قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 89 بازدید

بررسي تعليم وتربيت دردوره ايلخانان و تیموریان  ..

الف : بررسي تعليم وتربيت دردوره ايلخانان..

برخي از مشاهير ، علما و شعراء عصر ايلخاني..

ب :بررسي وضعيت تعليم و تربيت در دوره تیموریان ………………………………………………………………………..

برخي از دانشمندان ، شعرا و فضلاء  دوره تیموریان  ……………………………………………………………………………….

ج: برخی ازمراكزآموزشي دردوره ايلخاني و تیموریان ..

رصدخانه مراغه:

مدارس آذربايجان………………………………………………………………………………………………………………………. .

مدرسه مجتمع شنب غازان……………………………………………………………………………………………………………..

ربع رشیدی…………………………………………………………………………………………………………………………………

مدرسه تاج ‏الدين عليشاه………………………………………………………………………………………………………………  1

مدرسه خالديه…………………………………………………………………………………………………………………………….
مدرسه مجد رومي………………………………………………………………………………………………………………………

مدارس فارس…………………………………………………………………………………………………………………………….
د : علوم رايج در دوره ايلخاني و تیموریان …………………………………………………………………………………..

علوم شرعي………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….

علوم عقلي…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..

علوم ادبي ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………

منابع تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان

تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان

بررسی تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان

بررسي وضعيت تعليم وتربيت دردوره ايلخانان

سرزمين ما به‏سبب وضعيّت جغرافيايى و سوق الجيشى آن، از ديرباز دستخوش تهاجم اقوام و طايفه‏هاى گوناگون بوده است كه از آن جمله مى‏توان حمله قوم مغول (616 ه) به ايران را برشمرد كه نشان پيامدهاى آن ساليان سال برجاى مانده است. تاخت‏وتاز و كشتار وحشيانه آن قوم بدوى كه بر اثر آن هزاران انسان كشته شدند و آثار مدنيّت از قبيل مدارس، بناهاى تاريخى و كتابخانه‏هاى ارزشمند نيشابور، مرو و بغداد و ديگر مراكز علمى و ادبى ايران ويران گشت.

البتّه، از آنجا كه قوم ايرانى همواره در جستجوى دانش و ادب بوده است، دانشمندان و ادباى ما از پاى ننشستند و ديگربار به بازسازى فرهنگ و ادب ايران پرداختند.لذا، دوران حكومت ايلخانان مغول يكى از پررونق‏ترين دوران پيشرفت دانش و فرهنگ و ادب ايران شد، به‏نحوى كه آثار چشمگيرى از آن دوران به‏جاى مانده است.

آثارى از قبيل جهانگشاى جوينى اثر عطاملك جوينى (658 ه) و جامع التّواريخ رشيدى اثر رشيد الدّين فضل اللّه همدانى (710 ه)، تاريخ گزيده، اثر حمد اللّه مستوفى (730 ه) و ظفرنامه، اثر ديگر حمد اللّه  مستوفى (735 ه)[1]

نتیجه اینکه در ادوار مختلف تاريخ ايران زمين، دو نيرو پيوسته و توأمان ادارۀ حكومت را در دست داشتند:

“نخست صاحبان شمشير، دوم صاحبان قلم ” نيروى شمشير آينده و رونده بود و متغير و گاه خارجى و بيگانه، همچون مغولان كه آمدند و بردند و سوختند و كشتند و آنان كه به جا ماندند جذب فرهنگ و تمدن ايران زمين شدند و به مرور ايام مستحيل در جامعه و فرهنگ اين سرزمين. نيروى قلم ثابت بود و استوار، تا آنجا كه مرگ صاحب قلمى سبب اضمحلال و يا نابودى صاحب شمشيرى مى‌شد. از پيشينۀ تاريخ ايران قبل از اسلام كه بگذريم، حد اقل در طول تاريخ هزار و پانصد سالۀ عصر اسلامى اين نظر به خوبى مشهود است.

تاريخ ايران مملو است از نيروى شمشير كه هر از چندى حاكم بر جان و مال و ناموس مردم ايران شد، نيروى شمشير نيروى غالب بود، اما توان اداره كردن كشور و استمرار نداشت، پس نيروى قلم بود كه ادارۀ حقيقى كشور را بر عهده داشت و سبب ثبات و بقا و عدم تزلزل بازماندگان نيروى شمشير؛ و گاه ثبات نيروى شمشير به‌منزلۀ آبى راكد در مردابى ساكن بود كه به مرور فاسد و مضمحل مى‌شد و نيروى شمشير تازه‌نفس ديگر جايگزين نيروى سابق. اعراب با حمله به ايران زمين كه افزون بر نيروى شمشير از نيروى معنوى دين اسلام نيز برخوردار بودند، خيلى زود توانستند بر قلمرو وسيع ايران حاكم شوند، اينان براى ادارۀ امور قلمرو وسيعى كه به نيروى شمشير به دست آورده بودند، ناگزير از همكارى عناصر نيروى قلم شدند، و ديرى نپائيد كه خاندان‌هاى برمكى و سهل ادارۀ حقيقى قلمرو اسلامى را بر عهده گرفتند، نيروى قلم با اتكاء به دانش و برخوردارى از فن مديريت به راحتى از عهدۀ ادارۀ امور كشور برمى‌آمدند و گاه فرماندهى نيروى شمشير را توأم با حفظ مرتبۀ قلم بر عهده مى‌گرفتند، چه بسا وزيران ديوانى كه در لشكركشى‌هاى خلفا و سلاطين، فرماندهى سپاهيان را بر عهده داشتند. (ادامه در فایل)

 

بررسي وضعيت تعليم و تربيت دردوره تیموریان

كتاب شكوهمند و كهن تاريخ ايران بزرگ را ورق مى‏زنيم و به صفحات سده‏هاى هشتم و نهم هجرى نظر مى‏افكنيم. در اين تأمّل باز مى‏بينيم كه چگونه ايرانى مسلمان سختكوش و رنجديده درحالى‏كه از يورش امير تيمور گوركان زخم‏ها به تن دارد، و در اين فاجعه هستى‏اش به يغما رفته، سرفراز و نستوه ايستاده و با فرهنگ بالنده خويش، تيموريان تاتارمنش را تمدن و ادب و فرهنگ ايرانى آموخته است.[1]

جانشين مغولان در ايران تاتارها بودند و امير تيمور گورگان سرسلسلۀ گوركانان تاتار، چنگيزى ديگر بود. تيمور با يورش‌هاى هفت‌ساله و سه‌ساله و پنج‌ساله آنچه را كه از دست مغولان رهايى يافته بود و يا در عصر ايلخانان مغول و با درايت و كاردانى ايرانيان بار ديگر رونق يافته بود، تخريب و ويران كرد. تيمور حتى از چنگيز قدمى فراتر نهاد، او با تخريب شهرها و كشتار سكنۀ آن، هنرمندان، استادان و علماء را به پايتخت خود كوچ داد و عرصه ايالات و ولايات ايران را خالى از هر رجلى باقى گذاشت.

او مردى بلندهمت و دلير و قوى پنجه و لشكركش و لشكرشكن بود، و به موازات اين ويژگى‌ها در سخت‌گيرى و سخت‌كشى بى‌نظير و بى‌همتا؛ و تنها در مورد اعضاى خانوادۀ خود حاضر به گذشت بود.

قتل عام‌هاى او در بلاد ايران، شام، روم و هند مشهور است و نيازى به بازگفتن ندارد، با اين همه نسبت به زهاد و مشايخ صوفيه و سادات ارادت مى‌ورزيد و در حقيقت معجونى از شگفتى بود و مملو از تناقضات، دعوى عدالت داشت و تظاهر به ديندارى مى‌كرد و در عوض مردم بى‌گناه را به جرم آنكه اميرى سركش و پرخاش‌جوى از ميان آنان برخاسته، از دم تيغ مى‌گذرانيد و از سرهاى كشتگان كله منارها برپا مى‌كرد تا عبرت ديگران شود. تيمور جهانگيرى چالاك و سفاكى بى‌باك بود به هر شهر ثروتمندى كه مى‌رسيد به هر بهانه‌اى كه بود به باد غارت مى‌گرفت. بازماندگان تيمور اگرچه از قدرت نظامى و لشكركشى و لشكرشكنى او بى‌بهره بودند و نتوانستند قلمرو وسيعى را كه او به تبعيت در آورده بود حفظ كنند و به خراسان و ماوراءالنهر بسنده كردند، اما در توجه به هنر و هنرمندان و علما و مشايخ و سادات و مورخان يد طولائى داشتند.

همانند عصر مغولان، تيموريان نيز به نجوم و تاريخ توجه وافرى داشتند و افزون بر توجه به هنر خوش‌نويسى و نگارگرى اينان نيز به مانند مغولان رصدخانه‌اى تأسيس كردند و كتاب‌هاى تاريخى مهمى در عصر تيموريان به نگارش درآمد. تيمور خود علاقه وافرى به تاريخ‌نويسى داشت و كسانى را بدين مهمّ گماشت.

اين سيرۀ تيمور را فرزندان و نوادگان او نگاه داشتند و در نتيجه تاريخ‌نويسى از ابتدا تا انتهاى اين عصر همان رونق سابق را حفظ كرد و تاريخ‌هاى مهمى در عصر تيموريان نگاشته شد كه برخى اختصاص به سلسلۀ پادشاهان يا نواحى معين داشت و برخى ديگر در زمرۀ تاريخ‌هاى عمومى است. [2]كثرت مورخان و كتاب‌هاى تاريخى نوشته‌شده در اين دوره بدون اغراق نسبت به ديگر اعصار برترى دارد تاريخ‌نگارى عمومى دورۀ تيمورى دنباله‌رو سنت تاريخ‌نگارى عمومى ادوار پيشين بود. تأكيد تيموريان بر تاريخ پيشينيان و به خصوص پشتيبانى آنان از مورخان، تاريخ‌نگارى اين دوره را به تعالى كشاند.

معيارهاى تاريخ‌نگارى عمومى اين دوره همان معيارهاى سده‌هاى پيشين بود بدين معنى كه بهره‌گيرى از متون تاريخى و گزارش رويدادهاى زمانه خود و انضمام آن بدان با شيوه ذيل‌نويسى، در اين ذيل‌نويسى گاهى، متون پيشين، طابق النعل بالنعل انتقال مى‌يافت و تغييرى در سبك و اسلوب نوشتارى آن پديد نمى‌آمد ؛ و مورخان برجسته‌اى چون محمد بن فضل اللّه موسوى مؤلف اصح التواريخ؛ حافظ ابرو مؤلف مجمع التواريخ سلطانى و زبدة التواريخ؛ نظام الدين شامى مؤلف ظفرنامه و مورخى ديگر با نام تاج سلمانى كه به دستور شاهرخ مأمور مى‌شود تا ذيلى بر ظفرنامه شامى بنگارد؛ شرف الدين على يزدى مؤلف ظفرنامۀ ديگر، معين الدين نطنزى مؤلف منتخب التواريخ، فصيح خوافى صاحب مجمل التواريخ مشهور به مجمل فصيحى؛ كمال الدين عبد الرزاق سمرقندى مؤلف مطلع سعدين و مجمع بحرين؛ ملا حسين واعظ كاشفى صاحب روضة الشهداء؛ دولتشاه سمرقندى صاحب تذكرة الشعراء مشهور به تذكرۀ دولتشاه؛ معين الدين اسفزارى مؤلف روضات الجنات فى اوصاف مدينة الهراة؛ فضل اللّه روزبهان خنجى صاحب عالم‌آراى امينى و مهمان‌نامه بخارا؛ ميرخواند مؤلف روضة الصفا، خواندمير مؤلف آثارى چون: حبيب السير، دستور الوزراء، خلاصة الاخبار فى بيان احوال الاخيار، مأثر الملوك، آثار الملوك و الانبياء تلخيص حبيب السير، ابن معين ابرقوهى مؤلف فردوس التواريخ و. . . ظهور كردند.

تمامى اين تاريخ‌ها آموزنده و برانگيزاننده بود تا در اين دوره تاريخ‌هاى عمومى ديگرى پديد آيد و دوران صعود تاريخ‌نگارى تجربه شود و نتيجۀ آن دو اثر سترگ تاريخى با معيارهاى سنجيده باشد مجموعه آثار تاريخى نگاشته‌شده در عصر تيمورى از منابع مهم و ارزشمند است [3]و برخى از آنها چون ظفرنامه شامى و يزدى اختصاص به خود تيمور دارد و برخى چون مطلع سعدين اختصاص به آخرين سلطان ايلخان مغول تا سلطان ابو سعيد گوركان دارد و برخى ديگر تاريخ‌هاى عمومى و محلى هستند اما از ميان تاريخ‌هاى عمومى هيچ‌يك با همۀ اهميت و مهم بودن به اشتهار روضة الصفا دست نيافتند.

زمينه نوعى اعتلاى فرهنگى را-در عصر تيمورى-اميران محلى، كه ايران در پايان سلطه ايلخانيان مغول، ميان آنها تقسيم شده بود، فراهم كردند. (ادامه در فایل)

تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان

جهت مشاهده نمونه های دیگر از مبانی نظری فقه کلیک کنید.

نمونه ای از منابع تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان

  • سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، ناشر موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1372
  • شامي، نظام الدين ، ظفرنامه تاريخ فتوحات امير تيمور گورکاني ، محقق، احمد پناهي، محمد، ناشر: بامداد ، تهران ١٣۶٣
  • شکوهي يکتا ، محسن ، مباني تعليم و تربيت اسلامي براي استفاده در کلاس هاي ضمن خدمت ، وزارت آموزش و پرورش ناشر : شركت چاپ و نشر ايران تهران 1366
  • صابري يزدي ، عليرضا ، الحکم الزاهره ، مترجم انصاری محلاتی، محمد رضا ، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي ، قم ، ١٣٧۵
  • صفا ، ذبيح الله ، تاريخ ادبيات در ايران، : انتشارات فردوس‏، تهران‏1378
  • طاش كبرى‏زاده، مفتاح السعاده و مصباح السیاده ، ناشر:دار الکتب العلمیه ، بيروت
  • طبا طبايي ، محمد حسين ، تفسير الميزان ، مترجم، موسوی، محمد باقر ، ناشر:دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ،  ١٣٧۴
  • قرآن كريم
  • کلینی، محمد بن یعقوب ، الکافی، ج 2، ناشر : دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365
  • مجلسی، محمد باقر ، بحار الانوار ، ترجمه ، موسوی همدانی، ابوالحسن  ناشر : كتابخانه مسجد ولي عصر ، تهران ، 1363
  • مرادی غیاث آبادی ، رضا  ، در زمینه اخترباستان‌شناسی و فرهنگ ایرانhttp://ghiasabadi.com
  • مستوفى قزوينى، حمدالله ، ظفرنامه قسم الاسلاميه محقق / مصحح: مهدى مداينى و همکاران ، ناشر:پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، ‏تهران 1380
  • مستوفي ، حمدالله ، تاريخ گزيده،محقق / مصحح، عبد الحسين نوايى‏، تهران ، 1364

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بررسی تعلیم و تربیت در دوره تیموریان و ایلخانان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید