قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 154 بازدید

استرس

2-2-1- استرس

2-2-2- تأثیرهای استرس..

2-2-3-کارکردهای فیزیولوژیک استرس..

2-2-4-چرخه استرس..

2-2-5- عوامل موثر در بروز استرس..

2-2-6- منابع استرس

2-2-6-1- استرس­هاي ناشي از شغل

2-2-6-2- استرس­هاي ناشي از مسائل اجتماعي

2-2-6-3- استرس­هاي ناشي از شرايط خانوادگي

2-2-6-4- مهاجرت..

2-2-6-5- استرس ناشی از شرکت در فعالیت­های ورزشی

2-2-7-علائم استرس

2-2-7-1-علائم جسماني

2-2-7-2-علائم رواني و رفتاري

2-2-8- سير تاريخي استرس..

2-2-9-نظريه­ها و الگوهاي استرس..

2-2-9-1- نظريه­ی روان­تحليل­گري

2-2-9-2- نظريه­ی ضعف جسماني

2-2-9-3- نظريه­ی تكوين و تعادل خودكار

2-2-9-4- نظريه­ی پردازش اطلاعات..

2-2-10- الگوهای استرس..

2-2-10-1- الگوي فرهنگي اجتماعي

2-2-10-2- الگوي روان­تني

2-2-10-3- الگوي واكنش حفاظتي

2-2-10-4- الگوي پاسخ فيزيولوژيكي

2-2-10-5- الگوي بيوشيمي

2-2-10-6- الگوي دوهرنوند

2-2-10-7- الگوي متغيرهاي روان­شناختي و اختلال­هاي جسماني

2-2-11- سبك­هاي مقابله با استرس

2-2-12- مفهوم مقابله.

2-2-13- عوامل مؤثر بر انتخاب سبك­هاي مقابله.

2-2-13-1- تحول من

2-2-13-2-كارآمدي

2-2-13-3-خوش­بيني

2-2-13-4- احساس يكپارچگي

2-2-13-5- شناخت..

2-2-13-6- مكانيسم­هاي دفاعي

2-2-13-7- توانايي حل مسئله

2-2-14- راهبردهاي مقابله.

2-2-15- راهبردهاي سازش­يافته و سازش­نايافته.

2-2-15-1- مقابله­ی سازش­يافته

2-2-15-2- مقابله­ی سازش نايافته

2-2-16- مقابله­ی غيرمؤثر.

2-2-17- سبك­هاي مقابله و نقش آن در بروز بيماري­ها

2-2-18- ويژگي­هاي شخصيت و راهبردهاي مقابله.

2-2-19- تيپ­هاي شخصيت و راهبردهاي مقابله.

2-2-20- نظريه­ی فروپاشي هويت..

2-2-21- نظریه تکامل و سازگاري رفتاري..

2-2-22- ووشو.

2-2-22-1- ساندا

2-2-22-2- تالو

منابع

استرس و راهکارهای مقابله با استرس

استرس

هنگامی­که فرد در محیط کار یا زندگی با شرایطی روبرو می­شود که با ظرفیت­ها و امکانات کنونی وی هماهنگی ندارد، دچار عدم تعادل، تعارض و کشمکش­های درونی می­شود که به آن استرس می­گویند. سیله[1](1950) استرس را پاسخ­های غیر اختصاصی که تحت تأثیر محرک­های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می­شوند تعریف کرده است، اما به­نظر می­رسد که این تعریف چندان مفید نباشد، زیرا ماهیت این پاسخ­ها به موقعیتی که در آن روی می­دهد بستگی دارد. در این تعریف عوامل موثر در استرس نادیده گرفته شده است.

استرس سازه­ای پویا و چند بُعدی بوده که روانشناسان را با چالش مواجه کرده است (ونگ[2]،1990). استرس در مفاهیم مهندسی ریشه دارد که به مقدار فشار بیرونی وارد شده بر اجسام اشاره دارد. لازاروس و فولکمن (1984) نیز تعریفی را در زمینه استرس ارائه دادند: استرس رابطه خاصی بین شخص و محیطی است که در آن تنش ارزیابی شده، از حد امکانات فرد فراتر رفته و سلامتی او را در معرض خطر قرار می­دهد. در این تعریف بر این نکته تاکید می­شود که استرس به رابطه تنش­زا بین شخص و محیط اشاره دارد و وقتی فرد از مقابله با این وضعیت ناتوان است ، به مشکلات روانی وجسمانی مبتلا می­شود.

در دهه­های اخیر اصطلاح استرس به محرکی اطلاق می­شود که می­تواند تغییراتی را در شناخت، هیجان، رفتار و فیزیولوژیک ایجاد کند (دیویدسن ونیل[3]،1990). با توجه به تعاریف، می‌توان گفت استرس رویداد یا وضعیتی است که بر جنبه­های روانی – جسمانی ارگانیسم آثاری زیان­بار بر جایی می­گذارد.

استپ توی (1997) استرس را این گونه تعریف کرده است: هنگامی­که الزامات مربوط به یک فعالیت فراتر از توانایی­های فردی و اجتماعی افراد است، پاسخ­هایی ارائه می­شوند که به آن استرس می­گویند. برای مثال رانندگی برای فردی که در حال یادگیری است، از شرایط تنش­زا محسوب می­شود، در حالی­که برای راننده­ با تجربه رانندگی فعالیتی بسیار آسان به­شمار می­رود.

امروزه استرس جزئی از زندگی روزمره و عادی آدمی است . پیشرفت تمدن امروز و صنعتی شدن، افزایش بی­رویه جمعیت، دگرگونی روابط اجتماعی، فشارهای جسمی و روانی ناشی از زندگی در شهرهای بزرگ، آلودگی و سر و صدا و تأثیر آن بر رفتار انسان منجر به تشدید استرس شده است. شهر نشینی دگرگونی­های زیادی را در روابط اجتماعی ایجاد کرده و سبب فروپاشی بسیاری از سنت‌هایی اجتماعی که موجب حمایت و پشتیبانی افراد از یکدیگر هستند، شده است.

برای مثال امروزه زندگی مشترک با والدین یا تشکیل خانواده­های گسترده کمتر مشاهده می­شود، به این ترتیب ملاحظه می­شود بعضی از روش­های سنتی که به مردم کمک می­کرد تا با استرس بهتر مواجه شوند، کنار گذاشته شده است. بر این اساس، ارزیابی فرد از استرس و نحوه برخورد و رویارویی با آن اهمیت بسیار دارد. معمولاً استرس زمانی مضر خواهد بود که فرد آن را برای زندگی خود خطرناک و تهدید کننده تلقی کند و در عین حال منابع مختلف رویاروی با آن­را در اختیار نداشته باشد. پژوهش­ها نشان داده­اند، به­کارگیری راهبردهای مقابله­ای موثر نقش مهمی در کاهش استرس دارد.

 

تأثیرهای استرس

نقش استرس­های روانی- اجتماعی، همواره به­عنوان یکی از مهم­ترین عوامل پیدایش شکل­گیری بیماری­های مختلف جسمانی وروانی و مرگ­ومیر افراد مطرح بوده است. در این زمینه، می­توان به ارتباط رویدادهای تنش­زا با نارحتی­های قلبی، پوستی، دستگاه ایمنی و بیماری­های همچون زخم معده و سرطان اشاره داشت. در این میان جوانان به عنوان قشری از جامعه که پیوسته در معرض استرس­ها و فشارهای محیطی و روانی زیادی از جمله مشکلات آموزشی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، مورد توجه خاص پژوهش­گران قرار گرفته­اند. روشن است استرس بر عملکرد تحصیلی، اجتماعی و شغلی، رضایت شخصی و از همه مهم­تر، سلامت روانی آنان تأثیر نامطلوب خواهد داشت.

از آنجاکه بسیاری از تأثیرهای استرس فیزیولوژیکی است، از اختلال­های زیست- روان­شناسی به­شمار می­آید. مهم­ترین تأثیر­های ناشی از استرس را می­توان به چهار نوع هیجانی، فیزیولوژیکی، شناختی و رفتاری تقسیم کرد.

  • تأثیرهای هیجانی: احساس اضطراب و افسردگی ، افزایش تنش­های جسمانی ­ و روان­شناختی­ از تأثیرهای هیجانی استرس بر انسان محسوب می­شود.
  • تأثیرهای فیزیولوژیکی: ترشح آدرنالین و نورآدرنالین، اختلال در کارکرد دستگاه گوارش، افزایش ضربان قلب، اختلال در تنفس و انقباض رگ­های خونی، از مهمترین تأثیرهای فیزیولوژیکی استرس به­شمار می­آید.
  • تأثیرهای شناختی: کاهش تمرکز و توجه، کاهش ظرفیت حافظه­ی کوتا مدت و افزایش پریشانی و حواس­پرتی از مهم­ترین تأثیرهای شناختی استرس محسوب می­شوند.
  • تأثیرهای رفتاری: افزایش گریز از کار و فعالیت، اختلال در الگوی خواب، کاهش کارکردهای تحصیلی، شغلی و اجتماعی، از تأثیرهای رفتاری استرس به­شمار می­آیند (ایزنک[4]،2000).

سلیه (1950) یکی از پژوهش­گرانی است که در زمینه استرس پژوهش­های بسیاری انجام داده است. نتایج بررسی­های او نشان داده که عوامل تنش­زا می­توانند موجب بروز پاسخ­های جسمانی مختلف مانند افزایش فشارخون، آسیب دیدن بافت عضله، نازایی، توقف رشد، بازداری جنسی و بازداری دستگاه­های ایمنی بدن شوند. افزایش فشار خون می­تواند موجب بروز حمله­ی قلبی و سکته مغزی شوند. بازداری دستگاه ایمنی فرد را مستعد ابتلا به انواع عفونت­ها و حتی سرطان می‌کند (استویوا و کارلسون[5]، 1993). سلیه معتقد است که عوامل تنش­زا ممکن است به پاسخ­های روانی متعدد مانند اضطراب، افسردگی، نومیدی، بی­قراری و احساس ناتوانی عمومی در سازش یافته­گی با محیط منجر شود.

در بسیاری از پژوهش­ها مواردی از قبیل زخم معده، دیابت، آسم، اختلال­های پوستی، بی­خوابی، سندرم روده تحریک­پذیر، اضطراب، بیماری­های کرونر قلبی، میگرن، سر دردهای عصبی، تبخال‌های عفونی و ویروسی، عفونت­های ادراری، تومور، فراموشی، هراس، افزایش کلسترول خون، تند خویی و ریزش مو را از جمله بیماری­های ناشی از استرس تلقی شده­اند (دی یانگ[6]، 1994).

عوامل موثر در بروز استرس

در زندگی امروزی بیش از هر زمان دیگر شاهد بروز استرس و عوارض ناشی از آن هستیم. همه ما کم و بیش به­طور خواسته یا ناخواسته در طول زندگی خود با استرس­های روانی متعددی مواجه شده یا می­شویم. استرس در هر سنی، رنگی خاص به­خود می­گیرد تقریباً بیشتر مردم بر این گمان‌اند که مفهوم استرس را می­دانند، ولی عده­ی نسبتاً معدودی از آن درک صحیحی دارند و از آثار آن در بدن و راه­های کنترل آن آگاهند.

رویدادهای ناگوار در زندگی هر فردی اتفاق می­افتند؛ رویدادهای که آرامش جسمی و روانی شخص را بر هم ­زده و معمولاً موجب می­شوند، که برای رهایی از این حالت تنش­زا روش­ها و راه حل­هایی به­کار گرفته شود. زمانی خطر ابتلا به بیماری طاعون برای مردم تنش­زا بود، ولی امروزه ابتلا به بیماری­هایی نظیر ایدز و سرطان برای مردم تنش­زاست. بر اساس شواهد موجود در قرن بیستم مشکلات ناشی از رویدادهای تنش­زا به­ویژه در کشورهای صنعتی و پیشرفته غربی، افزایش یافته است (پاول و ان رایت[1] 1991)، تا جایی­که بعضی از صاحب­نظران، عصر ما را “عصر استرس” نامیده­اند ( گلدبرگر و برزنتیز[2]،1992).

رویدادهای تنش­زا در هر عصری به­شکلی خاص جلوه می­کنند. برای مثال انسان ما قبل تاریخ از حمله حیوانات وحشی یا مرگ در اثر گرسنگی، سرما یا بیماری، استرس­های زیادی را تحمل می‌کرد.

استرس در شرایط و موقعیت­های گوناگون پدید می­آید. تحولات سریع در بسیاری از زمینه­ها، رشد روزافزون جمعیت، تغییر در آداب و رسوم اجتماعی، مسائل مربوط به خانواده و خویشاوندان، شکست و ناکامی، ازدواج، طلاق، مسکن، مهاجرت، اختلافات زناشویی، ناسازگاری­های محیط کار، صدمات جسمی شدید، اعمال جراحی، بیماری­های صعب العلاج، زندانی شدن و مرگ عزیزان همه می­توانند منشأ بروز مشکلات و ناراحتی­های متعددی شوند، که بعضی از آنان بیشتر جنبه جسمانی و برخی جنبه روانی دارند. برخی از بحرآنان ناگهانی وکوتاه مدت و بعضی دیگر تدریجی و طولانی مدت­اند.

البته استرس به­مقدار کم برای انسان مفید است، چراکه یادگیری را پایدارتر، حافظه را نیرومند­تر و عملکرد را بهتر می­کند. در حقیقت، استرس مثبت، نیروی محرکه­ی لازم را برای رعایت تقدم و تأخر فعالیت­ها یا اتمام به­موقع کارها فراهم می­آورد. تا زمانی­که در فرد احساس کنترل وجود داشته باشد، استرس سودمند واقع می­شود (دی یانگ،1994).

 

منابع استرس

برخي از تعاريفي كه در مورد استرس و سبك­هاي مقابله با آن مطرح شده­اند، مبتني بر منابع ايجادكنندة استرس هستند.  فولكمن وموسكووتيز (2004) فرآیند مقابله را تفكرات و رفتارهايي كه براي مديريت تقاضاي دروني و بيروني در موقعيت­هاي پُرتنش به­كار مي­روند، تعريف نموده­اند. در اين تعريف منابع تنش­زا وقايع و موقعيت­هاي بيروني تلقي شده­اند. در حالي­كه روان­شناسان پيرو اصالت وجود (براي مثال يالوم ،1981)، منابع ايجادكنندة استرس و اضطراب را به درون انسان نسبت مي­دهند.

در هر صورت، استرس اجتناب ناپذير جزئي از زندگي بشر است. گذراندن اوقات زندگي انسان در سه بخش عمده مي­گذرد: سازمان، جامعه و خانواده. بديهي است كه استرس نيز در هر سه بخش يادشده وجود دارد. پستونجي[1](1992) معتقد است، سرچشمة استرس در زندگي سه قسمت مشاغل و سازمان­ها، مسائل اجتماعي و خانواده می­باشد.

به­نظر برخي صاحب­نظران از يك ديدگاه مي­توان علل استرس را به دو بخش عمدة درون‌سازماني و برون­سازماني تقسيم كرد. تنش­زاهاي برون­سازماني شامل تغييرات اجتماعي، فن‌آوري، خانواده، جابه­جايي، شرايط اقتصادي، نژاد و طبقه اجتماعي و شرايط محيط زندگي است. معرفي منابع و عوامل تنش­زا بستگي به اين دارد كه صاحب­نظران انسان را از چه ديدگاهي مورد بررسي قرار دهند. پيروان رفتار سازماني، فرد را درون­سازماني و به­عبارتي ” سازماني ” مي‌دانند و به‌همين لحاظ منابع استرس را به درون و برون سازماني تقسيم مي­كنند. برخي نيز انسان را درون جامعه مي­بينند و تقسيمات خود را از منابع استرس بيشتر به­صورت جامعه شناختي ارائه مي­دهند.

 

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های علوم تربیتی کلیک کنید.

  نمونه ای از فهرست منابع و ماخذ

  • Abedalhafiz, A., Altahayneh, Z., & Al-Haliq, M. (2010). Sources of stress and coping styles among student-athletes in Jordan universities. Procedia Social and Behavioral Sciences(5), 1911-1917.
  • Ader, C. H. & Cohen, N. (1985). Stress and Coping. Psychology Developmental(34), 28-35.
  • Ader, R., & Cohen, N. (1984). Psychoneuroimmunology.
  • Aitken, A. and Crawford, L. (2007). “Coping with stress. Dispositional coping strategies of project managers”, International journal of project management, 25, 666-673.
  • Anshel, M. H. (2001). A model for coping with stressful event in sport: Theory, application, and future. Journal of sport psychology(32), 32-43.
  • Anshel, M. H. (1998). Coping with acute in sport as function of gender. An exploratory study. Journal of sport behavior, 21(4), 363-376.
  • Anshel, M. H. (1996). Coping styles among adolescent competitive athletes. Journal of Social Psychology(136), 800–803.
  • Anshel, M. H. (1990). Toward validation of a model for coping with acute stress in sport. International Journal of Sport Psychology(21), 15-58.
  • Anshel, M. H., & Delany, J. (2001). Sources of acute stress, cognitive appraisals, and coping strategies of male and female child athletes. Journal of Sport Behavior(24), 329-353.
  • Anshel, M et al. (2001). A model for coping with stressful events in sport:Theory,application,and future directions. Iinternationnal journal of sport psychology, 32(6), 43-75.
  • Anshel, M. H., & Kaissidis, A. N. (1997). Coping style and situational appraisals as predictors of coping strategies following stressful events in sport as a function of gender and skill level. British Journal of Psychology(88), 263-276.
  • Anshel, M. H., Kang, M., & Miesner, M. (2010). The approach – avoidance framework for identifying athletes’ coping style as a function of gender and race. Scandinavian journal of psychology(51), 341-349.
  • Anshel, M. H., Kim, K. W., Kim, B. H., Chang, K. J., & Eom, H. J. (2001). A model for coping with stressful events in sport: Theory, application, and future directions. International Journal of Sport Psychology(32), 43-75.
  • Hardy, L., Jones, G., & Gould, D. (1996). Understanding psychological preparation for sport:. Theory and practice of elite performers.
  • Holmes, I. H., & Rahe, R. H. (1967). The social Readjustment Rating scale. J. Psychomtic Research(41), 189-194.
  • Janis, M. P. (1988). Individual Differences, Stress, and Health Psychology.
  • Jossey Buss Pub.Kutash, J.L. & Schlesinger, L.B. (1981). Fantasies and Criminal Behavior.
  • Kahn, R. L., Wolf, D. M., Quinn, R. P., snoek, J. P., & Rosenthul, R. A. (1964). Organizational stress studies inrole conflict and ambiguity. NY: john wiley and sons Inc.
  • Kaissidis-Rodafinos, A., Anshel, M. H., & Porter, A. (1997). Personal and situational factors that predict coping strategies for acute stress among basketball referees. Journal of Sports Sciences(15), 427-436.
  • Kaplan, R. M. (1981). Health and Human behavior. Singapor, McGrow Hill.
  • Karademas, E. C., & Kalantzi-Azizi, A. (2004). The stress process, self-efficacy expectations, and psychological health. Journal of Personality & Individual Differences(37), 1033-1043.
  • Kazarian & D.R. Evans (Eds.),. (1998). Cultural clinical psychology. 348-376.
  • Kent A. (2004). Pakistani adolescents coping with stress: Effect of loss of apparent and gender of adolescents. Journal of adolescent, 27(6), 599-610.
  • Kent, C. (2001). Development and validation of the coping function questionnaire for adolescents in sport. Journal of sport & exercise psychology, 23(4), 15-36.
  • Kobasa, S. C., & Maddi, S. R. (1994). Hardiness and mental Health. Journal of Personality, 63(2), 262-274.
  • Kobasa, S. C., Maddi, S.R. & Kohn, S. (1982). Hardiness and Health: A Prospective Study. Journal of Personality and Social Psychology(42), 168-166.
  • Kobasa, S.D. (1997). Stressful Life Events, Personality , and Health: an Inquiry into Hardiness. J. Personality and Social Psychology(37), 1-11.
  • Krohne, H. W. (1996). Individual differences in coping. In M. Zeidner, & N. S. Endler (Eds.), Handbook of coping:. Theory, research, applications, 381-409.
  • Krohne, H. W. (1993). Vigilance and cognitive avoidance as concepts in coping research. In H. W.Krohne (Ed.), Attention and avoidance: Strategies in coping with aversiveness, 19-50.
  • Krohne, H. W., & Hindel, C. (1988). Trait anxiety, state anxiety, and coping behavior as predictors of athletic performance. Anxiety Research(1), 225-234.
  • Kutash, J.L. (1985). Handbook of Stress and Anxiety.
  • Lazarus, R. S. (1982). Puzzles in The Study of Daily Hassles. J. Behavioral Medicine(7), 375-389.
  • Lazaurus, R. S., & Folkman, S. (1986). Cognitive Theories of Stress and the Issue of Circularity. pp 63-80
  • Lazarus, R.S. and Falkman, S. (1984). Stress, appraisal, and coping. New York: Springer, Pub. Company.
  • Lazarus, R. S., & Launier, R. (1987). Stress-related transactions between person and environment. In L. A. Pervin & M. Lewis (Eds.), Internal and external determinants of behavior(1), 287-327.
  • ….
  • ….

 

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “استرس و راهکارهای مقابله با استرس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید