قیمت 19,000 تومان
پيشينه و تعريف معرفت شناسی
3-1 پيشينه معرفت شناسی ………………………………………………………………………………………………………..
3-2 تعريف واژه معرفت در لغت واصطلاح…………………………………………………………………………………..
3-3 تحليل معرفت………………………………………………………………………………………………………………………
3-4 واژه ي معرفت در نگاه كلي………………………………………………………………………………………………….
3-5 معرفت از منظر انديشمندان مسلمان……………………………………………………………………………………
3-6 راي حكماي اسلامي بر معرفت…………………………………………………………………………………………….
3-7 رويكرد متفكران مسلمان در معرفت شناسی ………………………………………………………………………..
3-8 معرفت ديني………………………………………………………………………………………………………………………..
3-9 آغاز معرفت………………………………………………………………………………………………………………………….
3-10 جايگاه معرفت در نهاد آدمي………………………………………………………………………………………………
3-11 محور معرفت شناسی …………………………………………………………………………………………………………
3-12 عقل محور معرفت شناسی …………………………………………………………………………………………………
3-13 پيوند بين معرفت و تعريف از نظر ارسطو……………………………………………………………………………
3-14 گرايش حسي و تجربي بر فلاسفه بر معرفت………………………………………………………………………
3-15معرفت شناسی و علم شناسي فلسفي………………………………………………………………………………….
3-16 تمايز معرفت شناسی و علم شناسي فلسفي……………………………………………………………………….
3-17 ابزار معرفتهاي بشري…………………………………………………………………………………………………………
3-18 اقسام علم حضوري انسان…………………………………………………………………………………………………..
3-19 ويژگي هاي علم حضوري…………………………………………………………………………………………………..
3-20 معرفت حضوري و حصولي از نظر حكماي مسلمان…………………………………………………………… .
3-21 قلمرو علم حضوري در انسان……………………………………………………………………………………………..
3-22 بنيانگزاران و متفكران بزرگ معرفت شناسی ………………………………………………………………………
3-23 معرفت هاي يقيني ديني……………………………………………………………………………………………………
3-24 انواع معرفت هاي يقيني…………………………………………………………………………………………………….
3-25 از نظر عارفان معرفت بر دونوع است…………………………………………………………………………………..
3-26 نظر عقليون در باب معرفت………………………………………………………………………………………………..
3-27 حقيقت عقل از نظر فلاسفه و متكلمان………………………………………………………………………………
3-28 عقل نظري و عقل عملي……………………………………………………………………………………………………
3-29 نظر ابن سينا بر معرفت شناسی …………………………………………………………………………………………
3-30نظر نصير الدين طوسي بر معرفت شناسی …………………………………………………………………………..
3-31 نظر فخر الدين رازي………………………………………………………………………………………………………….
3-32تعريف، ابزار و حوزه ي معرفت ديني…………………………………………………………………………………..
3-33 انواع معرفت از نظر اسپينوزا……………………………………………………………………………………………….
3-34 امكان معرفت…………………………………………………………………………………………………………………….
3-35 معرفت شناسی و علم منطق …………………………………………………………………………………………….
3-36 تمايز معرفت شناسی و منطق…………………………………………………………………………………………….
3-37 معرفت شناسی و علم روان شناسي……………………………………………………………………………………
3-38 معرفت شناسی وروان شناسي ادراك………………………………………………………………………………..
3-39 معرفت شناسی و علم فلسفه دين………………………………………………………………………………………
3-40 معرفت شناسي، فلسفه ي اخلاق و فلسفه ي دين……………………………………………………………..
3-41 توجه به معرفت شناسی در يونان باستان……………………………………………………………………………
3-42 توجه به معرفت شناسي در قرون وسطي……………………………………………………………………………
3-43 توجه به معرفت شناسی در فلسفه جديد……………………………………………………………………………
3-44 معرفت شناسي مطلقي و معرفت شناسي مقيد…………………………………………………………………..
3-45 رويكردهاي گوناگون در معرفت شناسی مطلق…………………………………………………………………..
3-46 معرفت شناسي مدرن…………………………………………………………………………………………………………
3-47 تفاوت معرفت شناسی قدما با معرفت شناسي معاصر…………………………………………………………
3-48 ديدگاههاي فلاسفه اروپايي در باب شناخت و معرفت………………………………………………………..
3-49 معرفت شناسی و دانش هاي همگن…………………………………………………………………………………..
3-50 تمايز معرفت شناسی و علم النفس…………………………………………………………………………………….
3-51 تمايز معرفت شناسی با فلسفه ي علوم………………………………………………………………………………
3-52 پيشينه معرفت شناسي با نگاه اجمالي……………………………………………………………………………….
3-53 نقش حس و عقل در معارف بشري……………………………………………………………………………………
3-54 تعارض معرفت هاي ديني با ديگر معرفت هاي بشري………………………………………………………..
3-55 تعريف معرفت ديني…………………………………………………………………………………………………………..
منابع
معرفت شناسی
پیشینه معرفت شناسی
معرفت شناسی قدمتی بس دیرین دارد. عمده ترین مباحث آن ، نظیر مسئله امکان معرفت و بررسی ادعاهای شکاکان و نسبیت گرایان ، مسئله راهها و ابزارهای معرفت انسان مبحث علم ما به جهان خارج مسئله عقلگرایی یا حس گرایی در عصر یونان باستان مطرح گردیده و در عصرهای بعد دنبال شده است. علیرغم این که مباحث معرفت شناسی عمدتاً قدمتی دیرین دارند، دیر زمانی نیست که به صورت دانشی مستقل مدون شده اند.[1]
کمتر فلسفه ای را می توان یافت که نسبت به مسائل و مباحث معرفت شناسی غفلت ورزیده بی توجه باشد در منطق و فلسفه ی اسلامی ، مباحث معرفت شناسی در ابواب گوناگونی بطورپراکنده مطرح شده که میراثی گرانبها و سرمایه ای راهگشا ، به ویژه در مباحث معرفت شناسی معاصر است. خوشبختانه در عصر حاضر بسیاری از مباحث معرفت شناسی در فلسفه اسلامی به صورت دانش مستقل و جداگانه ای تدوین و نگاشته شده است ، علامه طباطبایی در این امر پیشگام هستند.[2]
تعریف واژه معرفت در لغت واصطلاح:
واژه ی « معرفت » و معادلهای آن در زبان فارسی و عربی به معنای آگاهی ، شناخت و ادراک است . این واژه اصطلاحاً در علوم اسلامی ، نظیر منطق ، فلسفه و اصول ؛ معانی و کاربردهای متعددی دارد فیلسوف مسلمان در معرفت شناسی از میان معانی متعدد و کاربردهای گوناگون معرفت معنای لغوی آن را که مطلق آگاه و شناخت است ، لحاظ کرده و آن را به کار برده اند.
از اینرو ، در معرفت شناسی ها منظور از معرفت مطلق آگاهی و شناخت است ، اعم از اینکه معرفت با واسطه باشد یا بدون واسطه ، مفهوم باشد یا گزاره . البته می توان بحث را به پاره ای از اقسام معرفت اختصاص داد و درباره ی نوعی از آنها بحث کرد سر آن این است که تعیین گستره و قلمرو معرفت شناسی تابع وضع و قرارداد است. از آنجا که معرفت شناسی در صورتی کامل و جامع است که همه ی اقسام معرفت را ارزیابی کند ، بهتر است که از معرفت در معرفت شناسی ، مطلق علم و آگاهی اراده شود.( حسين زاده،1379، 18).
معرفت :دانشی است که درباره ی حقیقت معرفت انسان ، راههای دستیابی به آن ، تعیین معیار صدق و کذب ( ارزش شناخت ) بحث می کند.[3]
معرفت در لغت:
در مباحث معرفت شناسی چند واژه مترادف به کار می روند که همگی دلالت بر موضوع این شاخه از دانش دارند ؛ واژگان « معرفت » ، « علم » ، « فهم » ، « دانش » ، « ادراک »
« شناخت » ، واژگان مورد اشاره اند که همه ی آنها به یک معنا به کار می روند . [4]البته مترادف بودن این کلمات در حوزه ی معرفت شناسی است و چه بسا در حوزه های دیگر معانی دیگر و غیر مترادفی داشته باشند.
علم در لغت عربی به معنایی وسیع به کار می رود به گونه ای که هم دربردارنده ی اقسام گوناگونی آگاهی است و هم دربردارنده ی مهارتها و فنون مختلف است. اقسام آگاهی از سنخ شناخت و بینش هستند ولی مهارتها از سنخ کنش اند ، یعنی چنان نیست که یک مهارت صرفاً با آگاهی و دانستن فراچنگ آید ، بلکه علاوه بر نوعی شناخت و آگاهی ، تمرین و ممارست عملی نیز لازم است تا یک مهارت شکل گیرد. مثلاً شنا کردن نوعی مهارت است که تنها با شرکت در کلاسهای آموزش شنا و شنیدن توضیحات مربیان به دست نمی آید ، بلکه بایست آموزشهای نظری در عمل هم پیاده شوند تا کارآموز در نهایت ، به یک شناگر تبدیل شود. از جمله شواهد کاربرد ؟
فراخ واژه علم فرمایش پیامبر اسلام (ص) است که فرمود :« علموا اولاد کم السباحه و الرمایه » [5]که از ریشه ی « علم » بر می آید درباره ی آموزش دو مهارت شنا و تیر اندازی به کار رفته است . مهارتهایی که صرفاً از قبیل دانستن نبوده و نوعی کنش بدنی هم به حساب می آیند.
رویکرد متفکران مسلمان در معرفت شناسی
در این نوشتار ، بر اساس رویکرد متفکران مسلمان در معرفت شناسی که همان رویکرد قدماست ، بحث می کنیم . از منظر آنها ، دستیبابی به معرفت امری ممکن بلکه متحقق است. ازاینرو ، در معرفت شناسی قدما ابتدا وجود واقعیت – فی الجمله – بدیهی و تردید ناپذیر تلقی می شود.به تعبیر دقیق تر ، بر اساس رویکرد قدما ، وجود واقعیت فی الجمله ، امکان معرفت یقینی به آن ، وجود خطا و توانایی انسان بر تمییز حقیقت از خطا و صدق از کذب امری بدیهی است . مشغله اصلی معرفت شناسی این است که در مورد معیار معرفت و ملاک ارزیابی گزاره ها بپردازد و معیاری را برای تشخیص گزاره های صادق از گزاره های کاذب به دست آورد . در چنین رویکردی ، انسان به واقعیت فی الجمله معرفت دارد واین معرفت او یقینی ، تردید ناپذیر و غیر قابل زوال است.[1]
شماری از معرفت های یقینی و تردید ناپذیر انسان معرفت انسان به خود ، صرف نظر از ویژگیهای آن نظیر مادی یا غیر مادی بودن؛
معرفت انسان به قوای ادراکی خود ؛ نظیر حواس و عقل و حافظه و تخیل ؛
معرفت انسان به قوای تحریکی و عامله خود ، یعنی قوایی که منشاء افعال بدنی انسان
می شود
معرفت انسان به احساسات و حالتهای نفسانی خود نظیر بیم ، امید ، اضطراب ، غم ، عشق و محبت معرفت انسان به افعال موانحی خود نظیر اراده و تصمیم ،معرفت انسان به قوانین و اصول بدیهی منطق که مبیّن روشهای تعریف و استناج است.
معرفت دینی :
بر اساس تعریفی که از معرفت ارائه شد ، می توان معرفت دینی را چنین تعریف کرد:
معرفت دینی : مجموعه شناختهایی است درباره ی ادیان تحریف شده ی الهی که در بخشهای عقاید ، اخلاق و احکام و به عبارت دیگر ، در بخشهای دیگر ، در بخشهای هستها و باید ها وجود دارد.
معرفت دینی : مجموعه ی معرفتها و شناختهاست در مورد آنچه خداوند بر پیامبر اکرم (ص) نازل کرده و تبیین آن را بر عهده ی آن حضرت و اوصیای او نهاده است .[2]
اکنون با توجه به آن مسائل ، می توان معرفت شناسی را چنین تعریف کرد : معرفت شناسی دانشی است که درباره ی اینگونه مسائل به بحث می پردازد
محور معرفت شناسي
محور معرفت شناسی را « معرفت » تشکیل می دهد. معرفت شناسان برای معرفت ، تعریف خاصی ارائه می دهند. اگر کسی ادعای « معرفت » کرد و گفت « می دانم که فردا باران می بارد»، این شخص نخست باید چه شرایطی را احراز کرده باشد ؟ ما انتظار تحقق چه شرایطی را از سوی او داریم تا او را در این مدعا محق و مجاز بدانیم ؟ به تعبیر دیگر ، شرایط و عناصر معرفت که تنها با تحقق همه آنها ، معرفت حاصل می گردد ، چیست؟
تحلیلی ساده به ما نشان می دهد که اگر کسی مدعی معرفت باشد باید :
گزاره ی صادقی وجود داشته باشد؛
این گزاره ربط و پیوندی با عارف داشته باشد یعنی شخص عالم به آن گزاره معتقد و باورمند باشد؛
مدعی معرفت بر این اعتقاد ، دلیل و باور داشته باشد .
تعریف معرفت شناسان از معرفت بر تحلیل پیش گفته ، منطبق است . آنها می گویند : «معرفت حاصل است اگر و فقط اگر باور موجه صادق باشد».[1]
عقل محور معرفت شناسي
فارابی مباحث مفیدی را در باب عقل مطرح کرده که بعد معرفت شناسی سخنان او را نشان می دهد.
قوه ی ناطقه یعنی آنچه مقوم انسان است و انسانیت انسان به آن است نه در گوهر ذات خود عقل بالفعل است و نه بالطبع ولکن عقل فعال آن را به مرتبت عقل بالفعل می رساند و امور معقول را معقول بالفعل می گرداند در آن گاه که قوه ناطقه کمال یابد و عقل بالفعل شود و در آن گاه است که در اثر مجانس و شبیه شدن به مفارقات عقلیه هم ذات خود را و هم ذات غیر را ادراک می کند و معقولیت او برای ذاتش عین عاقلیت و عقلیت او می شود و حکایتگری مفاهیم حسی.
معرفت شناسی و علم شناسی فلسفی
فلسفه نیز مانند معرفت شناسی به مسائل مربوط به شناخت می پردازد و پیرامون آن به بحث می نشیند با این حال ، این دو شاخه از دانش یکی نیستند. موضوع فلسفه هستی و وجود است. در این دانش بررسی می شود که چه چیزی هست و چه چیزی نیست از جمله گفتگو می کنند که آیا « علم » وجود دارد یا وجود ندارد. به ویژه از علم حصولی و حقیقت آن فراوان سخن گفته می شود ، مانند اینکه انسان به هنگام آگاه شدن از اشیای پیرامون ، نه بی واسطه و مستقیم که از طریق صورت ذهنی با آنها آشنا می شود. در واقع ، ذهن کار عکسبرداری و تصویر سازی از امور بیرونی را بر عهده دارد.
عکس ها و صورتهای فراهم آمده نمایانگر اشیای گوناگون هستند و به اصطلاح واقع نمایی و حکایت گری می کنند چیزهایی که تصاویر ذهنی از آنها گزارش می دهند گاه موجودند و گاه اساساً وجود خارجی ندارند. به عبارت دیگر ، گاهی شیئی که تصویر ذهنی آن در ذهن ما شکل گرفته ، به هنگام و پس از تشکیل صورت ذهنی در جهان خارج موجود است ، گاهی پس از سامان گرفتن تصویر آن در ذهن و مثلاً گذشت مدتی ، شیء خارجی مورد نظر از بین می رود ، ولی همچنان عکس و تصویر آن در ذهن ما باقی است و تا سالیان زیادی هم محفوظ می ماند و بالاخره گاهی اصلاً تصویر شناخته شده در ذهن از شیء موجودی در عالم گزارش نمی دهد و اساساً امکان تحقق آن شیء هم در خارج وجود ندارد.
مثلاً مفهوم « اجتماع نقیضان » تصویری ذهنی است که از جمع شدن دو نقیض در یکجا حکایت می کند اما واضح است که در جهان خارج هرگز اجتماع دو نقیض واقع نمی شود ؛ زیرا اگر این اجتماع شدنی بود ، دیگر محال بودن اجتماع نقیضان معنایی نداشت.[1]
مباحثی دیگر از این دست که همگی با دغدغه ی هستی شناسانه مورد بررسی قرار می گیرند ، از مسائل فلسفی و در چارچوب هستی شناسی شناخت قرار دارند. ولی اینکه کدامیک از صورتهای ذهنی واقع را آن چنان که هست نشان می دهد و کدامیک از انجام این کار ناتوان است ، ربطی به علم شناسی فلسفی ندارد و در چارچوب معرفت شناسی جای می گیرد.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از مبانی نظری رشته فقه و حقوق اسلامی کلیک کنید.
نمونه ای از منابع جهت مطالعه بیشتر
- حسين زاده، محمد، پژوهشي تطبيقي در معرفت شناسي معاصر، 1382، تهران، انتشارات امام خميني (ره) چاپ صدف.
- حنبلي ابن عماد، عبدالحي بن احمدشذرات الذهب فی اخبار من ذهب،، 1351هـ.ق،مصر، ج5.
- خراساني،شرف الدين،دايره المعارف بزرگ اسلامي،1370هـ.ش،تهران،جلد4.
- خميني (ره) امام، تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس،1406 ق، تهران، نشر پاسدار اسلام.
- خوارزمي، تاج الدين حسين، شرح فصوص الحكم، 1379، تحقيق حسن زاده آملي، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
- خوانساري، محمد باقر زين العابدين،روضات الجنات فی احوال العلما و السادات، قم، نشر موسسه اسماعيلیان.
- دهخدا،غ، فرهنگ دهخدا،1374،چاپ دوم، تهران.
- رضوي،مرتضي، محي الدين در آيينه فصوص،1383،چاپ اول،تهران،نشر دين.
- زركلي، خيرالدين،الاعلام،1375تهران،چاپ دوم، انجمن حكمت و فلسفه.
- سبزواري، ملاهادي، اسرار الحكم، 1351، تصحيح ابراهيم ميانجي، انتشارات اسلامي.
- سبزواري، ملاهادي، شرح منظومه ،1366 ، تحقيق مرتضي مطهري، تهران، انتشارات حكمت، جلد سوم.
- سجادي، سيد جعفر، فرهنگ علوم عقلي،1342، تهران، انتشارات كتابخانه اي ابن سينا.
- سجادي،سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفاني سجادي،1376،چاپ دوم، تهران.
- سعيدي،گل بابا، فرهنگ اصطلاحات عرفاني ابن عربي،1383،تهران،انتشارات شفيعي.
- سمرقندي، دولتشاه،تذكره الشعراء،تهران،1337، نشر طهران، كتابفروشي ياراني.
- سيوطي،جلال الدين، تاريخ الخلفاء بيروت، 1249، هـ.ق،
- شرف،محمد ياسين،فلسفه الصوفيهفي الاسلام،1967، قاهره.
- شريف، ميرمحمد،تاريخ فلسفه در اسلام،1363، چاپ اول، تهران،مرکزنشر دانشگاهي.
- شميل، انه ماري،نگاهي پديدار شناسانه به اسلام،1376ترجمه عبدالرحيم گواهي ،چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- ….
- …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.