قیمت 19,000 تومان
رفتار سازمانی مثبتگرا
مقدمه رفتار سازمانی مثبتگرا …………………………………………………………………………………………………………………………………………
روانشناسی مثبتگرا …………………………………………………………………………………………………………………..
نیاز به یک نگرش مثبت ……………………………………………………………………………………….
روانشناسی مثبتگرا چیست؟ …………………………………………………………………………….
خصایص مثبت ………………………………………………………………………………………………………
2-2-3-1) پنج خصیصه شخصیتی ……………………………………………………………………..
2-2-3-2) خودارزیابی محوری ……………………………………………………………………………
2-2-3-3) خصایص روانشناسانه مثبت ……………………………………………………………..
قابلیتهای حالتگونه مثبت …………………………………………………………………………………
اهداف روانشناسی مثبتگرا و کاربرد آن برای محل کار ……………………………………
رفتار سازمانی مثبتگرا ……………………………………………………………………………………………………………..
2-3-1) مفهوم رفتار سازمانی مثبتگرا ……………………………………………………………………………………
2-3-2) معیارهای رفتار سازمانی مثبتگرا ………………………………………………………………………………
ابعاد رفتار سازمانی مثبتگرا …………………………………………………………………………………….
2-3-3-1) امیدواری در رفتار سازمانی مثبتگرا ………………………………………………………………………………………………….
خودکارآمدی/ اعتماد به نفس ………………………………………………………………
خوشبینی …………………………………………………………………………………………….
تابآوری/ شکیبایی ………………………………………………………………………………
تاریخچه رفتار سازمانی مثبتگرا ……………………………………………………………………………….
منابع
روانشناسی مثبتگرا [1]
-
- نیاز به یک نگرش مثبت
اگرچه روانشناسی مدرن[2]، با تصدی مسئولیتِ نهتنها کمک به مردم برای حلِ مشکلاتشان، بلکه شناسایی و ایجاد توانمندیها در آنها برخاسته بود، سالهاست که تقریباً تمام توجه آن به بیماریهای روانی -اشتباهات مردم و چگونگی ترمیم آسیبها- اختصاص یافته است (Luthans, Avolio, Walumbwa & Li, 2005). دهها سال پژوهش پیوسته بر روی نگرشهای منفیگرایانه و مشکلات در اصول اساسی رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی[3] و همچنین روانشناسی یا حتی جامعهشناسی، در درک بهتر نقاط قوت، رشد و عملکرد بهینه منابع انسانی، نتیجهبخش نبوده است (Luthans, Youssef & Avolio, 2007).
پیش از جنگ جهانی دوم، روانشناسان عهدهدار یک مأموریت سهگانه بدین شرح بودند: (1) مداوای بیماران روانی؛ (2) کمک به افراد سالم جهت شادتر و پربارتر زیستن؛ (3) کمک به شکوفاسازي قابلیتهاي انسانی؛ اما بعد از پایان جنگ، نیاز زیادی برای درمانهای جبرانی روانی به وجود آمد و منابع قابلتوجهی برای سازوکارهای کنترل آسیبها و درمان بیماریها اختصاص یافت که هزینهی آن غفلت از دو هدف از اهداف سهگانهی روانشناسی بود و در کل رسالت روانشناسان به هدف اول یعنی مداوای بیماران روانی محدود و معطوف شد (Luthans, Youssef et all, 2007)، بهطوریکه روانشناسان بالینی[4] تقریباً تمام توجه خود را به تشخیص و درمان بیماریها معطوف داشتند و روانشناسی اجتماعی[5] سرگرمِ انحرافات، پندار وهمآلود، نقصان و اختلالات رفتار انسان شد.
بهعنوانمثال، یک بررسی کلی در ادبیات معاصر روانشناسی نشان داد، در حدود 000,200 مورد مقاله دربارهی درمان بیماریهای روانی؛ 000,80 مورد دربارهی افسردگی؛ 000,65 مورد دربارهی اضطراب؛000,20 مورد دربارهی ترس؛ و 000,10 مورد دربارهی خشم؛ امّا فقط 000,1 مورد مقاله دربارهی مفاهیم مثبت و تواناییهای مردم، منتشرشده است (Luthans, 2002b). آبراهام مزلو[6]، رهبر جنبش روانشناسی انسانگرا[7]، این نگرانی را، زمانی که اظهار داشت، “که انگار روانشناسی عامداً خود را به تنها نیمی از صلاحیت ذیحق و حوزهی اقتدار خود محدود کرده بود و بدتر اینکه، به نیمهی پست” به طرز ماهرانهای نشان داد (Maslow, 1954).
[1]. Positive Psycology
[2]. Moddern Psycology
[3]. Human resources Management
[4]. Clinical Psycology
[5].Social Psycology
[6]. Abraham Maslow
[7]. Humanistic Psycology
روانشناسی مثبتگرا چیست؟
جنبش روانشناسی مثبتگرا، اساساً تحت رهبری روانشناس مشهور مارتین سلیگمن، در واکنش به اشتغال تقریباً انحصاری که روانشناسی به جنبههای آسیبشناسانه و منفی رفتار و عملکرد انسان داشت، پدیدار گشت. سلیگمن و عدهای از روانشناسان، سالها قبل، نگرانِ عدم توجه کافی به نقاط قوت و دیگر ویژگیهای مثبت مردم بودند که زندگانی را ارزشمند میسازد. آنها بههیچعنوان ادعای کشف نمودن ارزش مثبتگرایی- که پیشینهای غنی و دیرینه دارد- را ندارند، آنها درواقع خواستار تغییر رویکرد روانشناسی، حداقل در برخی از تأکیداتش بر بدترین چیزها در زندگی به سمت رویکردی متوازنتر در مطالعه و درک بعضی از بهترین چیزها در زندگی بودند.
سلیگمن و سيکزنت میهالی[1] در معرفی حوزه روانشناسی مثبتگرا، سطوح سهگانهای به شرح زیر را بیان نمودند:
- تجاربذهنی ارزشمند. بهزیستی، قناعت و رضایت (در گذشته)؛ امیدواری و خوشبینی (برای آینده)؛ و سلاست[2] و شادمانی (در حال حاضر).
- صفات مثبت فردی. ظرفیت عشق ورزیدن و حرفهگرایی، شجاعت، مهارت بینفردی، حساسیت زیباییشناسی، پشتکار، گذشت، اصالت، تفکر آیندهنگر، معنویت، استعداد و بینش.
- فضایلمدنی و نهادهایی که افراد را به سمتی سوق میدهند که شهروندی بهتر شوند. مسئولیت، محبت، نوعدوستی، نزاکت، اعتدال، مدارا و اخلاق کاری.
این اهداف بسیار “مثبت” نهتنها برای درمان، بهزیستی، آموزشوپرورش، زندگی خانوادگی، روابط اجتماعی، و جامعه پیامدهایی آشکار دارد، بلکه، مهمتر اینکه برای زندگی سازمانی و رفتار سازمانی نیز پیامدهایی آشکار دارد.
درواقع، شواهد پژوهشی فراوانی وجود دارد که بر وجود رابطهای معنادار بین سلامت[3] (جسمانی و روانی)، روابط[4] (صمیمی و اجتماعی) و کار[5] (عملکرد و رضایت) یا آنچه بهطور اختصار میتوان آن را بهزیستی اچ-آر-دبلیو[6] نام نهاد، اذعان دارد؛ بهعبارتدیگر، همانند مدل سهگوشهای شناختی اجتماعی بندورا[7]، مدل اچ-آر-دبلیو که در شکل 2-1 نشان داده شده است، یک رابطهی متقابل و تعاملی بین سلامت، روابط و کار را نشان میدهد (بهعنوانمثال، سلامت افراد بر روابط آنها تأثیر میگذارد و روابط آنها بر سلامتشان تأثیرگذار است، سلامت آنها بر کارشان تأثیر میگذارد و کار افراد بر سلامتشان تأثیرگذار است و غیره).
[1]. Csikszentmihaly
[2]. Flow
سلاست فکر بر توان گردآوری فکرها و طرحهای متنوع و متعدد در مورد مسأله دلالت دارد(رضائیان، 1387، ص 116).
[3].Health
[4]. Relationships
[5]. Work
[6]. H-R-W well-being
[7]. Bandura’s triangular social cognitive model
در نظریه بندورا، کنترل رفتار بهصورت یک الگوی سهعاملی که اصطلاحاً تعیینگری متقابل نامیده میشود، صورت میپذیرد. بندورا میگوید عوامل شخصی (ازجمله باورها؛ انتظارات؛ نگرشها؛ دانش؛ راهبردها و …)، رویدادهای محیطی (فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای (عملی و کلامی) فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند و هیچیک از این سه جزء را نمیتوان جدا از اجزای دیگر بهعنوان تعیینکنندۀ رفتار انسان به حساب آورد. وی این تعامل سهجانبه را تعیینگری متقابل (جبر متقابل) نامیده است (قاسمی، 1391، ص 217).
رفتار سازمانی مثبتگرا
مفهوم رفتار سازمانی مثبتگرا
همانند روانشناسی، چشمانداز عمومی و توجه نسبیِ رفتار سازمانی نیز بیشتر بر منفیها[1] نسبت به مثبتها[2] خیره شده بود (Luthans, 2002b, 698)، بهطوریکه والش[3]، وبر[4] و مارگولیس[5] (2003) در گزارشی نشان دادند، در طول 17 سال گذشته در مطبوعات کسبوکار، کلمات با گرایش منفی (بهعنوانمثال، ضرب و شتم، برد/ غلبه) در مقایسه با واژههای مثبت (بهعنوانمثال، شفقت، فضیلت)، چهار برابر افزایش یافته است. ازاینرو یک رویکرد مثبت نهتنها در روانشناسی، بلکه در مدیریت و تجارت موردنیاز است (Bakker et all, 2008).
رشته رفتار سازمانی مثبتگرا ، از رویکرد روانشناسی مثبتگرا که اخیراً مطرح شده، نشأتگرفته است. (Bakker et all, 2008). لوتانز، رفتار سازمانی مثبتگرا را “مطالعه و کاربرد ظرفیتهای روانشناختی و تواناییهای مثبت منابع انسانی که قابلیت اندازهگیری و توسعه یافتن را دارند و برای بهبود عملکرد بهطور مؤثری مدیریتپذیر میباشند” تعریف نموده است (Luthans, 2002a, 59; Luthans, 2011, 199). ظرفیتهای رفتار سازمانی مثبتگرا حالتگونه و بنابراین باز برای یادگیری، توسعه، تغییر و مدیریت در محل کار میباشند. حالتهای رفتار سازمانی مثبتگرا میتوانند از طریق برنامههای آموزشی توسعه داده شوند، در محیط کار مدیریت/ هدایت شوند، یا توسط خود شخص پرورش داده شوند (Luthans, 2002b).
لوتانز و همکارانش ترکیب بهینه روانشناسی مثبت، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی را ضرورت اجتنابناپذیر برای شکلدهی رفتارهای سازمانی مثبت میدانند (قلیپور، 1392، ص 48).
[1]. Negativity
[2]. Positivity
[3]. Walsh
[4]. Weber
[5]. Margolis
معیارهای رفتار سازمانی مثبتگرا
برای اینکه یک ظرفیت روانشناختی و متغیر مثبت در شمول سازهی رفتار سازمانی مثبتگرا قرار گیرد، میبایست معیارهای عملیاتی زیر را در بر داشته باشد.
- مبتنی بر نظریه و پژوهش. این معیار، رفتار سازمانی مثبتگرا را از نوشتجات[1] مثبتگرا پیرامون خودیاری و بدون پشتوانهی مشهور پژوهشی، از قبیل هفت عادت مردان مؤثر اثر استیون کاوی[2] یا کتابهای پرفروشی مانند چه کسی پنیر مرا جابهجا کرد؟ اثر اسپنسر جانسون[3]، مجزا میکند. رفتار سازمانی مثبتگرا بهطورکلی بسان جنبش روانشناسی مثبتگرا و پژوهشهای سازمانی مثبتگرای دانشگاه میشیگان (مشهور به POS)، مبتنی بر یافتههای پژوهشی کاربردی و پایههای نظری محکم و بنیادی است (Luthans, 2011).
- مقیاسهای معتبر. در رابطه با معیار داشتنِ نیاز به یک پایه نظری و پژوهشی (معیار قبلی) و بهمنظور تمایز بعدی از نوشتجات مشهور خودپرورشی و شمول در رفتار سازمانی مثبتگرا، سازهی موردنظر میبایست مقیاسهای معتبر و قابلاتکاء داشته باشد (Luthans, 2011).
- حالتگونه و بنابراین باز برای توسعه. این معیار بهدلیل تمرکز بر ظرفیتهای روانشناختی حالتگونه –بدین معنی که ظرفیتهای رفتار سازمانی مثبتگرا بهآسانی باز و قابلانعطاف برای تغییر و توسعه میباشند– که موجب متمایز شدن رفتار سازمانی مثبتگرا از روانشناسی مثبتگرا و دیگر سازههای مثبت رفتار سازمانی سنتی و پژوهشهای سازمانی مثبتگرا میشود، برای این رویکرد حیاتی است (Luthans, 2002a, 2002b; Luthans, Avey, Avolio, Norman & Combs, 2006; Luthans & Youssef, 2007a; Luthans, Youssef et all, 2007; Luthans, 2011). این معیار بیان میکند که بهمنظور شُمول در رفتار سازمانی مثبتگرا، سازه میبایست حالتگونه (مبتنی بر موقعیت، باز برای آموختن، تغییر و توسعه) در مقابل خصیصهگونه (گرایشی/ خُلقی، نسبتاً ثابت در موقعیتها و زمان) باشد. بر روی یک پیوستار دوحالتی، معیار حالتگونه اظهار میدارد که ظرفیتهای روانشناختی میتوانند توسعه یابند و آموخته شوند، درحالیکه اغلب متغیرهای روانشناسی مثبتگرا مانند فضیلت و شخصیت، بیشتر خصیصه گونه هستند و بنابراین نسبتاً ثابتاند (Luthans, 2011).
- مدیریتپذیر برای بهبود عملکرد. این معیار بار دیگر رفتار سازمانی مثبتگرا را از روانشناسی مثبتگرا متمایز میکند. رفتار سازمانی مثبتگرا علاقهمند به محیط کاری و اینکه چگونه ظرفیتهای روانشناسی مثبت میتوانند در بهبود عملکرد انسان، رهبران/ مدیران و بهطورکلی منابع انسانی به کار گرفته شوند، میباشد (Luthans, 2011).
[1].Literature
[2]. Steven Covey
[3]. Kenneth Blanchard
ابعاد رفتار سازمانی مثبتگرا
ظرفیتهای روانشناختی مثبت که بیشترین تناسب با معیارهای چهارگانه بالا دارند شامل خودکارآمدی، خوشبینی، امیدواری و تابآوری/ شکیبایی میباشند. هنگامیکه این چهار منبع روانشناختی مثبت درهمآمیخته شوند، بهصورت تئوری و نظری یک سازهی مرکزیِ سطح بالا را به نمایش میگذارند که لوتانز و همکارانش آن را سرمایه روانشناختی[1] نام نهادهاند. بهعلاوه، تعداد دیگری سازهی بالقوهی مثبت از قبیل شادمانی/ خوشبختی ذهنی[2] و هوش هیجانی[3] وجود دارند که در درجات مختلفی با معیارهای فوق مطابقت مینمایند (Luthans, 2011).
[1]. Psycological capital(psycap)
[2]. Happiness/ Subjective Well-being(SWB)
[3]. Emotional intelligence
رفتار سازمانی مثبتگرا
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های مدیریت کلیک کنید.
فهرست منابع رفتار سازمانی مثبتگرا
- الوانی، سید مهدی، (1385)، “مدیریت عمومی”، تهران، انتشارات نشر نی، چاپ بیست و دوم.
- الوانی، سید مهدی، (1391)، “بهرهوری در پرتو رفتار سازمانی مثبتگرا “، فصلنامه مدیریت توسعه و تحول 8(1391)، صص 6-1.
- بریس، نیکلا و کمپ، ریچارد و سلنگار، رزمری (1391)، “تحلیل دادههای روانشناسی با برنامه SPSS” ، ترجمه خدیجه علیآبادی و سید علی صمدی، تهران، نشر دوران، ویرایش سوم.
- حافظنیا، محمدرضا، (1384)، “مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی “، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، چاپ یازدهم.
- حسنزاده، رمضان، (1389)، “روشهای تحقیق در علوم رفتاری (راهنمای عملی تحقیق)”، تهران، نشر ساوالان، چاپ نهم.
- خاکی، غلامرضا، 1378، “روش تحقیق با رویکردی به پایاننامهنویسی “، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، مرکز تحقیقات علمی کشور، کانون فرهنگی انتشاراتی درایت، چاپ اول.
- داناییفرد، حسن، پناهی، بلال، “تحلیل نگرشهای شغلی کارکنان سازمانهای دولتی: تبیین جو سکوت سازمانی و رفتار سکوت سازمانی “، پژوهشنامه مدیریت تحول، سال دوم، شماره 3، نیمه اول 1389.
- داناییفرد، حسن، الوانی، سیدمهدی و آذر، عادل، “روششناسی پژوهش کمی در مدیریت: رویکردی جامع”، تهران، انتشارات صفار، چاپ هشتم، زمستان 1392.
- رابینز، استیفن پی، 1998، ترجمه: پارساییان، علی و اعرابی، سید محمد، “رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریهها و کاربردها “، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ یازدهم، 1385، جلد اول.
- رضائیان، علی، 1385، “مبانی مدیریت رفتار سازمانی”، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی(سمت)، چاپ هفتم.
- www.banksepah.ir
- …
- …
نمونه ای از منابع لاتین
- Adams, V. H., Snyder, C. R., Rand, K. L., King, E. A., Sigmon, D. R. and Pulvers, K. M. (2003). ‘Hope in the workplace’. In Giacolone, R. and Jurkiewica, C. (Eds), Handbook of Workplace Spirituality and Organizational Performance. New York: M. E. Sharp.
- Agresti, A., and Finlay, B. (1997) Statistical methods for the social sciences. Upper Saddle River, NJ: Prentice-Hall.
- Argyris, C. (1977). “Double loop learning in organizations”. Harvard Business Review, Vol.55, No. 5, pp. 115-129.
- Argyris, C., & Schon, D. (1978). Organizational Learning Reading, MA: Addison- Wesley.
- Avey, J. B., Wernsing, T. S., & Luthans, F. (2008). Can positive employees help positive organizational change?: Impact of Psycological Capital and Emotions on Relivant Attitudes and Behaviors The Journal of Applied Behavioral Science, 44:1, 48–70.
- Avey, J. B, Luthans, F, & Jensen, S.M. (2009). Psycological capital: A positive resource for combating employee stress and turnover. Journal of Human Resource Management. Vol. 48, No. 5, Pp. 677-693.
- Bakker, A. B., & Schaufeli, W.B. (2008). Positive organizational behavior: Engaged employees in flourishing organizations, 29,147-154.
- Bies, R. J. & Tripp, T.M. (1999) “Two Faces of Marketing, Vol. 31, No. 5/6, Pp. 356- 65.
- Carver, C. S., & Scheier, M. S. (2002). Optimism. In C. R. Snyder & S. J. Lopez (Eds.), Handbook of positive psychology (pp. 231-243). Oxford, UK: Oxford University Press.
- Chemers, M. M., Watson, C. B., & May, S. T. (2000). Dispositional affect and leadership effectiveness: A comparison of self-esteem, optimism, and efficacy. Personality and Social Psychology Bulletin, 26, 267-277.
- …
- …
رشته | مدیریت |
گرایش | مدیریت دولتی گرایش تحو |
تعداد صفحات | 40 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 110 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.