
برنامه ریزی استراتژیک
آنچه كه سالها كمبود آن در حوزههاي مختلف مديريت و برنامهريزي احساس ميشود، فقدان برنامهريزي شفاف، دقيق، قابل اندازهگيري و ارزيابي براي آينده است. به نظر ميرسد از گذشتههاي دور تاكنون هميشه آينده براي همه اقشار جامعه حتي مديران و برنامهريزان پرابهام و شديداً ناشناخته بوده است. در صورتي كه به گفته كنكاس ميتوان براي آينده برنامهريزي كرد و خود خالق آينده بود.
اگر مقصدي را كه در آينده بايد به آن سو حركت كنيم با تمامي ابعاد و ويژگيهايش باز شناسيم و مقتضيات نقطه شروع خود را به درستي باز يابيم، ميتوان با رهتوشه امروز و شناسايي همه موانع و ضعفهاي مسير، راهيابي به مقصد را با گامهاي اصولي و منطقي تدوين كرد، ولي اگر ندانيم مقصد آمال ما كجاست و خرد جمعي به تفاهم و اجماع در اين زمينه راه نيافته باشد بايد مطمئن باشيم كه جامعهاي تنيده با روزمرگي خواهيم داشت و در انبوهي از چه بايد كردنها گرفتار و اسير خواهيم شد(سبحاني، 1385).
برنامه ریزی استراتژیک داراي تاريخ طولاني ميباشد و ريشههاي آن به تمدنهاي اوليه و پيشرفتهاي انقلاب صنعتي، مديريت علمي، تئوري اداري، تئوري سازمان، تئوري رهبري و تئوريهاي روابط انساني برميگردد. انگيزه براي برنامهريزي استراتژي بعد از جنگ جهاني دوم شروع شده و اغلب آنهايي كه در نيروهاي نظامي آمريكا خدمت ميكردند پس از جنگ مفاهيم استراتژي و برنامهريزي را براي تجارب و صنعت به كار بردند(خوبياري، 1389). بنابراين يكي از چالشهاي دائمي سازمانها در دنياي امروز محيط است و آنچه در محيط از همه مهمتر است، تغييرات و شتاب آن است. سازمانها همواره با موجي از تغييرات روبهرو هستند كه مسائل مختلفي اعم از فرصتها و تهديدها را براي آن ايجاد ميكند.
تا قبل از فرا رسيدن موج انقلاب صنعتي در جهان، شتاب و ماهيت تغييرات و تحولات آنگونه بود كه سازمانها توان همگونسازي و برابري با امواج تغييرات را داشتند، ولي با گذر زمان، توان سازمانها در شناخت امواج تغييرات و مديريت آنها كاهش يافت و اين بعد جديد از مسئله، سازمانها را وا داشت تا به جاي استقبال از تغييرات و امواج پسين آن، حداقل بهانهاي از آن را از قبل براي خود ترسيم نموده و خود را آماده سازند و يا حتي يك گام جلوتر، تحولآفرين شوند و اين آمادهسازي از لحاظ نظري آكادميك در چارچوب مباحثي از قبيل برنامهريزي، برنامهريزي استراتژيك و ساير مولفهها نشان داد(باقري و دلپسند، 1387).
برنامه ریزی استراتژیک به معناي تعريف آينده بهتر و كوشش در به وجود آوردن آن از موضوعهاي مهم در سالهاي پاياني قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم بهشمار ميرود(كافمن و هرمن، 1383: 23). بيشك تحولات به وجود آمده علمي و فناوري در سطح جهان، محصول برنامهريزي و سرمايهگذاري مادي و تلاش در ايجاد دانش و فناوريهاي نوين بر كسي پوشيده نيست. در جهان پيوسته و در حال تغيير و تحول كنوني، كشوري پيشرفته خواهد بود كه داراي نظام كارآمد، مترقي، منعطف و پويا باشد.
چالشها و فرصتهايي كه سازمان با آن مواجه است هر ساله رو به افزايش هستند. يك نياز ثابت براي بدست آوردن زيادي از منابع در دسترس وجود دارد. همچنين تصميمات و انتخابهاي موسسات هميشه در ارتباط با كاركنان، كارفرمايان و تغييرات جامعه پيچيدهتر ميشوند و همه اين مراحل در برنامهريزي استراتژيك مفيد و سودمند اهميت دارند(ميچيل، 2003).
در ادبيات كلاسيك مديريت، درباره برنامهريزي استراتژيك مباحث زيادي مطرح گرديده است و از جمله مباحث مطروحه، ويژگيها و خصوصياتي است كه درباره آن مطرح است كه از جمله اين ويژگيها:
1- برنامه ریزی استراتژیک، انعكاسي از ارزشهاي حاكم بر جامعه است. جهانبينيها، اعتقادات و سنتهاي جامعه در برنامه ریزی استراتژیک منعكس ميشود.
2- برنامه ریزی استراتژیک، تأكيد بر سوالات اصلي و مسائل اساسي سازمان است.
3- برنامه ریزی استراتژیک با مطرح ساختن اهداف بلندمدت و تعيين رسالتهاي سازمان مديران را در انجام فعاليتهايشان همجهت و هماهنگ ميسازد.
4- داراي ديد بلندمدت است و افقهاي دورتري را در سازمان مطرح ميسازد.
5- عمليات و اقدامات سازمان را در دورههاي بالنسبه طولاني هماهنگ نموده و به آنها پيوستگي و انسجام ميبخشد.
6- در سطوح عالي سازمان شكل ميگيرد.
7- برنامه ریزی استراتژیک فراگير بوده و برنامههاي عملياتي سازمان را دربرميگيرد و به آنها جهت ميدهد.
8- برنامه ریزی استراتژیک، امكانات و محدوديتهاي دروني و بيروني سازماني را در نظر ميگيرد(الواني؛ به نقل از بختياري، 1381).
تفكر استراتژيك[1]
تفكر جرياني است كه در آن فرد كوشش ميكند مشكلي را كه با آن روبهرو شده مشخص سازد و با استفاده از تجربيات قبلي خويش به حل آن اقدام كند. بعضي تفكر را حركت ذهن از مجهول به معلوم ميدانند. جان ديويي فكر را مترادف با فهم دانسته و آن را عبارت از درك روابط بين پديدهها ميداند(يارمحمديان، 1386: 71-70) و امروزه با توجه به پيشرفت و رشد سريع تغييرات محيطي، سازمانها بايد در تفكر به صورت فراكنشي و راهبردي عمل كنند.
منظور از تفكر استراتژيك يك شيوه خاص از تفكر است. اين نوع تفكر، نظاممند، فنيگرا و آيندهنگر بوده و همواره در پي كشف و شناخت و تعيين استراتژيهاست. بنابراين كسي كه استراتژيست ميانديشد، داراي يك نظام فكري بوده و همواره در قالب اصول و قضاياي كلي ميانديشد و از فكر در جزئيات ميپرهيزد و تجارب گذشته و حال را همواره براي پيشبيني آينده به كار ميگيرد و همواره در پي تبيين و يافتن عامترين، مهمترين و حياتيترين عناصر يا عامل در هر موضوعي است. تفكر استراتژيست منحصربهفرد يا هيأت خاصي نيست و هر فرد يا گروهي را در هر سطح سازماني كه داراي ويژگيهاي فوق بود و مسئوليت تدوين استراتژيهاي واحد خود را داشته باشد، استراتژيست ميناميم(كريمي، 1387).
گراتس[2](2002) معتقد است كه عناصر تفكر در سمت راست مغز از جمله خلاقيت، جستجوگري و كارآفريني، اجزاي طراحي استراتژي يا به عبارتي استراتژيك هستند. از نظر آقازده(1382) شايسته است كه دو سطح متفاوت ولي مرتبط به هم از تفكر استراتژيك را مورد توجه و بررسي قرار داد: سطح فردي و سطح سازماني يكپارچهسازي تفكر استراتژيك در اين دو سطح قابليتي حياتي در سازمان ايجاد ميكند كه پايه يك مزيت رقابتي پايدار را شكل ميدهد.
تفكر استراتژيك در سطح فردي شامل سه عنصر اصلي است:
1- درك كلي از سازمان و محيط آن
2- خلاقيت[3]
3- چشمانداز براي آينده سازمان
[1]– Strategic thinking
[2]– Graetz
[3]– Creativity
نظام هاي برنامهريزي استراتژيك
برنامهريزي استراتژيك به عنوان نظامي تلقي ميشود كه در آن مديران شركتها در سطوح و مشاغل مختلف اقدام به تصميم گيري و اجرا و كنترل آنها مينمايند. به عنوان مثال، لورنج ([1]) معتقد است كه هر نظام برنامهريزي استراتژيك بايد به اين چهار پرسش اساسي پاسخ دهد:
1) به كجا ميرويم؟ (فلسفه وجودي). 2) چگونه ميخواهيم به مقصد برسيم؟ (استراتژيها). 3) امكانات ما براي اقدام چيست؟ (بودجه). 4) چگونه آگاه ميشويم كه در مسير درست حركت ميكنيم؟ (كنترل) (همان منبع، 35).
برنامهريزي استراتژيك بعنوان قالبي براي نوآوري
اين رويكرد از نظر تأكيدات، چهار اختلاف با ساير رويكردها دارد (Pinchot, 1985):
1) نوآوري به عنوان يك استراتژي.
2) اقدامهاي خاص مديريت به منظور پشتيباني از استراتژي (نظير تيمهاي پروژه، گروههاي خطرجو، تنوع، جويندگي، گروههاي كار ضربتي، عمليات تحقيق و توسعه، محصولات و بازارهاي جديد و مجموعه اي از فنون بهبود سازماني).
3) توسعه چشمانداز موفقيت كه عناصر نامتمركز و كارآفرين سازمان را به مجموعهاي از اهداف متعالي تجهيز ميكند.
4) پرورش فرهنگ كارآفريني در شركت.
نقطه قوت اين رويكرد اين است كه در عين حفظ كنترل مركزي، زمينه را براي نوآوري و كارآفريني آماده مي سازد. ضعفهاي اين رويكرد عبارتاند از اين كه نوعاً و شايد ضرورتاً، با لغزشهاي بيشمار و غالباً پرهزينه، كه بخشي از فرآيند نوآوري هستند همراه است و افزوده بر اين، در نظامهاي بسيار متمركز، مسئوليت و پاسخ گويي تا حدي لوث و محدود ميشود (Peters & Waterman, 1987). اين ضعفها و نارساييها، قابليت كاربرد اين رويكرد را كاهش ميدهد. به ويژه در بخش دولتي، كه اشتباهها كمتر قابل قبول بوده و فشار براي پاسخگو بودن در قبال امر جزيي (در عوض نتايج عملي) شديد است (Ring & Perry, 1985).
[1]. Lorange.
برنامه ریزی استراتژیک
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های مدیریت کلیک کنید..
نمونه ای از منابع و مآخذ برنامه ریزی استراتژیک
- 1-آدينهوند، علياصغر(1390). برنامهريزي استراتژيك بنياد نخبگان. پاياننامه كارشناسيارشد مديريت استراتژيك دانشگاه تهران.
- 2-آذر، عادل؛ مؤمني، منصور(1389). آمار و کاربرد آن در مديريت، تهران: انتشارات سمت.
- 3-آسيان، سبحان و همکاران(1388). ارزيابي برنامهريزي استراتژيک در شرکتهاي توليدي با استفاده ازAHP فازي. مجله مديريت صنعتي دانشگاه آزاد واحد سنندج، 4، 7. 20-1.
- 4-آقازاده، هاشم(1381). طراحي و تبيين مدل برنامهريزي استراتژيك براي صنايع كوچك و مقايسه تطبيقي با صنايع بزرگ، پاياننامه كارشناسيارشد مديريت دانشگاه تهران.
- 5-آقازاده، هاشم(1385). توسعه تفكر استراتژيك يك قابليت اصلي، تدبير، 149، 23-18.
- 6-آقاسي، اكرم(1382). بررسي زمينهها و شرايط تحقق برنامهريزي استراتژيك در آموزش و پرورش استان اصفهان، پاياننامه كارشناسيارشد برنامهريزي درسي دانشگاه اصفهان.
- 7-آنسف، ايگلور؛ اچ و مكدانل، ادواردجر(1385). استقرار مديريت استراتژيك، ترجمه عبدا…زنديه، چاپ اول، تهران: انتشارات سمت.
- 8-ابراهيمي، محمدصادق(1382). مولفهها و شاخصهاي توسعه پايدار كشاورزي، تهران: نشريه جهاد.
- 9-اخلاصي، امير(1383). تفکر استراتژيک، ويژه نامه مديريت استراتژيک، 21، 12-7.
- 10-اخوانكاظمي، مسعود(1383). مجموعه مقالات آموزشي عالي و توسعه پايدار، ج 1، تهران: موسسه پژوهش و برنامهريزي آموزش عالي.
- 11-…
- 12-…
منابع غیرفارسی:
- Adkins, Mark.,Burgoon, Michael. &Nunamaker, Jay. F., (2002), Using Group Support Systems for Strategic Planning With the United States Air Force, Decision Support Systems. 34,pp. 315- 337.
- Allen, M., (1979), Diagramming GE,s planning for what,s WATT, in Corporate Planning: Techniques And Applications, eds. R. Allio& M. Pennington, Newyork: AMACOM.
- Andrews, Kenneth., (1980), The Concept of Corporate Strategy, rev. ed. Richard D Irvin, pp. 51-60.
- Barry, B. W., (1986), Strategic planning workbook for nonprofit organizations, H. Wilder Foundation.
- Black, A., (1968), Principles and Practice of Urban Plannhng, Washington, D.C: International City Management Association.
- Brewer, P. D. & Brewer, V. L., (2000), Strategic planning for continuous improvement in a College of Business, Mid-Atlantic Journal Of Business, 36 (2/3), pp. 23-132.
- Duarte, Carolina., Lawrence P. E t tkin, Marilyn M. Helms, and Michael s.Anderson . (2006), The challenge of VeneZuelA: A SWOT Analysis
- Dyson, R. G., (2004), Strategic development and SWOT analysis at the University of Warwick, European Journal of Operational Research, (152), pp. 631–640.
- Edwards, M. et al. (2000), NGOs in a global future: Marrying local delivery to world wide leverage, NGOs Conference,.http://akskish.com
- Fahey, Liam., (1989), The strategic planning management reader, Prentice- Hall.
- Farrant, J. H. &Afonso, L. M., (1997), Strategic planning in African Universities: how relevant are Northern models?, Higher Education Policy, 10 (1), pp. 23-30.
- Fry, L. F. & Stoner, R. C., (1995), Strategic planning for the new and small business, Upstart: Publishing company, IC.
- Ghamdi, M. Al., (2005),The Use of Strategic Planning Tools and Techniques in Small Arabia: An Empirical Study, Vol. 22, No. 3, pp. 376-395.
- Godet, M. &Poubelat, F., (1996), Creating the future: The use andmisuse of scenarios, Long Range Planning, Vol. 2, Iss. 2, pp. 164-171.
برنامه ریزی استراتژیک
رشته | مدیریت |
گرایش | مدیریت بازرگانی گرایش : مدیریت تحول |
تعداد صفحات | 50 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 100 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.