قیمت 19,000 تومان
مبانی نظری بازنمایی
ادبیات بازنمایی
فصل دوم
2-1 مقدمه……………………………………………………………………………………………………
2-2 مرور مفهومی………………………………………………………………………………………….
2-2-1 بازنمایی ……………………………………………………………………………………………..
2-2-1-1 استراتژیهای بازنمایی ………………………………………………………………………….
2-2-2 نشانه شناسی………………………………………………………………………………………..
2-2-3 جنسیت……………………………………………………………………………………………..
2-3 مرور تجربی…………………………………………………………………………………………..
2-4 مرور نظری…………………………………………………………………………………………….
2-4-1 نظریه بازنمایی ………………………………………………………………………………………
2-4-1-1 از تقلید تا بازنمایی……………………………………………………………………………..
2-4-1-2 نظریه رمزگذاری و رمزگشایی استورات هال…………………………………………………
2-4-1-3 بازنمایی و نظریه استوارت هال…………………………………………………………………
2-4-1-4 گفتمان و بازنمایی……………………………………………………………………………….
2-4-1-5 ایدئولوژی و بازنمایی ……………………………………………………………………………
2-4-1-6 از زبان به گفتمان؛ نگاه فوکویی به بازنمایی……………………………………………………
2-4-2 استراتژیهای بازنمایي……………………………………………………………………………
2-4-2-1 کلیشه سازی……………………………………………………………………………………..
2-4-2-2 طبیعی سازی……………………………………………………………………………………..
2-4-2-3 طرد……………………………………………………………………………………………..
2-4- 3 نظریه فیلم کلاسیک……………………………………………………………………………..
2-4-3-1 فرمالیستها………………………………………………………………………………………..
2-4-3-2 رئالیست ها……………………………………………………………………………………….
2-4-3-3 نظریه فیلم معاصر………………………………………………………………………………..
2-4-4 نظریات نشانهشناسی………………………………………………………………………………
2-4-4-1 سوسور و نشانهشناسی…………………………………………………………………………
2-4-4-2 پیرس و نشانهشناسی……………………………………………………………………………
2-4-4-3 نشانهشناسی ساختارگرای بارت………………………………………………………………
2-4-4-4 اکو و نشانهشناسی پساساختارگرا……………………………………………………………..
منابع
مرور مفهومی
بازنمایی
سادهترین تعبیر از بازنمایی که برگرفته از واژهنامه آکسفورد است این مفهوم را چنین تعریف میکند: «عمل نمایش دادن کسی یا چیزی به شیوهای خاص». اما تعریفی پیچیده از این مفهوم که توسط کریس بارکر و از منظر مطالعات فرهنگی بیان شده، بیان می کند: «بازنمایی مجموعهای از فرآیندهاست که از طریق آن، اعمال معنادار، یک شئی یا رفتار در دنیای واقعی را توصیف یا معنا میکنند. از اینرو، بازنمایی عمل نمادپردازانه است که دنیای مورد نظر مستقلی را انعکاس میدهد» (بارکر، 2004: 177).
“بازنمایی” یکی از مفاهیم بنیادی در مطالعات رسانهای است. کلمه ای که معانی احتمالی متفاوتی را به همراه دارد. بازنمایی راه و روشی است که از آن طریق، رسانهها حوادث و واقعیتها را نشان میدهند. از نظر “ریچارد دایر”[1] مفهوم بازنمایی در رسانهها عبارت است از:
«ساختی که رسانههای جمعی از جنبه های مختلف واقعیت مثل افراد، مکان ها، اشیاء، اشخاص، هویت های فرهنگی و دیگر مفاهیم مجرد ایجاد میکنند. تجلی بازنمایي ها ممکن است به صورت گفتاری، نوشتاری یا تصاویر متحرک باشد»(Dayer,2005,P.18).
نظریه بازنمایی
علائم و نشانههای زبانی و رسانهیی که بازنمایی به واسطه آنها صورت میگیرد معصوم و بیطرف نیست، بلکه بر گفتمان و مناسبات و روابط قدرت دلالت میکنند. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و زبان» تعریف میکنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانهها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش مخاطبان تاثیر میگذارد، زیرا فرض بر این است که این بازنماییها عین واقعیت است. (مهدی زاده،1387: 127-126) افلاطون معتقد است که بازنمایی جهانی از توهمات بهوجود میآورد که از «امر واقع» فاصله دارد. برخلاف افلاطون، ارسطو به بازنمایی به عنوان واسطه یا کانالی مینگرد که انسان از طریق آن به «امر واقع» نزدیک میشود. (مهدی زاده،1387: 127)
بازنمایی به گفته هال، بخش اصلی فرایندی است که از طریق آن، معنا تولید و میان اعضای یک فرهنگ، مبادله میشود. این امر مستلزم استفاده از زبان، نشانهها و تصاویر است که نماینده و بازنمود چیزهاست. اما مطمئناً فرآیند ساده و روراستی نیست در اینجا دو فرآیند یعنی دو نظام بازنمایی وجود دارد:
اولین نظام، نظامی است که به وسیله آن همه نوع اشیاء افراد و رویدادها با یک سری از مفاهیم و بازنماییهای ذهنی، ارتباط پیدا میکنند. (هال به نقل از کوبلی، 1388) در همین مرحله اول باید در نظر داشته باشیم که معنی وابسته به نظام مفاهیم و تصاویری است که در افکار ما شکل گرفتهاند و میتوانند نشانه یا بازنمایی جهان باشند و به ما توانایی دهند تا به آنچه در سر داریم، اشاره کنیم. (کوبلی، 1388)
دومین نظام بازنمایی، زبان است (وقتی میگوییم که به یک فرهنگ تعلق داریم، به این دلیل است که ما جهان را به شیوههای مشابهی تفسیر میکنیم). (هال، 1997) به این دلیل است که برخی موارد «فرهنگ» را «معانی مشترک یا نقشههای ذهنی مشترک» مینامند. البته، یک نقشه مفهومی مشترک به تنهایی کافی نیست و ما باید بتوانیم معانی و مفاهیم را بازنمایی یا مبادله کنیم و تنها زمانی میتوانیم این کار را انجام دهیم که به یک زبان مشترک دسترسی داشته باشیم. نقشه مفهومی مشترک ما باید به یک زبان مشترک ترجمه شود تا آنگاه ما بتوانیم مفاهیم و ایدههای خود را به واژگان نوشتاری، صداهای گفتاری و تصاویر دیداری، ربط دهیم.(کوبلی، 1388)
تعریف بازنمایی:
فرهنگ لغات مطالعات رسانهای و ارتباطی بازنمایي را اینگونه تعریف میکند:
کارکرد اساسی و بنیادین رسانهها عبارتست از بازنمایي واقعیتهای جهان خارج برای مخاطبان واغلب دانش و شناخت ما از جهان بوسیله رسانهها ایجاد میشود و درک ما از واقعیت بواسطه و به میانجیگری روزنامهها، تلویزیون، تبلیغات و فیلمهای سینمایی و … شکل میگیرد. رسانهها جهان را برای ما تصویر میکنند. رسانهها این هدف را با انتخاب و تفسیر خود در کسوت دروازبانی و بوسیله عواملی انجام میدهند که از ایدئولوژی اشباع هستند… آنچه ما به مثابه یک مخاطب از آفریقا و آفریقایی ها، صرب ها و آلبانیایی تبارها، اعراب و مسلمانان و … می دانیم ناشی از تجربه مواجهه با گزارش ها و تصاویری است که بواسطه رسانهها به ما ارایه شدهاست.
بنابراین مطالعه بازنمایی رسانهای در مطالعات رسانهای، ارتباطی و فرهنگی بسیار مهم و محوری است. از آنجائی که نمیتوان جهان را با تمام پیچیدگیهای بیشمار آن به تصویر کشید، ارزشهای خبری، فشارهای پروپاگاندایی، تهییج، تقابل (که ما را از دیگران جدا میسازد) یا تحمیل معنا در قالب مجموعهای از پیچیدگیهای [فنی و محتوایی] ارایه میدهند. براین اساس بازنمایي عنصری محوری در ارایه تعریف [از واقعیت] است (Watson and Hill, 2006: 248)
بازنمایی، تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و گفتمانی است. به این معنی که معنا از طریق نشانهها، به ویژه زبان تولید میشود. زبان سازندهی معنا برای اشیای مادی و رویههای اجتماعی است و صرفا واسطهای خنثی و بیطرف برای صورتبندی معانی و معرفت دربارهی جهان نیست. فرایند تولید معنا از طریق زبان را رویههای دلالت مینامند. لذا آنچه واقعیت نامیده میشود خارج از فرایند بازنمایي نیست.
البته این بدان معنا نیست که هیچ جهان مادی واقعی وجود ندارد، بلکه مهم معنایی است که به جهان مادی داده میشود. استوارت هال میگوید:« هیچچیز معناداری خارج از گفتمان وجود ندارد؛ و مطالعات رسانهای وظیفهاش سنجش شکافت میان واقعیت و بازنمایي نیست بلکه تلاش برای شناخت این نکته است که معانی به چه نحوی از طریق رویهها و صورتبندیهای گفتمانی تولید میشود. از دیدگاه هال، ما جهان را از طریق بازنمایي میسازیم و بازسازی میکنیم». (کالورت و لوییز، 2002: 200)
استورات هال بازنمایی را به همراه تولید، مصرف، هویت و مقررات، بخشی از چرخه فرهنگ میداند. او بازنمایي را به معنای استفاده از زبان برای گفتن چیزی معنادار یا برای نمایش دادن جهان معنادار به افراد دیگر تعریف میکند. بازنمایي بخشی اساسی از فرایندی است که به تولید معنا و مبادله آن میان اعضای یک فرهنگ میپرداد و شامل استفاده از زبان، نشانهها و ایماژهایی میشود که به بازنمایي میپردازد. (هال و جالی، 1997: 15)
هال استدلال میکند واقعیت به نحو معناداری وجود ندارد و بازنمایي یکی از شیوههای کلیدی تولید معناست. معنا صریح یا شفاف نیست و از طریق بازنمایي در گذر زمان، یک دست باقی نمیماند. معنا بیثبات یا لغزنده است و همیشه قرار ملاقاتش با حقیقت مطلق را به تاخیر میاندازد، همیشه برای همطنین شدن با موقعیتهای جدید مورد مذاکره قرار میگیرد و تغییر مییابد، اغلب مورد مجادله بوده و هر ازگاهی به شدت بر سر آن جنگ شده است… معانی به شدت در رابطه با قدرت ثبت و حک می شوند. (مهدی زاده،1387: 16)
ادامه تعریف بازنمایي:
به عبارت دیگر بازنمایی یکی از کارکردهای فرهنگی است که معنا را تولید میکند. تأکید بر کردارهای فرهنگی در اینجا بدین معنی است که مشارکت کنندگان در یک فرهنگ هستند که به افراد، ابژهها و حوادث معنا میبخشند. چیزها فینفسه دارای معنا نیستند. بنابراین معنای چیزها ، محصول چگونگی بازنمایي آنهاست و فرهنگ، تفسیر معنادار چیزهاست. معنایی که محصول بازنمایي افراد از آنهاست و بازنمایي به عملکرد تأثیرگزار چیزها برای ما بستگی دارد. (هال: 1997: 1)
مطالعات فرهنگی با اتخاذ نگرشی برسازنده درباره بازنمایی باور دارد که پدیدهها فینفسه قادر به دلالت نیستند بلکه معنای پدیدهها ناگریز باید از طریق واسطه فرهنگ، بازنمایي شود. بازنمایی فرهنگی و رسانهای نیز نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است.
اگر بپذیریم که معنا واجد ماهیتی ثابت و تضمین شده نیست بلکه از بازنمایي های خاص طبیعت در فرهنگ ناشی میشود، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که معنای هیچچیز نمیتواند تغییر ناپذیر، غایی یا یگانه باشد. در واقع، معنای هر چیز همواره از یک زمینه بر میآید و مشروط به عواملی دیگر و همچنین تابع مناسبات متحولشونده قدرت است. بازنمایی فرهنگی و رسانهای نه امری خنثی و بیطرف، که آمیخته به روابط و مناسبات قدرت جهت تولید و اشاعه معانی مرجّح در جامعه در راستای تداوم و تقویت نابرابریهای اجتماعی است. (مهدی زاده،1387: 16)
ریچارد دایر درباره بازنمايی این پرسش را مطرح میکند که چه کسی، کدام گروه را به چه شیوهای باز مینمایاند. به دنبال چنین رویکردی است که موضوع رابطه میان «بازنمايی»، «قدرت» و «ایدئولوژی» پدیدار میشود. به این معنا که بازنمایی فرایند نمایش شفاف واقعیت از طریق رسانهها نیست بلکه اساساً فرایندی است که طی آن برخی امور نمایانده میشوند در حالیکه بسیاری از امور مسکوت میمانند؛ در واقع آنچه بازنمایي میشود، احتمالاً با منافع عده خاصی گره خورده است. (دایر به نقل از استریناتی، 1380)
در اندیشههای پستمدرنیستی و آنچه رولان بارت بر آن تأکید دارد، «چگونه» واجد اهمیت است و نه «چه». به بیان دیگر چگونگی امور واجد اهمیت است، نه آنچه در اندیشههای اومانیستی و فضلفروشانه بورژوازی در پیوند با «چیستی» میگذرد. اما در گرماگرم مجادلات میان «چه» و «چگونه»، آنچه مغفول میماند، «چراییِ» بازنمایی و یا به تعبیری سیاستِ بازنمایی است. چرا که یک نوع بازنمایی در یک لحظه خاص تاریخی و در پیوند با شخص، مضمون، نژاد، جنسیت و یا طبقه خاص پذیرفتنی است و در مواقع دیگر ممنوع شمرده میشود. رولان بارت همیشه بر چگونگی بازنمایی تأکید میورزید و با این تمرکز، به نوعی متنی کردن و شکل تازهای از سیاست اشاره داشت.
به طور کلی میتوان گفت که در دایره فرهنگی و اندیشگی امروز، بازنمایي زنان، اقلیتهای نژادی و دیگر گروههای سرکوب شده و به حاشیه رانده، مضمون نقد و نظرهای گوناگون بوده است. این نظریات قایل به این است که بازنمایي به هیچ وجه نمیتواند طبیعی و خنثی و مستقل از واقعیتهای بیرونی باشد و همیشه از سوی کدهای فرهنگی موجود و از پیشبوده ساخته و پرداخته میشود. (قره باغی، 1383: 41).
به عبارت دیگر، بازنمايی فرآیندی است که به وسیله آن، اعضای یک فرهنگ، از زبان برای تولید معنا استفاده میکنند. در نتیجه، معنا، همیشه از فرهنگی به فزهنگ دیگر و از زمانی به زمان دیگر تغییر میکند. به این علت که معنی در حال تحول است و رمزگانها بیشتر به صورت قراردادهای اجتماعی عمل میکنند تا به صورت قوانین ثابت و غیر قابل نقض. (هال:1997)
به طور خلاصه می توان گفت بازنمائی فرایندی است که رسانه ها از طریق آن «جهان واقعی» را به ما نمایش می دهند، به عبارتی فاصله گرفتن از حقیقت و معیار و نشان دادن آن به شکلی دیگر و در برخی مواقع حتی نشان دادن به شکل وارونه.
ایدئولوژی و بازنمایی
تیم اوسولیوان و همکارانش ایدئولوژی را به عنوان عمل ، بازتولید روابط اجتماعی نابرابر در فضای معنا و گفتمان تعریف میکنند. اما ایدئولوژی چیزی فراتر از بازتولید روابط اجتماعی نابرابر است، ایدئولوژی همچنین مسئله کدگذاری واقعیت است به نحوی که ایدهها چنان تبدیل به ایدئولوژی شوند که طبیعی و بدیهی به نظر برسند. مسأله فقط فریب مردم یا اجبار آنها به انجام یک کار نیست بلکه تلقین این مساله است که فقط یک واقعیت وجود دارد و حتی فکر کردن به واقعیتهای دیگر امکان ندارد. (وب 2009: 117)
ایدئولوژی به عنوان یک اصطلاح نظری ریشه در مارکسیسم دارد. ایدئولوژی گفتمانی است که به یک ملت یا جامعه معنی اعطا میکند و از آنجا که بازتابی است از نحوه دلالتمند شدن یک ملت، همسویی تنگاتنگی با اسطوره دارد. از اینرو ایدئولوژی در فصل مشترک زبان و سازمان سیاسی قرار میگیرد. این نظامی از ایدههاست که جامعه را توضیح میدهد، معنی یا توجیه میکند. اما معنی کردن چنانچه کارل مارکس میگوید، عمدتاً قلمرو طبقات حاکم است که حق حاکمیت خود را حق طبیعی میدانند.
بدین ترتیب، با باور مارکس، ایدئولوژی عبارت است از رویه بازتولید مناسبات اجتماعی نابرابر. مارکس از همین نادرستنمایی استفاده کرد تا بگوید که ایدئولوژی یک آگاهی کاذب است. مارکس میگوید، طبقات زیر دست، اگر بپذیرند که موقعیت آنها یک موقعیت طبیعی است، به عبارت دیگر اگر ایدئولوژی حاکم را که زیر دست بودن آنها را توجیه میکند بپذیرند، همسو با این آگاهی کاذب عمل کردهاند. (هیوارد، 1382: 12)
مطالعات فرهنگی، خاصه با اقتباس این ایده آلتوسر که «دستگاههای ایدئولوژیک» (مثلاً قانون، خانواده و آموزش) درست به مانند شرایط اقتصادی، اهمیت دارند، تأکید کرد که فرهنگ نه وابسته صرف روابط اقتصادی است و نه مستقل از آن، بلکه، به گفته آلتوسر، نیروهای (اقتصادی سیاسی و فرهنگی) تعیین کننده زیادی در کار اند که در رقابت و تضاد با هم، وحدت پیچیده جامعه را بر میسازند. (ترنر، 1388: 112)
آلتوسر از شبکه تعیینهایی سخن میگوید که در نقاط مختلف و برای افراد متفاوت به گونهای متفاوت ترکیببندی میشوند و نظارتی تمام عیار یا تعیین کننده بر تجربه اجتماعی اعمال میکنند.
مکانیسمی که فرایند تعیین چند جانبه از طریق آن عمل میکند، مکانیسم ایدئولوژی است. در صورتبندی مارکسیستی اولیه، ایدئولوژی به عنوان نوعی حجاب بر چشمان طبقه کارگر تلقی میشد، یعنی همچون فیلتری که روابط «واقعی» آنها را با جهان پیرامون پنهان میکرد. کارکرد ایدئولوژی، تولید نوعی آگاهی کاذب در مورد خود و رابطه فرد با تاریخ بود. اثر آلتوسر، حاکی از گسستی قاطع از این نحوه مفهومپردازی درباره «ایدئولوژی» بود. دقیقاً همچون سوسور که معتقد بود، زبان نه دسترسی ما به «واقعیت» بلکه دسترسی ما به «برداشتی» از واقعیت را امکانپذیر میسازد، آلتوسر نیز ایدئولوژی را نه کاذب بلکه چاچوبی مفهومی میداند که آدمها از طریق آن، تجربه را تفسیر و معنا میکنند و شرایطی مادی را که خود را در آن مییابند، میزیند. (هال به نقل از ترنر، 1388: 113)
بررسی چگونگی بازنمایی زنان در سینمای ایران
« سید ابوالفضل رسولی » در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با تحلیل محتوای بیست فیلم سینمایی در دو دوره ده ساله (1375-1366) و (1385-1376) سعی در مقایسه تطبیقی نحوه بازنمایی زنان در سینمای ایران داشته است. پژوهشگر در پایان به دو شکل متفاوت بازنمایی زنان در دو دسته فیلمهای سینمایی مورد بررسی دست پیدا میکند که آنها را تحت عناوین «بازنمایی قالبی» (نگاه مردسالارانه به زنان) و «بازنمایی فمینیستی» (نگاه جانبدارانه به زنان) نامگذاری میکند.
نتایج تحلیل محتوای بیست فیلم مورد بررسی نشان داد که با رونق گرفتن مباحث فمینیستی رسانهای مانند بحث «قنای نمادین» نحوه نمایش زنان در سینمای ایران نیز متأثر از رویکرد فمینیستی دستخوش تحول شده و آن تصورات قالبی پیشین در مورد نان در فیلمهای سینمایی دوره دوم دگرگون شده است. در شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوره شرایط مطلوب برای تکوین سینمای زنمحور در ایران با بروز یک سری دگرگونیهای عمده از جمله تغییر گفتمان سیاسی، تسامح فرهنگی، کاهش ممیزی، افزایش عوامل انسانی زن در حوزه فیلمسازی و بازیگری، اعمال حمایت از فیلمنامههای با محوریت مسائل زنان، رونق گرفتن اندیشههای فمینیستی در سطح جامعه و تأثیرپذیری فیلمسازان ایرانی از ایدههای فمینیستی در ساخت، فیلم مهیا شد.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های علوم اجتماعی کلیک کنید.
منابع :
- اباذری، یوسف(1380). رولان بارت و اسطوره و مطالعات فرهنگی، فصلنامه ارغنون، شماره 18، چاپ دوم، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارغنون ، شماره 23 : نظری فیلم
- احمدی ،بابک (1388) واژه نامه فلسفی مارکس، تهران ،نشر مرکز
- استوری، جان، مطالعات فرهنگی درباره فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده، تهران، نشر آگه، 1385
- استراس، آنسلم و کوربین، جولیت، اصول روش تحقیق کیفی، نظریه مبنایی؛ رویهها و شیوهها، ترجمه بیوک محمدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385
- استراس، آنسلم و کوربین، جولیت، اصول روش تحقیق کیفی، نظریه مبنایی؛ رویهها و شیوهها، ترجمه بیوک محمدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385
- استریناتی، دومنیک(1388). مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، گام نو
- امامي، نصر الله(1385)، مباني و روش هاي نقد ادبي. چاپ سوم. تهران: نشر جامي –
- آسابرگر، آرتور، روشهای تحلیل رسانه، ترجمه پرویز اجلالی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه، 1379
- اکو، امبرتو، نشانهشناسی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث، 1387
- بارت، رولان( 1380)اسطوره در زمانه حاضر،ترجمه یوسف اباذری ارغنون 18،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- …
- …
رشته | علوم اجتماعی |
گرایش | علوم اجتماعی |
تعداد صفحات | 70 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 150 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.