قیمت 19,000 تومان
هوش و هوش هیجانی
ادبیات و مبانی نظری هوش و هوش هیجانی
ادبیات و مبانی نظری
2-2- مبانی نظری هوش هیجانی
2-2-1- اهمیت بررسی هوش
2-2-2- تاریخچه مطالعات مربوط به هوش
2-2-3- هوش چیست؟
2-2-4- عوامل مؤثر بر هوش
2-2-5- انواع آزمونهای هوش
2-2-6- طبقات هوش
2-2-7- انواع هوش
2-2-7-1- انواع هوش از دیدگاه ثرندایک
2-2-7-2- انواع هوش از دیدگاه اسپیرمن
2-2-7-3- انواع هوش از دیدگاه ترستون
2-2-7-4- انواع هوش از دیدگاه اشترن برگ
2-2-7-5- انواع هوش از دیدگاه گاردنر
2-2-7-6- تقسیم بندی هوش به انواع کلامی و عملی (غیر کلامی)
2-2-8- دامها و آفات هوش
2-2-9- تیزهوشی
2-2-9-1- تیزهوشی پنهان
2-2-10- مروری بر گذشته هوش هیجانی
2-2-11- تاریخچه هوش هیجانی
2-2-12- هوش هیجانی چیست؟
2-2-13- هوش هیجانی
2-2-14- تفاوت بین هوش شناختی بهر هوشی (IQ)و هوش هیجانی(EQ)
2-2-15- گفتگویی بین هوش هیجانی( EQ) و هوش شناختی(IQ)
2-2-16- مولفههای هوش هیجانی
2-2-16-1- هوش عاطفي متشكل از دو مؤلفه است (گاردنر، 2004):
2-2-16-2- هوش هیجانی متشكل از پانزده مؤلفه است ( بار-آن، 2001):
2-2-17- ابعاد هوش هیجانی در مدیریت و رهبری
2-2-18- ابعاد هوش هیجانی
2-2-19- چگونه میتوان در هوش هیجانی پیشرفت کرد؟
2-2-20- ويژگي افرادي که هوش هيجاني بالا دارند
منابع
مبانی نظری هوش هیجانی
اهمیت بررسی هوش
بیش از دو هزار سال پیش، افلاطون در كتاب “جمهوریت”، هوش را تعیینكننده اصلی جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد تعریف كرد. اما مطالعه علمی هوش، از قرن نوزدهم با ایده تفاوتهای فردی در علم ژنتیك و تكامل آغاز شد. روانشناسان معتقدند هیچ شاخهای از روانشناسی به اندازه مطالعه و ارزیابی هوش در بهزیستی انسان موثر نبوده است (جان، 2004).
مفهومسازی روشن هوش دارای اهمیت عملی است و به متخصصان بالینی امکان میدهد سطح کلی رفتار بیمار، سطح کنونی کارکرد فرد و پیشبینی وضعیت وی در تصمیمگیریها و موقعیتهای مختلف را به دست آورند تا استنباطهایی در مورد سبک برخورد وی با مسایل و یک برداشت مقدماتی در خصوص ویژگیهای شخصیتیاش به دست آید. روانشناسان معتقدند هیچ شاخهای از این علم به اندازه مطالعه و ارزیابی هوش در بهزیستی انسان موثر نبوده است (مییر، 2005).
هوش چیست؟
معیارهای مختلف در تعریف هوش[1]
تعاریفی كه در سالهای اخیر ارائه شدهاند در یكی از این سه طبقه، جای دارند (شریفی، 1376):
- تعاریفی كه به سازگاری یا انطباق با محیط[2] تاكید دارند.
- تعاریفی كه به توانایی یادگیری موضوعات مختلف تاكید دارند.
- تعاریفی كه بر تفكر انتزاعی، یعنی توانایی استفاده از مفاهیم مختلف، نمادهای كلامی و عددی تكیه دارند.
در مورد مفهوم هوش، روانشناسان به دو گروه تقسیم شدهاند: گروه اول بر این اعتقادند كه هوش، از یك استعداد كلی و واحد تشكیل میشود، اما گروه دوم معتقدند انواع مختلف هوش وجود دارد. آنچه تعریف دقیق از هوش را دچار مناقشه میكند آن است كه هوش یك مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس، عینی و فیزیكی ندارد. هوش، یك برچسب كلی برای گروهی از فرآیندهاست كه از رفتارها و پاسخهای آشكار افراد استنباط میشود (هوپر، 1999).
از نظر فیزیولوژی، هوش پدیدهای است كه در اثر فعالیت یاختههای قشر خارجی مغز(كورتكس) آشكار میگردد و از نظر روانی نقش انطباق و سازگاری موجود زنده با شرایط محیطی و زیستی را بر عهده دارد (گاردنر[3]، 2002).
به عقیده ترستون هوش از هفت استعداد ذهنی بنیادی و مستقل از یكدیگر تشكیل میشود که بدین قرارند: كلامی، سیالی كلامی، استعداد عددی، استعداد تجسم فضایی، حافظه تداعی، سرعت ادراك و استدلال. گیلفورد این تعداد را افزایش داده و اظهار داشت: هوش، دستكم از 120 عامل تشكیل میشود (اسماعیلی و همکاران، 1386).
دیوید وكسلر از معروفترین كسانی است كه تعریف نافذی از هوش ارائه نموده است. از نظر وی، هوش عبارت است از توانایی كلی و جامع در فرد كه باعث تفكر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط میشود. در نظر وی، هوش یك توانایی جامع است؛ یعنی مركب از عناصر یا اجزایی كه بهطور كامل مستقل از هم نیستند و نشانه هوشمندی فرد آن است كه میتواند به صورت منطقی بیندیشد و اعمال برخواسته از هوش او اعمالی هدفدار هستند و توانایی هوش به فرد این امکان را میدهد که خود را با شرایط محیط انطباق دهد (عظیمی، 1385).
آلفرد بینه روانشناس فرانسوی میگوید: هوش آن چیزی است كه آزمونهای هوش آن را میسنجد و باعث میشود افراد عقبمانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند (میلانی فر، 1383).
طبق تعریف دیگر، هوش توانایی یادگیری و كاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد است و معیار باهوش بودن در جوامع مختلف یكسان نیست (گنجی، 1386). ریموند كتل هوش را با توجه به توانایی یا استعداد كسب شناختهای تازه و سپس تراكم شناختها در طول زندگی (یعنی كاربرد شناختهای قبلی در حل مسائل) بدینصورت تعریف میكند: مجموعه استعدادهایی كه با آنها شناخت پیدا میكنیم، شناختها را به یاد میسپاریم و عناصر تشكیلدهنده فرهنگ را بهكار میبریم تا مسائل روزانه را حل كنیم و با محیط ثابت و در حال تغییر سازگار شویم (پورشریفی، 1382).
[1] . Definition of intelligence
[2] . Enviroment
[3] . Gardner
هوش هیجانی چیست؟
هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال 1995 کتاب خود را با عنوان ” چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ ” به چاپ رساند (جان، 2004).
هوش هیجانی، يك توانايى جدا از «هوش منطقى» به حساب مىآيد كه با آن تناقض ندارد؛ ولى وجود هر دوى آنها در يك فرد، باعث موفّقيت او مىگردد. كسى كه از هر دو هوش منطقى و هيجانى بالايى برخوردار است، مىداند كه چگونه هيجاناتش را كنترل كند و هوش منطقى خود را در راه صحيح به كار گيرد. اما كسى كه از هوش هيجانى پايينى برخوردار باشد، ولو آنكه هوش منطقى خوبى داشته باشد، گرفتارىهاى زيادى در زندگى خواهد داشت. همه افراد، منطقاً مىدانند كه مصرف مواد مخدّر، كار درستى نيست و در دراز مدت، باعث ناتوانى آنها مىشود؛ ولى عدم كنترل خود در كسب لذّتى فورى، موجب ناديده گرفتن منطق و فدا كردن سود دراز مدت مىشود. منبع هوش هیجانی مفهوم نسبتاً جديدي در روانشناسي است كه ميتوان آن را در مقابل (يا به تعبير بهتر، در كنار) هوش ذهني تعريف نمود. بسياري از موفقيتها و عدم موفقيتهاي ما در زندگي بيش از آنكه مرهون هوش ذهني ما باشند، متأثر از سطح هوش هیجانی ما هستند (گرود پاروت، 2001).
هوش هیجانی به توانايي درك، ابراز، و كنترل هيجانها و انگيزههاي خود و ديگران اشاره دارد. هوش هیجانی به معني تواناييهايي از اين قبيل است كه فرد بتواند انگيزة خود را حفظ نمايد و در مقابل ناملايمات پايداري كند، تكانشهاي خود را كنترل نمايد و كاميابي خود را به تعويق بيندازد، حالات روحي خود را كنترل كند و نگذارد پريشاني خاطر قدرت تفكر او را خدشهدار نمايد (گل پرور و همکاران، 1384).
ادامه هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی را نشان میدهد. به عبارتی هوش هیجانی مجموعهای ازخصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد موثر است. این خصوصیات شخصیتی موجب میشود که فرد از شیوههای مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده میکند. این افراد رضایت از زندگی بیشتری دارند، شادابتر هستند. ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار میکنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند. از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند. دلسوز و پرملاحظه هستند. مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند. با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند (افروز و همکاران، 1375).
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنهای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنها است به افراد آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این طریق عملکرد آنها بهبود یابد (هوپر، 1999).
هوش عاطفي، نقش موثري در آرامش انسان دارد. در واقع اين هوش عاطفي است که ميتواند هوش عقلاني را بهکار گيرد و در جهت مقصودش به پيش ببرد. شايد تاکنون افراد باهوش زيادي را ديده باشيد که نه در شغل و کارشان، نه در روابط خانوادگي و روابط بين فرديشان و نه در تفريح و عشق ورزيدشان موفقيتي حاصل نکردهاند. بيشك کساني را هم ميشناسيد که بهرغم عدم برخورداري از هوش سرشار، زندگي آرام و موفقي داشته و حتي به سطوح بالاي موقعيتهاي اجتماعي دست يافتهاند (کاروس، 1999).
هوش هیجانی
از منظر صاحب نظران، مغز انسان داراي دونوع متفاوت از هوش غيرشناختي و هوش شناختي است. اين دو هوش متفاوت بوده اما براي ساختن زندگي فرد دائماً در تعامل با يكديگر ميباشند. به عبارت ديگر آنها تواناييهاي مجزا از هم نميباشند. در جريان رشد آدمي دو مغز در او پديد ميآيد. اين دو مغز همسان، نيمكرههاي راست و چپ ميباشند. اولين مغز يا مغز هيجاني در نيمكره راست است و درنتيجه در آغاز، آن عمل ميكند و سپس مغز دوم كه در نيمكره چپ است، فعال ميشود.
مغز دوم، مغز منطقي نام دارد و حاوي اطلاعاتي است كه روشهاي استدلال، مباني رفتار درست، قواعد و قوانين فرهنگي را ميآموزد. مطلب فوق، مشابه اين نظريه است كه ما بطور غريزي عمل ميكنيم، سپس سعي ميكنيم براي نتايج و اعمال خود دليل منطقي ارائه نماييم. تقريباً ميتوان اذعان داشت كه 90% اعمال ما احساسي و تنها 10 % اعمال بر اساس تفكر و منطق است (گاردنر، 2004).
گلمن(1995) معتقد است در واقعيت امر، دو ذهن فعال داريم كه يكي فكر ميكند و ديگري احساس ميكند. اين دوره اساساً متفاوت در كنشي متفاوت، حياتي رواني ما را ميسازند. ذهن
خردگرا همان فهم است كه ما به آن آگاهيم اما در كنار آن نظام ديگري براي دانستن وجود دارد كه نظامي تكانشي يا ذهن هيجاني است. اين دو ذهن، خردگرا و هيجاني در اكثر موارد بسيار هماهنگ عمل ميكنند. ذهن خردگرا و هيجاني نيروهاي مستقل و در عين حال درهم تنيدهاي هستند كه هريك، نتيجه فعاليت متمايز بخش خاص خود در مغز ميباشند. بسياري از مواقع يا شايد در اكثر مواقع، اين دو ذهن هماهنگي فوق العادهاي با هم دارند، احساس لازمه فكر و فكر لازمه احساس است. زماني كه هيجانها به غليان درآیند، اين تعادل به هم ميخورد در اين موارد ذهن هيجاني در مكان برتر قرار ميگيرد و بر ذهن خردگرا مسلط ميشود (کاروسو، 1999).
كارسو معتقد است; هوش هیجانی ضد هوش شناختي نيست به عبارتي نشانه برتري احساس بر عقل نميباشد بلكه هوش هیجانی، نقطه تلاقي احساس و عقل است (براهنی، 1383).
گلمن (Daniel Goleman) از مؤلّفان هوش هیجانی، در مصاحبهاي اظهار ميدارد كه «هوش شناختي» در بهترين شرايط، تنها عامل 20 درصد از موفقيتهاي زندگي است. 80 درصد موفقيتها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موقعيتها، در گرو مهارتهايي است كه هوش هیجانی را تشكيل ميدهند (پورافکاری، 1385).
تفاوت بین هوش شناختی بهر هوشی (IQ)و هوش هیجانی(EQ)
نظریهپردازان هیجانی معتقدند که EQ به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم، درواقع EQ، یعنی داشتن مهارتهایی تا بدانیم کی هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و رفتاری داریم، یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم براساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق وجدان اجتماعی داشته باشیم (فورگاس، 2005).
ما برای موفقیت در قبولی در دانشگاه نیازمند IQ هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم. در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیتها از قبیل هوششناختی یا مهارتهای فنی ایفا میکند، لذا با پرورش و رشد هیجانی و قابلیتهای آن، هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهرهمند میشوند (جان، 2004).
EQمانند IQ قابل اندازهگیری است و در آموزش و پرورش از ویژگیهای اکتسابی بالاتری نسبت به IQ برخوردار است؛ EQ امکان آگاهی از هیجانات و بهطور کلی، کنترل، جهتدهی و مدیریت آن را فراهم میکند تعداد زیادی از افراد جامعه IQ بالایی دارند اما کارهای احمقانه انجام میدهند، چون مدیریت هیجان ندارند (انتوناکپولو، 2001).
در واقع هیجان در موارد مختلف بر آنها مدیریت میکند. یکی از مهمترین تفاوتهای هوشبهر با هوش هیجانی این است که IQ از طریق ژنتیک اما EQ از طریق آموزش ایجاد میشود (گابریل، 2001).
بهنظر میرسد ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسامآوری که در علوم ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسانهای اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز در عکسالعمل انسان درقبال خشم، جریان خون به سمت دستها و تندتر شدن ضربان قلب است (گلمن، 1998).
مولفه های هوش هیجانی
هوش عاطفي متشكل از دو مؤلفه است (گاردنر، 2004):
هوش درون فردي و هوش ميان فردي. هوش درون فردي، مبين آگاهي فرد از احساسات و عواطف خويش، ابراز باورها و احساسات شخصي و احترام به خويشتن و تشخيص استعدادهاي ذاتي، استقلال عمل در انجام كارهاي مورد نظر و در مجموع ميزان كنترل شخص بر هيجان و احساسات خود است.
هوش ميان فردي، به توانايي درك و فهم ديگران اشاره دارد و ميخواهد بداند چه چيزهايي انسانها را بر ميانگيزد، چگونه فعاليت ميكنند و چگونه ميتوان با آنها همكاري داشت . به نظر گاردنر ؛ فروشندگان، سياستمداران، معلمان، متخصصان باليني و رهبران مذهبي موفق احتمالاً از هوش ميان فردي بالايي برخوردارند (هین، 2004).
هوش هیجانی متشكل از پانزده مؤلفه است ( بار-آن، 2001):
بنا به تعریف “بار- آن” از هوش هیجانی، هوش هیجانی در ۵ حیطه دارای ۱۵ مولفه است:
1) حیطه درون فردی؛ شامل ۵ مولفه خودآگاهی هیجانی، قاطعیت، حرمت نفس، استقلال و خودشکوفایی.
2) حیطه برون فردی؛ شامل ۳ مولفه همدلی، روابط میان فردی و مسئولیتپذیری.
3) حیطه سازگاری؛ شامل ۳ مولفه حل مساله، واقعیت سنجی و انعطاف پذیری.
4) حیطه کنترل استرس؛ شامل ۲ مولفه تحمل فشار و کنترل تکانه.
5) حیطه خلق کلی؛ شامل ۲ مولفه خرسندی و خوشبینی.
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های مدیریت کلیک کنید..
نمونه ای از منابع و مأخذ
منابع فارسی
- ایزدپناه، مسیح(1380)، اصول بیمه، انتشارات مدرسه عالی بیمه تهران، تهران: بی تا.
- پاکباز، خسرو(1347)، تأمین اجتماعی، انتشارات ارژنگ، تهران.
- شیبانی، احمد علی(1352)، پیدایش و تحول بیمه، انتشارات مدرسه عالی بیمه تهران، تهران.
- شیمی، علی اصغر(1354)، تکنولوژی حریق، انتشارات دانشگاه ملی ایران، تهران.
- فصلنامه صنعت بیمه(1385)، انتشارات بیمه مرکزی ایران.
- کریمی، آیت(1372)، بیمه اتکایی بیمههای غیر زندگی، انتشارات بیمه مرکزی ایران، تهران.
- ملکنیا، غلامرضا(1352)، بیمه آتشسوزی، انتشارات مدرسه عالی بیمه تهران.
- کریمی، آیت(1369)، کلیات و اصول بیمه، انتشارات دانشکده امور اقتصادی.
- مشایخی، همایون(1353)، مبانی و اصول حقوقی بیمه، انتشارات مدرسه عالی بیمه تهران.
- کریمی، آیت(1372)، بیمه اموال و مسؤولیت، انتشارات دانشکده امور اقتصادی و دارایی، جلد اول.
- ثبات، غلامی(1387)، مجموعه کامل مصوبات شورای عالی بیمه همراه قوانین و ضوابط صنعت بیمه، بیمه مرکزی ایران، پژوهشکده بیمه.
- …
- …
منابع انگلیسی
- Richard L.Haghes et al(1999), Leadership, Enhancing the Lessons of Experience, U.S.A, Irwin/Mc Graw-Hill; 3rd, p. 243
- Gerrod Parrott(2001), Emotions in Social Psychology, U.S.A, Psychology Press, 1st, p. 18
- Dylan Evans(2001), Emotions the Science of Sentiment, NewYork, Oxford University Press, 1st, p. 60
- Joseph Ciarrochi et al(2001), Emotional Intelligence in Everyday Life, USA, Psychology Press, 1st, p. 21
- Daniel Goleman(1996), Emotional Intelligence Why It Can Matter More Than IQ, UK, Bloombsbury, 1st, p. 42
- Tracy J.Mayne, George A.Bonanno(2001), Emotions Current Issues and Future Directions, The Guilford Press, NewYork, p. 286
- Caruso,D.R.(1999).Emotional intelligence meets traditional &.,Mayer, D.Salovey, p-5 .intelligence .Journal of Intelligence .27.pp:267-269 standards for?an
- Donald K. Freeheim & Irving B. Weiner,(2003). Handbook of Psychology, New Jersey, John Wiley & Sons, Inc, v. 1, p. 166.
- Hooper, G.S.(1999). Workgroup emotional &. ,Jordan, R.J. Ashanasy, N. M. Hartel, C.E, J -4 intelligence:Scale development and relationship to team process effectiveness and goal focus .Submitted for publication.
- Antonacopoulou, EP & Gabriel, Y (2001): Emotion, learning and organizational change: Towards an integration of psychoanalytic and other perspectives, Journal of Organizational Change Management, 14(5), 435-451.
- Caruso, D.R., Mayer, J.D., & Salovey, p.(2002). Emotional intelligence and emotional leadership.(pp.79-90).Mahwah,NJ:Lawrence Erlbaum Associates.
- Garner,L., & Stough, C.(2002).Examining the relationship between leadership and emotional intelligence in senior level managers. Leadership & organization development journal, 23(2), 46-48.
- Richard L. Gregory, The Oxford of Companion to the Mind, UK, Oxford
.University Press, 2nd, 2004, p. 472
- H.Brown (1982). Analysis of marine insurance clauses.2nd Edition.
- …
- …
رشته | مدیریت |
گرایش | مدیریت بازرگانی ( M.A ) گرایش: بین الملل |
تعداد صفحات | 44 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 170 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.