قیمت 5,900 تومان
مجاز در غزلیات خواجوی کرمانی
مجاز در غزلیّات خواجوی کرمانی
فصل چهارم:مجاز.
4-1-مجاز.
4-1-1-علاقه کل و جزء.
4-1-2-علاقه حال و محل یا ظرف و مظروف :
4-1-3-علاقه لازم و ملزوم.
4-1-4-علاقه علّت و معلول..
4-1-5-علاقه ی عام و خاص…..
4-1-6-علاقه ماکان و مایکون..
4-1-7–مجاز به علاقه ی ماکان..
4-1-8-علاقه جنس….
4-1-9-علاقه مجاورت…
4-1-10-علاقه تضاد.
4-2-مجاز و کنایه.
4-3-مجاز و تشبیه مقید..
4-4-مجاز به علاقه ی آلیه و استعاره ی تبعّیه وصفی..
4-5- مجاز به علاقهی آلیّه و استعارهی تبعیّه فعلی..
4-6-مجاز به علاقه ی جز به کل..
4-7-مجاز به علاقه ی ملکّیت شرعی..
4-8-مجاز به علاقه ی علت به معلول و استعاره ی مصّرحه و ایهام.
4-9-مجاز به علاقه ی ملازمت و استعاره.
4-10-مجاز به علاقه ی جز به کل و استعاره و کنایه.
4-11-مجاز به علاقه ی حال و محل و کنایه فعلی..
4-12-مجاز به علاقه ی آمرو مامور.
4-13-مجاز به علاقه ی علّت و معلول و تشبیه.
4-14-مجاز بالاستعاره.
4-15-مجاز به علاقه ی ظرف و مظروف….
4-16-مجاز به علاقه ی جنسیت و کنایه بعید(تلویح).
4-17-مجاز به علاقه ی ملازمت….
4-18-مجاز به علاقه ی ملازمت(مجاز فعلی).
4-20-مجاز به علاقه ی حال و محل و تشبیه مرکّب به مرکّب….
4-21-مجاز فعلی به علاقه ی ملازمت و حال و محل..
4-22-مجاز به علاقه ی عدم تکرار.
4-23-مجاز به علاقه ی مسامحه.
4-24-مجاز به علاقه ی مسامحه و کنایه قریب….
4-25-مجاز به علاقهی ظرف و مظروف و حالّ و محلّ..
4-26-مجاز به علاقهی جزء به کل و ظرف و مظروف….
4-27-مجاز و استعاره یا کنایه ایهام آفرین..
4-29-اقسام مجاز در غزلیّات خواجوی کرمانی..
منابع
مجاز
بحث مجاز در صور بلاغی برای بیان و تبیین استعاره که خود مهمترین نوع مجاز است، مطرح می کنند. توضیح این است که در بیان فقط ابزار تصویر ساز و مخیّل مورد نظر است و از میان انواع گوناگون مجاز، فقط استعاره است که تصویرساز و خیال پرداز است. از طرفی، مجاز ویژه و مخصوص زبان ادبی نیست و در زبان ارجاعی و روزمرّه نیز کاربرد دارد.(پورنامداران،142:1386)
مجاز، خود اقسامی دارد که در صور بلاغی، مجاز لغوی مورد نظر است.
مجاز لغوی آن است که در زبان ادبی واژه ای در معنی اصلی خود به کار نرود مانند «سر» در معنای «موی سر» در جمله: امروز سرم را اصلاح کردم.
مجاز لغوی را بر اساس انواع علاقه، تقسیم بندی می کنند. اینک انواع مجاز لغوی را بر اساس همین تقسیم بندی پی می گیریم:
علاقه کل و جزء
به این معنا که بتوان کل را در معنی جزء یا جز را در معنی کل به کار برد (شیمسا، 1381، 22).
الف: ذکر کل و اراده ی جزء
آب صافی شده است خون دلم خون تیره شده است آب سرم
مسعود سرم
چنانکه ملاحظه می شود، مراد از “آب سر”، آب چشم است.
ب: ذکر جزء و اراده ی کل
رَستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
(مولوی، 1382، 465)
مراد از مفتعلن، همه ارکان عروضی و توجه به علم عروض است.
علاقه حال و محل یا ظرف و مظروف :
یعنی استعمال جای وجایگیربه جای هم
الف: ذکر محل و اراده حال
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی تو از این، چه سود داری که نمی کنی مدارا
(حافظ، 1389، 12)
«دل عالم» یعنی «دل اهل عالم».
ب: ذکر حال و اراده محل
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلامم است
(همان، 49)
«می» یعنی «جام می»
علاقه لازم و ملزوم
به کار بردن لازم و ملزوم به جای یکدیگر است.
آتش لباس خیس بچه ها را خشک کرد. «یعنی حرارت آتش…» چنانکه ملاحظه می شود آتش با حرارست، لازم و ملزوم هم اند.
حال اگر گفته شود: حرارت، لباس، بچه ها را خشک کرد. یعنی: حرارت آتش.
علاقه علّت و معلول
یعنی به کار بردن فاعل و عمل به جای یکدیگر:
الف: ذکر علّت و اراده ی معلول
خسروی کارگدایی کی بود این به بازوی چو مایی کی بود
(عطّار، 114:1383)
که «بازو» را به معنای «قدرت» به کار برده است.
در جمله «بهار همه جا را سرسبز کرد» مراد از «بهار»، «بهار آفریننده» است.
خواجو چو کرده ای سَبقِ خون دل، روان از لوح کائنات فروشو غبار خویش
(همان:300)
سَبقِ :درس روزانه. و تا به وقت اسفار (برآمدن روز) سَبقِ ها بخواندیمی (نظامی عروضی،96:1374)
سَبقِ خون دل :درس عاشقی اضافه تشبیهی مقید.خون دل مجاز است به علاقه علت و معلول از عاشقی
روان کردن:مجاز است به علاقه ی ملازمت از آموختن چه لازمه ی آموختن” روان کردن” درس است.ضمناًروان مجاز وصفی است باز به علاقه ی ملازمت از آموختن ،چه در اصل معنا” درست خواندن و سریع خواندن “است که لازمه ی آموختن و مقدمه آموختن است.
مصراع نخست کنایه بعید (تلویح) است از “عاشق شدن و رنج عاشقی را تحمّل کردن”!
لوح کائنات :تشبیه صریح مفرد به مفرد و محسوس به محسوس (کائنات لوح)
وجه شبه :لوح نماد نوشتن و ثبت اموراست و کائنات خود نشانگر همه شگفتی های آفرینش است و در واقع کتاب آفرینش است.
فروشو:بشوی ،خوب بشوی.”فرو” پیشوند تقویت معناست مانند افروختن و بر افروختن که فعل پیشوندی اخیر یعنی کمال افروختن.
غبار :استعاره ی مصرحه مجرده از وجود شاعر .غبار :مستعار و مستعارله است.
جامع :ناچیز انگاشتن خویش و ناچیز بودن غبار و نیز تعلّق و نشستن غبار بر پدیدها و تعلق خاطر خواجو به جهان ( که وجه شبه ضعیفی است)مصراع دوم کنایه بعید (تلویح) است از اینکه خود را فانی کن و از صفحه هستی بشوی.
گرسنه:به ضرورت وزن با سکون را که خوانده می شود گرسنه با گشته یک واژه اند و گویا روس (رس) تشبیه به ش می شود واژه گشنه و گشنگی نیز تنها مربوط به گویش نیست و در شعر آن روزگار به کار رفته است.
رو به از نزد او دوان آمد دلش از گشنگی به جان آمد
(جامی،272:1354)
علاقه ی عام و خاص
یعنی ذکر خاص و اراده ی عالم و یا برعکس آن.
الف- آوردن خاص و منظور نمودن عام
ای خواجه ی ارسلان و آغوش فرمانده ی خود مکن فراموش
(سیدی، 12:1383)
که مراد از «ارسلان و آغوش» که اسم خاص اند، مطلق «غلام و بنده» است.
در بیت: کدخدایِ زمانه چاکر او خواجه روزگار قنبر او
(سنایی، 169:1385)
مراد از «قَنبر» که غلام حضرت امیر (ع) بوده است، مطلق غلام است.
در جمله: «پیامبر می فرمایند». پیامبر گرچه لفظ عام است امّا اطلاق بر حضرت رسول اکرم (ص) دارد و عام در معنای خاص است.
هر که با منطق خواجو کند اظهار سخن در به دریا برد وزیره به کرمان آرد.
(همان:148)
ادامه علاقه ی عام و خاص
“منطق” در معنای اصطلاح علمی (علم منطق ) به کار نرفته بلکه معنای بلاغی آن یعنی شعر ،مجاز به علاقه عام به خاص منظور است در مصراع دوم دو کنایه از نوع ایما را که هر دو مشهورند به کار برده و یک با این کار یک تشبیه تمثیل را رقم زده است که مصراع “نخست مشبه” مرکب آن و مصراع دوم تمثیل سایر و شایع آن است که از دو کنایه فراهم آمده است که هر کدام به طور مجزا می توانند مشبهٌ به باشند برای مصراع نخست، بنابراین تشبیه یاد شده افزون بر تمثیل” تشبیه جمع “نیز هست و باز، تشبیه مرکب به مرکب. لازم به ذکر است که در حوزه ی تشبیه معمولا از جهت ساختار و نیز از منظر معنا ، در محور هم نشینی واژگان و تداعی صور خیالی و بلاغی، ترادف چند صور خیال از نوع تشبیه و استعاره، امکان دارد و هیچگونه تزاهم و آشفتگی معنایی، رخ نمی دهد.
خوشا به طَرفِ گلستان شراب نسرین بوی ز دست لاله عذاران عنبرین اصلاغ
(همان:303)
طَرف :گوشه ،کنار
نسرین بوی:دارای بوی نسرین مجازاً به معنای” بوی خوش” است.مجاز به علاقه خاص به عام
لاله عذاران :زیبا رخساران
عنبرین:خوشبو، عنبر :ماده ای است به همین نام که از ماهی” کاشالوت” گرفته می شود عنبر شکلاً شبیه خاویار است به این ماهی “عنبر ماهی” نیز می گویند.
اصلاغ :جمع صُرغ به معنای زلف،صرغ(به معنای زلف)
سیاهی آن نیز در عربی مورد توجه و تشبیه بوده است:
صُرغُ الجِیبِ وَ حالی کَلاهُما کاللیّالی و ثَغرُهُ فی الصِفّاء وَ اَدمُعی کَاّللالی
(مرتضوی،49:1359)
زلف یار و روزگار من، هر دو چون شب تیره اندو دندانهایش و اشک من در درخشانی،همانند مروارید.
بیت بالا از نوع تشبیه تسویه است(مشبه متعدد و مشبه به منفرد)
عنبرین اصلاغ:دارای زلف هایی به بوی عنبر.”عنبرین” مجاز است از” بوی خوش” به علاقه ی عام به خاص و ملازمت. زلفی که عنبرین است یعنی” بوی خوش “دارد و “عنبر” ذاتاً خوشبوست و از” عنبرین” معنای عام آن را اراده کرده است نه معنای خاص آن را ،که خوشبو شده بواسطه ی عنبر باشد.
-علاقه ماکان و مایکون
ماکان یعنی آنچنان که در گذشته بوده و مایکون یعنی آنچنان که در آینده هست.
الف- علاقه ماکان
هر چوب در تجمّل چون بَزمِ میرگشت گر در دو دست موسی، یک چوب، مار باشد
(مولوی، 267:1384)
مراد و منظور از «چوب» عصای موسی است.
ب- علاقه مایکون: حالت و صفت آینده کسی یا چیزی را بگوییم و حال و وضع کنونی او را، اراده کنیم:
فریبش داد تا باشد شکیبش نهاد آن کُشتنی، دل بر فریبش
(نظامی:179:1378)
«کشتنی» یعنی «شیرویه» پس خسروپرویز که در آینده کشته می شود.
مجاز به علاقه ی ماکان
با تو محال است بر آمیختن گر چه غمت با گلم آمیخته است
بر آمیختن : استعاره تبعّیه است از” عشق بازی کردن” (مستعارمنه). نکته ی در خور ذکر پیشوند “بر” در بر آمیخته است که یک پیشوند عامل و نافذ است و معنی مصدر ساده” آمیختن” را کاملاً به نحوی بلاغی عوض کرده است. پیشوندهایی چون در ،اندر، فرا، فرود، فرو، فراز و … هم معنای از مصادر ساده می آفرینند و هم بسیاری از این فعل های پیشوندی در حوزه ی ساختارهای بلاغی از انواع گوناگون تشبیه و مجاز و استعاره و … کمک شایانی به آفرینش صور بلاغی می کنند.
محال به معنای امروزی (غیر ممکن ) نیست و به معنای “خلاف” است در متون قرن ششم و هفتم این واژه با همین معنای اخیر به کار رفته است.
نخست آنکه سخن محال از کس نشنود و به خاطر در نیارد که غبن است، چه خردمند گرِدِ محال نگردد.
(دیوان معالی نصرالله منش112:1364)
در مصراع دوم،یک مجاز با علاقه ی ماکان به کار برده است : باگلم آمیخته است.آدمی قبل از سلاله و نسلی اصلاب و انتقال نطقه ،خاک (گِل) بوده است :خلق الانسان من صلصالٍ کَالفخّار:انسان را از گل چسبنده ی گوزه گری آفرید
(الرحمن:38)
غمت با گِلم آمیخته است :استعاره ی تبعّیه و به جهتی کنایه بعید (تلویح) است و در شعر فارسی جای پا دارد.
با آن نگار کار من آن روز او فتاد کادم میان مکّه و طائف فتاده بود
(نجم الدین رازی،69:1371)
از شبنم عشق،خاک آدم گل شد صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
سرنشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره فرو چکید و نامش دل شد
(نجم الدین رازی،67:1371)
جهت مشاهده نمونه های دیگر از ادبیات ، پیشینه تحقیق و مبانی نظری پایان نامه های زبان و ادبیات فارسی کلیک کنید..
Instagram : payanbama
نمونه ای از منابع و ماخذ جهت مطالعه بیشتر
1-آهنی ،غلامحسین،(1361)،معانی و بیان ،انشارات بنیاد قران،چاپ دوم،تهران.
2-اسفندیارپور،هوشمند،(1388)،عروسان سخن،انتشارات فردوس،چاپ سوم،تهران.
3-بهار ،محمد تقی،(1366)،دیوان قصاید و غزلَیات ملک الشعرا بهار،اتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
4-بهار،محمدتقی،(1356)،سبک شناسی ،انتشارات امیرکبیر،چاپ هفتم ،تهران.
5-ثروتیان، بهروز، (1377)، شرح مخزن الاسرار، انتشارات مروارید، چاپ سوم: تهران.
6-خطیب رهبر ، (1383)، گزیده غزلیات سعدی، انتشارات سیما، چاپ نهم تهران.
7-خمینی ،روح الله ،(1369)،دیوان غزلَیات ،انتشارات معارف، چاپ سوم ،فرهنگ اسلامی قم
دبیر سیاقی،محمد،دیوان منوچهری ،(1373)،اتشارت شکوفه ،چاپ دوازدهم : تهران.
8-روشن ،محمد،(1388)،ویس و رامین التفهیم لارائل الصناعه،التحنیم ،چاپ سوم ،انتشارات بهار تهران.
9-ریاحی ،محمد امین،(1389)، مرصاد العباد،،انتشارات علمی ،چاپ یازدهم: تهران
10-سجادی ، ضیاء الدینی، (1383)، گزیده قصاید و قطعات خاقانی شروانی ، چاپ نهم، انتشارات نیلوفر: تهران
11-…
12-…
رشته | زبان و ادبیات فارسی |
گرایش | زبان و ادبیات فارسی |
تعداد صفحات | 38 صفحه |
منبع فارسی | دارد |
منبع لاتین | دارد |
حجم | 60 kb |
فرمت فایل | ورد (Word) |
موارد استفاده | پایان نامه (جهت داشتن منبع معتبر داخلی و خارجی ) ، پروپوزال ، مقاله ، تحقیق |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.