قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 3 بازدید

فصل دوم:مبانی نظری

1-1- شعر و مثل. 7

2-2- پیشینه. 9

2-3- تعریف مثل. 9

2-4- ارزش و فایده‌ی مثلها 11

2-5- انواع مثلها 12

2-6- ارسال المثل/ ارسال المثلین.. 20

1-6-1- تفاوت ارسال­المثل با مثل منظوم. 23

1-6-2- تفاوت ارسال المثل با تمثیل. 23

1-6-3- تفاوت ارسال المثل با اسلوب معادله. 24

1-6-4- تفاوت ارسال المثل با تضمین.. 25

1-6-5- تفاوت ارسال المثل با تلمیح.. 26

1-6-6 تفاوت ارسال المثل با کلام جامع. 27

1-6-7 تفاوت ارسال المثل با کنایه. 28

2-7- شیوه‌های خاص شاعران در کاربرد ارسال­المثل. 37

منابع

ارسال المثل

شعر و مثل

“شعر حادثه‌ای است که در زبان روی می‌دهد و در حقیقت گوینده‌ی شعر با شعر خود عملی در زبان انجام می‌دهد که خواننده میان زبان شعری او و زبان عادی و روزمره تمایزی احساس می‌کند” و یا ” گره­خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد”.

شعر و مثل همواره کارکردی دو طرفه دارند؛ شاعران و نویسندگان از مثل­ها به شیوه‌ها و شگردهای گوناگون بهره می‌گیرند و با کاربرد مثل در کلام خویش و استشهاد به آن، هنرمندی‌ و توانایی خود را نشان می‌دهند و بر لطف و شیرینی کلام خود می‌افزایند؛ از سویی مثل از جهات مختلف چون بلاغت، آهنگ، ایجاز، استعاره، فصاحت و رواج به ساحت شعر نزدیک‌ می‌شود و همسایه‌ی آن می‌گردد.

با نگاهی به آثار شاعران و نویسندگان بزرگ چون مولوی، فردوسی، نظامی، حافظ و سعدی، پی‌می‌بریم که این شاعران از تمثیل و مثل برای بیان اندیشه‌های والای خود سود جسته‌اند تا جایی که این شیوه‌ی بیان، به عنوان شاخصه‌ی سبکی آنان و حتی شاخصه یک دوره‌ی ادبی درآمده است؛ از طرفی شاعران و نویسندگان بزرگ فارسی زبان برای ایجاد ارتباط مؤثر و بهتر و تفهیم مطالب اخلاقی، عرفانی و اجتماعی خود غالباً از مثل و تمثیل بهره می‌گرفته‌اند.

کاربرد ضرب‌المثل در شعر به دلایلی چند هم از سوی شاعران و هم خوانندگان شعر همواره مورد توجه بوده است؛ از جمله: ایجاز و اختصار، آوردن معانی بلند در شعر، جامع الاطراف بودن، تطابق ضرب‌المثل و شعر در مورد مطلب موردنظر، سهولت حفظ شعر، سرعت انتشار شعر، سرعت انتقال معنی، قدرت جذب افکار و گرایش فطری مردم به شعر (منصور مؤید،8:1376)

در کتاب مجمع الامثال (میدانی، 1973: ص 6) درباره‌ی علّت استفاده شاعران و نویسندگان از مثل و رواج آن از سوی مردم، چنین آمده است: «چهار صنعت در مثل جمع می‌شود که در دیگر انواع سخن به این حد نیست: ایجاز لفظ، استواری و صلابت معنی، حسن تشبیه وجودت کنایه که این نهایت بلاغت است.» ازاین‌روست که اهل بلاغت آوردن مثل و سخنان‌ حکمت‌آمیز مناسب در میان سخن را از هنرهای نویسندگی و ترکیب کلام رسا و بیان گیرا در ادب فارسی دانسته‌اند.

دکتر یوسفی، سه دلیل برای کاربرد مثلها از سوی شاعران ذکر می‌کند:

«نخست آنکه چون مثل غالبا رایج و ذهن همگان به آن آشناست به انتقال معنی کمک‌ می‌کند و در عین اعجاز از عهده‌ی این مهم برمی‌آید؛ به عبارت دیگر شاعر به سبب همین انس و آشنایی از نیروی معنوی مثل بهره می‌برد و معنی موردنظرش را بیان می‌کند؛ ثانیا مفاهیم با اشاره‌ای لطیف به ذهن دیگران راه می‌یابد و این طرز بیان از تصریح، بلیغ‌تر و شیرین‌تر است. بسا اتفاق می‌افتد که موضوع مثل، حیوانات، درختان، چیزها و یا مفاهیم کلی است که بعضی‌ از آن‌ها به ظاهر حقیقتی را دربرندارند یا الفاظ آن­ها با موضوع سخن بی‌ارتباط به نظر می‌رسد، اما ذهن، نکته‌ی منظور و این ارتباط ظریف را درمی‌یابد و مسرور می‌شود؛ به علاوه همین‌که‌ الفاظ و صورت مثل مأنوس است چون چاشنی‌اش شعر را مطبوع می‌کند.» (یوسفی، 1370: ص 575)

در شعر شاعران تمامی سبک‌ها و دوره‌ها کاربرد مثل چشمگیر است. شاعران سبک هندی‌ بیش از شاعران سبک‌های دیگر، از مثل بهره جسته‌اند. در شعر شاعران هندی تمثیلها و اسلوب معادله‌های فراوانی می‌یابیم که به مثل سائر بدل شده‌اند. شاعران این سبک با مضمون‌پردازی و مضمون‌سازی و الهام از محیط زندگی روزانه، نکته‌هایی اخلاقی و اجتماعی‌ طرح کرده‌اند؛ از آن جمله است:

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند
(حکیم شفایی)

گرچه ذبیح­اللّه صفا (صفا،1372:ج 5 ص 542) این‌گونه ابیات مشهور سبک هندی را مثل‌ نمی‌داند و جانشین مثل قلمداد می­کند: «بیتهای مشهور که از کثرت شهرت و رواج به حد شیاع رسیده حکم مثل سایر یافته‌اند، اما مثل نیستند و عادتا در توضیح مقال گوینده و در اثبات‌ یا تعلیل و توجیه آن به کار می‌روند و در چنین موردهایی است که می‌توان آن‌ها را جانشین و قائم‌مقام مثل دانست.»

یک دلیل رشد مثلها در شعر شاعران از سبک خراسانی به هندی و تا امروز، گسترش ابعاد و جنبه‌های اجتماعی در شعر آنان است که این امر نشان می‌دهد تا چه میزان شاعران از زبان‌ مردم بهره گرفته‌اند و تا چه اندازه به زندگی و تجربیات مردم توجه داشته‌اند. مطالعه شعر شاعرانی چون سعدی، مولوی، نظامی، صائب، بیدل، پروین و ابن­یمین که در کاربرد مثل و مثل‌سازی‌ شهره‌اند، نشان می‌دهد آنان شاعرانی اجتماعی و مردمی بوده‌اند.

 

  تعریف مثل

تاکنون ده‌ها تعریف برای مثل از سوی علمای بلاغت، پژوهشگران، مثل‌نگاران و مثل‌شناسان‌ ارائه شده است. هریک از تعاریف بر یک یا چند ویژگی مثل دلالت دارد به گونه‌ای که‌ تقریبا نمی‌توان تعریفی مانع و جامع یافت؛ برای نمونه میدانی (میدانی؛ 1973، ص 6) مثل را چنین تعریف می‌کند: «مثل چیزی است که چیزی بدان ماننده و تشبیه شده باشد.»

علمای بلاغت عرب در تعاریف خود عمدتا برجنبه تشبیه در مثل تأکید می‌ورزند.

1- درواقع‌ در نظر آنان تشبیه زیر بنای ساخت مثل است؛ تشبیهی که تنها مشبه‌به آن ذکر می‌شود و مشبه‌ یا ممثول حذف می‌گردد.

علمای بلاغت ایرانی تا حدودی به ویژگی­های دیگر مثل توجه داشته‌اند؛ چنان‌که محمد بن‌
عبد­الخالق میهنی صاحب «دستور دبیری» مثل را این‌گونه تعریف می‌کند:

«مثل، سخنی پسندیده و کوتاه بود کی به روزگار در واقعه‌ای گفته باشند و امروز همان‌ عبارت بر امثال آن می‌رانند، چنان­که به جای آنک گویند «من در این کار صاحب واقعه‌ام تو نظارگی» مثل آرد کی«مرا دل می‌سوزد تو را دامن» (میهنی، 1962: ص 36)

میهنی بر کوتاهی و ایجاز امثال اشاره دارد. این ویژگی جزء جدایی ناپذیر امثال است. مثل‌ حاصل تراش‌خوردگی جمله‌ای حکیمانه در طول زمان است. این تراش‌خوردگی را هم در درونمایه مثل می‌توان دید، هم در شکل بیان و زبان آن. هیچ مثلی را نمی­یابیم که حشو و زواید داشته باشد. با حد اقل کلمات، معنی بزرگی خلق می‌شود.

یکی از کسانی که تعریف نسبتا جامعی از مثل ارائه می­دهد، احمد بهمنیار است. وی مثل‌ را چنین تعریف می‌کند:

«مثل جمله‌ای است مختصر، مشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به واسطه‌ی روانی‌ الفاظ، روشنی معنی و لطافت ترکیب بین عامه مشهور شده و آن را بدون تغییر یا با تغییر جزئی در محاورات خود به کار برند» (بهمنیار، 1381:ص 14)

این تعریف نیز حاوی چند ویژگی دیگر است، از جمله کاربرد عبارت «مضمون حکیمانه» که در تعاریف دیگر با تعابیری چون «قاعده­ی اخلاقی» (حکمت 1361:ص 48) و «اندرزهایی‌ درباره­ی زندگی» (پارسا به نقل از ولفگانگ میدر، 1384:ص 7) بیان شده است. در مثلها، حکمت­هایی‌ نهفته که بنابر مصلحتی است که به وقت اقتضا از آن استفاده می‌شود. مثلها نوعی حجت برای‌ اثبات یا نفی موضوع و یا محاجه و دلیل‌آوری برای طرف مقابل است. درواقع نوعی حکمت‌ تجربی به­شمار می‌رود و به گفته­ی زرین‌کوب «حجت­های خطابی غالبا همه جا مقبول است؛ از این روست که مخصوصا در مواعظ و سنن دینی و اخلاقی از دیرباز همواره از این شیوه‌ استفاده کرده‌اند» (زرین‌کوب، 1368:ص 166)

این وجه چنان در برخی امثال غالب می‌شود که گاه تمایز میان حکمت و مثل دشوار می‌شود.

ابه دسن پیر نویسنده فرانسوی، بر یک ویژگی دیگر مثل تکیه می‌کند که بسیار مهم است و البته‌ دیگران هم اشاره داشته‌اند: «مثل صدایی است که از تجربه منعکس می‌شود.» (بهمنیار، 1381:ص 18)

مثلها آیینه­ی زندگی مردمند و عقاید و اندیشه‌ها و تجربیات مثبت و منفی آنان را انعکاس‌ می‌دهند. ساخت هر مثل محصول کسب تجربه‌ای بوده است. زلهایم معتقد است: «معنی و مفهوم مثل زمانی تحقق می­یابد که یکی از تجربه‌های زندگی که بارها برای نسل­های پیاپی پیش‌ آمده باشد، نمودار همه‌ی موارد مشابه دیگر شمرده شود» (زلهایم، 1381:ص 61)

مثلها همچنین زمینه­ی استعاری دارند، چنان‌که گفتیم در هر مثل تشبیهی است که مشبه‌به‌ (مثل) هست و مشبه (وضعیت قابل انطباق با مثل) حذف می‌شود. در این صورت استعاره‌­ی تمثیلیه است.

اغلب نویسندگان غربی بر این جنبه مثل تأکید داشته­اند؛ چنان‌که واتینیک با تکیه بر این‌ جنبه مثل، آن را چنین تعریف می‌کند:

«مثل گفته‌ای مختصر و مفید در کاربرد معمول و مشخص با یک جمله موجز است که‌ اغلب به صورت استعاری و آهنگین به منظور بیان برخی حقایق به­کار می‌رود» (پارسا، 1381:ص 7)

در مثل«هرچه سنگ است، بر پای لنگ است» «سنگ» استعاره از گرفتاری‌ها و حوادث و «لنگ» استعاره از انسان بدبخت و گرفتار است. در اغلب مثلها کلید واژه‌های اصلی، جنبه‌ی استعاری دارند و همین جنبه‌ی استعاری آن­ها باعث می‌شود قابل انطباق بر تمامی مصداق­ها باشند. شاید یک خصیصه‌ی بسیار مهم مثل همین جنبه‌ی استعاری آن است که قابلیت کاربرد مثلها را بالا می‌برد.

در تعریف مثل همچنین بر شهرت و رواج آن تکیه شده است. اساسا رواج یافتن جمله، شعری یا عبارتی است که آن را مثل می‌کند. امّا هر عبارت، جمله و یا تعبیر رایجی نمی‌تواند مثل باشد.

کنایات، تعابیرعامیانه، اصطلاحات و زبانزدها، سوگندها، قسم­ها، نفرین­ها، دعاها، چاووشی­ها، کلیشه‌های زبانی، تکیه کلام­ها، ماشین نوشته‌ها، تصنیف­ها و غیره شهرت و رواج‌ دارند، اما هیچ­یک مثل نیستند؛ زیرا مثل باید تمامی یا اغلب ویژگی­های پیش گفته را داشته‌ باشد؛ بنابراین تعریف موارد زیر مثل به­شمار نمی‌آیند:

الف) جمله‌ها و اصطلاحات و زبانزدهای رایج: دست‌مریزاد، دست‌خوش، نونت نبود آبت‌ نبود،…

ب) کلمات قصار وحکمتها: پاکیزگی از ایمان است

پ) کنایه‌ها: در خانه‌اش همیشه باز است، ناخن‌خشک، شیرپاک‌خورده

ت) اصطلاحات عامیانه: بزبیاری، پادرمیانی، پاچه ‌ورمالیده

ث) مصطلحات صاحبان مشاغل: داداش مرگ من یواش

ج) نفرین­ها، دعاها: آتش از گورش ببارد، سرت سبز و دلت خرّم بماند

چ) سوگندها: به این سوی چراغ، به آن نان و نمکی که با تو خورده‌ام

علاوه‌ بر ویژگی‌های یاد شده در تمامی تعاریف مثل، بر روشنی و وضوح معنی، فصاحت و رسایی، نغزی کلام، روانی و سادگی آن نیز تأکید شده است.

اکنون اگر بخواهیم تعریفی جامع حاوی تمام ویژگی‌های یاد شده ارائه دهیم، آن تعریف‌ چنین خواهد بود:

«مثل جمله‌ای کوتاه، رسا، رایج، اغلب آهنگین، استعاری و اندرزی و اخلاقی است که‌ حاصل تجربیات مردم است و بین آنان مشهور شده و آن را بدون تغییر یا با تغییر اندک به­کار می‌برند.»

 

ارسال ­المثل/ ارسال ­المثلین

درکتب بلاغی، اصطلاح ارسال مثل برای کاربرد مثل در شعر به­کار رفته است. در این بخش‌ ضمن تعریف ارسال مثل و دیدگاههای اهل بلاغت، تفاوت آن را با تمثیل، اسلوب معادله، تضمین، تلمیح و کلام جامع و مهم‌تر از و ظریف‌تر از همه با کنایه بیان می‌کنیم.

رادویانی می­گوید: «یکی از جمله­ی بلاغت آن است کی شاعر اندر بیت حکمتی گوید، آن به‌ راه مثل بود.» (ترجمان البلاغه، 1949: ص 84) مؤلفان کتب بدیع چنین کاربردی را در شعر و نثر
«ارسال­المثل» خوانده‌اند.

این تعریف با اندک تغییری در آثار اهل بلاغت نمودار است، از جمله: در کتاب المعجم‌ (شمس قیس رازی، 1371: ص 263)؛ حدایق السحر فی دقایق الشعر (وطواط 1362: ص 55-56) مدارج البلاغه (هدایت،­ 1357: ص 26) و ده‌ها کتاب بلاغی دیگر (رادفر 1368: ج /1ص 58-86)

در تمامی تعاریف، ارسال­المثل خاص شعر دانسته شده است و جملگی قدما و متأخران‌ این آرایه را موجب آرایش و تقویت کلام و نیز نشانه­ی قدرت گوینده دانسته­اند؛ از جمله در کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی (همایی، 1339: ص 47) می­خوانیم: «گاه باشد که آوردن یک‌ مثل در نظم و نثر یا خطابه و سخنرانی اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجه خواننده و شنونده بیش از چندین بیت منظوم و چند صفحه مقاله و رساله باشد.»

برای نمونه ؛ مثل: «کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش‌ کرد» در شعر چندین شاعر به طریق ارسال­المثل به­کار رفته است:

عاقبت از خامی خود سوخته
کرد فراموش ره و رفتار خویش‌کلاغی تک کبک در گوش کرد
رهروی از کبک نیاموخته
ماند غرامت زده در کار خویش
(جامی، تحفه الاحرار، 134)تک خویشتن را فراموش کرد
(نظامی، شرف‌نامه، 178)

مولانا «مثل مرغی که انجیر می‌خورد نوکش کج است» را این­گونه در شعر خود گنجانیده است:

«بر سماع راست هرکس چیر نیست‌ طعمه‌ی هر مرغکی انجیر نیست»
(امثال و حکم دهخدا)

عطار همین مثل را این­گونه در شعر خود درج کرده است:

گـر بـرادر هـمـچـو حـاتـم شـیـر خـورد               هـر کـجا مـرغـی اسـت کـی انجیـر خـورد

شمیسا ساختار ارسال­مثل را چنین می‌داند: «دو جمله بدون ذکر ادات تشبیه به­هم تشبیه‌ شوند و مشبه، ضرب‌المثل باشد، در این صورت غرض از تشبیه تأکید تشبیه است.» (شمیسا، 1374:ص 63)

 

حال اگر شاعری دو مثل را در شعر خود درج کند. به آن «ارسال المثلین» گویند، نظیر:

ندانست یک جا بود دام و دانه
ج
به پای خود آمد به سلاخ‌خانه

که متضمن دو مثل است:

1- هر کجا دانه است، دامی هست؛

2- به پای خود به سلاخ‌خانه رفت؛

شمس قیس رازی اشاره‌ای به این آرایه نمی‌کند، امّا رشید الدین وطواط (وطواط، 1362:ص 56) و رضا قلی‌خان هدایت (هدایت، 1357:ص 28) از این آرایه نام می‌برند و بیت زیر را از ابوالفتح‌ بستی شاهد می‌آورند:

نه هرکه تیغی دارد به حرب باید رفت نه هرکه دارد تریاک زهر باید خورد

و این نمونه از ظهیر فاریابی:

نه هر زنی به دو گز مقنعه است کدبانو
ج
نه هر سری به کلاهی سزای سالاری است

و یا این بیت مشهور حافظ:

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند نه هرکه آینه سازد سکندری داند
(دیوان120)

و ممکن است در بیتی بیش از دو مثل گنجانده شود که به آن ارسال­الامثال گویند. (کاشفی، 1369: ص 82) لیکن مؤلف هیچ نمونه­ای ارائه نمی­دهد و ما نیز نیافتیم. در کتب بلاغی شاهد مثال برای ارسال­المثلین کمتر دیده می‌شود و مثالهایی نیز که برای ارسال­المثل آمده است اغلب‌ جنبه­ی حکمت دارند تا مثل. در فرهنگ بلاغی- ادبی (رادفر، 1368: ص 85) به نام­های دیگری‌ چون «ارسال­المثل فی البیت» و «ارسال­المثلین فی البیت» نیز اشاره شده است.

شاعران از مثل به طریق ارسال­مثل به دو گونه در شعر خود استفاده می‌کنند:

1- گاه عین مثل رایج در شعر درج می‌شود؛ برای نمونه:

«گر بارکشی زیار سهل است

به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می

چو دید قهر تو زین پس معالجت نکند

زی تیر نظر کرد و پر خویش در آن دید

عیب جوانی نپذیرفته‌اند

گر یار اهل است کار سهل است»
(اوحدی مراغه‌ای، به نقل از امثال و حکم دهخدا)علاج کی کنمت «آخر الدواء الکی»
(حافظ، دیوان، 298)

چنین زنند مثل «آخر الدوا الکی»
(کمال­الدین اسماعیل، دیوان، ص 514)

گفتا ز که نالیم که «از ماست که بر ماست»
(ناصر خسرو، دیوان، 499)

«پیری و صد عیب» چنین گفته‌اند
(نظامی، مخزن­الاسرار، ص 327)

2- در برخی از مثلها به مضمون ضرب‌المثل اشاره می‌شود نه عین آن؛ نظیر:

منتظر داد به دادی شود «آمده باد به بادی شود»
(نظامی، مخزن­الاسرار، ص 52)

که مصراع دوم به مثل «باد آورده را باد می‌برد» اشاره دارد.

  تفاوت ارسال­المثل با مثل منظوم

در دو نوع اخیر مثل‌هایی از آن­چه میان مردم رایج بوده در شعر درج شده است، اما چنان­که گفتیم‌ شعر برخی شاعران خود به دلیل شهرت و رواج در حکم مثلی درآمده است. این دسته نمی‌تواند ارسال­المثل باشد و خود بیت یا مصراع در حکم مثل است؛ برای نمونه:

«چون‌که با کودک سروکارت فتاد

«گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

جفا پیشگان را بده سر به باد

بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

پس زبان کودکی باید گشاد»
(مولوی)سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش»
(حافظ، دیوان، 193)

«ستم بر ستم پیشه عدل است و داد»
(سعدی، بوستان، 80)

«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا»
(شهریار، دیوان، ص 184)

 

«چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید» (سهراب سپهری، هشت کتاب، 219)

چنان­چه همین ابیات را شاعری دیگر در شعر خود تضمین کند، ارسال­مثل است. شمیسا تفاوتی میان این دو قائل نمی­شود و در تعریف ارسال­مثل می­نویسد: «کلام حاوی ضرب­المثلی‌ باشد (چه شاعر از ضرب‌المثلی استفاده کرده باشد و چه کلام بعدها ضرب‌المثل شده باشد)» (شمیسا، 1374:ص 63)

نمونه ای دیگر از پایان نامه زبان و ادبیات فارسی

نمونه ای از منابع فارسی جهت مطالعه بیشتر

  • سعدی، مصلح­الدین،گلستان سعدی، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی،1381.
  • 20.سنایی، ابو­المجد، حدیقه­الحقیقه و طریقه­الشریعه، به تصحیح مدرس رضوی، تهران: انتشارات‌ دانشگاه تهران،1359.
  • 21.شاملو، احمد، دشنه در دیس، تهران:1375.
  • 22.شاملو، احمد، کتاب کوچه،(11 جلد)، تهران: انتشارات مازیار،1375-1372.
  • 23.شعاعی، حمید، امثال شعر فارسی، تهران: گوتنبرگ،1351.
  • 24.شفیعی کدکنی، محمد­رضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران:آگاه،1366.
  • 25.شکورزاده، ابراهیم، دوازده هزار مثل فارسی، تهران: انتشارات آستان قدس رضوی، 1382.
  • 26.شمس قیس­رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح سیروس شمیسا، تهران: فردوس،1373.
  • 27.شمیسا، سیروس، بدیع،چاپ دوم، تهران: انتشارات پیام نور،1374.
  • 28.شمیسا، سیروس،گزیده منطق­الطیر،تهران: قطره،1373.
  • 29.شهری، جعفر، قند و نمک، تهران: اسماعیلیان،1370.
  • 30.شهریار، محمد حسن، کلیات، تهران: انتشارات زرین،1366.
  • 31.صائب تبریزی، کلیات صائب تبریزی، با مقدمه امیری فیروزکوهی، تهران: انجمن آثار ملی‌ ایران،1345.
  • 32.صفا، ذبیح­اللّه، تاریخ ادبیات در ایران(8 جلد)، تهران: فردوس،1372.
  • 33.عنصرالمعالی،کی­کاووس بن وشمگیر، قابوس­نامه، تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی،1368.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شعر، مثل و ارسال المثل – ادبیات و مبانی نظری”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید