قیمت 19,000 تومان
مبانی نظری تغییر سازمانی
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تغییر سازمانی
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق
مقدمه
2-1- ادبیات نظری پژوهش
2-1-1- تغییر سازمانی
2-1-1-1- مبانی نظری تغییر سازمانی
2-1-1-2- انواع تغییر سازمانی
2-1-1-3- مدلهای تغییر
2-2-مدیریت مشارکتی
2-2-1- مشارکت
2-2-2-مدیریت مشارکتی
2-2-3- سبکهای مدیریت مشارکتی
2-2-4-مزایا و کارکرد مدیریت مشارکتی
2-3- واکنش در برابر تغییر سازمانی
2-3-1- آموزش کارکنان
2-5- پیشینه پژوهش
2-5-1- پیشینه داخلی
2-5-2- پیشینه خارجی
منابع
تغییر سازمانی
امروزه تمامي ابعاد زندگي بشر از جمله دانش و فناوري با شتابی بی مانند در حال تحول هستند. سازمانها براي بقاء و پويايي خود ناگزير به نوآوري و تغييرات مستمر ودائمی هستند. دنيا بهطور مداوم در حال تغيير و تحول است و به تعبير دراكر[1] (1984: 13)، يگانه امر ثابت در دنياي امروز تغيير است.
اگر تغییر سازمانی ، تحول و نوآوري ضرورت نداشت، بشر هنوز در زندگي انسانهاي اوليه و شايد هم در سطح زندگي جانوران باقي میماند و هيچ تغيير و تحولي در دانش، نگرش و رفتار او حاصل نميشد. اگر انسانها خاصيت تغيير پذيري و اصلاح نداشتند، در چارچوب تنگ فكري خود باقي ميماندند وراه پيشرفت آنان مسدود ميشد. در نتیجه در دنیای رقابتی و پرشتاب امروزی، ضرورت تغییر سازمانی سریع و مدیریت آن یکی از شرایط اساسی موفقیت سازمانها است. با توجه به این امر این بخش به بررسی بحث تغییر در سازمانها میپردازد و الگوهای مدیریت تغییر را مرور میکند و در نهایت به مقایسه این الگوها و بررسی نقاط قوت و ضعف آنها میپردازد.
مبانی نظری تغییر سازمانی
تغییر سازمانی بی مقدمه صورت نمیگیرد. محرکهای تغییر معمولاً از محیط سازمانی یا بازار سرچشمه میگیرند. این محرکها مواردی از قبیل حرکات جسورانه رقبا، تکنولوژی جدید یا تغییر مقررات دولتی را در بر میگیرند؛ همچنین ناکارایی مدیر میتواند محرکی برای تغییر در سازمان باشد (تقوی و مدرسی، 1387: 4). بارها اشاره شده است که تنها چیزی که در سازمانها ثابت است خود تغییر است .برای اداره تغییر ابتدا لازم است که فرآیند تغییر را بشناسیم. سازمانها بهعنوان یک کل و افراد بهطور خاص دوست ندارند که کلمه تغییر را بشنوند؛ ازنظر آنها تغییر دارای معانی ناخوشایندی است، مثل اخراج، انتقال، جابهجایی وکاهش پرداخت. برای بسیاری ازافراد تغییر، استرس و تنشهایی را در محل کار ودر کارکنان ایجاد میکند و این امرباعث میشود که آنها به مقابله با این پدیده برخیزند.
رابرت[2] (2008: 7)، تغییر سازمانی را چنین تعریف میکند: تغییر یعنی برداشتن یا گذاشتن یک چیز در محل دیگر؛ تغيير در سازمانها نيز به اين معناست كه فعاليتهاي سازمان از وضعيت موجود به یک وضعيت متفاوت در ميآيد. نیکولز[3] (2010: 11)، تغییر را این گونه تعریف می کند: یک چیزی که از یک مکان به مکان دیگر انتقال داده میشود (انتقال از یک موقعیت مشکل ساز به یک موقعیت حل مساله). رومانلی و تاشمن (1994: 20)، در پژوهش خود بیان داشتند که تغییر در پنج حوزه فعالیت سازمان اتفاق میافتد: فرهنگ سازمانی، استراتژی، ساختار، توزیع قدرت[4] و سیستمهای نظارتی.
اهمیت این پنج حوزه تا آنجایی است که بقاء سازمان بدون آنها امکان پذیر نیست وتمام فعالیتهای سازمان در درون این پنج حوزه اتفاق میافتند. فعالیت هریک از این حوزهها اگرچه ویژه و خاص است اما در عین حال به یکدیگر وابسته اند بهطوریکه فعالیتهای متناقض و نامناسب در درون هریک از این حوزهها منجر به عملکرد پایین یا شکست میشود(ویک و کوئین[5]، 1999: 9). رومانلی وتاشمن[6] (1985: 15)، دو نیروی اساسی را که منجر به تغییر بنیادین میشود را شناسائی کردند:
1- عملکرد پایین که ناشی از فقدان هماهنگی و سازگاری در بین فعالیتهای حوزههای مختلف و درنظر نگرفتن جهتگیری استراتژیکی کلی و مناسب.
2- ایجاد جهتگیری استراتژیکی از طریق تغییرات عمده رقابتی،تکنولوژیکی و اجتماعی در محیط. مفهوم تغییر سازمانی از نظر مارچ[7] (1981)، این است که چیزی که ما تغییر سازمانی مینامیم مجموعه راه حلهایی ازگروههای مختلف در درون یک سازمان است که به آن واکنش نشان میدهند.
نیروها و محرکهایی در محیط وجود دارند که نیاز به تغییر را افزایش میدهند؛ این محرکها که شامل محرکهای بیرونی و درونی میشوند عبارتند از محیط، الزامات بازار برای کسب وکار، الزامات سازمانی، الزامات فرهنگی، ماهیت نیروی کار، تکنولوژی، شوکهای اقتصادی، رقابت، روندهای اجتماعی، سیاستهای جهانی، رفتار کارمندان و مدیران، قالب ذهنی رهبر و کارمندان.
اکثر مدیران با قلمروهای بیرونی نسبت به قلمروهای درونی )فرهنگ، طرز فکر، رفتار ( آشناترهستند؛ قلمروهای درونی با وجود جدید بودنشان نزد اکثریت به اندازه قلمروهای بیرونی مهم هستند (اشنایدر و همکاران[8]، 2010: 12). در صورتی که رهبران در قلمروهای درونی دخالت نکنند و بگذارند که تغییرات برآمده از قلمروهای بیرونی به آنها جهت دهد، تلاششان ناکام خواهد ماند. عمده کشمکشهای برخاسته از تغییر، نتیجه غفلت مدیران از عوامل درونی در فرآیند تغییر است. همچنین عدم توجه به محرکهای بیرونی هم باعث رخ دادن شکستهایی میشود (نقوی، 1387: 5)
[1] . Drucker
[2] . Robert
[3] . Nickols
[4] . Power distributions
[5] . Weick and Quinn
[6] . Romanelli and Tushman
[7] . March
[8] . Weick and Quinn
پیادهسازی تغییر سازمانی با موانعی همراه است. عمدهترین این موانع شامل:
1- موانع فردی: تصورغلط کارکنان سازمان از تغییر به این صورت که صرفاً جنبههای منفی تغییر سازمانی مورد توجه قراربگیرد. نبودن هماهنگی و همکاری، عدم اطمینان، ترس ازدست دادن مقام و موقعیت شغلی، عادت به وضعیت موجود، ترس از ناشناختهها(مارتین و همکاران[1]، 2005: 6).
2- موانع سازمانی: یکی از عمده ترین موانع سازمانی برای مخالفت با تغییر، اینرسی[2] یا لختی سازمانی است. عامل سازمانی دیگر، کانون تغییر محدود[3] است. سازمانها از زیر سیستمهایی تشکیل شدهاند که متقابلاً به یکدیگر وابستهاند .نمیتوان یکی را بدون تأثیر گذاردن بر دیگران تغییر داد. برای مثال اگر مدیریت، فرآیندهای تکنولوژیک را بدون تغییردادن همزمان ساختار سازمان به صورتی متناسب با آن، تغییردهد، نامحتمل است که تغییر در تکنولوژی مورد قبول قرار گیرد .اما برای غلبه براین موانع راه حلهایی وجود دارد که عبارتند از: آموزش کارمندان، شرکت دادن آنها در تصمیمگیریها، ایجاد حمایت وتعهد، انتخاب افرادی که تغییر را میپذیرند و آخرین تاکتیک، استفاده از زور است (مارتین و همکاران، 2005: 8).
پیادهسازی موفق تغییر در هر سازمانی مراحل گوناگونی دارد اما بهمنظور پیادهسازی موفق آن گامهایی جهانشمول وکلی وجود دارد که جیمیسون[4] و همکارانش (2004: 9)، در پژوهش خود بدان اشاره داشتهاند: 1- نظر یا عقیده: یعنی ارائه راه حل جدیدی برای انجام دادن کارها که میتواند به صورت یک الگو یا برنامه باشد که سازمان باید آن را به اجرا درآورد .پس از ارزیابی نظر جدید آن ایده ممکن است مورد قبول سازمان واقع شود اما قبل از پذیرفتن آن باید با نوع نیاز مورد نظر سازمان مقایسه شود و بتواند آن را رفع نماید.
2- نیاز برای تغییر: این نیاز زمانی به وجود میآید که مدیران نسبت به عملکرد جاری سازمان ناراضی باشند. یعنی تفاوت بین عملکرد واقعی با عملکرد مورد نظر. در صورت وجود چنین مسألهای، مدیران در پی روشهای جدید برمیآیند و این روشها وضع کنونی سازمان را از حالت انجماد خارج میکنند.
3- پذیرفتن: یعنی این که مدیران نظر و ایده پیشنهادی را اجرا میکنند.
4- اجرا: این مرحله مهمترین و مشکلترین مرحله در فرآیند تغییر است، زیرا تا زمانی که ایده یا نظر جدید عملی نشود در واقع هیچ گونه تغییری رخ نداده است.
[1] . Martin et al
[2] . Inertia
[3] . Limited Focus of Change
[4] . Jimmieson
مدیریت مشارکتی
مشارکت
مشارکت یک نیاز سرشتی انسان است؛ انسان برپایه آفرینش خود نیاز به تعلق و پیوند با دیگران داشته و خوی اجتماعی بودن در وی نهفته است. مشارکت، پیوند دوسویه سازنده و سودمند بین دو تن یا بیشتر از دو تن میباشد. مشارکت پیوندی است گشوده و باز میان دو انسان که این دو در پرتو آن پرورش مییابند و از یکدیگر بهره میگیرند. دو سویه بودن پیوند موجب میگردد تا اطلاعات، دانش، شناخت، اندیشه و نظر هریک از دوسوی پیوند به دیگری منتقل گردد و در اثر آن هر دو طرف بهرهای بهدست آورند (طوسی، 1377: 21).
در تعریف دیگر از مفهوم مشارکت، مشارکت را نوعی سهیم و دخیل شدن در تصمیمگیری، برنامهریزی و اجرا دانستهاند. این تصمیمگیری معطوف به هدفی است که مشارکت کنندگان تمایل نشان میدهند و برای تحقق هدف مشترک با دیگران به کنش متقابل یاریگرانه میپردازند (قاسمی پور،1380: 7).
در واقع منظور از مشارکت، قدرت تأثیرگذاردن بر تصمیمگیریها و سهیم شدن در قدرت میباشد (برک پور، 1386: 9). مشارکت تعهدی فعالانه، آگاهانه، آزادانه و مسئولانه است و یکی از سازوکارهای اعمال قدرت بهشمار میرود که تنها میتواند از درون برخیزد (ارجمندنیا، 1380: 8). مشارکت عمومی، بهطور گستردهای بهعنوان درگیر شدن در تصمیمسازی، با هدف کارامدتر کردن انتخابهای انجام گرفته تفسیر میشود؛ الگوی مشارکت در آنجائی وجود دارد که درجه مطمئنی از بازپخش قدرت رخ میدهد(بیکرستاف[1] ، 2002: 16). مشارکت موضوعی بسیار مهم و گسترده بوده و گستردگی آن تا آنجاست که بهسوی استقلال کارکردی (وظیفهای) گام مینهد(هرین و دسروسییرز[2]، 2010: 76)
مشارکت در قلمرو صنعت و بازرگانی بدین منظور پرورش یافته تا مردم را از دیدگاه روانی و عاطفی نه تنها در کارگردانی صنعت بلکه در مالکیت آن شریک سازد و از این راه با ستیز با حالت روانی، سرخوردگی و از خود بیگانگی ناشی از پیچیدگیهای کار پایههای پایداری و پایانی صنعت و بازرگانی را نیرومند سازند. مشارکت در کارگردانی صنعت سبب شد تا کارکنان صنعت برای دستیابی به هدفهای بلند برانگیخته شوند و با کوشش فزاینده دستیابی به هدفهای گروهی و سازمانی را در شمار هدفهای شخصی خود قرار دهند و بر میزان بازدهی و کارآیی خود بیفزایند. مشارکت کارکنان در کارگردانی واحدهای صنعتی و بازرگانی با کامیابیهای بسیار همراه گردید(تیم و دیویس[3]، 2001: 112).
مشارکت را میتوان فرآیند درگیری کارکنان در تصمیمهای استراتژیکی و تاکتیکی سازمان بهحساب آورد که بهصورت رسمی و غیر رسمی در سطح و حدود مشخصی اتفاق میافتد (رهنورد، 1378: 11). ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻣﻮﺟﺐ ﻫﻤﺴﻮﻳﻲ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺑﻪﻛﺎﺭﮔﻴﺮﻱ ﺧﻼﻗﻴﺖﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﻱﻫﺎﻱ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻲﺁﻭﺭﺩ.
مدیریت مشارکتی
همزمان با پیدایش گروههای انسانی و سازمانها، موضوع مشارکت مورد توجه قرار گرفت. در نیمه دوم قرن بیستم که میتوان آنرا همزمان با انقلاب فراصنعتی نامید، سبک جدیدی از مدیریت بهوجود آمد که مدیران در این مکتب نهتنها دستان، بلکه قلب کارکنان را نیز بهکار میگرفتند. در این سبک مدیر میبایست مشارکت کامل کارکنان در امور را بهدست میآورد و شرایطی را فراهم میساخت که در آن تمامی کارکنان به اندازه توانائی خود مشارکت کنند. از ﻣﻴﺎن اﻧﺒﻮه روشﻫﺎي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ ﻳﻜﻲ از روﻳﻜﺮدﻫﺎي ﻧﺴﺒﺘﺎً ﺟﺪﻳﺪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﻪ رﺳﻤﻴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ اﻫﻤﻴﺖ ﻧﻴﺮوي اﻧﺴﺎﻧﻲ، ﺗﻼش ﻣﻲﻛﻨﺪ راهکارﻫﺎﻳﻲ ﺑـﺮاي ﺣـﻀﻮر ﻓﻌﺎﻻﻧـﻪ ﻛﻠﻴـﻪ اﻓﺮاد در ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﻴﺎﺑﺪ.
اﻫﻤﻴﺖ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ ﺑﻪ ﺣﺪي اﺳﺖ ﻛـﻪ ﻋـﺪهاي از ﺻـﺎﺣﺒﻨﻈﺮان ﻣﻌﺘﻘﺪﻧـﺪ ﻧﻈﺎم ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ آرﻣﺎﻧﻲ در ﺟﻬﺎن آﻳﻨﺪه ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻛﻠﻴﻪ آﺣﺎد ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻧﻪ ﻧﺨﺒﮕﺎن و ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﮔﺎن آﻧﺎن ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. در ﺷﻴﻮه ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺸﺎرﻛﺘﻲ، ﻧﻈﺎم ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدﻫﺎ ﻳﻜﻲ از ﻣﻔﻴﺪﺗﺮﻳﻦ راﻫﻜﺎرﻫﺎیی اﺴﺖ ﻛﻪ در آن ﻛﻠﻴﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن اﻳﻦ اﻣﻜﺎن را ﻣﻲﻳﺎﺑﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ اراﺋﻪ ﻧﻈﺮات و ﭘﻴـﺸﻨﻬﺎدﻫﺎي ﺧـﻮد ﮔـﺎﻣﻲ در ﺟﻬـﺖ ارﺗﻘـﺎء ﻋﻤﻠﻜـﺮد ﺳﺎزﻣﺎن خویش ﺑﺮدارﻧﺪ (سهرابی، 1385: 10). ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﻫﺎﻱ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺮ ﺑﺎﺯ ﺭﻳﺸﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻈﺎﻡﻫﺎﻱ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻏﺮﺑﻲ مجدداً احیا شد.
ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺸﺎﺭﻛﺘﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻡﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﭘﻮﻳﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻘﺶ ﻣﻬﻤﻲ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻠﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﻭ ﻛﺎﺭﺁﻣﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻧﻈﺮﻱ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻋﻤﻠﻲ ﺁﺯﻣﻮﻥﻫﺎﻱ ﻣﻮﻓﻖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬراﻧﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻛﺎﻣﻼً ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺍﺳت. ﺑﺮﺭﺳﻲﻫﺎﻱ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ نیز ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ که ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﺩ ﺷﺮﻳﻚ ﺷﻮﻧﺪ، ﻧﻮ ﺁﻓﺮﻳﻨﻲ ﻭ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﻧﺪ(بارتله[4]، 2007: 84).
متداول ترين راه براي بر طرف ساختن مشكل ناتوانی سازمانها در استفاده بهينه از توان بالقوه كاركنان بهكارگيري روش مديريت مشاركتي است. به گواه بسياري از گزارشها، موفقيت اكثر شركتهاي بزرگ مرهون به كارگيري مناسب اين سبك مديريت بوده است (رضوی و سعیدی، 1384: 11).
در حالت کلی، افزایش درگیری کارمندان در تصمیمات متنوع کاری که بهطور سنتی با حوزههای مختلف مدیریت ارتباط دارد را مدیریت مشارکتی میگویند که فلسفه اساسی چنین شیوهای پایهای است برای کنترل کیفیت و مفهوم گستردهای برای نوآوری در محیط کار (محبی، 1380: 36-41). مدیریت مشارکتی یعنی درگیر شدن کارکنان در فرآیند تصمیمگیری، دعوت از همه افراد به قبول مسئولیت فردی برای افزایش کیفیت خدمات و تولیدات آنان و پاداش رفتار کارکنان که از دید آنها لحظه به لحظه ارباب رجوع را ارضاء و عملکرد سازمان را بهبود میبخشد(تیم و دیویس، 2011: 8).
مدیریت مشارکتی به مفهوم توانمندسازی کارکنان و شاغلان سازمانها، بهمنظور مداخله در فرآیند تصمیمگیری است (دارابی، 1387: 21) و عبارتست از نظامی که طی آن، بازتاب ارزشهایی در فرآیند برنامهریزی، اجرا و ارزیابی عینیت مییابد که این ارزشها عبارتند از امکان بیان دیدگاههای کارکنان درباره اقدامات مدیریت، پیمان همکاری بین کارکنان و تصمیمگیران، در نظر گرفتن منافع و نیازهای مشارکت کنندگان، ایجاد تسهیلات در امر مشارکت، درگیر نمودن کارکنان در تصمیمگیریها، فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز مشارکت جویان برای مشارکت و تعیین چگونگی اثرگذاری درون دادهای مشارکت جویان در تصمیمها ( بهادری، 1387: 9).
[1] . Bickerstaff
[2] . Herrien and Desrosieres
[3].Tim and Davis
[4] -Bartle
واکنش در برابر تغییر سازمانی
تغییر سازمانی معمولاً واکنش مقاومتآمیز کارکنان را بهدنبال دارد (کایل[1]، 1993). مقاومت کارکنان پاسخی طبیعی به تغییر تلقی میشود، زیرا تغییر حرکتی از شناختهها به سوی ناشناختهها است (کوگلان[2]، 1993). نظریه پردازان سازمان معتقدند منشأ هرگونه تغییري در سازمان، تلاش براي کسب منافع بیشتر است. در قاموس چنین اندیشهاي، اساساً سازمان، با منابع محدود و کمیاب مواجه است و همه افراد و گروهها دائماً با یکدیگر بر سر این منابع در حال رقابت هستند. تغییر سازمانی دورنماي سیاسی و منابع قدرت را جابجا میکند.
چه بسا کسانی که منافع و قدرت آنها در اثر تغییر در معرض تهدید واقع شود، به صورت تدافعی عمل کنند و درصدد حفظ وضع موجود برآیند بنابراین میتوان مقاومت در برابر تغییر را پدیدهای سیاسی دانست(شرمن و گارلند[3]، 2007: 109). اگر عاملان تغییر به هنگام اعمال آن با مقاومت مواجه شوند و به واکنشهاي ادراك شده اعتنا نکنند، با مخاطره بزرگی روبرو خواهند شد. این مسأله بویژه زمانی بیشتر صدق میکند که تغییر مستقیماً از بالاي سازمان به سطوح پایینتر اعمال شود.
در اقتصاد امروز، امر تغییر سازمانی همه گیر شده است. این امر بهصورت دائم و غالباً با سرعت زیاد اتفاق میافتد. به دلیل اینکه تغییر، تبدیل به بخش هر روزه پویایی سازمانی شده است، کارکنانی که در برابر تغییر مقاومت میکنند میتوانند سازمان را زمینگیر کنند.
[1] . Kyle
[2] . Coghaln
[3] . Sherman and Garland
تغییر سازمانی
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های مدیریت کلیک کنید..
نمونه ای از منابع تغییر سازمانی
- بردبار، ش، (1391)، ” بررسی تاثیر تغییرات سازمانی بر واکنش کارکنان حوزه ستادی دانشگاه علوم پزشکی شیراز”، دانشگاه شیراز، دانشکده مدیریت
- برومند، م. (1377)، “بررسی رتبه بندی CAMEL در بانکهای اسلامي”، مجموعه سخنراني ها و مقالات سيزدهمين همايش بانكداري اسلامي، تهران.
- حسین زاده، م.، ناجی، علی اکبر. و چمانه گیر، فرشته. (1387)، “مقایسه کارائی اقتصادی بانکهای خصوصی و دولتی در ایران با استفاده از روش تحلیل پوششی دادهها”، مجله دانش و توسعه، تابستان 1387، شماره 25.
- خاکی، غ، ” روش تحقیق با رویکرد پایان نامه نویسی “، تهران، انتشارات بازتاب، چاپ پنجم، 1388.
- دلاور، ع؛ (1379). “روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی”، تهران، ویرایش، چاپ هشتم،
- رحمان سرشت، ح. و مقدم، ع. (1386)، ” نقش مدلهای ذهنی در فرآیند تغییر سازمانی”، دانش مدیریت، سال 20، شماره 78،
- رضائيان، ع و بابای اهری، م، (1383)، “طراحی مدلی برای تغییر رفتار سازمانی”، فصلنامه مدرس علوم انسانی، دوره 8، شماره 2.
- رضائیان، ع، (1384)، مبانی مدیریت رفتار سازمانی، تهران، اتشارات سمت
- سهرابی، الف. (1385)، ” بررسی و شناخت چالشهای استقرار و اجرای نظام پیشنهادات در سازمانهای دولتی ایران”، مجله فرهنگ مدیریت، سال چهارم، شماره 13.
- طوسی، م.ع. (1377)، “مشارکت در مدیریت و مالکیت”، تهران، انتشارات شرکت سهامی.
- قاسمی پور، الف. (1380)، “مشارکت مردمی در آموزش و پرورش”، تهران، انتشارات پژوهشکده تعلیم و تربیت.
- کریمیان، ج، اصفهانی، پ، یارمحمدیان، م، (1391)، “تاثیر تغییرات سازمانی بر واکنش کارکنان حوزه ستادی دانشگاه علوم پزشکی استان اصفهان”، مدیریت اطلاعات سلامت، شماره 7
- میرکمالی، م. و زینلی پور، ح. (1387)، ” طراحی الگوی مناسب تغییر سازمانی در دانشگاههای جامع دولتی از طریق تحلیل عاملها”، مجله علوم تربیتی، پائیز 1388، دوره پنجم، سال شانزدهم، شماره 3،
- همدانی، ع. (1379)، ” جایگاه روابط کار در مدیریت اشتراکی”، مدیریت دانش، پائیز 1379، شماره 56.
- Kotter, John P. (2008). A Sense of Urgency. United States: Harvard Business School Publishing. ISBN 978-1-4221-7971-0.
- Bernard Burnes,(2004). Kurt Lewin and complexity theories: back to the future?, Joumal of Change Management, Vol. 4, No. 4, 309-325.
- Ahmad, A. (2004), “Relationships between communication satisfaction and organizational commitment of academic staff in a selected public university”, unpublished PhD dissertation, Universiti Putra Malaysia.
- Avolio, B.J., Yammarino, F.J. and Bass, B.M. (1991), “Identifying common methods variance with data collected from a single source: an unresolved sticky issue”, Journal of Management, Vol. 17 No. 3.
- Clark, D. (1998), “Sales mastery training prepares employees for first union’s future bank”, Journal of Retail Banking Services, Vol. 20 No. 2.
- Coghlan, D. (1993). A person-centered approach to dealing with resistance to change. Leadership & Organization Development Journal, 14(4).
- Cummings, T. G., & Worely, C. G. (2005). Organization development and change (8th ed.). Mason, OH: Thomson South-Western.
- Duck, J.D. (1993), “Managing change: the art of balancing”, Harvard Business Review, Vol. 71 No. 6.
- Frahm, J. and Brown, K. (2007), “First steps: linking change communication to change receptivity”, Journal of Organizational Change Management, Vol. 20 No. 3.
- Gillespie MA, Denison DR, Haaland S, Smerek R & Neal WS. Linking organizational culture and customer satisfaction: Results from two companies in different industries. European Journal of Work and Organizational Psychology 2008; 17(1).
- Gono, C. (2001), “The Impact of Participatory Management on Productivity, Quality, and Employees’ Morale”, University of Wisconsin-Stout Menomonie, Wisconsin 54741.
- Green, S.E. (2004), “A rhetorical theory of diffusion”, Academy of Management Review, Vol. 29.
- Herrien, C. M. and Desrosieres, W. (2010), “The intervening effects of participation on the relationship between procedural justice and managerial performance”, The British Accounting Review, 34 (1).
- Huy, Q.N. (2002), “Emotional balancing of organizational continuity and radical change: the contribution of middle managers”, Administrative Science Quarterly, Vol. 47 No. 1.
- …
- …
تغییر سازمانی
رشته | مدیریت |
گرایش | رشته مدیریت دولتی – منابع انسانی |
تعداد صفحات | 37 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 150 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.