قیمت 19,000 تومان
مدیریت استعداد
مبانی نظری و ادبیات مدیریت استعداد
فایل مبانی نظری و ادبیات مدیریت استعداد در 60 صفحه خدمت شما عزیزان ارائه می گردد.
1-2. بخش اول: مدیریت استعداد |
مقدمه |
1-1-2. تعریف استعداد |
2-1-2. مدیریت استعداد |
3-1-2. مفهوم مدیریت استعداد |
4-1-2. تاریخچه مدیریت استعداد |
5-1-2. ارکان مدیریت استعداد |
1-5-1-2 مهارت |
2-5-1-2 قابلیت |
3-5-1-2. فرصت |
6-1-2. رویکردها و رهیافتهای مدیریت استعداد |
7-1-2. اهداف مدیریت استعداد |
8-1-2. فرآیند مدیریت استعداد |
9-1-2. شرایط اجرای مدیریت استعداد |
10-1-2. نکاتی در مورد تحقیق فرآیند مدیریت استعداد |
11-1-2. استعداد در سازمان |
12-1-2. بررسی استعداد در یک سطح سازمانی مشخص |
13-1-2 . استعداد در سطح گروه |
14-1-2. استعدادها در سطح ذخایر استعداد |
15-1-2. کارکنان با پتانسیل بالا در مقابل کارکنان با عملکرد بالا |
16-1-2 نیاز به استعداد در سازمان |
17-1-2. عوامل درونی و بیرونی تاثیرگذار بر مدیریت استعداد |
18-1-2. مولفههای مدیریت استعداد ، تعریف و دیدگاه |
1-18-1-2. جذب و شناسایی استعدادها |
2-18-1-2. انتخاب استعدادها |
3-18-1-2. توسعه استعدادها |
4-18-1-2. حفظ استعدادها |
5-18-1-2. بکارگیری استعدادها |
19-1-2. مدلهای مدیریت استعداد |
1-19-1-2. مدل جامع مدیریت استعداد درخشان DDI |
2-19-1-2. مدل فلیپس و روپر(2009) |
3-19-1-2. مدل نظری مدیریت استعداد استراتژیک :کالینگ و ملاهی(2009) |
4-19-1-2. مدل مدیریت استعداد کنونی و مک گی (2007) |
5-19-1-2. مدل دینش کابولت و همکاران(2012) |
20-1-2. نتایج مدیریت استعداد |
منابع
تعریف استعداد[1]
در تحقیقات گوناگون شاهد تعاریف متعدد از واژه “استعداد”و همچنین دیدگاههای متفاوتی درباره آن میباشیم. راث و کونچی[2] (2008) معتقدند، استعدادهای طبیعی در طول زمان پایدارند و تنها عامل کلیدی استعدادها بهرهوری آنها میباشد. کیلفتون و باکینگهام [3] (2001) تاکید میکنند، که ممکن نیست فردی بدون استعداد لازم، توانایی کافی داشته باشد.تانسلی ،هریس[4]،استوارت[5]،ترنر[6](2006) بیان میکنند که استعداد به عنوان ترکیبی پیچیده از تواناییها،دانش ،توانایی شناختی و پتانسیل کارکنان در نظر گرفته می شود.
در لغت نامه مفاهیم جایگزین برای واژه استعداد به قرار زیر است: قابلیت، توانایی ذهنی، قریحه، علاقه، ظرفیت، استعداد ذهنی، توانایی، موهبت، نبوغ و هنر است (کارت رایت ،1386).
ادمیشل[7]، هلن فیلد جونز[8] و بث الکسلرود[9] در کتابی تحت عنوان “جنگ برای استعداد” استعداد را این گونه تعریف کردند.”بر این اساس استعداد شامل مفاهیمی مانند ذوق ذاتی، مهارتها، دانش، هوش، قابلیت، غریزه، توانایی یادگیری است.
مدیریت استعداد
واژه مدیریت استعداد اولين بار در اواخر دهه 90 و زماني ارائه شد كه محققان گروه مك كينزي دريافتند، بهترين اقدامات كه شركتها را به عملكرد بالايي رسانيده است، مديريت استعدادها است(میکایلز و همکاران،2001،10-8). مدیریت استعداد، مديريت استراتژيك جريان استعداد در يك سازمان است. هدف و مقصود آن تضمين عرضه مطلوبي از استعدادها به منظور انطباق افراد مناسب با مشاغل مناسب در زمان مناسب بر مبناي اهداف استراتژيك سازمان است(دیتاگ[10]،2005). در تعريفي ديگر مديريت استعداد دربرگيرنده تمامي فرايندهاي منابع انساني، مديريت امور و فناوريهاست. مديريت استعداد عموماً به معني كاوش، كشف، انتخاب، حفظ و نگهداري، توسعه و بهسازي، به كارگيري، و بازسازي نيروي كار است(اسچوئری[11]،2004).
گروهي ديگر از محققين مدعياند كه بهتر است مديريت استعداد به منزله مجموعهاي از موضوعات در نظر گرفته نشود بلكه به منزله نوعي ديدگاه يا نگرش ذهني به آن نگريسته شود(کریلمان[12]،2004).
از اين منظر، يك ديدگاه مدیریت استعداد بر اين باور است كه افراد با استعداد، نقش محوري را در موفقيت سازمان ايفا ميكنند. يكي ازجامعترين تعاريف توسط گاي و سيمز ارائه شده است .
اين دو صاحب نظر مدیریت استعداد را بدين صورت تعريف ميكنند:
تسهيل پيشرفت مسير شغلي و ايجاد افرادي بسيار با استعداد و ماهر در سازمان با استفاده از فرايندها، منابع، سياستها، روشها، و رويههاي رسمي و مدون(کولینگز و ملاهی[13]،2009،313-304)
تعاریف مختلفی برای مدیریت استعداد وجود دارد.گستردهترین تعریف این است که،”مدیریت استعداد ” مدیریت استراتزیک گردش استعداد در سرتاسر سازمان است (روگرز و پاکوئست، 2008). و میتواند به سازمان کمک کند که افراد درست را با مشاغل درست براساس اولویت های کاری هماهنگ کند. این تعریف میتوانند به عنوان یک دیدگاه کل نگر و استراتژیک برای منابع انسانی و برنامهریزی سازمان یا به عنوان یک روش جدید برای افزایش اثربخش سازمان محسوب میشود . هدف مدیریت استعداد، بهبود پتانسیل کارکنانی است که قادرند تفاوت ارزشمندی چه در حال، چه آینده ، برای سازمان خلق کنند. بنابراین مدیریت استعداد باید عملکرد سازمان را بهبود بخشد. (مورتون،آشتون،2005).
تیلور (2007) بیان کرد اکثر تعاریف صرفا به این میپردازد که مدیریت استعداد باید در برگیرنده چه چیزی (ماهیت استعداد)باشد به جای اینکه بگوید واقعا مدیریت استعداد چیست. بنابراین اولین تعریف را می آورد:”مدیریت استعداد ایجاد قابلیتها در تناسب با تعهدات است”. او بیان می دارد که تعریفش از مدیریت استعداد روی هدف اصلی مدیریت استعداد تمرکز دارد و این بحث را عنوان می کند نباید مدیریت استعداد به عنوان یک هدف فردی در نظر گرفته شود بلکه باید به عنوان هدف سازمان به صورت یک کل در نظر گرفته شود، مدیریت استعداد باید به سازمان کمک کند تا اطمینان یابد قادر به تحقق همهی وظایف و اهداف زمان حال و آینده است(برن و هیرز ،2009) در واقع، مدیریت استعداد همان بهرهگیری از مجموعهای یکپارچه از فعالیتهاست برای حصول اطمینان از اینکه سازمان میتواند منابع انسانی با استعداد مورد نیاز خویش را در حال و آینده جذب کند و پرورش دهد.
[1] Talent
[2] Rath &Kunchi
[3] Clifton&Buchingham
[4] Harris
[5] Stewart
[6] Turner
[7] Ed micheals
[8]Helen Hand field-jonez
[9] Beth Axelrode
[10] Duttagupta
[11] Schweyer
[12] Creelman
[13] Collingsand Mellahi
مفهوم مدیریت استعداد
مدیریت استعداد، تسهیل و توسعه پیشرفت مسیر شغلی افراد بسیار با استعداد و ماهر در سازمان، با استفاده از دستورالعمل های تدوین شده، منابع، سیاستها و فرآیندها میباشد (گای و دیگران، 1388) مدیريت استعداد یا مدیریت استعدادیابی را سرمایه گذاری در توسعه کارکنان، شناسایی جانشینها و افراد با استعداد در سازمان و بالنده کردن آنان برای ایفای نقشهای گوناگون رهبری تعریف می کنند(گای و دیگران، 1388)
لوئیس و هاکمن(2006) براساس تعاریف موجود از نویسندگان و محققان حوزه مدیریت منابع انسانی و مدیریت، سه مفهوم پایه ای برای واژه مدیریت استعداد پیدا نمودند.
در اولین مفهوم، مدیریت استعداد را مجموعهای از وظایف منابع انسانی مانند استخدام، انتخاب، آموزش و توسعه تعریف کردند. از این منظر، آنها استدلال میکنند که مدیریت استعداد ممکن است کمی فراتر از یک واژه مد روز یا حسن تعبیری از مدیریت منابع انسانی باشد. آنها در متون مورد بررسی به این امر اشاره داشتند، که مديریت استعداد یک روش سیستمی جهت اجرای وظایف مدیریت منابع انسانی است، اما نه به نحو سنتی آن بلکه با نگاهی گستردهتر و با عملکردی دقیقتر با استفاده از وسایل فناوری جدید مثل اینترنت و نرم افزارهای مربوطه و با هدف اجرا در کلیه سطوح و قسمت های سازمان.
مفهوم دوم لوئیس و هاکمن از مدیريت استعداد به طور خاص تمرکز بر پیش بینی یا مدل سازی فرآیند منابع انسانی در حیطه سازمان براساس عواملی، مانند مهارت های نیروی کار، عرضه و تقاضا و رشد و فرسایش نیروی کار دارد. از این دیدگاه، مدیریت استعداد کم و بیش مترادف با منابع انسانی یا برنامه ریزی نیروی کار است.
مفهوم سوم لوئیس و هاکمن متمرکز بر افراد با استعداد از لحاظ عملکرد و پتانسیل است. افراد با پتانسیل بالا در جریان استفاده از نیروی کار در سازمانها بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و سازمان در جذب آنها کوشش بیشتری مینماید(گای و دیگران، 1388)
همچنین میتوان مدیريت استعداد را چنین تعریف نمود: کلیه فعالیتها و فرایندهای مرتبط با پستهای اصلی و کلیدی که منجر به مزیت رقابتی با دوام برای سازمان شده و نیز توسعه نیروی کار با پتانسیل بالا را سبب میشود(گای و دیگران، 1388)
فرد مستعد را به صورتهای مختلفی چون: مهمترین و ارزشافزاترین افراد که بیش از سایرین در خلق مزیت رقابتی نقش دارند (اینگهام، 2006). افراد دارای مهارت بالا و پرورش یافته (لافتس،2007) افراد دارای پتانسیل بالا برای موفقیت در سازمان (لف،2006) و نیروی کارماهر عجین شده با کار و متعهد (آرمسترانگ ،2006) تعریف کردهاند. در مجموع میتوان گفت منظور از مستعد، فردی است که به واسطه دارا بودن ظرفیتها و قابلیتهای ویژه (دانش ، تجربه، مهارت)و تعهد بالا نسبت به کار ،سهم چشمگیری در ایجاد ارزش و موفقیت سازمان دارد.
مدیریت استعداد عبارت است از، شناسایی استعداد و سپس همنوا کردن آن با نقشهای شغل بمنظور بیشینه کردن در گیری(عجین شدن) فرد با نقشی که با قوتهای ذاتی او منطبق است(موچا،2004).در واقع مدیريت استعداد عبارت است از انجام یک سری فعالیتهای یکپارچه بمنظور تضمین جذب، نگهداری، انگیزش و توسعه کارکنان مستعد مورد نیاز، در حال حاضر و در آینده توسط سازمان (آرمسترانگ،2006). هدف مدیریت استعداد توسعه و نگهداری یک استخر استعداد متشکل از نیروی کار ماهر، عجین شده با کار و متعهد به منظور تضمین جریان استعداد است(آرمسترانگ ،2006). مدیریت استعداد تضمین میکند که افراد مناسب با مهارتهای مناسب در محل مناسب قرار گرفتهاند و بر فعالیتهای مناسب، متمرکز و نسبت به آن عجین شدهاند(عریقات و همکاران،2010).
اگر چه غالب صاحبنظران، مدیريت استعداد را درباره کارکنان مستعد می دانند اما برخی آن را در ارتباط با مجموع استعدادهای موجود در سازمان میبینند و معتقدند فرایندهای مدیریت استعداد نباید محدود به عده خاصی از کارکنان شود(چیز و همکاران،2008،اریلی و ففر ،2000).
اهداف مدیریت استعداد
به طور کلی اهداف اصلی مدیریت استعداد عبارت است از (گای و دیگران ، 1388)
- تشخیص پستهای توسعه و شکافهای شایستگی مدیریتی
- نگهداری متخصصین کلیدی
- شناسایی خطر مشاغل خالی مدیریتی
- تبیین و برنامههای راهبردی سازمان با فهرستی از نیازهای آن در حوزه قابلیتها و مهارتهای انسانی
- تبیین و تعیین وضع موجود سازمان از نظر قابلیتها و مهارتها و یافتن کمبودها و نیازها
- اندازه گیری و پیگیری مستمر قابلیتهای موجود و فاصله آن با قابلیتها ومهارتهای مطلوب از طریق استراتژیها و برنامههای آموزشی و پرورشی
- تشخیص ، توسعه و نگهداری افراد با پتانسیل بالا
- تقویت برداشت تلقی سهامداران و مشتریان
- کاهش هزینههای نیرویابی بیرونی
- برخورد چالش گرایانه با مسیر توسعه مدیریتی
فرآیند مدیریت استعداد
اجزای تشکیل دهنده فرآیند مدیريت استعداد شامل موارد زیر است:
- بیان روشن نیاز سازمانها به استعدادها جهت اجرای استراتژی کسب و کار
- شناسایی پتانسیل استعدادهای موجود سازمان
- ارزیابی میزان آمادگی استعدادهای موجود سازمان
- سرعت بخشیدن به توسعه استعدادها (کارت رایت ،1387)
شرایط اجرای مدیریت استعداد
اجرای برنامه مدیریت استعداد ها مستلزم آن است که سازمان دارای یک نظام ارزیابی عملکرد موثر و مناسب باشد. در واقع از طریق همین نظام است که باید کارکنان مستعد و دارای قابلیت و شایستگیهای آشکار یا نهفته شناسایی و معرفی شوند. همچنین، سازمان باید دارای یک نظام ارتباط منطقی و کارآمد نیز باشد، که از طریق آن همه کارکنان هر یک براساس شایستگی و عملکرد خود بتوانند نردبان ترقی شغلی را طی کنند و بالاخره مهمترین اصل در مديریت استعداد این است، که مدیران سازمان دارای سبک مربیگری باشند و اگر مدیران سازمان دارای این سبک باشند، استعدادهای سازمان می توانند:
- راه حل های خود را بیابند
- مهارتهای خود را توسعه دهند
- رفتارهایشان را اصلاح کرده و تغییر دهند
- نگرشهایشان را متحول سازند
- به گنجینه خرد و درایت خود دستیابی پیدا کنند(کارت رایت، 1387)
استعداد در سازمان
اینکه چگونه استعداد سازمانی برای هدف مدیریت استعداد به تعریف در میآید و اینکه در عمل باید این استعداد برای توصیف چه چیزی بیان گردد، یک بحث دقت برانگیز است (تانسلی و همکاران ،2007،273-266) برخی معتقدند که سازمانها حتی نمیدانند چگونه استعداد را تعریف یا حتی آن را مدیریت کنند . اختلافات مشخصی در حوزه ی کارکرد استعداد در سازمانها وجود دارد. برخی از این اختلافات عبارتند از:
– در سیاستها یا در فرآیندها هیچ استفادهای از واژه استعداد نمی شود و در تعاریف سازمانی نیز وجود ندارد.
– استفاده محدود در سیاستها و فرایندها و ظهور تعریف سازمانی از استعداد در سطوح مشخص شده سازمان.
– کاربرد گسترده واژه استعداد در استراتژی ، سیاست، فرآیندها و ایجاد فهم مشترک از تعریف سازمانی آن.
آنچه از یافتههای تحقیق موسسه مجاز نیروی انسانی و توسعه در سال 2007 آشکار گردید و تا حدی با سایر مطالعات مشترک بود، این است که چگونه استعداد به صورت کلی تعریف میشود:
– از نظر سازمانی ،تحت تاثیر نوع صنعت و ماهیت کار فرد
– دارای معانی و مفاهیم در سطوح گروهها
– عمدتا متمرکز بر افراد
– پویا و با احتمال تغییر زیاد در طول زمان براساس اولویتهای سازمانی (موسسه مجاز نیروی انسانی و توسعه 2007)
بنابراین میتوان سه سطح استعداد در سازمانها تعیین کرد:…
نتایج مدیریت استعداد
به طور واضح هدف از ایجاد سیستم مدیریت استعداد، تاثیر مثبت آن بر ستادههای فردی و سازمانی است(ملاهی و همکاران،2009). یکی از عواملی که عملکرد کارکنان را از یکدیگر متمایز میسازد مدیریت استعداد افراد است، اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت، افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار گیرند متوجه خواهیم شد تفاوت موجود در عملکرد آنها به دلیل عوامل درونی فرد بوده است.
منابع انسانی در سازمانهای امروزی از ارزش ویژهای برخوردارند و در واقع نقش سرمایههای استراتژیک را ایفا میکنند. شناخت تواناییها و شایستگیهای بالقوه کارکنان و اداره آنها برای بالفعل کردن این قابلیتها از وظایف خطیر مدیران میباشد. تجربه نشان داده سازمانهایی که منابع انسانی خود توجه نموده و از مدیریت استعداد استفاده میکنند، نسبت به سازمانهای رقیب از عملکرد بهتری برخوردارند. سانترل و بنتون(2007)پنج فعالیت اصلی را برای بهبود عملکرد این سازمانها از طریق اجرای مدیریت استعداد در نظر میگیرند:
- همراستایی فعالیت افراد با نیازهای کسب و کار
- انجام فعالیتها به بهترین نحو
- کمک گرفتن از مدیران صنفی در مدیریت منابع انسانی
- ایجاد سیاستهای روشن، پایدار و منصفانه
- ایجاد محیطی مناسب برای تسهیم اطلاعات
مدیریت استعداد با ایجاد محیطی مناسب، یک تعهد دو سویه بین کارکنان و سازمان به وجود میآورد. که نتیجه آن چیزی جز بهبود عملکرد فردی و سازمانی نیست. با شناسایی قابلیتهای کارکنان و قرار دادن آنها در جای مناسب و استفاده بهینه از این تواناییها و توسعه آنها و قدردانی به موقع و مناسب از عمکردهای مطلوب، هم رضایت کارمند برآورده شده و هم سازمان به اهداف خود نائل میشود. طبق گفته برگر(2003) سازمانی که مدیریت استعداد موثری را پیاده نموده و کارکنان را رده بندی کرده و بر توسعه سرمایهگذاری در این بخش آنها تمرکز نماید، از عملکرد سازمانی بالا و افراد با پتانسیل بالا برخوردار خواهد بود(بارن،2008)
مدیریت استعداد، مجموعهای از افراد با پتانسیل و توانایی بالا را انتخاب نموده و پرورش میدهد و فرصتی برای پیشرفت و انجام بهینه کار فراهم مینماید. در مجموع افراد با استعداد، نیروهای پر انرژی و پویایی هستند، که اداره صحیح آنها موجب بهبود عملکرد فردی و در نتیجه بهبود عملکرد سازمانی خواهد شد.
روگرز و همکاران(2006) در مورد چگونگی تاثیر مدیریت استعداد بر عملکرد سازمانی این گونه بیان میکنند:
- استراتژیهای سازمان را به کمیت و کیفیت رهبری مورد نیاز برای اجرایی کردن این استراتژیها متصل میکند
- افراد با پتانسیل بالای رهبری، مورد نیاز در آینده را شناسایی میکند.
- توسعه استعدادهای با پتانسیل بالا را تسریع نموده و کیفیت رهبران اجرایی را بهبود میبخشد
- تاکید بر رشد مدیران بهتر در همه سطوح را افزایش میدهد
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های مدیریت کلیک کنید.
نمونه ای از منابع فارسی
- ابوالعلایی، بهزاد، و غفاری، عباس. (1386). مدیران آینده؛ مبانی نظری و تجارب علمی برنامههای استعدادیابی و جانشین پروری مدیران. تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی.
- ابوالعلایی، بهزاد، و غفاری، عباس. (1388). گزیده مقالات سی و هفتمین کنفرانس جهانی منابع انسانی. تهران: انتشارات سرآمد، چاپ اول.
- ایرجی، فاطمه. (1390). ارزیابی رابطه فناوری اطلاعات با عملکرد فردی و سازمانی سازمان های دولتی.
- آذر،عادل، و مومنی، منصور. (1385).آمار و کاربرد آن در مدیریت. تهران: انتشارات سمت، جلد اول.
- آرمسترانگ، مایکل. (1381). مدیریت استراتژیک منابع انسانی. (ترجمه سید محمد اعرابی و داود ایزدی). تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
- آرمسترانگ، میشل. (1384). مدیریت استراتژیک منابع انسانی (راهنمای عمل). (ترجمه سید محمد اعرابی و داود ایزدی). تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی (تاریخ انتشار به زبان اصلی 2001).
- بهان کیت، کیت، و هولمز، دیانا. (1377). آشنایی با فناوری اطلاعات. (ترجمه مجید آذرخش و جعفر مهرزاده). تهران: انتشارات سمت.
- تونکهنژاد، ماندنی، و داوری، علی. (1388). توسعه منابع انسانی با رویکرد جامعه شناختی سازمان. فصلنامه پژوهشی مدیریت منابع انسانی دانشگاه جامع امام حسین(ع)، سال اول، شماره3:ص51-80.
- حبیبپور، کرم، و صفری، رضا. (1388). راهنمای جامع کاربرد SPSSدر تحقیقات پیمایشی (تحلیل دادههای کمی). تهران: نشر لویه.
- حقیقی، آیدا. (2008). راهبری فناوری اطلاعات در سازمان.ماهنامه تدبیر-سال نوزدهم-شماره 199.
- خاکی، غلامرضا. (1378). روش تحقیق با رویکرد پایان نامه نویسی. تهران: انتشارات بازتاب.
- خان بابایی، محمد، و نادعلی، احمد. (2009). ارزیابی سرمایه گذاری در فناوری اطلاعات.ماهنامه تدبیر-سال بیستم-شماره 203.
- دری، بهروز. (1375). طراحی و تعیین نظام جانشینی مدیران. تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
- دهقانپور فراشاه، علی. (1390). الگوی برنامه ریزی جانشین پروری. بررسی موضوع در شرکت های زیر مجموعه وزارت دفاع جمهوری اسلامی.
- …
- …
ب) منابع انگلیسی
- Allameh, S. M., Momeni, Z., Shekarchizadeh Esfahani, Z., & bardeh, M. (2010). An assessment of the effect of information communication technology on human resource productivity of mobarekeh steel complex in Isfahan(IRAN). Procedia Computer Science, vol. l3, pp. 1321-1326.
- Areiqat, A. Y., Abdelhadi, T, & Al-Tarawneh, H. A. (2010).Talent management as a strategic practice of human resources management to improve human performance. Interdisciplinary Journal of Contemporary Research in Business. Belleville: 2(2).
- Ashton, C., & Morton, L. (2004). Managing talent for competitive advantage. Strategic HR Review, 4(5), 28-31.
- Attaran, M. (2003). Information technology and Business process, redesing. Business Process Management Journal, 9(4), 440-458.
- Barlett, C. A., & Ghoshal, S. (2002). Bailding competitive advantage through people. Sloan Management Review, 43(2), 34-41.
- Barner, R. (2006). Bench Strenght. San Francisco: American Management Association.
- Barron, P. (2008). Education and talent management: implications for the hospitality industry. International Journal of Contemporary Hospitality Management Emerald Group,20(7), 730-742.
- Beechler, S., & Woodward, I. C. (2009). The global war for talent. Journal of International Management, 15(3), 273-285.
- Berger, L., & Berger, D. (2003). The Talent Management Handbook. McGraw Hill: Cleveland, OH .
- Bhatnagar, J. (2007).Talent management strategy of employee engagement in Indian ITES employees: key to retention. Emerald Group, Employee Relations, 29(6), 640-663.
- Blass, E. (2007). Talent management: maximizing talent for business performance. London: Chartered Management Institute.
- Boselie, P., Dietz., G., & Boon , C. (2005). Commonalities and contradictions in HRM and performance research. Human Resource Management Journal , 15(3), 67-94.
- Boussebaa, M., & Morgan, G. (2008). Manageging talent across national borders: the challenge faced by an international retail group. Emerald Group, Critical Perspectives on International Business, 4(1), 25-41.
- …
- …
رشته | مدیریت |
گرایش | مدیریت دولتی گرایش منابع انسانی |
تعداد صفحات | 60 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 200 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.