قیمت 19,000 تومان
دشنام – سطح اهانت آمیزی واژه های زبان فارسی
دشنام – اهانت آمیزی
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
2-1- مقدمه ………………………………………………………………………………………………………………………………… 4
2-2- مبانی نظری دشنام ……………………………………………………………………………………………………………………….. 4
2-2-1- فرهنگ و محرمات …………………………………………………………………………………………………………. 4
2-2-2- منشا منع های رفتاری …………………………………………………………………………………………………… 5
2-2-3- اهداف منع های رفتاری …………………………………………………………………………………………………. 7
2-2-4- نقض منع های رفتاری …………………………………………………………………………………………………… 9
2-2-5- نسبی بودن تابوها …………………………………………………………………………………………………………. 10
2-2-6- انواع تابوها ……………………………………………………………………………………………………………………. 11
2-2-6-1- تابوهای دائمی ………………………………………………………………………………………………………….. 11
2-2-6-2- تابوهای موقتی…………………………………………………………………………………………………………… 12
2-2-7- دشواژه ها ……………………………………………………………………………………………………………………… 12
2-2-8- دشنام واژه ها ……………………………………………………………………………………………………………….. 16
2-2-9- دشواژه های بینا زبانی ………………………………………………………………………………………………….. 18
2-2-10- تاثیر الفاظ تابو بر تغییرات معنایی در زبان …………………………………………………………………. 19
2-2-11- رابطه بین دشواژه ها و کلمات محاوره ………………………………………………………………………… 21
2-3- حسن تعبیرات……………………………………………………………………………………………………………………. 23
2-3-1- حسن تعبیر و وجهه ……………………………………………………………………………………………………… 24
2-3-2- نزاکت و بی نزاکتی ……………………………………………………………………………………………………….. 26
2-3-3- حسن تعبیرات، سوء تعبیرات و عبارات صریح ……………………………………………………………….. 27
2-3-4- ارزش نزاکتی عبارات و واژه های زبان …………………………………………………………………………… 30
2-3-5- معیار نزاکت طبقه متوسط ……………………………………………………………………………………………. 30
2-3-6- سوء تعبیرات حسن تعبیر گونه و حسن تعبیرات سوء تعبیر گونه ………………………………….. 33
2-3-7- صحت سیاسی- اجتماعی ……………………………………………………………………………………………… 34
2-3-8- ویژگی های حسن تعبیرات …………………………………………………………………………………………… 37
2-3-8-1- اصل فاصله………………………………………………………………………………………………………………… 37
2-3-8-2- اصل ربط…………………………………………………………………………………………………………………… 39
2-3-8-3- اصل خوشایندی………………………………………………………………………………………………………… 39
2-4- پیشینه موضوع تحقیق دشنام ……………………………………………………………………………………………………… 39
2-4-1- مطالعات مربوط به تابو و دشواژه ها ………………………………………………………………………………. 40
2-4-2- مطالعات مربوط به حسن تعبیرات ………………………………………………………………………………… 43
2-4-3- تاثیر متغیرهای اجتماعی بر کاربرد الفاظ تابو……………………………………………………………………
منابع دشنام
دشنام – واؤه های اهنت آمیزی
فرهنگ و محرمات
معتقدات، سنن و آداب و رسوم، هویت فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهند. (روح الامینی، 1368: 24). کلید الحاق به فرهنگ و یا به عبارتی «فرهنگ پذیری» فراگرفتن یک سلسله رفتارهای ضروری است که بقاء فرد را در اجتماع تضمین می کند؛ از این نظر، فرهنگ مهارتی است اکتسابی که در نتیجه حضور در اجتماعی معین در طول زمان حاصل می شود. معتقدات هر فرهنگ زیر بخشی را شامل می شوند که حوزه «محرمات» نامیده می شوند. این شاخصه مهم و بنیادین چهارچوب عمل فرد را در جامعه تعیین می کند و رفتار فرد از طریق این قوانین محدود کننده رصد می شود. بنابراین تابوها بخشی از نظام ارزشی هر جامعه به شمار می آیند که پایبندی به آن ها و خودداری از نقضشان، شاخص سلامت اخلاقی و معنوی اجتماع در نظر گرفته می شود. از این رو هر فرهنگ مطالبات و ایده آلهای رفتاری خود را در نظام سیاسی و کیفری خود منعکس می کند و برای ناقضین،
مجازات هایی منظور می دارد. به عبارتی، هر آنچه که در یک نظام فکری و عقیدتی نکوهیده و مذموم تلقی شود، خواه برای حفظ سلامت جامعه و یا برای اهداف سودجویانه و حفظ قدرت سیاسی، در زمره موضوعات ممنوع به شمار می آیند. تجلیات زبانی موضوعات قدغن نیز به همین نحو مشمول منع و تحریم می شوند. بنابراین، بررسی محرمات زبانی تلفیقی از مطالعات مردم شناسی و زبان شناسی است.
منشأ منع های رفتاری در جامعه
تابو یا پرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش پذیر است. واژه تابو از زبان تونگان[1] که از زبانهای اقوام پولینزی است توسط جمیز کوک در سال 1777 وارد زبان انگلیسی شده است. این واژه روایت وی از سومین و آخرین سفرش به جزایر اقیانوس آرام است. وی در زمان اقامت خود در میان اقوام پولینزی به قوانینی محدود کننده پی برد که بسیاری از آنها برای او و همسفرانش بی معنا و حیرت آور به نظر می رسیدند. فرهنگ لغت وبستر (2003) تعریف زیر را از این واژه ارائه می کند:
واژه تابو «tabu» در زبان تونگان الف) منع هر گونه لمس، بیان و یا انجام چیزی به سبب ترس از وارد آمدن صدمه از جانب نیرویی ما ورالطبیعی است. ب) منعی که بواسطه یک عرف اجتماعی و یا به عنوان یک میزان حفاظتی بوجود می آید.
آنچه که تقریباً در میان تمامی تعاریف ارائه شده برای واژه تابو مشاهده می شود نظیر معین (1342) و فروید (1349)، آن است که تابو امری «مقدس» و «ممنوع» قلمداد شده است. برای سهولت بررسی این مفهوم باید میان برداشت های کلاسیک و نوین از تابو تمایز قائل شد. تابو در معنای نخستین آن، مجموعه ای معین از «نبایدها» است که از منع های اجتماعی و منهیات مذهبی متمایز است. همچنین باید تابوها را از محدودیت هایی که تنها در اثر ماندگاری تاریخی در میان مردم تثبیت شده اند نیز جدا کرد. در این مفهوم، منظور از تابو، منع هایی است که در صورت نقض، در فرد به صورت خودکار نوعی ناتوانی آیینی پدید می آورند که آنرا در اصطلاح «بیماری تابو» می نامند و این التهاب و استیصال تنها با انجام مراسم تطهیر و پرداخت کفاره التیام می یابد.
از این منظر اخلاق تابو شامل یک عده قواعدی است که برای آنها نمی توان دلیلی اقامه کرد که از منهیات مذهبی متمایزند. به عقیده برتراند راسل منهیات تابو به یک اصل و دلیل متکی نیست ولی تمام منهیات مذهبی در تمام باب ها خواه سیاست، حقوق اجتماعی و غیره واجد علل و مصالحی هستند که کاملاً روشن و قابل فهم همگانی است (جعفری، 1342: 119). منهیات مذهبی با این که ریشه ماورایی دارند ولی چون علم و تجربه بشر صحت بسیاری از منع های مذکور را تایید می کنند از این رو پذیرفتنی هستند و در زمره تابوهای اجتماعی قرار می گیرند. مانند منع مصرف الکل در دین اسلام.
از نظر فروید نیز «محدودیت های تابو به اوامر الهی منسوب نیستند بلکه خود به خود پاگرفته اند و آنچه آنان را از نهی های اخلاقی متمایز می سازد این است که در شمار قواعدی نیستند که به طور کلی بر ضرورت کف نفس تکیه دارند و دلایل این ضرورت را مشخص می سازند. محرمات تابویی از دید وی بر هیچ دلیلی مبتنی نیستند و منشأ آن ها مجهول است و در حالی که برای ما غیر قابل فهم هستند از نظر کسانی که زیر سیطره آن ها به سر می برند طبیعی جلوه می کنند و معتقدند که سرپیچی از آنها به خودی خود سخت ترین کیفرها را به دنبال خواهد داشت» (فروید، همان منبع:34).
اهداف منع های رفتاری
صفت یا ویژگی هر رفتار تابو (مقدس یا پلید) در اشخاص و اشیا، طریقه تحدید و منع آن را مشخص می سازد و هر منع و محدودیتی در صورت نقض نتایجی را به دنبال خواهد داشت. در فرآیند تابوسازی، واضعان تابو ابتدا اقدام به درونی سازی احساس تابو در فرد می کنند به گونه ای که وی وقوع فاجعه پس از تخطی از تابو را حتمی فرض کرده و نسبت بدان یقین حاصل می کند. وضع پرهیزهای رفتاری در هر جامعه اهدافی را تعقیب می کند؛ ملاحظه این غایت ها تا حدی می تواند منشا ایجاد برخی از این مقررات را روشن سازد. در این راستا فروید اهداف وضع تابو در جامعه را موارد زیر می داند:
1- صیانت افراد برجسته از قبیل پیشوایان، روحانیون و نیز حفظ اشیایی که برای آن ها نوعی رزش قائلند در برابر صدمات احتمالی، مثلا منع قانونی چاپ هرگونه کاریکاتور از روحانیون. یا وضو گرفتن پیش از دست زدن به کتاب الهی که نقض آن معصیت محسوب می شود.
2- حمایت از ضعفا، زنان، کودکان و به طور کلی انسان ها در برابر «مانای نیرومند» روحانیون و پیشوایان دینی یعنی نیروی جادویی آن ها. مثلا در میان اقوام بدوی مواجهه مستقیم رعایا و عوام با پادشاهان و روسای قبایل
می توانست به مرگ آنها بیانجامد.
3- جلوگیری از خطراتی که از تماس با اجساد یا خوردن بعضی اغذیه ناشی می شود. مثل منع مصرف گوشت خوک یا الکل در اسلام.
4- پیشگیری از آشفتگی هایی که ممکن است در جریان انجام گرفتن برخی وقایع مهم زندگی از قبیل تولد، تعلیم آیین به افراد و پذیرش آنها، ازدواج، اعمال جنسی و غیره پیش آید. مانند منع شدیدی که بر همجنس بازی در بسیاری کشورها وجود دارد یا تلاشهای اخیر حقوقدانان برای غیر قانونی کردن تعدد زوجات به سبب
آسیب هایی که به نهاد خانواده وارد می سازد.
6- حفظ انسان ها در برابر قدرت و یا خشم خدایان و شیاطین
7- حفظ دارایی فرد، ابزارها، کشتزارها وسایل اموال او در برابر دزدان (فروید، همان منبع: 31). «مثلا قوم ساموآن[1] برای حفظ مزارع و محصولات خود ازگزند دزدان مبادرت به نصب علائمی در نزدیکی کشتزار خود
می کردند. این علامت به متجاوزین هشدار می داد که در صورت ورود به سیاه زخم مبتلا می شوند. اثر این منع و باور به آن بقدری قوی بود که فرد سارق برای درمان و رفع خطر ابتلا به آن مجبور می شد به صاحب کشتزار پول پرداخت کند» (آلن و بریج،الف2006 :7).
دشنام واژه ها [1]
دشنام ، نحوه بکارگیری زبان به صورت سوء تعبیرانه و با بهره گیری از دشواژه هاست که هدف آن بیان حالت روحی و عاطفی گوینده و انتقال آن به شنونده است. (جی، 2000: 268) تمامی موارد استفاده از دشواژه ها را نمی توان دشنام تلقی کرد. در تبیین رابطه میان دشواژه ها و دشنام واژه ها فهم این نکته ضروری است که همه انواع دشنام واژه ها تابو هستند، اما همه دشواژه ها، دشنام واژه نیستند. ما می توانیم با استفاده از الفاظ تابو در مورد موضوعات تابو صحبت کنیم بی آن که دشنامی بکاربرده باشیم. دشنام تنها صورتی از کاربرد سوء تعبیرانه و ناپسند زبان است. مثلاً وقتی کسی ضمن صحبت از روابط جنسی از دشواژه ای تک هجایی استفاده کند (در عوض لفظی حسن تعبیری)، چونکه این واژه را در مفهومی فنی[2] بکار برده، از دشنام واژه استفاده نکرده و تنها واژه را به نحوی سوء تعبیرانه بکار برده است. (البته در هر دو حالت، بکارگیری دشواژه وجهه ایجابی مخاطب را تهدید می کند).
یک واژه برای آن که در مقام یک دشنام واژه ظاهر شود باید 1- در مفهومی غیر فنی[3] بکار رود، بدین صورت که مثلاً هنگامی که از واژه سگ برای توصیف یک حیوان استفاده می کنیم پذیرفته است ولی وقتی این واژه را در خطاب به کسی و برای توهین و تحقیر او استفاده می کنیم یک دشنام واژه بکار برده ایم 2-تابو باشد یا دست کم بر موضوعی تابو دلالت کند مانند روابط جنسی یا مذهب. 3- به صورت تحت الفظی قابل تعبیر نباشد 4- به نحوی عاطفی و احساسی بکار رود (برای بیان احساسات و عواطف شدید بکار رود.) (کارجالانین، 2002: 20). مثلا لفظ «کره خر» به عنوان یک حیوان در فارسی میتواند دارای مصداق حقیقی باشد ولی در مقام یک دشنام واژه تنها معانی ضمنی منفیِ منضم به آن به شنونده منتسب می شود و چون معمولا با لحن ناخوشایند و از سر خشم بیان میشود ناسزا و دشنام تلقی میشود. حوزه ها و مفاهیم زیر عمدتاً برای ناسزاگویی بکار میروند:
1- مقایسه ویژگی های ظاهری و شخصیتی فرد با خصوصیات و رفتارهای حیواناتی که در هر فرهنگ دارای معانی ضمنی منفی هستند،مانند «خوک کثیف»،«گرازوحشی»،«یابو»،«سگ»،«گاو»،«میمون» ،«خرس گُنده» و غیره.
2-صفاتی که از اعضای تابوی بدن و رفتارهای جنسی مشتق شده اند.
3-نسبت دادن عدم تناسب روحی یا جسمی به شنونده،مانند «نفهم»،«بیشعور»،«کور»،«ریقو» ، «چهارچشم»، «چلاق» و غیره.
4-الفاظی که مفاهیم ناپسند اجتماعی رابه شخص مخاطب یا وابستگان و اعضای خانواده وی الصاق می کنند، مانند «مادر…..»، «زن…..».، «دیوث»، «بچه…..» و غیره.
5-الفاظ توهین آمیزی که ویژگیهای اجتماعی شنونده نظیر قومیت،وضعیت اقتصادی،عقاید و …را مد نظر قرار می دهند.مانند «ترک…..»،«لُر….»،«متحجر»،«خشک مغز»،«گدا گشنه»،«بی خانواده» و غیره.
علی رغم اذعان همگان به ناپسند بودن دشنام واژه ها، اما این نحوه کاربرد زبان، به نظر حذف ناشدنی می رسد. برای پایداری دشنام واژه ها و استفاده از آن ها می توان دلایل و انگیزه های زیر را اقامه کرد:
1-انگیزه های روانشناختی: طبیعتاً هر روز در زندگی ممکن است برای ما حوادث ناخوشایند و غیر مترقبه ای رخ دهند که باعث خشم و عصبانیت ما شوند و یا زمانی که اوضاع بر وفقمان نباشد، در چنین اوضاعی، عکس العمل متعارف ما این است که برای تخلیه خشم و غلیان احساساتمان به دشنام واژه ها متوسل بشویم. این دسته از دشنام واژه ها خود پالایی[4] نام دارند که غالباً تعمدی نیستند و نوعی واکنش غیر ارادی به شرایط محسوب می شوند. ویژگی این نوع دشنام واژه ها این است که کسی را خطاب قرار نمی دهند. یک واژه خود برون ریختنی را
می توان در عکس العمل فرد در مواجهه با غذایی سوخته آن هم پس از ساعت ها انتظار و تحمل گرسنگی مشاهده کرد:
ای /guz/! این که همش سوخت!
هیجان و خشم را می توان عامل ترغیب کننده برای کاربرد دشنام واژه ها دانست، ولی دشنام همیشه به صورت غیر تعمدی نیست. انگیزه های دیگری نیز مانند انگیزه های زبانی و اجتماعی نیز دخیلند. می توان از دشنام برای اعلام هویت در گروه، مطایبه، توهین، نشان دادن صمیمت و دوستی، تعیین فاصله اجتماعی با مخاطب استفاده کرد. مثال:
کثافت آشغال دیگه اینجاها پیدات نشه.(توهین آمیز)
مرتیکه حمال! یه موقع احوال ما رو نپرسی(نشان دادن صمیمیت)
(با خنده)پدر سوخته! تو استاد دست انداختنی!(مطایبه)
هو یابو! پاس بده(مربی خطاب به بازیکن)(تعیین فاصله اجتماعی).
سوء تعبيرات حسن تعبير گونه[1] و حسن تعبيرات سوء تعبير گونه[2]
آلن و بريج با متعامل دانستن نزاكت، بي نزاكتي و عبارات سه گانه حسن تعبیر، صریح و سوءتعبیر، ادب را برحسب عدم اهانت پنداري[3] تعريف مي كنند و عبارات صريح و حسن تعبير را نيز به همين طريق توصيف
مي نمايند. در اين توصيف بين نزاكت، عبارات صريح و حسن تعبيرات از يك سو و بي نزاكتي و سوء تعبيرات از سوی دیگر پيوستگي و با هم آيي وجود دارد. تشخيص تعلق واژه ها به هر يك از دسته ها آنچنان كه پيشتر نيز اشاره شد كاملاً به بافت، زمان و مكان بستگي دارد و همه عبارات زباني ضرورتاً از لحاظ ارزش نزاكتي متغير و منعطف هستند. اين عدم قطعيت در مورد سوء تعبيرات حسن تعبير گونه و حسن تعبيرات سوء تعبير گونه حتي پيچيده تر نيز مي شود. اين عبارات با مقاصدي كه در ورای آن ها نهفته است در تضاد هستند؛ به عبارت فني تر، صورت واژه ها[4]، بامدلول و جنبه غير لفظي[5] عبارت در تضاد هستند.
منظور از جنبه غير لفظي (عملي است كه گوينده با گفتن آن عبارت انجام مي دهد). با تغيير الگوي دشواژه ها يا الفاظ سوء تعبيري، گوينده صورت واژه ها را غير موهن مي سازد و نيت سوء تعبيري خود را به صورت حسن تعبيري نشان مي دهد. مثلاً زماني كه شخص در خود نيازي دروني براي دشنام دادن حس كند اما همزمان نخواهد كه تماماً ويكسر رفتارش زننده و ناپسند جلوه كند. جامعه اين دوگانگي را به رسميت مي شناسد و سوء تعبيرات حسن تعبير گونه را به عنوان مفر فراروي گوينده مي گذارد. يك سوء تعبير حسن تعبير گونه در قياس با يك واژه كاملاً سوء تعبيري احتمال از دست دادن وجهه يا اهانت به مخاطب را به نسبت كاهش مي دهد، هر چند كه هميشه در انجام اين امر موفق عمل نمي كند. به عنوان مثال پاره گفت زير تلاش گوينده را براي دشنام دهي در عين حفظ نسبي وجهه اش را نشان مي دهد:
1- (با عصبانيت) بهش گفتم آخه فلان فلان شده تو رو چه به اين كارا؟!
2- الف) (دشنام مي دهد) ……………..!
ب) همون چيز بيشتر برازنده شماست!
3) از بس راديو گوش دادم قوز فيش شدم! (تغيير الگوي واجي واژه در عوض/gu:z pi:ch/)
4) لطف کن میای اینجا اۥس گل بازی درنیار.
بالعكس عباراتي وجود دارند كه در صورت ظاهر سوء تعبيري هستند، در حالي كه جنبه غير لفظي شان حسن تعبيري است و در مخاطب معمولاً ايجاد حس اهانت و ربخش نمي كنند. براي نمونه واژه هاي سوء تعبيري كه به عنوان مزاح و يا نشان دادن صميميت بكار مي روند. مثال:
1- الف) مرتیکه الاغ بلند شو بیا دلم برات تنگ شده
ب) این هفته مرخصی می گیرم میام.
2- الف) عزیزم بجای زرت و پرت کردن بشین کارتو انجام بده
ب) چیزیش نمونده داره تموم میشه
دشنام
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید.
نمونه ای از منابع
- آرلاتور، آنتوني (137). درآمدي بر زبانشناسي تاريخي. ترجمه يحيي مدرسي، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- آريانپور كاشاني، منوچهر (1386). فرهنگ يك جلدی پيشرو (انگليسي- فارسي). تهران: جهان رايانه.
- ترادگيل، پيتر (1376). زبانشناسي اجتماعي: درآمدي بر زبان و جامعه. ترجمه محمد طباطبايي، تهران: نشر آگاه.
- جعفري، محمد تقي (1346). توضيح و بررسي مصاحبه برتراند راسل درباره فلسفه، مذهب، اخلاق تابو. تهران: شر انتشار.
- خليلي، نسيم (1384). «مرگ از زاويه آداب و رسوم». روزنامه شرق. شماره 229، ص 21.
- روح الاميني، محمود (1368). زمينه فرهنگ شناسي. تهران: انتشارات عطار.
- زر آبادي، شيوا (1384). «مرگ را باور كرده اند». روزنامه شرق. شماره 629، ص 21.
- شكيبا، نوشين (1386). «تاثير بافت اجتماعي بر كاربرد دشواژه ها در گفتار زنان و مردان تهراني». مجله زبان و زبانشناسي. شماره دوم، 152-141.
- صالحي، محسن (1385). «تابو و عقلانيت مدرن». روزنامه آفتاب. شماره 15، 61-58.
- فرويد، زيگموند (1349). توتم و تابو. ترجمه محمد علي خنجي، تهران: انتشارات طهوري.
- قانعي راد، محمد امين و مرتضي كريمي (1385). «نمايشنامه هاي فرهنگي مرگ و مردن». فصلنامه انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات. ش 5، 72-51.
- گيدنز، آنتوني (1378). تجدد و تشخص. ترجمه ناصر موفقيان، تهران: نشر ني.
- مدرسي، يحيي (1368). درآمدي بر جامعه شناسي زبان. تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- مشكيني، ميرزا علي (1374). كتاب واجب و حرام. قم: نشر الهادي.
- معدني، ميترا (1376). «مروري اجمالي بر تابوي زباني و انواع آن». مجله زبانشناسي. شماره 3، 72-65.
- …
- …
دشنام
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبانشناسی همگانی |
تعداد صفحات | 50 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 270 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.