قیمت 19,000 تومان
احساس خودسودمندی، خطرپذيری روانی و اجرای شناگران
احساس خودسودمندی، خطرپذيری روانی و اجرای شناگران
خودسودمندی
فرضيه اول: ارتباط علّي معني داري بين ميزان احساس خودسودمندی و خطرپذيري رواني در شناگران وجود دارد.
مباني نظري
تئوري خودسودمندی بندورا [1] که در حقيقت به قضاوت انسان ها از ظرفيت ها و توانمندي هايشان در عمل تعبير شده است، حاصل روند پيچيده اي از باورهاي شخصي است، که بر فرآيند آگاهانه منابع مختلف اطلاعات متکي مي باشد، اين منابع شامل عمليات اجرايي و آزمايشات مکرر جانشيني، باورها، ترغيب کلامي و در نهايت شرايط رواني و بر انگيختگي است (محمودي، 1389). خودسودمندی عبارت است از داشتن قابليت ارائه پاسخي خاص که نتيجه موفقي را باعث شود به عبارت ديگر به معني قدرت اطمينان شخص به دادن پاسخي موفقيت آميز که براي گرفتن نتيجه معين لازم مي باشد (محمودي، 1389).
از طرفي تئوري خودسودمندی بندورا بيان مي کند وقتي مهارت هاي ضروري و محرک هاي کافي (انگيزش) موجود باشند، خودسودمندی اجراي طبيعي را پيش بيني مي کند، به عبارت ديگر، تئوري خودسودمندي در حقيقت به قضاوت انسان ها از ظرفيت و توانشان در عمل تعبير شده است و حاصل روند پيچيده اي از باورهاي شخصي مي داند که متکي به منابع مختلف اطلاعات همچون تجربيات گذشته، باورها، ترغيب و تشويق کلامي و شرايط رواني و برانگيختگي مي باشد (تجاري و شريفي فر، 1391). بندورا (1997) در تحقيقات خود بيان مي کند که وقتي مهارت هاي ضروري و محرک هاي کافي موجود باشند خودسودمندی، اجراي طبيعي را پيش بيني مي کند (يوسفي، 1379).
در تحقيقي که توسط تجاري، قاسمي، ديوکان و آذربايجاني (1389) با هدف بررسي ارتباط ميان احساس خودسودمندی با تحليل رفتگي شغلي دبيران مرد و زن تربيت بدني شهر تهران انجام گرفت مشخص شد که ارتباط معني داري بين احساس خودسودمندیبا تحليل رفتگي شغلي وجود دارد و در بعد شاخص هاي تحليل رفتگي بيشترين عامل تأثيرگذار کاهش عملکرد شخصي و سپس به ترتيب فرسودگي عاطفي و تهي شدن بودند و در بعد احساس خودسودمندي بيشترين عامل تأثيرگذار نظم و انضباط و پس از آن راهنمايي و مشاوره، آموزش و عوامل بيروني نقش داشتند (نوابي نژاد، 1380).
خودسودمندی به صورت نوعي ايمان وباور در يک توانايي يا سازماندهي و يا انجام دوره هاي عملي که با ارائه برنامه نيازمند است تعريف مي شود؛ خود سودمندی شکلي از اعتماد به نفس با شرايط ويژه است؛ خودسودمندی نوعي شاخص ويژه است که بندورا با توجه به تئوري شناخت اجتماعي آنرا تعريف کرده است؛ براي اينکه خودسودمندی رشد کندتک تک افراد بايد باور کنند که تحت کنترل هستند و قدرتي دارند که مي توانند نتايجي را ايجاد کنند، آن ها انگيزه خواهندداشت تا اين اتفاقات را ايجاد کنند؛
براساس نظرية خودسودمندی بندورا كه به تأثير افكاربه خود بر رفتار و انگيزة افراد اشاره دارد، ادراك افراد از توانايي هاي خود برسطوح انگيزش آن ها، الگوي تفكر و واكنش هاي هيجاني و رفتاري آنها در موقعيت هاي استرس زا تأثير دارد؛ براساس مباني نظريةاجتماعي- شناختي، افراد باسطوح بالاي خودسودمندی در مقايسه با افراد داراي خودسودمندی كمتر، درمقابل برانگيختگي هاي هيجاني شديدكمتر آسيب پذيرخواهند بود و براي مقابلة سازش يافته با برانگيختگي هيجاني مستعد ترند (بندورا، 1983). خودسودمندی ورزشي به احتمال زياد مي تواند انتظار مقابلة مثبت را در ورزشكار افزايش دهد (يورسينواريكسن[2]،2004).
ادامه احساس خودسودمندی، خطرپذيری روانی و اجرای شناگران
تئوري خودسودمندی در غالب تئوري همبستگي اجتماعي گسترده شده، اگر چه اين تئوري در اصل با روش هاي گوناگون محاسبه نتايج متفاوت به دست آمده و در روانشناسي باليني براي درمان استرس و اضطراب هاي رواني هدفمند شده بود، ولي از همان زمان در شاخ هاي ديگر از جمله بهداشت، رفتار درماني و ورزش نيز گسترده شده است، احساس خودسودمندی که مي توان آن را در مرکزتئوري شناختي جاي داد، در تمامي حوزه هاي فيزيولوژيکي، پزشکي، آموزش ومديريت نقش دارد (بندورا، 1997). برداشت انسان ها از خودسودمندی برداشت گسترده اي است و موارد زير را در بر مي گيرد :
1) افراد به چه فعاليت هايي مي پردازند، 2) براي چه مدت در مقابل موانع ايستادگي مي کنند، 3) واکنش هاي هيجاني افراد به هنگام پيش بيني يک موقعيت با هنگام وقوع آن چگونه است (بندورا، 1997).
خودسودمندی در فرد نقش عمده اي در چگونگي رويکرد ونگرش او به هدف، وظايف و چالش ها دارد، در حقيقت افرادي که داراي حس قوي خودسودمندی مي باشند، علاقه و تعهد بيشتري نسبت به فعاليت هايي که در آن ها مشارکت دارند نشان مي دهند و به سرعت بر حس ياس و نااميدي چيره مي شوند ؛ به وسيله يادگيري و با به حداقل رساندن استرس به هنگام مواجهه با وظايف دشوار و چالش بر انگيز مي توان حس خودسودمندي را تقويت کرد چرا که توجه کافي در کمک به ورزشکاران تا زماني که آن ها حرفه اي شوند و احساس خودسودمندی و رضايتمندي داشته باشند، بسيار مهم است (بندورا، 1996).
در خصوص تأثيرات خودسودمندی و خطرپذيري و قدرت ريسک در ورزشکاران تحقيقاتي انجام شده که در رابطه با ارتباط ميان خودسودمندی و درک خطر با توجه به صدمات ورزشي اينگونه بيان مي کند که وجود اعتماد بنفس در افراد موجب جلوگيري از صدمات ورزشي مي شود و علاوه بر آن در ورزش هاي رقابتي وجود اضطراب منجر به مجروح شدن افراد مي گردد و عدم وجود خودسودمندی منجر به ترس از محيط ورزشي مي شود (تجاري، 1389).
خطر بالقوه، اقدام به انتخاب يک فعاليت است که منجر از دست دادن نتيجه مطلوب مي شود (محمودي، 1389). تعريف خطر بسيار پيچيده و حتي بحث برانگيز است. خطر بالقوه، اقدام به انتخاب يک فعاليت که منجر به از دست دادن نتيجه مطلوب مي شود. واژه خطر در ادبيات به معناي جسارت داشتن يا بروز رفتار يا تمايل به اقدام در جهتي با آينده اي نامعلوم است به نحوي که نمي توان نتايج آن را با اطمينان تشخيص داد.يکي از نتايج احتمالي براي فرد بسيار مفيد و سودمند و ديگري کاملاً زيان بار يا ترسناک خواهد بود. منبع ، موقعيت يا عملي که داراي پتانسيل آسيب رساندن به اعضاي بدن بصورت جراحت ، بيماري ، مرگ يا ترکيبي از آن دو داشته باشد . خطر محرك بسيار قدرتمند و اجتناب ناپذير است (گالوان، 2007).
خطر پذيري اشاره به تمايل افراد به شرکت در رفتارهايي دارد که بالقوه مضر و يا خطرناک است. رانندگي سريع و يا استفاده از مواد مخدر نمونه هايي از خطرپذيري هستند. ممکن است خطرپذيري منجر به آسيب جدي براي افراد شود، مانند تصادف. تمايل افراد به خطرپذيري تنها به دليل ارضاء حس کنجکاوي، تخليه هيجانات، عادت ديرينه سنتي و مواردي از اين قبيل است با صرفه نظر از پيامدها و نتايج خوب يا بد آن .خطر پذيري رفتاري است که به موجب آن، فرد خود را در معرض آسيب جسمي، رواني و حتي مرگ قرار مي دهد. پذيرش يک خطر، قرار دادن خود در معرض يک آسيب يا زيان است (جان، 2006).
خطرپذيري شامل يکسري رفتارهاي خطرناک است که افراد شجاع يا ديوانه آن را انجام مي دهند. اين رفتارها در ورزش هايي مثل چتر بازي، صخره نوردي، پريدن از صخره و اسکي از افراد سر مي زند (جانسون، ويک و وبر[3]، 2004 ، بنتون و دوني[4]، 2006 ، بهين و ارلندسون[5]، 2007).
دلايل اين رفتار ها پيچيده است، برخي از افراد به علت افزايش هيجان و برخي ديگر به علت کسب منافع خطر مي کنند (رفيلي و کارکت[6]، 2003)، خطرپذيري به ماهيت فرد و نوع روابط با ديگران بستگي دارد، گاهي اوقات خطرپذيري مي تواند منافع مثبتي براي افراد و جوامع داشته باشد (هريس، جنکينز و گلازر[7]، 2006).
خطرپذيري تابعي از کم کردن حد ايمني از لحاظ آسيب بدني و رواني بر حسب احتمال موفقيت يا شکست است (بنتون و دوني، 2006)؛ و به نظر برخي از محققان، خطرپذيري در زندگي مثل اکسيژن ضروري است و باعث نوآوري، کارآفريني، رهبري، ايجاد ثروت و ماجراجويي در زندگي مي شود (کرن و بنزور[8]، 2007)؛ و بدون خطر کردن هيچ پيشرفت علمي، اقتصادي و اجتماعي صورت نمي گيرد (تريژر و کوهلر[9]، 2009).
خطرپذيري از ويژگي ورزشکاران موفق است. بررسي مالون[10] (1998) از نوشتار هاي مربوط به خطرپذيري در ورزش نشان داد ادراک ورزشکار از خطر، هيجان و ميل به تسلط را مي آفريند؛ رقابت ورزشي براي همه ورزشکاران به گونه اي ذاتي خطر زا است، اما به نظر مي رسد ورزشکاران ممتاز بيشتر از ديگران از درگير شدن در رفتار هاي مخاطره آميز به هيجان مي آيند. مطالعات انجام شده در مورد خطرپذيري نشان داده است که ورزش هاي همراه با خطر مانند پرش از ارتفاع، کايتسواري، کاياك سواري، اسکي و صخره نوردي فعاليت هايي هستند که از نظر فيزيکي هيجان انگيز و مستلزم فعاليت شديد مي باشند (زاکرمن و همکاران،1980).
در اين پژوهش خطرپذيري رواني مورد بررسي قرار گرفته است که شامل عوامل رواني اضطراب، رفتارهاي مخاطره آميز، هيجان طلبي و پرخاشگري است.
مبانی نظری
تئوري خودسودمندی بيان مي کند وقتي مهارت هاي ضروري و محرک هاي کافي موجود باشند، خودسودمندی اجراي طبيعي را پيش بيني مي کند؛ به علاوه، دريافت ادراکي از خودسودمندي نوع تمرينات، تلاش انجام شده و پشتکار، به همان خوبي الگوهاي فکري و عکس العمل هاي احساسي، در طول طبيعي وپيش بيني مواجهات با محيط است (بندورا، 1986).
ساختار خودسودمندی بيشتر در ارتباط با عقيدۀ شخص از قدرت اجراي مهارت هاي کسب شده است تا يک سري تعداد محض مهارت هايي که فرد دارد؛ بنابر اين، اعتماد به نفس عموما صفت کلي و خودسودمندي موقعيت ويژه اي از اعتماد به نفس است، در حالي که افراد عقيده دارند که آنها ميتوانند هر چيزي انجام بدهند که در موقعيت ويژه لازم باشد؛ بر اساس نظريه خودسودمندی، افرادي که در جستجوي خودسودمندي بالا، هستند به دنبال مبارزه جويي، سخت کوشي و پايداري مي باشند، در صورتي که افرادي که به خودسودمندي کم تمايل دارند،از چالشها اجتناب مي کنند، وقتي با ناملايمات مواجهه مي شوند، دلسرد، مضطرب و افسرده ميشوند؛
3نظريه خودسودمندی بيان مي کند که راهبردهاي متعدد مورد استفاده مربيان، آموزش دهندگان و ورزشکاران بر عملکرد موثرند؛ زيرا بر خودسودمندي اثر مي گذارند ( بندورا،1986). انجام کارهاي بزرگ از مهمترين منابع خودآگاهي مؤثر است، اگر فردي به طور مداوم به اين تجارب به عنوان موفقيت ها بنگرد، گمان خودسودمندی در او افزايش خواهد يافت و اگر فردي به اين تجارب به عنوان شکست بنگرد، گمان خودسودمندي در او کاهش مي يابد (بندورا، 1982).
روانشناسي ورزش موضوعات متعددي چون خشونت، تهاجم، برانگيختگي، انگيزش، اضطراب، جهت گيري هدفي را مورد توجه قرار مي دهد. آثار رقابت بر جمعيت هاي مختلفي چون جوانان و قهرمانان از ديگر حوزه هاي مطالعاتي آن است. شواهد حاكي از اين است هم مهارت هاي ذهني و هم مهارت هاي جسمي براي اجرا و عملكرد ايده ال لازمند. مربيان در تمامي سطوح، از تكنينك هاي روانشناسي چون كنترل هيجان، شبيه سازي، برقراري اهداف (هدف چيني) و بازداري انديشه (زدودن افكار زايد) راه هاي كاهش اضطراب (آرام سازي) كمك مي گيرند تا ورزشكاران را در تكامل بخشيدن مهارت هاي ورزشي ياري دهند.
خودسودمندی به احساسي که شخص نسبت به توانمندي هاي خود نسبت به انجام مهارت هاي ورزشي دارد تلقي مي شود (بندورا[1]، 1986). خودسودمندي عبارت است از داشتن قابليت ارائه پاسخ خاص که نتيجه موفقي را باعث شود؛به عبارت ديگر به معني قدرت اطمينان شخص به دادن پاسخي موفقيت آميز براي گرفتن نتيجهً معين است (عباديان، 1386و عباديان، تجاري و فارسي، 2008).
خودسودمندی به معني قضاوت راجع به مهارت ها نيست و بلکه بيشتر قضاوت در اين است که چه کسي با آن مهارت ها قادر به انجام کاري بزرگ است (رابينسون[2]، 2000). به نظر شريفي (1379) تئوري خودسودمندي بندورا بحث جديدي است که کشف آن تحول عظيمي در روانشناسي بوجود آورده موضوع آن در حقيقت به قضاوت انسان ها از ظرفيت و توانشان در عمل تعبير شده است و حاصل روند پيچيده اي از باورهاي شخص مي باشد که متکي به منابع مختلف اطلاعات همچون تجربيات گذشته و باورهاست.
[1] Bandura
[2].Robinson
اضطراب
اضطراب به عنوان احساس ناخوشايند تعريف مي شود. حالت هيجاني منفي، عصبانيت، ناراحتي و تشويش كه با فعاليت يا انگيختگي جسماني نيز همراه است. بدين ترتيب ميتوانيم تصور كنيم كه اضطراب يك حالت ناخوشايند يا انگيختگي بالا است (وينبرگ[11] و گلد، 1995). اﺿﻄﺮاب ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﺣﺴﺎس ﻧﺎآراﻣﯽ و ﺗـﻨﺶ ﻧﺎﺷـﯽ از ﺗﻘﺎﺿـﺎﻫﺎيِ ﻓﺸـﺎر زاي ﻣﺤﯿﻄـﯽ ﺗﻌﺮﯾـﻒ ﺷـﺪه اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺨﺘﮕﯽ ارﺗﺒﺎط دارد و ﻧﺸﺎن دﻫﻨـﺪه ادراك ﻧﺎﻫﻤـﺎﻫﻨﮕﯽ ﺑـﯿﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎي ﻣﺤـﯿﻂ و ﺗﻮاﻧـﺎﯾﯽ ورزﺷـﮑﺎر ﺑـﺮاي اﻧﺠـﺎم دادن آن تقاضا هاست (هورون[12]، 2008).
يکي از متغيرهايي که با عملکرد ورزشي ارتباط نزديکي دارد، اضطراب ورزشي است که در موقعيت رقابت هاي ورزشي ظاهر مي گردد. يافته ها بررابطه بين اضطراب و عملکرد تاکيد مي کنند و حاکي از تاثير منفي اضطراب برعملکرد ورزشکاران مي باشند؛ اضطراب ورزشي عملکرد ورزشکاران را تحت تاثير قرار مي دهد و هر چه ميزان اضطراب بالاتر باشد، عملکرد ورزشکاران نيز در حين رقابت پايين ترخواهد آمد (استوبر، هريس[13]، 2008؛ مارتيننتوراند، 2007).
اضطراب به دو نوع صفتي وحالتي تقسيم مي شود : اضطراب صفتي گرايش رفتاري نسبتا پايداري است که به شکل فرض در ميآيد و تبديل به بيماري ميشود، اما اضطراب حالتي در اثر هيجانات موقتي که با نگراني و تنش همراه است، اتفاق ميافتد و اضطراب رقابتي هم که ترس از شکست و ناکامي را به همراه دارد، ميتوان جزء همين اضطراب حالتي دانست (اسپيلبرگر[14]، 1966). اضطراب درسه سطح قابل تشخيص است: 1)شناختي: بوسيله جريان خاص فکر (بلاتکليفي ، احساي گيجي، احساس ناراحتي و سنگيني)؛
2) بدني: با پاسخ هاي بدني (افزايش فشار خون، تپش قلب، افزايش ميزان تنفس)؛ 3) رفتاري: بوسيله الگوي رفتاري (ضربه زدن با انگشتان، حرکات سست و بي حال، قيافه بي تفاوت) ؛ اضطراب روان شناختي، بخش ذهني اضطراب است و به وسيله ارزشيابي منفي در مورد عملکرد و اجرا به وجود مي آيد و اضطراب جسماني، عنصرفيزيولوژيک انسان مي باشد و اضطراب رفتاري تجربه اضطرابي است و با برانگيختگي دستگاه عصبي خود مختار ارتباط دارد (کارجرويس[15]، 2008).
علايم اضطراب بدني شامل تعريق کف دست، تنش عضلاتي ، افزايش ضربان قلب وتنگي نفس است و علايم اضطراب روان شناختي شامل دلواپسي، تحريك پذيري، هراس، بيتابي، احساس خطر غريب الوقوع، بيقراري، ترس، ناتواني در حفظ آرامش، دشواري در تمركز، مشكلات خواب و فقدان لذت (مارتنز[16] و همکاران، 2004). فرويد (1996) سه نوع مختلف اضطراب را كه از سه منشا متفاوت سرچشمه مي گيرند از هم متمايز كرده است، اساسي ترين آنها اضطراب واقعيت يا اضطراب عيني است؛ اضطراب واقعيت به ترسي اشاره دارد كه به دليل وجود تهديد يا خطر در دنياي واقعي به وجود مي آيد (ترس از اينكه سگي به زودي شما را گاز خواهد گرفت)؛ نوع دوم اضطراب به اضطراب اخلاقي موسوم است (ترس از وجدان)؛ سومين نوع اضطراب عبارت است از اضطراب رواني (ترس از انجام كاري تحت تاثير تكانش هاي نهاد كه براي آن تنبيه شويد).
لازاروس (1996) تأكيد مي كند كه دو فرايند ارزيابي در نظريه او عميقاً به بازنمود دروني فرد از چگونگي واقعيت بستگي دارد؛ در نتيجه به آساني مي توان گفت كه بسياري از انوع فشار رواني بيشتر در ذهن بيننده وجود دارد تا در جهان خارج، به همين ترتيب اين كه افراد چه راهي را براي پاسخ به تهديدي ادارك شده انتخاب خواهند كرد تا حدودي به اين بستگي دارد كه چگونه اعمال مختلف را تفسير كند؛ وي همچنين فرض مي كند افراد اغلب معناي رويدادها را، چه هنگامي كه در حال وقوع هستند چه بعد از وقوع، تفسيري مجدد مي كنند، اين ارزيابي هاي مجدد ممكن است در اثر تغيير در موقعيت يا در اثر تغيير سازه هايي كه فرد براي تحميل بر موقعيت به كار مي برد القاء شود.
اعتماد به نفس ورزشي نيز از جمله متغيرهاي مرتبط با اضطراب رقابتي ورزشکاران است و به عنوان اعتقاد يا درجه اي از اطمينان افراد درباره توانايي هايشان براي موفقيت درفعاليت ورزشي تعريف شده است، اين اعتماد به نفس ورزشي، مهارتهاي فيزيکي لازم براي انجام آن فعاليت ورزشي را تقويت مي کند (ويلي و چز[17]، 2008).
ابوالقاسمي و همکاران (2005) در پژوهش خود بيان نمودند که بين اضطراب رقابتي و عملکرد ورزشي ارتباط منفي معني داري وجود دارد. پسند (1374) دريافت که ميزان اضطراب در رشته هاي انفرادي کمتر از رشته هاي گروهي است، زيرا نتيجه فعاليت ورزشکاران بستگي مستقيمي با اجراي وي دارد. گلچين مقدم (1378) در تحقيق خود به اين نتيجه دست يافت که بين ميزان اضطراب رقابتي ورزشکاران موفق رشته هاي کشتي و واليبال در مسابقات ليگ و ورزشکاران نا موفق تفاوت معني داري وجود دارد. با توجه به نتايج تحقيقات پيشين به نظر مي رسد که متغير اضطراب ورزشي ورزشکاران نخبه کمتر مورد بررسي قرار گرفته اند.
روبازا و بارتولي[18] (2007) در پژوهش خود بيان نمودند که رابطه اضطراب شناختي و بدني با عملکرد، منفي است در حالي که رابطه اعتماد به خود با عملکرد مثبت است. اضطراب رقابتي، مخصوصاً درجاييکه اعتماد به خود ضعيف باشد ، عملکردرا به صورت منفي تحت تاثير قرار ميدهد (بشارتوپوربهلول، 2011؛ هنتون، نلوملاليو[19]، 2008). در شرايط رقابتي در ورزش، اضطراب زماني نا خوشايند است که ارزيابي اوليه از شرايط رقابتي مسابقه درست و واقع بينانه نباشد ؛ وقتي ورزشکار بدون دليل مشخص، ناراحت و مضطرب است ، در اين شرايط کارآيي خود را از دست مي دهد و در صحنه رقابت خطرات زيادي او را تهديد مي کند (وينبرگ و گلد، 2003).
اضطراب حالت هيجاني منفي با احساس نگراني ، عصبي بودن، و بيم همراه با فعال سازي بدن است؛ استرس عدم تعادل اساسي بين تقاضاهاي رواني و فيزيكي است كه بر فرد و توانايي پاسخگويي او تحت شرايطي كه ناتواني در كسب موفقيت پيامدهاي مهمي دارد، تحميل ميشود (گلين وهمکاران،1382).
اضطراب رقابتي، اضطرابي است كه در موقعيت هاي رقابت جويانه ورزشي ايجاد مي شود؛ از اين رو، اضطراب رقابتي، شكل ويژه اي از اضطراب است كه به عنوان تابعي از موقعيت هاي رقابتي رخ مي دهد؛ اضطراب رقابتي نيز مي تواند از نظر ماهيت به عنوان صفت يا حالت، طبقه بندي شود (گيل،2000). در تجربه اضطراب رقابتي سه بُعد اصلي متمايز شده است : اضطرا ب شناختي ، اضطراب بدني و اعتماد به خود : اضطراب شناختي مؤلفه رواني اضطراب است و با انتظارات منفي و نگرانيهاي شناختي درباره خود ، موقعيت و پيامدهاي (مانند احتمال شکست) مشخص مي شود ؛
اضطراب بدني مؤلفه جسماني اظطراب است و ادراک فرد از پاسخ هاي فيزيولوژيک و برانگيختگي منفي را نشان مي دهد ؛ اعتماد به خود به باور شخص در مورد تسلط بر تکليف و توانايي انجام موفق آن اطلاق مي شود (مارتنز و ديگران،1999).
نظريه مناطق عملكرد بهينه[20] (هنين[21]، 1980) بر تفاوت هاي فردي تاکيد مي کند و اظهار مي کند كه هر ورزشكار سطحي از اضطراب را براي خودش ترجيح ميدهد و سطح اضطراب ترجيح داده شده ورزشكار منطقه عملكرد بهينه او ناميده ميشود. مدل فاجعه[22] (فازي و هاردي[23]، 1988) بيان مي دارد وقتي ورزشكار دچار اضطراب شناختي بالا مي شود يك افزايش نهفته در انگيختگي بالاتر از سطح بهينه مي تواند افت قابل ملاحظه اي را درعملكرد بوجود آورد.
نظريه وارونگي[24] (کر[25]، 1997) بيان ميدارد كه تفسير فرد از انگيختگي خودش رابطه عملكرد-اضطراب را متنوع مي سازد. در مباحث روانشناسي، اضطراب ريشه بسياري از بيماريهاي رواني معرفي شده است که مي تواند مشکلات جسماني نيز ايجاد نمايد. اضطراب به علت تأثير منفي که برتفکرو شناخت افراد دارد، موجب برهمزدن تمرکز ورزشکاران مي شود و به دنبال آن مي تواند ورزشکار را در معرض آسيب هاي جدي قرار دهد که اين موضوع در دنياي ورزش بسيار حائز اهميت است.
اضطراب خفيف ميتواند سودمند باشد، پژوهش ها نشان داده است كه اضطراب خفيف در كلاس درس به افزايش سطح يادگيري فراگيرا ن مي انجامد؛ با اين حال، اضطراب زيانبار است، زيرا تن و روان را در حالت هيجاني دائمي قرار مي دهد.
يافته ها بر رابطه بين اضطراب و عملکرد تاکيد مي کنند و حاکي از تاثير منفي اضطراب بر عملکرد ورزشکاران مي باشند؛ اضطراب ورزشي عملکرد ورزشکاران را تحت تاثير قرار مي دهد و هرچه ميزان اضطراب بالاتر باشد، عملکرد ورزشکاران نيز درحين رقابت پايين تر خواهد آمد (هنين،1980). فلتچر و هانتون[26] (2001) نشان دادند که بين ميانگين نمرات اضطراب ورزشي در گروه هاي داراي مهارت هاي بالا و پايين تن آرامي، گفتگوي با خود و تصوير سازي تفاوت معني داري وجود دارد. هانتون و همکاران (2004) نشان دادند که شدت اضطراب شناختي و اضطراب جسمي ورزشکاران با نزديک شدن به زمان مسابقه افزايش و اعتماد به نفس کاهش مي يابد. همچنين بين اضطراب و عملکرد ورزشي ارتباط معني دار و منفي به دست آمد.
برخي ازمحققان معتقدند که اضطراب در رقابتهاي ورزشي و وضعيت هاي رواني با تعدادآسيب ديدگي ها ارتباط دارد وعواملي از قبيل خشونت، خصومت و حالتهاي رواني منفي در شدت آسيب ديدگي مؤثر هستند (هاردي، 1998). بازيکنان داراي اضطراب بالا بيشتر درمعرض بروز آسيب ديدگي قرار مي گيرند و درصدآسيب ديدگيهاي مختلف نيز درآنها بيشتر مي شود (بارتون،1998؛ مارتنز و ديگران،1990و هاردي،2001.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات و مبانی نظری تربیت بدنی کلیک کنید.
نمونه ای از منابع
- اتکينسون، ريچار، سي و همکاران. ( 1377). زمينه روانشناسي هيلگارد، ترجمه حسن رفيعي. جلد اول. ويرايش دوازدهم، انتشارات ارجمند.
- بهرامي، ليلا. (1383). تأثير تصويرسازي ذهني بر يادگيري و اجراي مهارت سنگ نوردي، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج.
- تجاري ،فرشاد.(1378).ارتباط احساس خود سودمندي ،اضطراب رقابتي و اجراي کشتي گيران.المپيک،3و4، 102-89.
- تجاري، فرشاد ؛ قاسمي، حميد ؛ ديوکان، بهزاد و آذربايجاني ،محمد علي.(1389). بررسي ارتباط ميان احساس خودسودمندي با تحليل رفتگي شغلي دبيران تربيت بدني.جهش،5،62-57.
- حسنين، شهناز. (1382). بررسي تأثير تمرين ذهني بر يادگيري کاتا در خانم هاي کاراته کا، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مرکز.
- رمضاني خليل آبادي ، غلامرضا ، بررسي انگيزه هاي افراد شرکت کننده در ورزشهاي همگاني شهر تهران ، پايان نامه کارشناسي ارشد ، دانشگاه تربيت معلم تهران 1372
- …
- …
نمونه ای از منابع لاتین
- Alison E. Watson & Briony D. Pulford. (2004). Personality Differences in High Risk Sports Amateurs and Instructors. Perceptual and Motor Skills, No: 99, pp : 83-94
- Andrew M., Tracey J. (2003). Self-efficacy and Dissertation Performance Among Sport Students.
- Anthony P. Kontos.(2004). Perceived Risk, Risk Taking, Estimation of Ability and Injury Among Adolescent Sport Participants
- Alison E. Watson & Briony D. Pulford. (2004). Personality Differences in High Risk Sports Amateurs and Instructors. Perceptual and Motor Skills, No: 99, pp : 83-94..
- Amy Alberts · David Elkind · Stephen Ginsberg. (2007). The Personal Fable and Risk-Taking in Early Adolescence. Journal Youth Adolescence, No: 36, pp : 71–76.
- Beaucamp, M.R .Bray, R.S. and Albinson, J.G.(2002). Pre-competition I magery, Self-efficacy. And performance in collegiate Golfers. Journal of sport sciences, No: 20, pp : 697-705.
- Bandura, A. (1986). Social foundation of thought and action: A social cognitive theory. Engle wood cliffs, NJ: prentice-Hall.
- Brock Bourgase. (2010). Gifted salf-efficacy and athletics.
- Bandura, A. (1997 ). Self-efficacy toward unifying theory of behavioral change. Journal of Psychological Review, No: 84, pp : 191-215
- Bradley, G., & Wildman, K.. (2002) .Psychosocial predictors of emerging adults’ risk and reckless behaviors, Journal of Youth and Adolescence,No: 31, pp : 253-265
- Bill Treasurer, Berrett Koehler.(2009).Right Risk:10 Powerful Principles for Taking Giant Leaps with Your Life.
- Damondaran,A.(2000),Models of Risk and Return; www.stern.nyu.edu adamoder/pdfil0s/ovhds/projsumm.pdf..
- Deborahl.feltz,understanding motivation in sport: A self_efficacy perspective,1990,93-103).
- David A. Yusko , Jennifer F. Buckman, Helene R. White. (2008). Risk for excessive alcohol use and drinking-related problems in college student athletes.
- Eleonora Gullone, Jacqueline Paul. (2000). A Validation Study of the Adolescent Risk-taking Questionnaire. Behaviour Change,Vol. 17, No. 3 2000 pp. 143–154.
- Eleonora Gullone, Susan Moore, Simon Moss and Candice Boyd. (2007). The Adolescent Risk-Taking Questionnaire: Development and Psychometric Evaluation. Journal of Adolescent Research, 15; 231.
- Emily C.E. Magar, Louise H. Phillips, Judith A. Hosie. (2007). Self-regulation and risk-taking. www.elsevier.com/locate/paid.
- Frank,M.A. (2001). Self-efficacy, The key to success in sport, self-efficacy and sports.
- Galvan, A., Hare, T., Parra, C., Penn, J., Voss, H., Glover, G., et al. (2006). Earlier development of the accumbens relative to orbitofrontal cortex might underlie risk-taking behavior in adolescents. Journal of Neuroscience, 26, 6885–6892
- Galvan, A., Hare, T., Voss, H., Glover, G., & Casey, B. J. (2007). Risk-taking and the adolescent brain: Who is at risk? Journal of Developmental Science, 10, 8–14.
- Hacker, C. (2000). Football: introduction to psychology skill. Journal of Research in Personality and Individual Difference, No:45, pp : 75-81
- …
- ….
احساس خودسودمندی ، خطرپذيری روانی و اجرای شناگران
رشته | تربیت بدنی |
گرایش | مدیریت ورزشی |
تعداد صفحات | 55 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 150 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.