قیمت 19,000 تومان
موسیقی اشعار فروغ فرخ زاد
اشعار فروغ فرخ زاد
3-1-1- عروض ایمان بیاوریم به…: 9
3-1-2- وزن چند شعر دیگر فروغ: 15
3-2-ابداعات و ابتکارات اشعار فروغ فرخ زاد : 56
3-3-انواع جناس در اشعار فروغ فرخ زاد : 74
3-5- واج آرايي در اشعار فروغ فرخ زاد : 85
4-1- قافیه در اشعار فروغ فرخ زاد : 92
4-1-1- تشخّصی که قافیه به کلمات خاص هر شعر میبخشد : 95
4-1-2-زیبایی معنوی یا تنوع در عین وحدت : 98
4-1-3-استحکام شعر اشعار فروغ فرخ زاد : 101
4-1-4-جدا کردن و تشخّص مصراعها : 104
4-2-تداعی معانی : 106
4-4-تناسب و قرینه سازی : 108
4-5- القاء مفهوم از راه آهنگ کلمات در اشعار فروغ فرخ زاد : 110
5-1- قالب در اشعار فروغ فرخ زاد 135
5-1-1-قالب نیمه سنتی: 135
5-1-2-قالب چهارپاره نو: 141
5-1-3- (عامی-آهنگی): 145
5-1-4-نیمایی در اشعار فروغ فرخ زاد : 147
5-1-5- نیمایی نو(سبک شخصی فروغ): 147
منابع اشعار فروغ فرخ زاد : 160
این ادبیات پایان نامه در 166 صفحه خدمت شما عزیزان ارائه می شود .
اشعار فروغ فرخ زاد
شايد بهترين تعريف اين باشد كه بگوييم: «وزن نوعي تناسب است. تناسب كيفيتي است حاصل از ادراك وحدتي در ميان اجزاء متعدد. تناسب اگر در مكان واقع شد آنرا قرينه ميخوانند و اگر در زمان واقع شد وزن خوانند» (خانلری،1386: 10)
هر چه اين تناسب بيشتر باشد وزن دلپذيرتر است و بيشتر احساس ميشود و ناگفته پيداست كه ساختمان كلمات هر ملتي نوعي وزن براي شعر آنها به وجود ميآورد كه با وزن شعر ديگر ملتها قابل تطبيق نخواهد بود.
اهميت وزن از نظر اقوام ابتدایی در اشعار فروغ فرخ زاد:
«در اقوام ابتدايي كه اهل خواندن و نوشتن نيستند مسألة نيازمندي به وزن بيشتر محسوس است و اين خصوصيت را در زبان عرب جاهلي بخوبي ميتوانيم بررسي كنيم. علتش هم اينست كه: ادب جاهلي در محيطي بوجود آمده و رشد كرده كه خواندن و نوشتن وجود نداشته است و شعر در طول اين مدت جز صورت صوتي هيچ چيز نداشته و بهصورت اصوات و آهنگهايي زبان به زبان ميگشته و اين امر بالطبع باعث آن شدهاست كه عرب به وزن توجه زيادي پيدا كرده و عاليترين مراحل موسيقي را اوزان و قوافي شعر شناختهاست» (شفيعي كدكني، 1386: 42 -41).
«دربارۀ تأثير وزن در شعر سخنهاي بسيار گفتهاند و بطور كلي مي توان گفت پس از عاطفه كه ركن معنوي شعر است مهم ترين عامل و مؤثرترين نيروها از آن وزن است چرا كه تخیيل يا تهيیج عواطف بدون وزن كمتر اتفاق ميافتد و اصولاً توقعي كه آدمي از يك شعر دارد اينست كه بتواند آنرا زمزمه كند و علت اين كه يك شعر را بيش از يك قطعه نثر آدمي ميخواند همين شوق به زمزمه و آواز خواني است كه در ذات آدمي نهفتهاست. گر چه مسألۀ تخیيل را از وزن جدا كردهاند، اما هرگز نميتوان پيوند ايندو (شعر و موسيقي) را با يكديگر ناديده گرفت.
نيازمند به توضيح نيست كه وزن در شعر جنبة تزييني ندارد بلكه يك پديدۀ طبيعي است براي تصوير عواطف كه به هيچ روي نميتوان از آن چشم پوشيد. علتش هم چنانکه ديديم اينست كه عاطفه يك نيروي وجداني است و آثاري نيز در جسم آدمي دارد كه در وي به هنگام خشم و شادي و اندوه آشكار مي شود. پس هرگاه بخواهيم كه حالات را با كمك واژهها نشان بدهيم ناگزير كلمات به شكلهايي تقسيم خواهد شد و هرقسمتي وزني بخود ميگيرد و از اين رهگذر است كه بحرهاي شعر بوجود مي آيد و ….
رويهم رفته ميتوانيم تأثيرات وزن را در اين اصول خلاصه كنيم:
- لذت موسيقايي بوجود مي آورد.
- ميزان ضربهها و جنبشها را منظم ميكند.
- به كلمات خاص هر شعر تأكيد ميبخشد و امتيازي از نظر كشش كلمات ايجاد ميكند.
مثال: كه زن را بهر عشرت آفريدند.
اين اصول است كه باعث شده وزن بعنوان مهمترين عامل شعر معرفي شود و مي بينيم كه اكثر كتابهاي مقدس نيز داراي آهنگ و موسيقي خاصاند و اين موضوع بخوبي نشان ميدهد كه انسان در برابر موزونيست چه تأثيري دارد…
در دنبالۀ اين گفتار يادآوري اين نكته بجاست كه وزن يك شعر از نظرگاه شاعر، انتخابي و اختياري نيست و شاعر وزن را بطور طبيعي از نفس موضوع الهام ميگيرد و هنگامي كه موضوع بخاطرش ميرسد وزن نيز همراه آن هست. (شفيعي كدكني، 1386 : 50-47)
فروغ مي گويد:
«من هيچ اوزان عروضي نخواندهام»
«من جمله را به سادهترين شكلي كه در مغزم ساخته ميشود به روي كاغذ ميآورم و وزن مثل نخي است كه از ميان اين كلمات رد شده، بيآن كه ديده شود فقط آنها را حفظ ميكند و نميگذارد بيفتد. اگر كلمة «انفجار» در وزن نميگنجد و مثلاً ايجاد سكته ميكند، بسيار خوب، اين سكته مثل گرهي است در اين نخ، با گرههاي ديگر مي شود اصل «گره» را هم وارد وزن شعر كرد و از مجموع گرهها يك جور همشكلي و هماهنگي بهوجود آورد…. در زبان فارسي وزنهائي است كه شدت و ضربههاي كمتري دارند و به آهنگ گفتگو نزديكترند. همانها را مي شود گرفت و گسترش داد.
وزن باید از نو ساخته شود و چیزی که وزن را میسازد و باید اداره کنندۀ وزن باشد- بر عکس گذشته- زبان است: حسن زبان، غريزة کلمات و آهنگ بیان طبیعی آنها … وزن … برای من حسی است، گوشم باید آن را بپذیرد. وقتی از من میپرسید در زمینة زمان و وزن به چه امکانهائی رسیدهام، من فقط میتوانم بگویم به صمیمیت و سادگی»
« لازم نیست وزن و قافیه را رعایت کنی، سعی میکنم با ریتم کلمات، یک حرکت کلی به وجود بیاوری که شنیدنی باشد، یعنی در گوش تبدیل به یک نوع وزن شود»
«… «وزن» را فراموش نکن، به توان هزار فراموش نکن!»(گفت و شنود با فروغ،مجلۀ آرش:49).
از همین نقل قولها میتوان حدس زد که اوزان برخی از اشعار«فروغ» نباید با قواعد ثابت و تغییر ناپذیر عروض شعر سنتّی فارسی کاملاً منطبق باشد. همۀ اشعار فروغ وزن دارد اما گاهی نه وزنی که دقیقاً مبتنی بر قواعد عروض شعر کلاسیک باشد. اما به هر حال در آن چند شعر هم که از عروض سنتّی بیرون آمدهاست، حساب و کتابیدر کار است و خلاصۀ سخن آن طور نیست که برخی، اوزان اشعار او را آشفته و مغشوش خواندهاند.
اشعار فروغ به طور کلی سه دستهاست:
- یکی اشعاری است که در قوالب سنتّی یا تقریباً سنتّی (مثل چهار پاره) است. وزن این اشعار دقیقاً مطابق با قواعد عروض سنتّی است.
- اشعاری که به قوالب نیمائی است، اما از نظر عروض هیچ اشکالی ندارد.
- اشعاری که در قوالب نیمائی است ، اما شاعر در آنها دو وزن را در هم آمیخته یا به جای برخی از ارکان، ارکان دیگری آورده است که در عروض سنتّی مرسوم نبود و بحث ما بیشتر در این مورد است.
جهت مشاهده و دانلود معرفی و زندگینامه فروغ فرخزاد کلیک کنید.
وزن چند شعر دیگر اشعار فروغ فرخ زاد :
بر او ببخشائید
وزن آن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن… است.
توضیحات اشعار فروغ فرخ زاد :
- در مصراع « بر او ببخشائید » اگر همزه را حذف نکنیم مفعولُ (مفعولن) یعنی مضارع و اگر همزه را حذف کنیم مفاعلن مفعو یعنی بحر مجتث میشود.و به این اعتبار آمیزش دو وزن مجتث و مضارع است.
- «و» در آغاز مصراعها به «وا» اشباع میشود. «در عروض، در باب ضرورات گفته شدهاست که میتوان مصوتهای کوتاه oوe را در آخر کلمات به ضرورت به uوi اشباع کرد. اما در مورد اشباع مصرت a در آخر کلمات سخنی گفته نشدهاست، زیرا تنها کلماتی که امروزه مختوم به a هستند «نه» و «و» هستند. «نه» را معمولاً بهصورت «نی» اشباع میکنند و «و» در شعر قدیم غالباً در حشو شاعر است و Po تلفظ میشود. امروزه که این کلمه را در شعر نو در آغاز کلام میآورند و لذا va تلفظ میکنند جایز است که آن را بهصورت «وا» اشباع کنیم و این نکتۀ مهمیدر عروض شعر نو است که در عروض شعر سنتّی مطرح نبودهاست» (شمیسا، 1376 :94).
- هجای کوتاه در آخر مصراع تبدیل به هجای بلند میشود. از این رو مفعولُ در آخر مفعولن (بر او ببخشائید) و فاعلاتُ در آخر فاعلاتن (با آبهای راکد) میشود.
- آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه، طبیعیِ شعر فارسی است. درنتیجه در تقطیع مصراع « و حفرههای خالی از یاد میبرد» که وزن آن «مفعولُ فاعلاتن مفعولُ فاعلن» است هم میتوان وزن اصلی را درنظر گرفت که در آن تسکین اعمال نشده و هم تکرار ارکان.
در کنج سینه اش متورم میسازند مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ مفاعی
که با اعمال تسکین چنین شدهاست: مفعولُ، فاعلاتُ مفاعیلن مفعو
5-در مصراع «که آرزوی دور دست تحرک» که به «مفعولُ فاعلاتُ (مفعولُ مفعو[1]) تقطیع میشود، مفعولُ رکن اول بعد از فاعلاتُ تکرار شدهاست. پس در اوزان متناوب یا مختلفالارکان میتوان رکن اول را پشت سر هم تکرار کرد یا بعد از رکن دیگر.
نومیدوار از نفوذ نفسهای عشق میلرزند مفعولُ فاعلاتُ (مفعولُ مفعولُ) فاعلاتُ فَعل
زیرا که ریشههای هستی بارآور شما مفعولُ فاعلاتُ (مفعولُ مفعولُ) فاعلن
6-در مصراع زیر دو رکن اول و دوم با هم تکرار شدهاند:
اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذّرات نور میسوزند.
مفعولُ فاعلاتُ (مفعولُ فاعلاتُ) مفاعیلُ فاعلاتُ فَعل
پس این شعر برخلاف تصور کسانی که وزن آن را آشفته دانستهاند، شعری است صحیح که باید در تقطیع آن چند نکتۀ عروضی دانست:
- اشباع «وَ» به «وا»
- اختیار تسکین، یعنی آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه
- مسألة تکرار که سه صورت دارد:
الف: تکرار رکن اول بعد از رکن اول
ب:تکرار رکن اول بعد ار رکن دوم
ج: تکرار رکن اول و دوم با هم
«وصل»
وزن آن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن… (مضارع[2] ) است.
آن تیره مردمکها، آه مفعولُ فاعلاتن فع
اما نباید پنداشت که دو رکن به جای فاعلاتُ، فاعلاتن آمده و وزن آشفته شدهاست. شاعر از اختیار تسکین استفاده کردهاست و وزن اصلی، «مفعولُ فاعلاتُ مفا (فعل) است.
پرده به همراه باد رفت مفعولُ (مفعولُ) فاعلن
در امتداد آن کشالۀ طولانی طلب مفعولُ فاعلاتُ (فاعلاتُ) مفاعیلُ (مفا)
که با تسکین به اینصورت درآوردهاست: مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن مفعولُ مفا و به علت عدم توجه بههمین قواعد عروضی است که وزن این شعر را هم «آشفته» خواندهاند.
و آن تشنج، آن تشنج مرگآلود مفعولُ فاعلاتُ (فاعلاتُ) مفا
که با تسکین شدهاست: مفعولُ فاعلاتُ فاعلاتن فع
دیدم که پوست تنم ازانبساط عشق ترک میخورد مفعولُ مفتعلن (مفعولن فاعلاتُ) مفاعیلُ (مفا)
که در آخر تسکین خورده و «مفاعیلن فع» شدهاست.
نکتۀ تازه ایناست که فروغ در این وزن مکرراً به جای فاعلاتُ، مفتعلن میآورد که در عروض عربیهم نیست. اما قضیه از این قرار است.
رکنبندی صحیح این وزن مختلفالارکان بهصورت متناوبالارکان چنین است:
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن مفا که در اینصورت به جای مفاعلُ فعلن آوردهاست.
یا بهصورت «لاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن» است و در حقیقت ، فروغ به جای مفاعلن، مفاعلُ آوردهاست که در عروض عرب جایز است و به جای فعلاتن ، مفعولن آوردهاست که در هر دو عروض، جایز است.
اگر این مصراع را به دو مصراع تقسیم میکرد، صحیحتربود:
دیدم که پوست تنم مفعولُ مفتعلن
از انبساط عشق ترک میخورد مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فا
در ماه ماه به گودی نشسته ، ماه منقلب تار مفعولُ مفتعلن (فاعلاتُ فاعلاتُ) مفاعی
در اینجا هم ظاهراً به جای فاعلاتُ ،مفتعلن آوردهاست.
در یکدگر تمام لحظۀ بیاعتبار وحدت را مفعولُ فاعلاتُ(مفتعلن فاعلاتُ) مفعولن
که باز به جای فاعلاتُ ، مفتعلن آوردهاست. مفعولُ در آخر شعر، مفعولن شدهاست.
«پرسش» – اشعار فروغ فرخ زاد :
وزن آن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن» (مجتث) است.
سلام ماهیها… سلام ماهیها مفاعلن فعلن مفاعلن فعلن
باید در دو سطر نوشته شود.
به سوی اعتماد آجری خوابگاهها مفاعلن (مفاعلن) فعلاتن مفاعلن
و لای لای کوکی ساعتها مفاعلن (مفاعلن) فعلاتن
که به جای فعلاتن با تسکین ، مفعولن آوردهاست.
و هستههای شیشه ای نور- پیش میآید مفاعلن (مفاعلن مفاعلن مفاعیلن)
به جای مفاعلن، مفاعیلن آوردهاست.
و همچنان که پیش میآید مفاعلن (مفاعلن) فعلا
که به جای فعلا، فعلا (تسکین) آوردهاست.
ستارههای اکلیلی، از آسمان به خاک میافتند مفاعلن (مفاعیلن مفاعلن مفاعلن) فعلا
به جای مفاعلن، مفاعیلن و به جای فعلا، فعلن (تسکین )آوردهاست.
و قلبهای کوچک بازیگوش مفاعلن (مفاعلُ) مفعولن
از حس گریه میترکند مفعولُ فاعلاتن فع
که مصراع اول مجتث و مصراع دوم ، مضارع است اما اگر سرهم نوشته شوند، وزن فقط مجتث خواهد بود:
مفاعلن(مفاعلن) مفعولن (مفعولن مفعولن مفعو) که به جای فعلاتن با تسکین، مفعولن آمدهاست.
« تنهایی ماه» – اشعار فروغ فرخ زاد :
وزن آن تکرار فعلاتن (رمل) است.
وزن این شعر را هم آشفته خواندهاند که ابداً چنین نیست. و اختلاف ارکان به این سبب است که شاعر در آن از دو اختیار عروضی استفاده کردهاست:
- آوردن فاعلاتن در رکن اول مصراعها به جای فعلاتن.
- آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه در همه جا، یعنی آوردن مفعولن به جای فعلاتن.
نکته: در شعر سنتّی نمیتوان در رکن اول به جای فعلاتن (دو هجای کوتاه) ، مفعولن (یک هجای بلند) آورد، اما در شعر نو این کار را کردهاند و فروغ در این شعر گفتهاست:
لیلی در پرده مفعولن مفعو
«معشوق من» – اشعار فروغ فرخ زاد :
وزن آن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن (مضارع) است و به هیچ وجه آشفتگی ندارد.
بر ساقهای نیرومندش مفعولُ فاعلاتن مفعو
از اختیار تسکین استفاده کرده و به جای دو هجای کوتاه، یک هجای بلند آوردهاست.
خطهای بیقرار مورّب مفعولُ فاعلاتُ (مفعولن)
مفعولُ رکن اول را بعد از رکن دوم تکرار کردهاست، منتها هجای کوتاه در آخر مصراع بلند میشود.
در برق پر طراوت دندانهایش مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فع
تکرار مفاعیلن تا مفا و اختیار تسکین.
مفهوم ناگزیر صریحی دارد مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فع
که در اصل چنین است : مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ ( مفا ).
همچون خداوندی ، در معبد نپال
که باید در دو سطر نوشته شود :
همچون خداوندی مفعولُ ( مفعولن )
در معبد نپال مغعولُ فاعلن
پیوسته خاطرات معصومیرا مفعولُ فاعلاتن مفعولن فع
که از تسکین استفاده کردهاست ودر اصل چنین بودهاست : مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ ( مفا )
او مثل یک سرود خوش عامیانهاست مفعولُ فاعلاتُ ( فاعلاتُ فاعلا )
او با خلوص دوست میدارد مفعولُ فاعلاتُ ( مفعولن )
یک کوچه باغ دهکده را
یک درخت را
این دو سطر باید در یک سطر نوشته شود: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن.
«در غروبیابدی» :
وزن آن تکرار فعلاتن (رمل) است. این شعر هم بر خلاف آنچه گفتهاند به هیچ وجه آشفتگی وزنی ندارد. در این وزن جایز است که شاعر در رکن اول مصراعها به جای فعلاتن، فاعلاتن بیاورد. همچنین شاعر مختار است که جز در رکن اول (در عروض سنتّی) در همۀ ارکان مفعولن بیاورد و چنان که قبلاً اشاره شدهاست ، آوردن مفعولن در رکن اول هم در شعر نو مرسوم است.
نه ای دوست، غروبیابدیست مفعولن فعلاتن فعلن
عشق؟
-تنهاست و از پنجرهای کوتاه
این دو سطر باید سرهم نوشته شود.
-بسته؟
-آری ، پیوسته بسته، بسته
هرچند این دو مصراع به طور مستقل ، موزون هستند اما بهتر است روی هم درنظر گرفته شوند:
فاعلاتن مفعولن مفعولن فع. به طور کلی تمام مصراعهایی را که با مفعولن شروع میشوند مثل:
آری، صدها، صدها، اما مفعولن مفعولن مفعو
بهتر است با مصراع قبلی یکی بگیریم تا از قوانین عروضی سنتّی که در آن آوردن مفعولن در آغاز مصراع رایج نیست، تخطّی نکرده باشیم:
یک ستاره؟ آری، صدها، صدها، امّا فاعلاتن مفعولن مفعولن مفعو
من به موشی بیآزار که در دیوار فاعلاتن مفعولن فعلاتن فع
مصراع جالبیاست؛ زیرا چهار رکن مختلف دارد که همه در اصل همان فعلاتن هستند.
«آیههای زمینی»
وزن آن، مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن (مضارع) است.
و سبزهها به صحرا خشکیدند مفعولُ فاعلاتن مفعولن فع
که در اصل، مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ (مفا) بودهاست و دو جا تسکین خوردهاست.
زان پس به خود نپذیرفت مفعولُ مفتعلن فع
به جای فعلاتُ، مفتعلن آوردهاست که قبلاً هم سابقه داشتهاست.
و بر فراز سر دلقکان پست مفعولُ مفتعلن (فاعلاتُ فا)
که به جای فاعلاتُ، مفتعلن آوردهاست. یا «و» را اشباع نکنیم و مصراع را به مجتث تقطیع کنیم:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن
انبوه بیتحرک روشنفکران را مفعولُ فاعلاتُ مفاعلین فعلن
که در اصل مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ (مفاعی) است که تسکین خوردهاست.
آنها غرابت این لفظ کهنه را مفعولُ مفتعلن (فاعلاتُ فا)
و به جای فاعلاتُ، مفتعلن آوردهاست.
مردم،
گروه ساقط مردم
این دو مصراع باید باید سرهم نوشته شوند.
اما همیشه در حواشی میدانها مفعولُ فاعلاتُ (مفعولُ مفعولن)
در پشت چشمهای له شده، در عمق انجماد
بهتر است بهصورت دو مصراع نوشته شود:
در پشت چشمهای له شده مفعولُ فاعلاتُ (فاعلا)
در عمق انجاد مفعولُ فاعلا
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها مفعولُ فاعلاتُ (مفتعلن فاعلاتُ فا)
«هدیه» :
وزن آن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن … (مجتث) است. فقط مصراع آخر آن اشکال دارد که به جای مفاعلن، مستفعلن آوردهاست که در عروض عربیجایز است نه در فارسی:
به ازدحام کوچة خوشبخت بنگرم مفاعلن(مفاعلن مستفعلن مفا)
همۀ مصراعها به مضارع هم قابل تقطیع هستند جز مصراع: اگر به خانۀ من آمدی
«دیدار در شب»
وزن آن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن (مضارع) است.
حق با کسی است که میبیند مفعولُ فاعلاتن فعلن
به جای دو هجای کوتاه ، یک هجای بلند آمدهاست.
آیا چگونه میشود از من ترسید؟ مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فع
از اختیار تسکین استفاده کردهاست.
و چشمهایش تا ابدیت ادامه داشت.
«و چشمهاش » صحیح است.
با سوزن دراز بُرودری دورزی مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فع
که آن دو دوست، آن دو سرزنش تلخ مفعولُ فاعلاتُ (مفتعلن فا)
به جای فاعلاتُ، مفتعلن آمدهاست. به مجتث هم تقطیع میشود: مفاعلن (مفاعلن) فعلاتن
وزان اشعار مجموعۀ «اسیر» – اشعار فروغ فرخ زاد :
نام شعر |
وزن |
بحر |
شعلۀ رمیده
رؤیا اسیر ناآشنا یادی از گذشته – پائیز وداع افسانۀ تلخ گریز و درد گریز و درد دیو شب عصیان (2 وزن) دیدار تلخ – چشم براه (2وزن) آئینه شکسته – خسته (2وزن) بازگشت – بیمار رازمن دختر و بهار – خانۀ متروک در برابر خدا ای ستارهها (3 وزن) حلقه – – اندوه |
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن
فاعلن فاعلن فاعلن فع مفاعیلن مفاعیلن فعولن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فاعلاتن فعلاتن فعلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات فاعلاتن فعلاتن فعلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن فاعلاتن فعلاتن فعلن فاعلاتن فعلاتن فعلن فاعلاتن فعلاتن فع مفعول مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن مفعول مفاعیلُ مفاعیلُ فعولان مفعولُ مفاعلن مفاعیلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعلُ فاعلات مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن مفعولُُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات فاعلاتن فعولن فعولن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلاتُ فع فاعلاتن فعلاتن مفاعلن فاعلاتن فعلاتن فعلن فاعلاتن فعلن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن |
مضارع مسدس اخرب مکفوف
متدارک مثمن اَحَذ هزج مسدس محذوف رمل مسدل محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور مضارع مسدس اخرب مکفوف رمل مسدس مخبون محذوف هزج مسدس محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور رمل مسدس مخبون محذوف هزج مسدس محذوف رمل مسدس مخبون محذوف رمل مسدس اصلم رمل مسدس مخبون محجوف هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف هزج مثمن اخرب مکفوف مسبغ هزج مسدس اخرب مقبوض مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور رمل مسدس اخرب مکفوف رمل مسدس محذوف مصارع مثمن اخرب مکفوف محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور مشاکل مسدس محذوف مضارع مسدس اخرب مکفوف رمل مثمن مکفوف مجحوف جدید مسدس مجنون رمل مسدس مجنون محذوف رمل مربع مجنون محذوف مضارع مثمن اخرب مکفوف |
نام شعر |
وزن |
بحر |
صبر سنگ
از دوست داشتن (3وزن) خواب – – صدائی در شب با کدام است؟ – – – |
فاعلاتن فاعلاتن فع
فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن فاعلاتن فع فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فع فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فعلاتن فعلن فاعلاتُ فع فاعلاتُ فاعلن فاعلاتُ فاعلاتُ فع فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن |
رمل مسدس محجوف/مطموس
خفیف مسدس مجنون محذوف رمل مسدس محجوف / مطموس رمل مثمن محجوف / مطموس رمل مثمن سالم رمل مسدس مجنون محذوف رمل مربع مکفوف مجحوف رمل مربع مکفوف مجحوف رمل مسدس مکفوف مجحوف رمل مسدس مکفوف محذوف |
اشعار فروغ فرخ زاد
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..
نمونه ای از منابع جهت مطالعه بیشتر اشعار فروغ فرخ زاد
- 1- ترابی،ضیاء الدین(1375).فروغی دیگر. تهران: پیشرو، چاپ اول؛
- 2- حقوقی، محمد (1387). شعر زمان ما. تهران: نگاه، چاپ دهم؛
- 3-حقوقی، محمد (1368). شعر و شاعران. تهران: نگاه، چاپ اول؛
- 4- خانلری، پرویز(1386). وزن شعر فارسی. تهران: توس، چاپ دوم؛
- 6-رازی، شمس قیس(1338). المعجم فی معاعیر اشعارالعجم. تهران؛
- 7-رستمی، فرشته. کشاورز، مسعود (1382).رمانتیسم در اشعار فروغ فرخزاد. اراک: نوای دانش، چاپ اول؛
- 8- زرین کوب، عبدالحسین (1372). بی دروغ، شعر بی نقاب. تهران: انتشارات علمی، چاپ هفتم؛
- 9-ساری، فرشته(1380). فروغ فرخزاد. تهران: نشر قصه، چاپ اول؛
- 10-سید ترابی، سید حسن(1389). گلبانگ شعر فارسی. رشت: حرف نو، چاپ سوم؛
- 11-…
- 12-…
اشعار فروغ فرخ زاد
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبان و ادبیات فارسی |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 450 KB |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.