قیمت 19,000 تومان

اشتراک 0دیدگاه 5 بازدید

2-2- زندگی‌نامه‌ی امام محمد غزالی…………………………………………………………………………………..

2-2-1- زندگی اولیه امام محمد غزالی …………………………………………………………………………………………………..

2-2-2-  اهمیت امام محمد غزالی و تأثیرات او در جهان………………………………………………….

2-2-3- نگاهی بر آثار  امام محمد غزالی……………………………………………………………………….

آراء امام محمد غزالی در باب خدا ………………………………………………………

4-1- درآمدی بر خداشناسی  ……………………………………………………………………………………………

4-2- ذات خدا و امکان شناخت آن در مباحث امام محمد غزالی …………………………………………………………………………………..

4-3- اسماء و صفات خداوند…………………………………………………………………………………………..

4-4- رویت و نسبت آن با شناخت خدا…………………………………………………………………………..

منابع

زندگی‌نامه‌ی امام محمد غزالی و آراء امام محمد غزالی در باب خدا

زندگی‌نامه‌ی امام محمد غزالی

زندگی اولیه امام محمد غزالی

امام محمد غزالی [1] در سال450 ه.ق برابر با 1058م. در طابران طوس[2] متولد شد. پدرش در بازار، پشم فروشي می‌کرد و مردی فقیر بود و شايد به همين دلیل او را غزالي خواندند.[3] نام کامل وی ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزّالی طوسی است. “غزال” (با فتح غين و تشديد ز) بر پيشه وری دلالت داشته که نخِ پشم می‌فروخته است؛ پيشه وری که پشم خام تهيه می‌کرده و پس از حلاجی با دستمزدی اندک به زنان پشم ريس می‌سپرده است تا آن را به نخ تبديل و برای فروش آماده کنند. اين پيشه هنوز در مشهد به نام‌های حلاج، نداف و نخ فروش رايج است. اين معنی را امام غزالی نیز خود در کتاب احياء علوم الدين يادآور شده است.[4]

پدر امام محمد غزالی پارسا مردی صوفی مسلک بوده است که چون مرگ او نزديک مي‌شود، دو فرزند خود  محمد و احمد را با مختصر اندوخته‌ای که داشته است به دوستی از هم مسلکان خويش می‌سپرد و به او می‌گويد: چون بر اثر محرومیت از هنر خواندن و نوشتن اندوه فراوان خورده‌ام، آرزودارم که فرزندانم ازين هنر بهره‌ور شوند.[5]

پس از يتيم شدن اين دو کودک حدوداً در سال 457 ه.ق برابر با 1065 م. وصی درستکار تربيت آنان را برعهده گرفت تا هنگامی که ميراث اندک پدرشان تمام شد و خود صوفی از اداره زندگی آنان فرو می‌ماند[6] آنگاه با اخلاص به آن دو پيشنهاد کرد تا برای گذران زندگی و ادامه‌ی تحصيل در زمره‌ی طلاب جيره خوار مدرسه‌ای از مدارس دينی روزگار خود درآيند و آنان به ناچار پيشنهاد وی را پذيرفتند. اين سخن ابوحامد محمد غزالی که “برای غيرِ خدای عمل آموختم، ولی علم جز خدای را نپذيرفتم.” می‌تواند دربردارنده‌ی اين حقيقت باشد.[7]

امام محمد غزالی طوسی، بزرگ مردی بود که کودکی و جوانيش صرف دانش اندوزی و جهانگردی شد.[8] او در سال  463 ه.ق برابر با 1070 م.  به مدرسه راه یافت.[9] غزالي تحصيلات ابتدایی‌اش را در زادگاه خود کنار احمد رازكاني آغاز کرد[10]. البته تاریخ راه یافتن او به مدرسه نيز تقريبی است؛ يعنی ممکن است يکی دو سال پيش از اين در شمار طلاب جيره خوار مدرسه جای گرفته باشد؛ زيرا خودش در نامه‌ای که به پادشاه سلجوقی[11] می‌نويسد از اين راز چنين پرده برمی‌دارد:[12]

«بدان که اين دعاکننده پنجاه و سه سال عمر بگذاشت، چهل سال در دريای علوم دين غواصی کرد تا به جايی رسيد که   سخن وی از اندازه فهم بيشتر اهل روزگار درگذشت. بیست سال در ایام سلطان ‌شهید ملکشاه[13]‌ روزگار گذرانید و در علوم‌ ‌نزدیک ‌به ‌هفتاد کتاب ‌تصنیف ‌کرد؛ پس ‌دنیا را چنان که‌ بود، دید، جملگی ‌بینداخت‌[14] و مدتی ‌در بیت‌المقدس ‌و مکه[15]‌مقام ‌کرد و بر سر مشهد[16] ابراهیم ‌خلیل ‌صلوات‌الله علیه ‌عهد کرد که ‌پیش‌هیچ ‌سلطان ‌نرود و مال ‌سلطان ‌نگیرد و مناظره ‌و تعصّب ‌نکند. و اکنون ‌دوازده‌ سال‌ است ‌تا بدین‌عهد وفا کرد و امیرالمؤمنین ‌و دیگر سلاطین ‌او را معذور داشتند. اکنون ‌شنیدم ‌که ‌از مجلس ‌عالی ‌اشارتی ‌رفته ‌است‌ به ‌حاضر آمدن‌. فرمان ‌را به ‌مشهد رضا[17] علیه‌السلام‌ آمدم ‌و نگاه داشت ‌عهد خلیل ‌را به ‌لشکرگاه‌ یعنی ‌نزد سلطان نیامدم و می‌گویم ‌که ‌ای ‌فرزند رسول‌!  شفیع ‌باش‌ تا ایزد تعالی‌ملک ‌اسلام ‌را در مملکت ‌دنیا از درجه ‌پدران ‌خویش ‌بگذراند و در مملکت ‌آخرت ‌به ‌مرتبه ‌سلیمان[18]‌ علیه‌السلام ‌رساند که ‌هم‌ ملک‌ بود و هم ‌پیغمبر.»[19]

امام محمد غزالی در زمره‌ی دانشمندانی است كه به فراوانی آثار مشهورند. نوشتارهای او افزون بر هفتاد عنوان كتاب و رساله ذكر شده است [20] و اگر اين گفته غزالی را که “چهل سال در دريای علوم دين غواصی کردم” بپذيريم، تاريخ راه يافتن او به جرگه‌ی علمای دين به دوران سیزده سالگی‌اش بر می‌گردد؛ يعنی در اين هنگام مقدمات کار دانش اندوزی را فراگرفته بوده است. پس از آن که در مدرسه دينی از حداقل نيازمندي‌های زندگی برخوردار شد، با خاطر آسوده و اميد فراوان، دل به کتاب سپرد و گوش به سخن استاد فرا داد تا هنگامی که برای آموختن علم فقه آمادگی پيدا کرد و توانست در رديف شاگردان خوب نخستين استادش، احمد بن محمد رازکانی جای گيرد. نخستين دوره طلبگی غزالی را در طوس  براساس برخی شواهد  می‌توان حدود پنج سال حدس زد؛ يعنی هنگامی که وی از شهر طوس رهسپار جرجان[21] شد تا از محضر دومين استادش، ابوالقاسم اسماعيلی جرجانی[22]  بهره‌مند شود. در این زمان او احتمالاً نوجوانی هيجده يا نوزده ساله بود.[23]

بی ترديد نخستين سفر دانشجويی امام محمد غزالی حدوداً در سال 468 ه.ق برابر با 1075م. ، سفری است که وی از طوس به جرجان رفته است، اما اين سفر در چه سالی انجام شده و غزالی در آغاز اين سفر چندساله بوده است، در منابع موجود روشن نيست. امام اسعد[24] می‌گويد:[25] از ابوحامد محمد غزالی شنيدم که می‌گفت: «در راه بازگشت از جرجان دچار عياران راهزن شديم. عياران هرچه را که باخود داشتيم گرفتند. من برای پس گرفتن جزوه یا يادداشت‌های درسی خود در پی عياران رفتم و اصرار ورزيدم. سردسته عياران چون اصرار مرا ديد گفت: “برگرد، وگرنه کشته خواهی شد” وی را گفتم:” تو را سوگند می‌دهم که تنها همان کیسه‌ی یادداشت‌ها را به من باز پس دهيد؛ زيرا آنها چيزی نيست که شما را به کار آيد.” عيار پرسيد که” یادداشتهای تو چه چیزی است؟” گفتم: “درآن کیسه يادداشت‌ها و دست نوشته‌هايی است که برای شنيدن و نوشتن و دانستنش رنج سفر و دشواري‌ها برخويشتن هموار کرده‌ام.” سردسته عياران خنده‌ای کرد و گفت: “چگونه به دانستن آنها ادعا می‌کنی، در حالی که چون از تو گرفته شد، دانايی خود را از دست دادی و بی دانش شدی؟” آنگاه به يارانش اشارتی کرد و کیسه مرا پس دادند.»[26]

امام محمد غزالی گويد: «اين عيّار، ملامتگری بود که خداوند وی را به سخن آورد تا با سخنی پندآموز مرا در کار دانش‌اندوزی راهنما شود. چون به طوس رسيدم سه سال به تأمل پرداختم و با خويشتن خلوت کردم تا همه یادداشت‌ها را به خاطر سپردم و چنان شدم که اگر بار ديگر دچار راهزنان گردم از دانش اندوخته‌ی خود بی نصيب نمانم.»[27]

سفر دیگر امام محمد غزالی سفری به نیشابور[28] است که در حدود سال 473 ه.ق برابر با 1080م. بوده است. غزالی در طی این سال‌ها به نيشابور رفت و در کلاس درس امام جويني حاضر شد. به دلیل تلاش زیاد و مطالعه، در مدت زمان کمی جزء علماء مطرح شد. [29] از اين سخن غزالی که «چون به طوس رسيدم، سه سال به تأمل پرداختم.» می‌توان نتيجه گرفت که غزالی پس از 23 سالگی از طوس رهسپار نيشابور شده تا از محضر عالم بلند آوازه، امام الحرمين ابوالمعالی جوينی بهره‌مند شود. امام محمد غزالی در محضر اين استاد نامدار چنان کوشيد و درخشيد که پس از يکی دوسال در شمار بهترين شاگردان وی جای گرفت و امام الحرمين چنان شيفته‌ی اين شاگرد درس‌خوان و هوشيار شد که در هر محفلی به داشتن شاگردی چون او به خود می‌باليد.[30] علاوه بر امام جويني مي‌توان، قاضي ابوالفتح حاكم طوسي، محمد بن احمد خواري و ابوسهيل محمد بن عبيدالله حفصي را به عنوان  استادان بزرگ او نام برد.[31]

اين دوره از دانش اندوزی امام محمد غزالی که سبب شد در جمع فقيهان نيشابور مشهور و انگشت‌نما شود، بيش از پنج سال نپاييد؛ يعنی چون چراغ زندگی امام الحرمين به سال 478 هجری خاموش شد، غزالی در حدی از دانش دينی روزگار خود رسيد که ديگر نيازی به استاد نداشت یا آن که استادی که برايش قابل استفاده باشد، پيدا نکرد؛ بنابراين، به نگارش و پژوهش پرداخت تا شايسته‌ی جایگاه استادی شود.[32] (ادامه در فایل)

 

 اهمیت امام محمد غزالی و تأثيرات او در جهان

درباره‌ی شخصيت امام محمد غزالی اختلاف نظر به چشم مي‌خورد. گروهي او را تجديد کننده و زنده کننده‌ی دين اسلام در رأس سده‌ی پنجم هجري دانسته‌اند.[80] در برابر اين ستایش‌ها برخي شديدترين حملات را نثار او کرده‌اند؛ امام محمد غزالي علاوه بر اينکه از جانب برخي از فقها مورد حمله قرار گرفته است، از سوي فلاسفه نيز مورد انتقاد قرار گرفت. [81] نکته قابل توجه اين است که غزالي با اين‌که هدف حملات مخالفان سرسخت تصوف بود، از انتقادات برخي از عارفان و صوفيان نيز مصون نماند. برخی امام محمد غزالی را به درک نادرست تصوف متهم کردند. با وجود همه‌ی اين مخالفت‌ها، آثار امام محمد غزالی در زمره‌ی آثار ارزشمند علماي اسلام به شمار مي‌رود و شخصيت وي به عنوان يکي از مفاخر بزرگ جهان اسلام پذيرفته شده است. [82]

يکي ديگر از جنبه‌هاي بحث برانگيز امام محمد غزالی ، فلسفه ستيزي اوست. اين بعد از شخصيت وي را نبايد به معني عقل ستيزي و مخالفت او با همه‌ی علوم عقلي به شمار آورد. در واقع او به آن سبب با فلسفه‌ی يوناني مبارزه کرد که آن را با مباني و اصول دين مغاير مي‌دانست.[83] اما وي بر خلاف فلسفه، با منطق کاملاً موافق بود. به تحقيق يکي از محققان، از ميان رجال ديني، بزرگ‌ترين کسي که از منطق حمايت کرد، غزالي بود.[84] موافقت او با منطق در حالي صورت گرفت که متقدمان سلف و عالمان دانش کلام با فن منطق به شدت مخالفت می‌کردند.[85] به طور کلي مي‌توان گفت غزالي بر محدوديت عقل در نيل به حقايق و رساندن انسان به کمال تاکيد مي‌کرد.[86]

امام محمد غزالی ، از آن جهت که مسلمان است، خداوند را به صورت الهى به تصویر می‌کشد که قضا و قدر را در دست دارد و مرید و خالق است.[87] امام محمد غزالی به طور جدی، با عقلگرایى که در قلمرو جهان اسلام از زمان اشعرى[88] رواج یافته بود، به جنگ پرداخت؛ چنان که با سنّت‌گرایى که داشت حیات دینى را نابود مى‌کرد؛ نیز به نزاع برخاست.[89]

به طور كلی پادشاهان سلجوقی امام محمد را بزرگ‌ترین دانشمند عصر می‌شناختند و او تنها كسی بود كه جرئت دخالت در امور سیاسی و حتی عتاب به پادشاهان آن سلسله را داشت. كتاب نصیحه‌الملوك را امام محمد غزالی برای سلطان محمد نوشت. امام محمد غزالی در عصری می‌زیست كه دانشمندان بسیار بودند و تالیف كتب، به ویژه در حوزه‌ی معارف و علوم اسلامی همانند فقه، كلام و حدیث فراوان بود و حاكمیت امیران و وزرای فرهنگ دوست موجب درخشش چراغ علم و گرمی بازار بحث و جدل بین اهل دانش می‌شد.[90]

همچنین غزالی اندیشمند معروف اهل سنتی است که در مخالفت و معارضت با اسماعیلیان نیز شهرت ویژه دارد و آنان را به جهت اعتقاد به باطن آیات قرآنی و روایات «باطنیه» نامیده است.[91] پیروان فرقه‌ها و مذاهب مختلف كه هر یك خود را برحق و ناجی و دیگران را گمراه می‌پنداشتند، تقریباً در تمام ایام سرگرم مجادلات مذهبی بودند به طوری كه این مسئله زندگی عادی مردم را نیز تحت الشعاع خود قرارداده بود. امام محمد غزالی خودش این اوضاع را به دریایی مواج و پرتلاطم تشبیه كرده است كه همگان را به كام مرگ خواهد ‌كشاند. اعتقادات اهل تسنن تاثیر در ابراز تعصب او نسبت به مذاهب دیگر نداشت و به آنها به دیده احترام می‌نگریست. [92]

نتیجه‌ی طبیعی این رویدادهای اجتماعی و سیاسی این بود كه دانشمندان در چشم عوام بسیار محترم شدند و پایگاه اجتماعی‌شان افزایش یافت؛ بنابراین، عصری كه اندیشه‌های امام محمد غزالی در آن شكل گرفت اگر چه به لحاظ سیاسی و امنیتی آرام بود، مباحثات مذهبی میان فرق مختلف تسنن، باطنیه، شیعیان و اسماعیلیه داغ و پرآشوب بود[93] و مواردی همچون شرکت در مذاکرات سیاسی ترکان خاتون و خلیفه و جانبداری از خلیفه و مرگ خلیفه، جانبداری از برادر ملکشاه سلجوقی در برابر برکیارق (پنجمین پادشاه سلسله سلجوقیان)، شکست برادر ملکشاه سلجوقی، به قدرت رسیدن برکیارق و بسیاری موارد دیگر بر سرنوشت غزالی تاثیر گذاشتند.[94]

با بررسی زندگی امام محمد غزالی می‌توان به این جمع‌بندی رسید که تولد او هم‌زمان با اواخر عهد پادشاهی طغرل سلجوقی و وفات او مصادف با حكومت سلطان محمد بوده است. با این وصف غزالی نزد امرای سلجوقی بسیار عزیز و گرامی بود. بعضی از آنان را همانند پدری دلسوز پند و اندرز می‌داد و برخی را تربیت و اصلاح می‌كرد.[95]

 نگاهی بر آثار امام محمد غزالی

نظريات امام محمد غزالی در فلسفه بيشتر جنبه انتقادي دارد. او در آثار فلسفي خود ضمن ارائه گزارش ساده از آراء فيلسوفان، با باريك بيني و موشكافي به نقد آنها مي‌پردازد. ابوحامد از استقلال فكري فوق العاده برخوردار بود و عليه فلسفه‌هاي ارسطويي و افلاطوني و نمايندگان مسلمان آن، مثل فارابي[96] و … به مبارزه واقعي برخاست.[97]

شايد بتوان عوامل چنين روحيه‌اي را در سه چيز دانست:

1- الگو قرار دادن عموي خويش در دوره جواني كه در كلام و فقه بسيار مشهور بود؛

2- فضاي باز و آزادي اندیشه و جرئت پرداختن به هر نوع مناظره در زماني كه در خدمت جويني بود که نخستين تمايل او به تفكرات فلسفي نيز از همين جا آغاز شد؛[98]

3- اوضاع سياسي زمان زندگي او كه مصادف با عصر سوم عباسي و ضعف و انحلال آن بود. ظهور اسماعيليان[99]، تسلط سلجوقيان و حمله صليبيان از جمله حوادثي بود كه اوضاع را آشوب‌تر مي‌كرد.[100]

مطالعه فراوان جريان كامل فلسفه‌ی يونان و تسلط بر مسائل و مشارب آن، به تلخيص كتابي به عربي به‌ نام «مقاصد الفلاسفه» منجر گرديد که به عنوان يك اثر مشايي اصيل شمرده شد. تاليف كتاب«تهافت الفلاسفه» كه با دقيق‌ترين جدل موجود در تاريخ فلسفه، حمله‌ی مخرّبي را بر رأي مشائيان اسلام متوجه ساخت، اعتراض فيلسوفان را موجب شد که در كمتر از صد سال، دو پاسخ از ابن رشد با تاليف كتاب «تهافت التهافت» و يك متكلم ترك به آن (خواجه زاده) داده شد. او در بيست مسئله (از مبدا گرفته تا معاد) به فلاسفه حمله و بسياري از آراء فيلسوفان مشايي را باطل کرد.[101]

وقتي ترجمه‌ی فلسفه‌ی ارسطو به عربي مورد توجه غزالي واقع شد، با اسلوب منظم و دقيق به مطالعه‌ی آن پرداخت؛ در نتيجه علوم فلسفي را به رياضيات، منطق، طبيعيات، سياست، اخلاق و ما بعد الطبيعه تقسیم كرد و به طور مفصل و بسیار آنها را مطالعه کرد. بدين ترتيب او دريافت كه بزرگ‌ترين اشتباهات فيلسوفان الهي در آراء ما بعد الطبيعي است كه بر خلاف علوم رياضي و طبيعي متكي بر استدلال قطعي و تجربه اثباتي نيست، بلكه بر ظن و گمان استوار است.[102]

تمدن اسلامي در اوج شكوفايي خود، شاهد ثمره‌هايي در زمينه‌هاي مختلف بود،؛ به طوری كه غربيان از دستاوردهاي علمي و تأليفات مسلمانان بهره بردند و برخی را به نام خودشان مطرح کردند. آراء و آثار استادان، مسلمان از جمله غزالي و … آنان را بهت زده و متعجب کرده بود؛[103] از این رو غزالي در غرب نفوذ ديني و فلسفي بسياري پيدا كرد و آثارش مانند «تهافت الفلاسفه» در قرن ششم، «مقاصد» تحت عنوان منطق و فلسفه غزالي عرب و «النفس الانساني» ترجمه شد. در قرن هشتم چندین فيلسوف شكاك غرب، تحت تأثير غزالي قرار گرفتند و درباره‌ی مسئله‌ی عليت به استدلال پرداختند.[104]

کتاب تهافت الفلاسفه امام محمد غزالی در حقیقت واکنش به باورهای فلاسفه‌ی پیش از اوست که آنها را نمی‌پذیرد. این کتاب در چهار مقدمه و بیست مسئله تدوین شده است.[105] تنها فیلسوفی که در مقابل این کتاب به دفاع قوی از فلسفه پرداخت و کتاب مستقلی به‌نام تهافت ‌التهافت در این باب تألیف کرد، ابن رشد بود.[106] در نسخه‌ی خطی این کتاب عناوینی چون کتاب‌التهافت، شرح تهافت‌الغزالی، کتاب ردالتهافت یا ‌ تهافت‌الفلاسفه ذکر شده است.[107]

نخستین مسئله‌ی تهافت الفلاسفه درباره‌ی قول به «قدم عالم» است. این مسئله در برخورد دین و فلسفه یکی از معروف‌ترین و موثرترین مسائل است. متکلمان اشعری، قٍدًم عالم را مضرترین نظر فلاسفه دانستند و به شدت با آن مخالفت کردند. اشعری در کتاب “الفصول” بر آن ردیه نوشته است و ابن حزم این عقیده را حد فاصل بین اهل سنت و فرق مبتدع دانسته است.[108] امام محمد غزالی در دومین مسئله‌ی تهافت الفلاسفه، به ابطال «ابدیت عالم» می‌پردازد. به نظر او این مسئله، همان اشکالاتی را به بار می‌آورد که قول به ازلیت عالم ایجاد می‌کرد و طبعا قول به ابدیت عالم هم فرع منطقی قول به ازلیت آن است. غزالی در مسئله‌ی سوم تهافت الفلاسفه به «آفرینش صنع» می‌پردازد. [109]

از میان تمام مسائل، سه مسئله از نظر دینی بیش از مسائل دیگر سزاوار تقبیح و سرزنش است و امام محمد غزالی فلاسفه را در مورد آنها متهم به ارتداد می‌کند که عبارت‌اند از: قول به قدم عالم، انکار علم به جزییات و انکار معاد جسمانی.[110] مسئله‌ی باقیمانده از نظر امام محمد غزالی موجب کفر نیست، بلکه تنها بدعت و ناشی از بی اعتنایی به دین است.[111]

در نگاهی كلي اگر ما به كارنامه‌ی اسلام در قرون گذشته گذري داشته باشيم، متوجه می‌شویم که مسلمانان در تالیف كتاب‌ها و بنای كتابخانه‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها، در علم طب و بيمارستانها، داروسازي و علوم طبيعي، نجوم و رياضيات، فيزيك و شيمي، جغرافيا و جهانگردي، تاريخ نويسي، ملل و نحل، عقايد و مذاهب، فلسفه، كلام و حكمت، هنرهاي زيبا، عرفان و ادب و… در سطوح عالی جاي داشته‌اند که غرب دندان طمع و غارت به آنها انداخت.[112]

امام محمد غزالی در جهان دانش و دورانديشی از جمله بزرگ‌ترين نام آوران برخوردار از انديشه‌ی انسانی است، متفکرِ وارسته‌ای است که در ميان مردم روزگار به بالاترين پايگاه انديشه راه يافته است؛ پس اگر در مورد تعداد آثار مردی پرکار و فراوان‌ اثر چون او، زیاده‌روی شود و حقيقت و افسانه درهم آميزد، جای شگفتی نخواهد بود.[113] امام محمد غزالی همچون ارسطو[114]، از دانشوران بلند آوازه‌ای است که علاوه بر نوشته‌های اصلی خودش، با گذشت زمان کتاب‌های فراوان ديگری به وی نسبت داده‌اند. کتاب‌هايی که تعدادش شش برابر رقمی است که خودش دو سال پيش از مرگش در نامه‌ای به سنجر ياد آورشده است. آميختن همين آثار فراوان با کتاب‌های اصلی او، کار پژوهش را بر اهل تحقيق چنان دشوار کرده است که برای شناسايی درست از نادرست، پژوهشگران را به معيار دقيق، يعنی ترتيب تاريخی آثار غزالی نياز افتاده است؛ معياری که می‌تواند تاريخ پيدايش هريک از آثار اصلی امام محمد غزالی را روشن کند. شناخت دوران تکامل انديشه‌ی اين بزرگ استاد تنها با وجود چنين معياری امکان پذير است و از این طریق ممکن است از چگونگی تحول بزرگی که در زندگی پرنشيب و فراز او رخ داده است، آگاه شد.[115]

ابوحامد آثار زيادي از خود به جای گذاشته است كه از آن جمله مي‌توان به نصيحه الملوك، فضايل الانام، فارس‌نامه، كيمياي سعادت[116] و… اشاره کرد. همچنین دو اثر در زمینه‌ی فلسفه از خود برجای گذاشته است که در حقیقت این دو اثر در مقابل هم و همانند تز و آنتی‌تز یا کنش و واکنش و یا دم و بازدم هستند که عبارت‌اند از: مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه.[117]

امام محمد غزالی در آغاز، مقاصد الفلاسفه‌ی خویش را تدوین کرد. این کتاب مرکب از سه بخش است: منطق، علم الهی و حکمت طبیعی.[118] کتاب تهافت الفلاسفه نیز در حقیقت واکنش به باورهای فلاسفه‌ی پیش از امام محمد غزالی است که آنها را نمی‌پذیرد. این کتاب در چهار مقدمه و بیست مسئله تدوین شده است.[119]

«جواهر القرآن» اثر ديگر امام محمد غزالی است که درباره‌ی قرآن است. اين اثر شامل همه‌ی آیه‌های قرآنی نیست، بلکه بخشی از آیات در آن آمده است كه در دو بخش با عنوان «مرواريد عمل» و «گوهر علم» گردآوری شده است. يكي از موضوعات قابل توجه در تفسير جواهر القرآن، رأي امام محمد غزالی در تفسير علمي است. او در بحث از دانش‌هاي ضروري براي فهم قرآن به اين موضوع پرداخته است كه آيا مي‌توان در تفسير قرآن از علومي استفاده كرد كه در زمان نزول قرآن براي مردم ناشناخته بوده است. وي با اين بهره گيري موافق است. [120]

بزرگ‌ترین تالیف و مجموعه‌ی تعالیم امام محمد غزالی کتاب «احیاء علوم الدین» است. از جوهره‌ی تعالیم او در این کتاب آن‌چنان مشهود می‌شود که وی در کلام پیرو اصول امام اشعری است و آن را احیا کرده است؛ به عبارتی آن را از مباحث جدلی و مشاجرات کلامی پیراسته و به زینت عرفان صوفیان آراسته و حیاتی جدید بدان عطا فرموده است.[121]

(پاورقی)

[1] . Imam Mohammad Ghazali

[2] . Tus

[3] . السبكي، تاج الدين ابي نصر، طبقات الشافعيه الكبري، ص 193.

[4] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، ص10.

[5] . همان، ص10.

[6] . همان، ص10.

[7] . همان، ص11.

[8] . همان، ص9.

[9] . همان‌جا.

[10] . الذهبي، شمس الدين محمد بن عثمان، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ص 115.

[11] . Seljuq

[12] . ابوحامد محمد غزالی، همان‌جا.

[13] . Malik Shāh

[14] . ابوحامد محمد غزالی، مکاتیب فارسی، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، ص4.

[15] . Mecca

[16] . Mashhad

[17] . Reza

[18] . Solomon

[19] . همان، ص5.

[20] . حلبی، علی اصغر، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، ص389.

[21] . Hyrcania

[22] . Abulqosim  Esmailpour Jurjani

[23] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، ص11-12.

[24] . Asad

[25] . همان، ص12.

[26] . همان‌جا.

[27] . همان، ص13.

[28] . Nishapur

[29] . الذهبي، شمس الدين محمد بن عثمان، تاريخ الاسلام، ص 115.

[30] . ابوحامد محمد غزالی، همان‌جا.

[31] . الذهبي، شمس الدين محمد بن عثمان، همان‌جا.

[32] . ابوحامد محمد غزالی، همان‌جا.

[33] . Khwaja Nizam al-Mulk Tusi

[34] . همان‌جا.

[35] . الذهبي، شمس الدين محمد بن عثمان، همان‌جا.

[36] . نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف، عباس اقبال آشتیانی، ص280-282.

[37] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، همان‌جا.

[38] . همان، ص14.

[39] . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ص292.

[40] . ابوحامد محمد غزالی، همان‌جا.

[41] .فراهانی، حسن، «بررسی آراء تربیتی امام محمد غزالی و خواجه نصیر الدین طوسی»، ص61

[42] . همان‌جا.

[43] . همو، مکاتیب فارسی، ص45.

[44] . ابي الفداء اسماعيل، عمادالدین و القرشی الدمشقی، ابن عمربن الکثیر، البدايد والنهايه، ص 214.

[45] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت ، همان‌جا.

[46] . Smith, M, al – Ghazali The Mystic, PP. 104

[47] . همان‌جا.

[48] . Hejaz

[49] . Levant

[50] . Palestine

[51] . همان، ص15.

[52] . همو، مکاتیب فارسی، ص45.

[53] . دهباشي مهدي و سيد علي اصغر باقري فرد، تاريخ تصوف، ص147.

[54] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص9.

[55] . همان، ص15.

[56] . دهباشي مهدي و سيد علي اصغر باقري فرد، همان‌جا.

[57] . ابوحامد محمد غزالی، مکاتیب فارسی، ص11.

[58] . همان‌جا.

[59] . Hanafi

[60] .Tripoli

[61] . همو، کیمیای سعادت، ص 16.

[62] . Fakhr-al-Molk

[63] . همو، مکاتیب فارسی، ص10.

[64] . Sanjar

[65] . Abu Ḥanifah

[66] . همان‌جا.

[67] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، ص 16-17.

[68] . Tabari

[69] . Abbasi

[70] . Zia-al-Molk-Ahmad

[71] . Nizam al-Mulk

[72] . همان، ص 17-18.

[73] . همان، ص9.

[74] . ابوحامد محمد الغزالی، کیف نتعامل مع القرآن، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ص252.

[75] . همو، کیمیای سعادت، ص9.

[76] . همان، ص19.

[77] . همان‌جا.

[78] . عزالدين، ابي الحسن علي، الكامل في التاريخ، ص 491.

[79] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 19.

[80] . الفاخوري، حنا و خليل الجر، تاريخ فلسفه در جهان اسلامي، عبدالمحمد آيتي، ص210.

[81] . همايي، جلال الدين، غزالي نامه، ص 458.

[82] . همايي، جلال الدين، غزالي نامه، ص 458.

[83] . کياني نژاد، زين الدين، ارزش عقل از نظر غزالي، ص 199-200.

[84] . صفا، ذبيح الله، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي تا اواسط قرن پنجم، ص148.

[85] . ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، محمد پروين گنابادي، ص 1028.

[86] . ابوحامد محمد غزالی، مشکوة الانوار، ترجمه صادق آئينه وند، ص77.

[87] . A. J. Wensinck, ghazali, p.199

[88] . Ashʿari

[89] . op.cit, p.199

[90] . همايي، جلال الدي، غزالي نامه، ص 20-15.

[91] . ابوحامد محمد الغزالی، فضائح الباطنیة و فضائل المستظهریة، ص 11-12.

[92] . همايي، جلال الدين، همان، ص. 15-20.

[93] . همان‌جا.

[94]  .D. B. Macdonald, life of Al-Ghazzali, P.98

[95] . همايي، جلال الدين، همان‌جا.

[96] . Farabi

[97] . شريف، ميان محمد، تاريخ فلسفه در اسلام، نصرالله پور جوادي، ص4.

[98] . همان‌جا.

[99] . Ismailism

[100] . الفاخوري، حنا و خليل الجر، همان، ص517.

[101] . همان، ص13.

[102] . الفاخوري، حنا و خليل الجر، تاريخ فلسفه در جهان اسلامي، ص13.

[103] . زماني، محمد حسن، شرق شناسي و اسلام شناسي غربيان، صص 95 – 110.

[104] . الفاخوري، حنا و خليل الجر، همان‌جا.

[105] . ابوحامد محمد غزالی، تهافت الفلاسفه يا تناقض گویي فيلسوفان، ترجمه علي اصغر حلبي، ص.70

[106] . صلیبا، جمیل، تاریخ الفلسفة العربیة، صص472-473.

[107] . شحاته قنواتی، جورج، مهرجان ابن رشد، ص۹۸.

[108] .ا اکبریان، رضا، مناسبات دین و فلسفه در جهان اسلام،ص385.

[109] . همان، ص386.

[110] . همان، ص384.

[111] . همان‌جا.

[112] . زرين كوب، عبدالحسين، كارنامه اسلام، ص 5.

[113] . ابوحامد محمد غزالی، کیمیای سعادت، ص 31.

[114] . Aristotle

[115] . همان‌جا.

[116] . تفصلي، آذر و مهين فضايلي جوان، فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، ص 573.

[117] . ابوحامد محمد غزالی، خودآموز حکمت مشآء یا ترجمه مقاصد الفلاسفه غزالی ، ترجمه محمد خزائلی ، ص 239.

[118] . همان‌جا

[119] . ابوحامد محمد غزالی، تهافت الفلاسفه يا تناقض‌گویي فيلسوفان، ص70.

[120] . غزالي، محمد ابن محمد، جواهر القرآن و درره، ص31.

[121] . ناس، جان ‌بی، تاریخ جامع ادیان، اصغر حکمت، ص764.

جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های حقوق کلیک کنید.

نمونه ای از منابع جهت مطالعه بیشتر

  1. سولومون، رابرت، فلسفه اروپایی طلوع و افول خود، ترجمه‌ی حنایی کاشانی، تهران، قصیده،1379 .
  2. شريف، ميان محمد، تاريخ فلسفه در اسلام، نصرالله پور جوادي، ج 2، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1365.
  3. شجاری، مرتضی، «تصور خداوند در عرفان اسلامی»، فصلنامه علامه، ش26،
  4. شحاته قنواتی، جورج، مهرجان ابن رشد، ج۱، الجزائر، المنظمة العربية للتربية و الثقافة و العلوم، 1978.
  5. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارا المکتبه الهلال،2003.
  6. صفا، ذبيح الله، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي تا اواسط قرن پنجم، تهران، دانشگاه تهران، 1331.
  7. صلیبا، جمیل، تاریخ الفلسفة العربیة، ج1، بیروت، الشركه العالميه للكتاب، ۱۹۸۶.
  8. طاهری، ابوالقاسم، تاریخ اندیشه‌های سیاسی در غرب، تهران، قوس، 1379.
  9. عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، تهران، وزارت امورخارجه، 1376.
  10. عالمی، محمد، «ایمان گرایی اوگوستین»، نیستان ادیان و مذاهب،ش3، 1390.
  11. عزالدين، ابي الحسن علي، الكامل في التاريخ، ج10، دارصادر و داربيروت، لبنان، 1386 هـ..
  12. علم الهدی، جمیله، «تأثیر مسیحیت بر تعلیم و تربیت در غرب»، مجله کیهان فرهنگی، ش134، 1376 .
  13. عنایت، حمید، بنیاد فلسفه­ي سیاسی در غرب، تهران، دانشگاه تهران، 1366.
  14. فان – باومر، فرانکلین لو، اندیشه‌های اصلی اندیشه‌ی غربی، کامبیز گوتن، ج1، تهران، حکمت، 1385.
  15. فروغي، محمدعلي، سير حكمت در اروپا، تهران، صفي‏عليشاه، 1361 .

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “زندگی‌نامه‌ی امام محمد غزالی و آراء امام محمد غزالی در باب خدا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید