قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 160 بازدید

حق آزادی بیان در دیدگاه اسلام

تعداد صفحات: 70 صفحه وورد

فصل اول- آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

گفتار اول- دیدگاه اسلام در خصوص آزادی بیان 

بند اول- نظر قرآن در خصوص آزادی بیان

بند دوم- نظر معصومین در خصوص آزادی بیان

بند سوم- نظر اهل سنت در خصوص آزادی بیان

بند چهارم- نظر متفکرین و اندیشمندان اسلامی در خصوص آزادی بیان

گفتار دوم- آزادی بیان در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین

بند اول- دیدگاه فلسفی غرب در خصوص حق و آزادی

بند دوم- بررسی موادی از اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین

بند سوم- محدودیت حق آزادی بیان از منظر غربیان

فصل دوم- مقایسه حق آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی

گفتار اول- تشابه میان حق آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی

بند اول- تشابه در نحوه اجرای آزادی بیان

بند دوم- تشابه در فلسفه وجودی آزادی بیان

بند سوم- تشابه در پیش زمینه­های تاریخی

گفتار دوم- تفاوت میان حق آزادی بیان در اسلام و اعلامیه جهانی

بند اول- مبحث ارتداد

بند دوم- جهانشمولی بودن احکام اسلامی

بند سوم- ساز و کار اجرایی

فصل سوم- نگاه انتقادی به حق آزادی بیان در اعلامیه جهانی حقوق بشر

گفتار اول- حقوق بشر از جمله حق آزادی بیان ابزار توسعه نظام سرمایه داری است

گفتار دوم- حقوق بشر جهانشمول افسانه است

گفتار سوم- حق قانون گذاری در انحصار خداوند است

گفتار چهارم – منطق تجدد و حقوق بشر تناقض درونی دارد

گفتار پنجم – نتیجه بحث

فصل پنجم–تلاش­های­صورت­گرفته­درجهت­تلفیق اصول اعلامیه حقوق بشر بااحکام اسلامی

گفتار اول- تلاش­های داخلی کشورها

بند اول- تاکید بر حقوق و آزادی­های سیاسی از جمله آزادی بیان در قوانین ایران

بند دوم-نهادهای­حکومتی­رسیدگی­کننده­به­نقض­حقوق­بشر­از­جمله­آزادی بیان در حقوق ایران

گفتار دوم- تلاش­های بین المللی

بند اول- ضرورت تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند دوم- تشریفات تدوین اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند سوم- محتوای اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند چهارم- ویژگی­های کلی اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند پنجم- ابتداعات و نوآوری­های اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند ششم – حق آزادی بیان در اعلامیه حقوق بشر اسلامی

بند هفتم – تضادهای واضح اعلامیه اسلامی با اعلامیه جهانی حقوق بشر

بند هشتم – دلایل مخالفان اعلامیه اسلامی

منابع

حق آزادی بیان در دیدگاه اسلام

نظر قرآن در خصوص آزادی بیان

در آیات کلام الله از آزادی بیان به عنوان قانون الهی به شکل­های گوناگون و مختلفی تعبیر شده است:

در سوره مبارکه زمر/ آیات 17 – 18 این گونه می­خوانیم: «آنان که از طاغوت دوری جستند تا مبادا او را بپرستند و به سوی خدا بازگشتند آنان را مژده باد پس به بندگان من که به سخن گوش فرا می­دهند و بهترین آن را پیروی می­کنند بشارت ده آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند»

در این آیه شریفه قرآن کریم برخورداری از هدایت را در گوش دادن به بیان­های گوناگون موافق و مخالف و برگزیدن و انتخاب نیکوترین آنها می­داند و این مصداق بارز آزادی بیان می­باشد.[1]

در آیه دیگری[2] خدای متعال از پیامبرش می­خواهد که در برخورد با مخالفین ضمن دعوت آنان به حکمت و اندرز نیکو، زمینه را برای آزادی بیان و انتخاب آزادانه آنان فراهم آورد در این آیه شریفه نخستین گام برای دعوت به حق هدایت در راهنمایی مخالفین به سوی سعادت استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده یعنی حکمت معرض شده است و دومین گام در طریق دعوت به حق پند و اندرز نیکو و سومین گام مجادله و مناظره بین افراد دانسته شده که لازمه آن آزادی بیان می­باشد.

قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 20 به پیامبرش دستور می­دهد و می­گوید «اگر با تو به گفتگو و مجادله برخیزند تو به آنان بگو که من و پیروانم در برابر خدا و فرمان او تسلیم شده­ایم و به آنها که اهل کتاب هستند و بی­سودان بگو آیا شما هم تسلیم شده­اید؟اگر در برابر فرمان و منطق حق تسلیم شوند هدایت می­یابند و اگر سرپیچی کنند نگران نباش زیرا بر تو ابلاغ رسالت است و خدا  نسبت به اعمال و عقاید بندگان بیناست.

از این آیه به خوبی استفاده می­شود که روش پیامبر (ص) هرگز تحمیل فکر و عقیده و استبداد رای نبوده است بلکه کوشش و مجاهدت داشته است که حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنها را به حال خود وامی­گذاشته که خودشان تصمیم لازم را در پیروی از او بگیرند.[3]

قرآن کریم مجدداً در سوره آل عمران آیه 61 پیامبر (ص) را موظف می­کند که در صورت اصرار مخالفان بر عدم پذیرش حق بعد از اطلاع و آگاهی نسبت به آن بدون هیچ گونه تهدید و ارعابی با آنان به مباهله برخیزد و این عمل بزرگ­ترین سند و دلیل بر وجود آزادی بیان در جامعه اسلامی است.

سپس در اینکه آزادی بیان مورد پذیرش و تایید قرآن است به استناد به آیات فوق و بسیاری دیگر از آیات قرآن شکی باقی نمی­ماند اما مسأله سر حدود آزادی بیان است و این سئوال پیش می­آید که آیا قرآن آزادی بیان را چون مکاتب غربی به شکل غیرمحدود پذیرفته یا آن را در حد و حصری قرار داده است؟

در جواب باید گفت: اگر آزادی بیان در حد و حصر قرار نگیرد چه بسا موجب ضلالت و گمراهی انسان می­شود و این مسأله­ای است که قرآن کریم به آن توجه داشته است.

خطوط کلی که قرآن کریم برای آزادی بیان تعیین کرده است عبارت است از:

1- عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرش حتی در امور مربوط به خودشان لذا در قرآن کریم می­خوانیم در هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری در برابر فرمان خدا داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.[4]

2- نیامیختن حق با باطل و عدم کتمان حقایق دینی «حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با اینکه­ می­دانید کتمان نکنید»

3- عدم بدعت گزاری در این و اظهارنظر خلاف واقع «به خاطر دروغی که بر زبانتان جاری می­شود نگویید این حلال است و آن حرام تا بر خدا افترا ببندید به یقین کسانی که بر خدا دروغ می­بندند رستگار نخواهد شد.[5]» یعنی انسان نباید به بهانه آزادی بیان حقایق دینی را وارونه جلوه کند و با اعتقادات دین مردم بازی نماید.

4- پرهیز از اهانت به مقدسات افراد، اقوام و ملیت­ها «و آنهایی که مشرکان به جای خدا می­خوانند (یعنی بت­ها) دشنام ندهید»[6] برخورد ملایم و مسالمت آمیز با اعتقادات افراد، اقوام و ملیت­ها خود زمینه ساز گرایش آنها بر حق و حقیقت است و برخورد تند و تحقیرآمیز خصومت­ها را بیشتر می­نماید.

5- پرهیز از تمسخر، عیب جویی، به کار بردن القاب ناشایست، بدگویی، غیبت، تجسس «ای کسانی که ایمان آورده­اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند و نه زنان زنان دیگر را … یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید … هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند…»[7]

6- گفتار نیکو با انسان­ها «با مردم به نیکی صحبت کنید»[8] یعنی مردم مکلفند در ضمن استفاده از حق آزادی بیان از گفتن سخت درشت و غیرملایم با دیگران خودداری نمایند.

7- پرهیز از گفتار مبتنی بر گمان و سوء ظن به دیگران – «کسانی که زنان پاکدامن را متهم می­کنند و سپس چهار شاهد و گواه نمی­آورند – هشتاد تازیانه به آنها بزنید و هرگز گواهی آنها را نپذیرید»[9]

8- ممنوعیت خرید و فروش سخنان و نوشته­های انحرافی – «برخی از مردم کسانی­اند که سخنان بیهوده را می­خرند تا مردم را گمراه سازند – برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.»[10]

آیات مطرح شده از جمله مواردی است که حدود و قلمرو آزادی بیان را روشن و مشخص می­کند و خطوط اصلی و کلی آن را نشان می­دهد لذا افراد، اقوام و جوامعی که در محدوده و قلمرو تعیین شده حرکت کنند با خیال آسوده و راحت می­توانند اظهار نظر نموده و اعتقاداتشان را صادقانه بیان کنند ولی اگر به بهانه آزادی بیان راه گناه و معصیت را در پیش گیرند و دروغ و تهمت و شایعه پراکنی راه بیندازند، افکار، اعتقادات و ارزش­ها، دینی و مذهبی مردم را مضحکه قرار دهند و با اشاعه فساد و بی­بند و باری و منکرات، ارزش­های اخلاقی و انسانی را متزلزل سازند از نظر قرآن و پیامبران الهی و ائمه این گونه اعمال و رفتار نه تنها سرزنش برانگیز مخل آزادی بیان می­باشد بلکه جامعه را به سوی انحراف و سقوط می­کشاند.

(پاورقی)

[1] – مراجعه شود به تفسیر نمونه جلد 11 ذیل آیه

[2] – قرآن کریم – سوره نحل – آیه 125

[3] – مراجعه شود به تفسیر نمونه جلد 2 – ذیل آیه

[4] – سوره احزاب – آیه 36

[5] – سوره نحل – آیه 116

[6] – سوره انعام – آیه 108

[7] – سوره حجرات – آیات 11 و 12

[8] – سوره بقره – آیه 83

[9] – سوره نور – آیه 4

[10] – سوره لقمان – آیه 6

 

نظر متفکران و اندیشمندان اسلامی در خصوص آزادی بیان

بسیاری از اندیشمندان اسلامی در لابلای متون فقهی و اندیشه ­های دینی، به تبیین ضوابط و محدوده آزادی بیان و اظهار عقیده پرداخته­اند. در ادامه به بررسی دیدگاه برخی از متفکران معاصر پرداخت می­شود:

نظر امام خمینی (ره) درباره آزادی بیان

در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، آزادی بیان و اظهار عقیده برای کلیه افراد، گروه­ها و احزاب سیاسی مجاز است و اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد.[1] در سخنی از ایشان، «در جمهوری اسلامی، اقلیت­های مذهبی و حتی کمونیست­ها نیز در بیان عقاید خود آزادند»[2] آن چه که محدوده و قلمرو آزادی بیان را معین می­کند همان «به خطر نیفتادن مصالح ملت» است.

امام در پاسخ به این سوال که: در مورد آزادی بیان و عقیده، شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر می­کنید باید محدودیت­هایی قائل شد یا نه؟ می­فرماید: «اگر چنان چه مضر به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است، چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد.»[3] و در پاسخ به این پرسش که آیا فکر می­کنید که گروه­های چپ و مارکسیست آزادی فعالیت خواهند داشت؟ می­فرماید: «اگر مصر به جال ملت باشد جلوگیری می­شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد همه مردم آزادند مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»[4]

از دیدگاه امام، مطبوعات می­توانند با طرح نظرات افراد و گروه­ها، به تقویب نظام همت گمارند، چرا که «امور سیاسی بی مباحثه به مقصد نمی­رسد».[5] لسان مطبوعات باید لسان نصیحت[6] لسان انتقاد باشد. مرز آزادی مطبوعات تضعیف جمهوری اسلامی، توطئه علیه انقلاب و انتقام[7] است. توجه به اهمیت رعایت مصالح مسلمانان و نظام جمهوری اسلامی، در گفتار و نوشتار امام راحل، جلوه­ای خاص دارد، آنجا که در باب آزادی قلم و مطبوعات می­فرماید:

«آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد. برخلاف انقلابی که مردم خون پایش داده­اند، بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست، قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لکن نه این که توطئه بر ضد انقلاب بکند … ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه.»[8] و همچنین: «آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان آزاد می­باشد لکن مردم توطئه را هرگز اجازه نمی­دهند»[9] رهبر کبیر انقلاب در جایی دیگر می­فرماید: «روزنامه­ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند. بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند، انتقادها باید باشد زیرا جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمی­شود.»[10]؛

«در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست ولی آزاد فساد کاری و توطئه نیست»[11]، از منظر حضرت امام (ره)، مهم­ترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی، آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایره آن محدود به حدی می­شود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری و مصالح جامعه 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرزتوطئه بر ضد نظام اسلامی.[12]

 

نظر استاد مطهری درباره آزادی بیان

استا شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه­ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که می­فرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می­دهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است و از اسلام فقط با یک نیرو می­شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها».[13] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی.

از این روی، در بیان آزادی می­گوید: آزادی نبود مانع است. انسان­های آزاد، انسان­هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می­کنند. انسان­هایی هستند که تن به وجود مانع نمی­دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می­ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش­های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست.

کسی که فحشا و زشتی­ها را گسترش دهد، با آزادی میانه­ای ندارد، چون این تلاش­ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادی تکامل آفرین دارای ویژگی­هایی نظیر: 1. آزادی انسان از اسارت طبیعت، 2. آزادی انسانیت انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می­باشد.[14]

براین اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند:

الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.

ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.

از منظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است. به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته مشخص می­نماید: «اما مساله آزادی فکر به مسأله آزادی بیان نیز می­انجامد. تجربه­های گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است.

اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پذید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی است که اسلام رشد می­کند. من مکرر گرفته­ام که هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متاثر نمی­شوم که خوشحال هم می­شوم؛ زیرا کار این­ها باعث می­شود چهره اسلام بیش­تر نمایان شود.

در سال­های اخیر، کسروی، توده­ای­ها و … علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیرمستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سال­ها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پرده ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و علما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرف­ها بیمی ندارد…؛ البته باید توجه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست.

بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتاب­های ضد دین و ضد اسلام دو دسته­اند: برخی بر یک منطق و تفکر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکر خود را عرضه می­کند که در این جا محل آزادی بیان است و مبارزه با این­ها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضه منطق صحیح می­باشد؛

اما گاه مسأله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلاً اگر کسی آیه­ای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه این که به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکده الهیات گفته­ام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛

اما نه این که استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه می­کنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما این که به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.»[15]

استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می­کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می­آورد: «کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند. در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است.

اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند. آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و … اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می­کند و آزادی بیان محدود می­گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده­ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.[16]

و البته این موضوع «منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم می­باشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجه­ای که عاید روح بشر می­شود، معلوم می­گردد و هم خود افراد موظفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه­اند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.»[17]

به عنوان آزادی نمی­توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده­ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه­هایی، سبب جمود و رکود اجتماعی می­شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی بازمی­دارد.[18]

براین اساس شهید مطهری (ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است:

  1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.
  2. ترویج فساد، فحشا، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.
  3. آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال، اغوا، تحریف، بهتان، خیانت و دروغ – که به گمراهی و ضلالت منتهی می­شوند – است.
  4. بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد.
  5. طرح نظرات مخالفین در مراکز علمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می­باشد.
  6. در مواجهه با سوء استفاده­هایی که از آزادی بیان می­شود: هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند.

(پاورقی)

[1] – صحیفه نور، جلد 3، ص 20

[2] – همان، جلد 3، ص 48

[3] – همان، جلد 4، ص 358

[4] – همان، جلد 4، ص 258

[5] – همان، جلد 17، صص 268 – 267

[6] – همان، جلد 20، ص 37

[7] – همان، جلد 19، ص 216

[8] – بیانات امام در جمع کارکنان روزنامه کیهان (26/2/58)

[9] – در جستجوی راه امام از کلام امام، نشر انتشارات امام خمینی، ص 211

[10] – صحیفه نور، ج 8، ص 444

[11] – صفحه نور جلد 5، ص 432

[12] – صفحه نور جلد 7، ص 232، صص 81 و 82

[13] – مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، 25

[14] – مرتضی مطهری، نقدی بر مارکسیسم، ص 781

[15] – مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 110

[16] – مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 77

[17] – مرتضی مطهری، آزادی معنوی، صص 27 – 35

[18] – حد و مرز آزادی، روزنامه رسالت 13/6/85- نقل از علی اکبر رحمتی

 

نظر آیت الله خامنه ­ای درباره آزادی بیان

از دیدگاه مقام معظم رهبری یکی از اهداف و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است؛ «آزادی فکر و بیان هم یکی از ارزشهای انقلاب بود. مردم می­خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی تصمیم گیری هم نبود. مردم این را نمی­خواستند؛ می­خواستند این آزادیها باشد.»[1] ؛ «آزادی باید به شکل منطقی و صحیح در جامعه تامین شود؛ همان آزادی­ای که انقلاب اسلامی و نظام اسلامی پرچمش را در دنیای اسلام بلند کرد؛ نه آزادی به شکل افراطی، تقلیدی و من درآوردی … ما به آزادی معتقدیم.

اعتقاد ما به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی هم، ریشه دار و دارای مبنای دینی است».[2] مقام معظم رهبری در زمینه مرزهای آزادی می­فرماید: «در اسلام مرزهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام آزادی علاوه بر آن حدود مادی مرزهای معنوی هم دارد. البته بله کسی که علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامی بکند آزادی­اش محدود می­شود این منطقی است اما مرزهای معنوی هم دارد.

اگر کسی عقیده گمراهی دارد، عیبی ندارد، وقتی می­گوییم عیبی ندارد یعنی پیش خدا و پیش انسان­های مؤمن عیب دارد لیکن حکومت هیچ وظیفه­ای در قبال او ندارد در جامعه مسلمان، یهودی و مسیحی و بقیه ادیان گوناگون هستند الان در کشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هیچ مانعی ندارد، اما اگر قرار باشد آن کسی که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن­ها را هم گمراه کند این برای آدم یک مرز است این جا  آزادی محدود می­شود.

از نظر اسلام اینگونه است یا مثلا بخواهند اشاعه فساد کنند. بخواهند فساد سیاسی و فساد جنسی و فساد فکری به وجود بیاورند یا همین فیلسوف نماهایی که در گوشه و کنار هستند بخواهند درباره این که تحصیلات عالیه برای جوانان خوب نیست مقاله بنویسند بنا کنند عیوبش را ذکر کردن البته به احتمال قوی درصدی نود اثر نخواهد کرد اما ممکن است درصدی ده جوان تنبل اثر بکند نمی­شود اجازه داد کسانی بنشینند با وسوسه و دروغ انسان­ها را از تحصیل بازدارند. آزادی دروغ گویی نیست، آزادی شایعه پراکنی نیست، آزادی ارجاف نیست.»[3]

در اسلامی مبانی و ارزش­های مسلم و ثابتی وجود دارد که ساختار آزادی را مشخص می­کند. به تعبیر مقام معظم رهبری: «همین آزادی اجتماعی که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فرآورده­های ارزشمند معنوی یا مادی یک ملت به کار گرفته بشود، مضر است… ارزش­ها و حقایق ثابت مسلم این آزادی را محدود می­کند.»[4]

رهبری معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه می­فرمایند: «… آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» راشناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است. آری، نباید از «آزادی» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره به «جدال و مرا»، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید.

آن روز که سهم «آزادی، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود. آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمی و دینی» در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی­شک آزادیخواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشمندان و برای بیان اندیشه توام با رعایت «ادب استفاده از آزادی»، یک مطالبه اسلامی است و «آزادی تفکر، قلم و بیان» نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است و من عمیقاً متاسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه گوئی و کفرگوئی» طریق سومی نمی­شناسند و گمان می­کنند که که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد.

حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادی بی­مهار و خودخواهانه غربی» را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، «آزادی بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران» و نه به هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه­ها در همه حوزه­ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام)، محصول «تضارب آرا و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه وران گردد.

بویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است. اما متاسفانه گروهی بدنبال سیاست زدائی، دائماً تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، می­خواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تاثیرگذار و جریان سازی باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری­های غلط و منحط قبیله­ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند.

در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعوی­ها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می­گردد، هیچ فکری تولید و حرف تازه­ای گفته نمی­شود، عده­ای مدام خود را تکرار می­کنند و عده­ای دیگر تنها غرب را ترجمه می­کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش­اند، دچار انفعال و عقبگرد می­شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده­اید، برای بیدار کردن عقل جمعی، چاره­ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علما و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن سازی و جامعه پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود.

برای علاج بیماری­ها و هتاکی­ها و مهار هرج و مرج فرهنگی نیز بهترین راه، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود.»[5] از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مختلف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد. «به شرط آنکه نحوه مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد».

به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی»، امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط­های دانشگاهی نیست و صد در صد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است».[6] حضرت آیت الله خامنه­ای در تبیین لزوم خودداری از طرح کشمکش­های فکری در عرصه­های عمومی می­فرمایند: «اختلالات فکری ایرادی ندارد و بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه به آزادی بیان معتقدم اما اگر حرفها و مسائلی که محل طرح و استدلال و بحث درباره آنها مجامع تخصصی و کارشناس است بصورت اغواگرانه در مجامع عمومی مطرح شود نمی­توان این کار را آزادی بیان نامید»[7]

(پاورقی)

[1] – بیانات رهبری در خطبه نماز جمعه تهران، 23/2/79

[2] – بیانات رهبری در دیدار با مسئولین، 15/5/82

[3] – بیانات رهبری در جمع دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس، 14/6/77

[4] – همان

[5] – پاسخ رهبری به جمعی از محصلات حوزه علمیه مورخ 16/11/81

[6] – روزنامه کیهان، ص 2 مورخ 9/9/1381

[7] – دیدار مسئولین نظام با رهبری مورخ 8/8/84

 

برداشت عالم مسیحیت از حق و آزادی

تاثیر نظام فلسفی یونان بر مسیحیت را می­توان در تلاش­هایی جست و جو کرد که به منظور هماهنگ سازی نظام معرفتی و کلامی این دو با هم صورت گرفت. مجادلات گسترده و طولانی که در نتیجه این تلاش­ها پدید آمد، بر ماهیت و مبانی نظام حقوقی نیز تاثیرگذار بود. در واقع، دو نظام حقوقی متفاوت یعنی نظام حقوق طبیعی یونانی و نظام حقوق الهی مسیحی رودروی یکدیگر قرار گرفتند که اختلافشان، ریشه در اختلاف ایمان و عقل یا دین و فلسفه داشت.

کارهای سنت اگوستین و توماس آکویینی، بیانگر تلاش آشتی جویانه برای تأویل حقوق الهی و حقوق طبیعی است که به موازات کوشش­های معرفت شناختی در تفسیر نسبت عقل و ایمان صورت گرفته بود. «عقیده سنت آگوستین در توجیه این هماهنگی این است که خداوند علاوه بر اراده­اش که در کتب دینی بیان شده، در نظام دادن به امور از عقل خود که حاکم بر جهان هستی می­باشد نیز استفاده کرده است.

وی در زمینه حقوق طبیعی، معتقد است که خداوند به انسان، عقل و دل و روحی عطا کرده است که می­تواند به کمک آن­ها قانون طبیعی را کشف کند و اختلاف قوانین موجود در شرایط مختلف زمانی و مکانی را نیز از طریق تنوع شیوه­های عقل بشری در استنتاج قانون الهی و قانونی طبیعی توجیه می­کند … و سنت توماس نیز براساس تعالیم آلبرت، فلسفه ارسطو را در حوزه­های مسیحیت وارد ساخت و روشی را که یونانیان برای استنباط قوانین عالم هستی به کار می­بردند، مجاز دانست.

سنت توماس، موفق شد با استفاده از فلسفه، راه را برای حقوق غیرمسیحی در کشورهای مسیحی بگشاید و به این ترتیب، وسیله احیای حقوق روم و فلسفه یونان قدیم در اروپای قرن 14 به بعد را فراهم آورد.»[1]

تعالیم الهیاتی توماس آکویینی که مبتنی بر کلام طبیعی است، زمینه ساز تلاش گسترده­ای برای آشتی دادن میان عقل یونانی و ایمان مسیحی شد و دستاورد آن در حوزه حقوقی این بود که مطابق آموزه­های کلامی تومیستی، حقوق طبیعی در راستای حقوق الهی قرار گرفت و بدین ترتیب، راه برای رفع تناقض آن­ها فراهم شد.

[1] – مصطفی دانش پژوه، همان، ص 48

 

تشابه در نحوه اجرای آزادی بیان

«در ماده 18 [اعلامیه] حق آزادی عقیده و بیان مطرح می­شود. اگر اخلاق آزادی بیان کاملاً مطلق و بی­قید و شرط تلقی شود و شامل آزادی در توهین، افترا، تهمت به دیگران، نشر دروغ و اکاذیب و توهین به دین و مقدسات گردد از نظر اسلام مردود است زیرا این گونه آزادی­ها در اسلام ممنوع و غیرمجاز است ولی منظور از آزادی بیان در این ماده آن چنان مقید و بی­قید و شرط نیست و شامل این گونه موارد نمی­شود زیرا در ماده 29 اعلامیه جلوی سوء استفاده از این نوع آزادی­ها را بسته و حقوق و آزادی­های مذکور در این اعلامیه [از جمله آزادی بیان] را تابع اخلاق، نظم عمومی، رفاه همگانی و محدودیت­های قانونی نموده است بنابراین آزادی بیان مذکور در این ماده مقید است و هیچ منافاتی با اسلام ندارد.»[1]

 

  تشابه در فلسفه وجودی آزادی بیان

«اسلام به عنوان یک دین بیش از آنکه در پی اعطای آزادی­های فردی باشد در پی تعالی معنوی بشریت است. آزادی­های فردی در نگاه اسلام در جایگاه هدف قرار نمی­گیرد بلکه به مثابه وسیله­ای است برای دستیابی انسان­ها به اهداف بلندتر در سطح و تکامل معنوی او.»[2]

این رشد و تکامل معنوی انسان که هدف اسلام از اعطای آزادی­های فردی از جمله آزادی بیان می­باشد ذاتی بوده و اکتسابی نمی­باشد و ناشی از کرامت انسانی بوده و حق هر انسانی صرفنظر از دین، مذهب، رنگ، زبان، جنسیت و … می­باشد.

اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز آزادی­های فردی و اجتماعی را حق هر انسان صرفنظر از دین، مذهب، رنگ، زبان، نژاد و جنسیت خاص می­داند و این آزادی­ها را حقی ذاتی دانسته که به اعتبار تنها انسان بودن به افراد بشر تعلق می­گیرد.

نگاه انتقادی به حق آزادی بیان در اعلامیه جهانی حقوق بشر

از آنجا که آزادی بیان خود جزئی از حقوق بشر در اعلامیه جهانی تلقی شده پس نگاه انتقادی به آن نمی­تواند تنها منحصر به حق آزادی بیان گردد و سایر حقوق انسانی مندرج در اعلامیه را مدنظر دارد. در این فصل سعی می­شود در قالب چهار منظر انتقادی اعلامیه جهانی حقوق بشر را مورد انتقاد قرار داده این چهار منظر انتقادی عبارتند از:

1- حقوق بشر (از جمله حق آزادی بیان) ابزار توسعه نظام سرمایه داری است.

2- حقوق بشر جهانشمول افسانه است.

3- حق قانونگذاری در انحصار خداوند می­باشد.

4- منطق تجدد و حقوق بشر تناقض درونی دارد.

اینکه به این چهار منظر انتقادی در قالب چهار گفتار می­پردازیم و نتیجه بحث را در گفتار پنجم به عرض می­­رسانیم:….

 

  تاکید بر حقوق آزادی­های سیاسی از جمله آزادی بیان در قوانین ایران

«اصل نهم قانون اساسی می­گوید: «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند… و در ذیل اصل می­گوید: … هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.

و ماده 48 قانون تعزیرات مقرر می­دارد: «هر یک از وزا و مقامات و مامورین دولتی که برخلاف قانون آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند، یا افراد ملت را از حقوقی که قانون اساسی جمهوری اسلامی به آنها داده محروم نمایند از شغل خود منفصل و از سه تا پنج سال از مشاغل دولتی محروم خواهد شد».

بند 7 اصل سوم قانون اساسی از جمله وظایف اصلی دولت را: «تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون» می­داند.

طبق اصل 24 قانون اساسی: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد…»

ماده 3 قانون مطبوعات مصوب سال 1364 نیز می­گوید: «مطبوعات نظرات، انتقادات سازنده پیشنهادها توضیحات مردم و مسئولین را با رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند.»

و ماده 6 همان قانون مقرر می­دارد: «نشریات جز در موارد اخلال به مبانی و احکام اسلام و حقوق عمومی که در این فصل مشخص می­شوند، آزادند …»

و به حکم ماده 4: «هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقاله درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند».

در جهت تامین آزادی مشروع مطبوعات، اصل 168 قانون اساسی تاکید بر علنی بودن حضور هیأت منصفه در محاکمه جرایم مطبوعاتی نیز مقرر می­دارد: «رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می­گیرد…»

و ماده 34 قانون مطبوعات نیز مقرر می­دارد: «به جرایم ارتکابی وسیله مطبوعات در دادگاه صالحه با حضور هیأت منصفه رسیدگی می­شود.»[1]

«طبق اصل 27 قانون اساسی «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»

اصل 26 قانون اساسی در زمینه آزادی تشکیل احزاب می­گوید، احزاب، جمعیت­ها، انجمن­های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.»

در تبصره 2 ماده 6 قانون فعالیت احزاب مصوب شهریور ماه سال 1360 نیز آمده است که: «برگزاری راهپیماییها با اطلاع وزارت کشور بدون حمل سلاح در صورتیکه به تشخیص کمیسیون ماده 10 مخل به مبانی اسلام نباشد و نیز تشکیل اجتماعات در میادین و پارکهای عمومی با کسب مجوز از وزارت کشور آزاد است.

محدود کردن آزادی­های مختلف به عدم اخلال به مبانی اسلام که در اصول مختلف قانون اساسی و مواد قانون عادی آمده، بدین جهت است که بنیان حکومت براساس مبانی اسلامی گذاشته شده و آراء ملت برای استقرار چنین حکومتی ابراز شده و نظم عمومی جامعه با ویژگیهایی که جامعه ما دارد، با استحکام مبانی اسلامی و مذهبی استقرار می­یابد بنابراین طبیعی است مانند هر حکومتی که حق دارد برای اعمالی که براساس آن و نظم و اخلاق عمومی جامعه­اش لطمه وارد می­آورد محدودیت­هایی قائل شود. دولت جمهوری اسلامی ایران هم در همان راستای مقررات میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مجاز است محدودیت­های قانونی در این رابطه برقرار نماید.»[2]

 

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.

نمونه ای از منابع

  • 1- ابوسعیدی، مهدی، حقوق بشر و سیرتکامل آن در غرب، نشر آسیا، تهران، 1343
  • 2- استوارت میل، جان، رساله درباره آزادی (ترجمه جواد شیخ الاسلامی) مراکز نشر علمی و فرهنگی تهران، 1363
  • 3- باقری، علی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه حقوق بشر اسلامی تضادها و اشتراکات، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق بین الملل دانشگاه تهران
  • 4- بسته نگار، محمد، حقوق بشر از منظر اندیشمندان، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1380
  • 5- ترینگ، راجر، فهم علم اجتماعی (مترجم شهنار مسمی پرست)، نشر نی، تهران 1384
  • 6- جعفری، محمدتقی، تحقیق در نظام حقوق جهانی بشر، دفتر خدمات حقوق بین الملل، تهران – 1370
  • 7- جعفری، محمدتقی، تحقیق در نظام حقوقی جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو بریکدیگر، دفتر خدمات حقوقی بین الملل، تهران ، 1377
  • 8- جوادی آملی، عبداله، فلسفه حقوق بشر، نشر اسراء چاپ دوم – 1371
  • 9- دانش پژوه، مصطفیف فلسفه حقوق – چاپ دهم، مرکز انتشارات امام خمینی، تهران، 1385
  • 10- درجستجوی راه امام از کلام امام – انتشارات امام خمینی – تهران، 1370
  • 11- دوستی، مسلم، آزادی بیان در اسلام و بررسی تطبیقی آن با اسناد بین المللی حقوق بشر پایان نامه دوره کارشناسی ارشد – دانشگاه تهران
  • 12- دو ورژه موریس، جامعه شناسی سیاسی (ترجمه ابوالفضل قاضی)، نشر دانشگاه تهران- 1368
  • 13- رسایی، محمد، اصل آزادی بیان در مکتب قرآن، یادداشت­های استاد و عضو هیات علمی – مدرسه شهید مطهری، 1388
  • 14- روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی، (ترجمه غلامحسین زیرک زاده)، چاپ ششم، نشر سپهر، تهران 1358
  • 15- صحیفه نور، جلدهای 3، 5، 7، 4، 8، 19، 20 ناشر سازمان، اسناد و مدارک انقلاب اسلامی
  • 16- طباطبایی موتمنی، منوچهر، آزادی­های عمومی و حقوق بشر، انتشارات دانشگاه تهران، 1382
  • 17- عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، نشروزارت خارجه، تهران، 1379
  • 18- فریدن، مایکل، مبانی حقوق بشر (مترجم فریدون مجلسی)، نشر وزارت خارجه، تهران، 1382
  • 19- گروهی از نویسندگان، حقوق بشر از دیدگاه اسلام، انتشارات بین المللی هدی، تهران، 1380
  • 20-  روزنامه کیهان مورخ 9/9/1381

 

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بررسی حق آزادی بیان در دیدگاه اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید